مهری طیبی نیا*

دکتر فردین علیخواهچهارمین نشست از سلسله نشست­های «زیست فرهنگی اساتید» با عنوان «حضور در اجتماع، رهایی از جامعه شناسی دسکتاپی» روز یکشنبه بیست و چهارم آبان ماه 1396 ساعت 15 تا 17 به همت پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، گروه فرهنگ و جامعه انجمن جامعه شناسی ایران و گروه علم و دانشگاه انجمن انسان شناسی ایران با حضور دکتر فردین علیخواه در سالن جلسات انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد.

در ابتدای نشست دکتر کیا در ارتباط با ماهیت و ضرورت این جلسات صحبت کرد و پس از آن دکتر علیخواه به ایراد سخنان خود حول محور موضوع جلسه پرداخت.

دکتر علیخواه گفت: بحث این نشست، به عنوان زیست فرهنگی، به زندگی روزمره خودش اختصاص دارد که به تحلیل آن خواهد پرداخت.

دکتر علیخواه در این راستا به ضرورت نزدیک شدن به پدیده­ها برای هر گونه تحلیل اجتماعی اشاره کرد و افزود: واقعیت این است که من چه در دورخ دکترا و چه دوره ارشد اصطلاحی را تحت عنوان Archer sociologist یا Archer sociology که می­گویند جامعه­ شناسی یا جامعه شناسان مبل نشین شنیده و خوانده ام و بحث این بود که به هر حال افرادی بدون اینکه اساساً به پدیده­ها نزدیک بشوند تحلیل اجتماعی می­کنند، اصطلاحی که در مکتب شیکاگو در آمریکا زیاد به کار می­بردند، مکتب شیکاگویی­ها کارهای ارزنده­ای در حوزه شهر داشتند و یکی از ویژگی­های کارهایشان این بود که خیلی به سوژه نزدیک می­شدند و برای درک عمیق تر از پدیده ها مشاهده مشارکتی انجام می­دادند.

وی ادامه داد: تلاش من تاکنون این بوده که حتی الامکان archer sociologist نشوم و پرهیز از جامعه ­شناسی مبل­ نشین اتفاقی بود که شخصاً تحت تأثیر این نگاه در زندگی من افتاد. او به سفرهای داخلی و خارجی خود با همسرش اشاره کرد و گفت: با خود می گویم، اگر این سفرها از زندگی من حذف می­شد، نگاه من چه تفاوتی ­داشت؟ وی با ذکر مثال هایی در این رابطه به تشریح تفاوت بین نگاه تئوریک و آنچه در واقعیت رخ می دهد پرداخت و گفت: این امر باعث می­ شد که شاید تحلیل­ هایی که در کلاس­هایم ارائه داده یا نوشته ام معمولاً به گونه­ ای باشد که همیشه از این تجربه­ها و مشاهداتم کمک گرفته ام و شاید کلاس­ های من در دانشگاه با همین نوع مثال­ها، مشاهدات و تجارب است.

عضو هیات علمی دانشگاه گیلان در این باره با مدد از موضوع archer sociology از زاویه آسیب شناسی به درون­گرا شدن همکاران و دانشگاهیان اشاره کرد و ذیل عنوان زیست فرهنگی اساتید، بحث حیات دانشگاهی و مشکلات نوشتن مقاله در ژورنال علمی پژوهشی و تعداد دانلود آنها را عنوان کرد و گفت: نمی­دانم چه اتفاقی در جامعه افتاده؛ خودمان هم می­دانیم آنهایی هم که دانلود می­کنند، دانشجوهای ارشدی هستند که فقط آن چکیده را برای پیشینه تحقیق می­خواهند و ما در مقاله علمی پژوهشی اساساً جریانی که آدم­ها کار همدیگر را بخوانند و نقد کنند نداریم.

وی در این خصوص به بحث کتاب هم اشاره کرد و گفت: کمی به کتاب امیدوارترم، هرچند، نمی­توانم بگویم خیلی حسم به کتاب بهتر از مقاله است اما به هر حال کتاب را احساس می­کنم جزء هویت آدم است و باید وقت بگذارد و بنویسد.

او در بخش بعدی صحبت های خود به رابطه خود با دانشجویان در دانشگاه پرداخت و گفت: بخش دیگری از حیات دانشگاهی من به رابطه­ای که با دانشجویان در دانشگاه دارم برمی­گردد و من در دانشگاه این مشی را داشته­ام که ممکن است یک استاد دیگر این موضوع را برنتابد. من معتقدم که یکی از مزایای این نوع ارتباط این است که می­توانم دورادورکمی اثر بگذارم و بعضی مشکلات دانشجویان حل شود یا این ارتباط استاد شاگردی، گاهی اوقات بتواند جلوی یک سری بحران­ها را بگیرد.

وی گفت: با نفوذهایی بر روی دانشجو (کلمه نصیحت را نمی­خواهم به کار ببرم)، می توان او را آگاه کرد که شاید کاری که انجام می­دهی به نفع تو نیست. مشی من در دانشگاه با دانشجوها این طور بوده و هنوز صدمه­ای از این ارتباط ندیده­ام.

وی بخش سوم حیات دانشگاهی را بروکراتیک شدن نظام دانشگاهی بیان کرد و با اشاره به صحبت تافلر که می­گفت؛ الان همه آدم­ها شغل دوم دارند و شغل دومشان پر کردن فرم است، اتوماسیون های اداری را حس بدی دانست که در نظام دانشگاهی با آن مواجه هستیم.

این استاد دانشگاه در ادامه به نداشتن میزگرد، حلقه، پاتوق و دورهمی ­ها­ی جامعه شناسان به عنوان یک بعد آسیب شناسانه دیگر اشاره کرد و ضمن مقایسه دانشگاه‌های ایران با دانشگاه­های کشورهای اروپایی در موضوع lunch time discussion گفت: حالا ما اصلاً از این مباحثه و گفتگوها نداریم که با هم صحبت کنیم و با آمدن این شبکه­ های اجتماعی گفتگوها در آنجا شکل می­گیرد. این در حالی است که غربی­ ها دیسکاشنِ فِیس تو فِیس، گفتگو داشتند و به تدریج اگر در شبکه ­های اجتماعی هم باشد، باز باعث نشده اینها گفتگوهای زنده و واقعی­شان را به شبکه ­های اجتماعی منتقل کنند. کسانی مثل اولدنبرگ که در مورد فضای سوم یا مکان سوم حرف می­زدند در مورد کافه­ ها و دورهمی­ ها می­گفتند که این خودش یک نوع تمرین دموکراتیک شدن هم هست ولی ما متأسفانه بدون اینکه تمرین کنیم ناگهانی به این چت­ های مجازی پرتاب شدیم و متأسفانه دچار ضعف گفتگو هستیم.

وی در بحث پایانی خود به کانال های تلگرامی اشاره کرد و گفت: یکی از چیزهایی که شاید الان یکی دو ساعت وقت من را می­گیرد ایجاد کانال تلگرامی است. من شاید جزو آن همکاران و دوستانی هستم که معتقدم در حوزه عمومی، جامعه­شناس باید حضور داشته باشد و بالاخره برای من این سؤال بوده که شاید مسائل اجتماعی ارزش یا وسعتش کمتر از مسائل مثلاً زیست­ محیطی نیست، ولی متأسفانه احساس می­کردم این حضور کمتر است و باید این حضور را پررنگ کرد و انگیزه من برای تأسیس کانال تلگرام همین بوده است.

وی همچنین با اشاره به مشی­ های مختلف در جامعه ­شناسی به ذکر گرایشی به نام public sociology پرداخت و گفت: نکته دیگر که وجود دارد و در امریکا هم از دوره کلاسیک توسط کسانی مثل دیوید رایزمن این بحث­ها دنبال شده آن است که مثلاً مخاطب آنها قشر متوسط جامعه، که لزوماً جامعه­ شناسی نخوانده اند و علایقی دارند که جامعه را بشناسد و بفهمد بوده است و در این راستا این پابلیک سوسیولوژیست­ها سعی کردند به این فهم کمک کنند.

وی افزود: من در کانال خودم این خط را دنبال کردم و هدفم این است که فردی که تحصیلات متوسطه دارد و رشته­ او اصلاً علوم اجتماعی نیست هم متن من را بفهمد و در این کانال می خواهم بحث­هایی که درباره جامعه ایرانی در ذهنم هست را به تدریج منتشر کنم و نمی­خواهم لزوما با ایوِنت­ها جلو بروم.

او در ادامه به وجوه مراقبت و احتیاط در این فضا هم اشاره کرد و گفت: نکته دیگر هم که باید احتیاط کرد این است که باید مراقب نظرات بدون داده و روش در این شرایط بود.

وی همچنان بر معضل آرچر سوسیولوژیستها و جامعه­ شناسی دسک­تاپی تاکید کرد و گفت: الان احساس خطری که در جامعه­ شناسی دسک­تاپی وجود دارد دانلود کردن مقاله­ های پی ­دی ­اف غیر فارسی، انگلیسی، مرور سریع کردن و نتیجه کلی گرفتن از بحث­ها است و کتاب نخواندن فقط معضل توده مردم نیست و در بعضی از همکاران ما هم کتاب خواندن کمرنگ می­شود که یکی از علت های آن همین جامعه­ شناسی دسک­تاپی است و به واسطه آن بسیاری از میدان تحقیق دور می شوند و حضور در میدان، کار دانشجوی ارشد است، دانشجو داده جمع م ی­کند و برای استاد می ­آورد و این خود یک معضل آسیب ­شناسانه است که همه چیز محدود به این دسک­تاپ و تجربه جهان در ما کم می­شود.

وی در جمع بندی مباحث خود به بحث اتوبیوگرافی خود در این نشست بازگشت و گفت: شاید مشکلی که الان من شخصاً دارم، بحث نوعی یأس و ناامیدی است و من خیلی اوقات این سؤال so what? به سراغم می ­آید؛ در مورد جامعه ایرانی؛ یعنی من خیلی اوقات باید با خودم کلنجار بروم تا به مسیرِ جامعه ایرانی خوش ­بین شوم. نکته دیگر غیر از بحران­ های فردی و یاس برای بسیاری از دوستان همین بحران ترک وطن است. برویم؟ بمانیم؟ و طبیعتاً می­ شود گفت این هم با آن مشکل قبلی­ یأس ربط دارد.

وی همچنین با اشاره به حوزه علاقمندی های خود در موسیقی به سخنانش در این موضوع پایان داد و در ادامه به بحث و گفتگوی اجمالی در این خصوص با دکتر کیا پرداخت.

* تهیه و تنظیم گزارش