نشست گروه علمی – تخصصی جامعه شناسی احساسات روز يكشنبه30 مهرماه 1396 با حضور زهره عزیزآبادی در سالن جلسات انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد. در این جلسه عزیزآبادی به پژوهشی که حاصل همکاری وی و همکارانش (دکتر مهشید طالبی و دکتر علی عنایتی) با عنوان «تحلیل واکنش کاربران ایرانی در فیسبوک به رخدادهای مرتبط با روابط ایران و عربستان از منظر جامعه شناسی احساسات» بود پرداخت.
وی در ابتدای این نشست بر نقش رسانه های غیر رسمی در انعکاس نگرش ها و احساسات کاربران ایرانی فارغ از حذف، نظارت و سانسور پرداخت و گفت: رسانه های رسمی با برنامه های پیام رسانیِ از پیش تدوین شده چون برنامه های خبری، مستند و ... علیرغم ادعای چندصدایی و بازنمایی راستین واقعیت، همواره به بازنمایی جهتدار مسائل و سانسورهای خبری، محتوایی و موضوعی پرداخته اند. با چنین شیوهای اگرچه ذهن مخاطب هدایت میشود، اما بخش عظیمی از مخاطبان را نیز به فضایی سوق می دهد که خارج از چارچوب قواعد رسمی و کدگذاری شده، خود خبرنگار و تحلیلگر مسائل روز شده و لذا به شکلی غیرحرفه ای خبرسازی، خبررسانی و دریافت خبر را دنبال میکنند. گرافیتی ها، اسکناس نویسی ها، دیوارنویسی ها، توالت نویسی ها و ... بخشی از این فضای پیام رسانی فارغ از ساختار قدرت رسمی است. به نظر میرسد این فضا به علت نظارت کمتر مستقیم و توان استتار هویتی، منعکس کننده وجه عریان تری از نگرشها و احساسات افراد جامعه در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی است. در رابطه با کاربران ایرانی اینترنت، باید گفت که در چند سال اخیر دست به کنشهایی زده اند که برخی از آنها دارای چنان گسترهای است که گاه حتی بر سیاستگذاری در دنیای واقعی نیز تأثیرگذار بوده است. حمله کاربران ایرانی فیسبوک به صفحه لیونل مسی، حمله به صفحه اینستاگرام دختر اوباما، انتقادات در صفحه فیسبوک لوران فابیوس وزیر امور خارجه فرانسه و... نمونه هایی از این کنش ها و واکنش هاست که هیجان و شور جمعی تکرار شونده ای را نمایش می دهد که مطالعه آن میتواند به مثابه آغازی برای شناخت فرهنگ حاکم بر کنش های کاربران اینترنت در ایران باشد.
وی افزود: در این تحقیق بر آن شدیم تا از معرفت نظری که حوزه جامعه شناسات در طی 4 دهه گذشته فراهم آورده، بهره جسته و احساسات ملیگرایانه را با رویکردی جامعهشناسی مورد بررسی قرار دهیم. تحقیق حاضر احساسات ملی گرایانه را در فضای مجازی فیسبوک و در رابطه تقابلی با عربستان در زمینه سه حادثه تعرض به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده، فاجعه منا در حج تمتع 1394 و شهید شدن بسیاری از هموطنانمان در آن حادثه و در نهایت آتش زدن سفارت عربستان در ایران در اعتراض به اعدام شیخ باقر النمر بررسی میکند. این تحقیق با رویکردی تحلیلی-تفسیری و با استفاده از روش تحلیل مضمونی استقرایی به بررسی کامنت ها و استاتوس های درج شده در پیج های معروفی که به این حوادث پرداخته اند، انجام شده است. بعد از تحلیل کامنت ها و استاتوس ها مضامینی همچون «احساسات ملی گرایانه تقابلی با سیاست های عمومی کشور»،«احساسات ملیگرایانه تقابلی با عربستان»، «تقدم گروهگرایی تعارضی در برابر ملیگرایی»، «کارناوالیسم مجازی»، «هولیگانیسم مجازی»، «غیریت سازی ملیگرایانه در برابر اسلام»، «آنتاگونیسم سیاسی» و... حاصل شد.
وی در ادامه با هدف بررسی و نقد رویکردهای اخیر جامعه شناسی احساسات (همچون، مدل رژیم احساسی وودهد و رایس و همچنین نظریات آرلی هاکشیلد) به شرح برخی از این مقولات همچون غیریت سازی ملیگرایانه در برابر اسلام، کارناوالیسم مجازی، هولیگانیسم مجازی و..پرداخت.
سخنران اين نشست پیرامون مقوله غیریت سازی ملی گرایانه در برابر اسلام گفت: در بررسی انجام شده، برخی از کامنت گذاران با تأسی به باستانیگرایی و عرب محور بودن دین اسلام، در قالبی افراطی به تحلیل هایی مبتنی بر غیریت سازی ملیت ایرانی از اسلام عربستانی می پرداختند. به عنوان مثال یکی از کامنت گذاران می گوید:«هر کی خون ایرانی و آریایی تو رگاش داره نباید دیگه بره حج. چقدر هتک حرمت؟ به اسم اسلام همه غیرت و تاریخ مونو زیر سوال بردیم و نادیده گرفتیم...».
همچنین در رابطه با مضمون احساسات ملیگرایانه تقابلی با عربستان، او ادامه داد: با توجه به اینکه هویت را میتوان برساخت هاي اجتماعی دانست که دارای کیفیتی ثابت یا ذاتی نیست، بلکه به تفاوت ما با دیگران نیز مربوط میشود، لذا بخشی از دانستن این که چه کسی هستیم، منوط به دانستن این است که چه کسی نیستیم. طبق نظر اسمیت هسته هویت ملی تداوم و تمایز است. این اِسلَش حاصل تمایز خودی/ غیرخودی در رویکردهای ملیگرایانه، عمدتأ با برتری جزء اول بر دوم و به بیان دیگر برتریجویی ملی در برابر غیر بوده است که در اینجا از طریق اسطوره سازی از فرهنگ آریایی و ایران باستان بیشترین تکرار را داشت.
وی با ذکر مثالی از کامنت ها گفت: در کامنت هایی این چنینی، زوال اقتدار باستان و اسطوره ایران باستان توسط اعراب از مهمترین عناصر هویت بخش به کاربران ایرانی در ذیل اخبار مربوط به مشکلات و مسائل ایران و عربستان بود.
در ادامه بحث عزیزآبادی به مضامین کارناوالیسم مجازی و هولیگانیسم مجازی اشاره کرد و گفت: مضمون کارناوالیسم مجازی که از باختین وام گرفته شده است، بر منطق دوسویه آن در این فضا تاکید دارد. در واقع کارناوال که مهمترین ویژگی آن استهزاء و خندیدن برای به سخره گرفتن قدرت و نگرش تحمیلی حاکم است، در فضای سیاسی بر مشارکت عامه ای معطوف است که در فرهنگ به زعم باختین، عبوس و جدی و یا تکگویه وار سیاسی مجالی برای عرض اندام نیافته و در فضایی دیگر مهمترین نقش را در جریان گفتگو به عهده می گیرند. در رابطه با حادثه جده، بیشترین تمسخر و استهزاء در جایی نمایان می شد که افراد بی عدالتی های سازمان یافته در برخورد حاکمیت با افراد را درک کرده و با تصویرسازی تاریخی و ارائه شواهد و مستدلات با طنزی تلخ این واقعه را نشان میدادند. چراکه افراد سیاست های نادرست حاکمیت در رابطه با عربستان را زمینه ای برای بروز این حادثه می دانستند. با توجه به اینکه حادثه جده دارای بعدی جنسی بود، در وجه طنازانه تبیینات نیز، فانتزی های جنسی بسیاری به چشم میخورد. مقوله هولیگانیسم مجازی نیز از دیگر مضامین بدست آمده بود، که در فضای واقعی بیشتر از جنس خشونت فیزیکی و وندالیسم است در حالیکه در فضای مجازی بیشتر در قالب خشونت کلامی است. شکلی از تخریب غیرمادی و آشوب در فضای مجازی فیسبوک که ویژگی سرایت را در کنه رفتار بازیگران خود به کرات نمایش میدهد. در واقع شروع رفتار پرخاشگرانه و تخریبی در کامنت ها زمینهای برای هولیگانیسمی مجازی را فراهم میکرد. موضع گیرها اگرچه در ذیل پست ادمینها تقریبأ یکدست و یکسو بود، اما گاه شروع انتقادات در میان کامنت گذاران جهت و ساختار بحث را تغییر داده و زمینه را برای هولیگانیسم و هنجارشکنی فراهم میکرد که بعضأ در برخی موارد ادمین مجبور به حذف پست و متن نوشته شده می شد.
سخنران این نشست در پایان بحث اظهار داشت: با تحلیل این مضامین میتوان به نقد برخی رویکردهای ساختارگرا و به طور کلی رویکردهای ملهم از پارسونز و دورکیم در جامعه شناسی احساسات پرداخت. یکی از این مدل ها مدل وودهد و رایس است که شکل گیری احساسات را در قالب رژیمی احساسی توصیف میکنند. از تعاملات دیالکتیکی فرد، جامعه و نمادها رژیم احساسی شکل میگیرد که همچون نظامی ساختاردهنده احساسات افراد را قالب ریزی و شکل می دهد. در واقع طبق این مدل جامعه ساختارهای مسلط احساسی را طی فرایندهایی مانند درونی کردن و حک کردن (insignation)، هم به صورت مستقیم و هم بواسطه نمادها، بر افراد تحمیل میکند. در این مدل زمانی که احساسات افراد خارج از قالب و رژیم احساسی تعریف شده، بروز پیدا کند، تعادل رژیم را برهم زده و ذیل عنوان عدم تعادل تعریف می شود. چنین رویکردهایی در ابتدا به نظر می رسد با نقد خردورزی محض در تعالیم مدرنیته و با معنا دهی به احساس به عنوان جزئی لاینفک از تبیین های اجتماعی، در برابر عقل روشنگری که پدیده ها را کلیت هایی ناب و دارایِ ذات (جوهر) خاص می پنداشتند، قد علم کرده و رویکردی توأم با چندگانگی را ارائه می دهند، اما طرح مفاهیمی همچون رژیم های احساسی شکلی از همنوایی و همسان گرایی را در تبیین نشان میدهد که احساس را عنصری از یک کلیت همگون دیده که عناصر را در خود مستحیل می کند. شاید بتوان گفت این مدل بیشتر الگو گرفته از رویکردهای دورکیمی و پارسونزیاند که به سمت ساختارهایی فرو غلتیدهاند که نه تنها اندیشه عاملان بلکه چگونگی احساس کردن آنها را هم قالب ریزی میکنند. در این تئوری، رژیم احساسی با روابط تثبیتیافتهای ایجاد میشود که احساسات ناهمسو را با احساسی که مبتنی بر انتقال حس طردکنندگی است پاسخ می دهد. حتی رویکردهای متاثر از کنش متقابل نمادین، که افرادی همچون آرلی هاکشیلد، تویتس و سوزان شات آنها را نمایندگی میکنند با طرح مفاهیمی همچون ناهماهنگی احساسی، و انحراف احساسی از هنجارهای موجود، در واقع بر وجه آسیب شناختی و انحرافی احساسات ناهمسو با هنجارها تاکید کرده و عموما سیالیت احساسی را نادیده میگیرند. همانطور که ذکر شد تحلیل کامنت ها نشان داد که فضای مجازی، با فراهم آوردن مفری برای بروز احساسات ملی گرایانه در برابر اسلام عربستانی، در برابر احساس دینی قد علم میکنند که در قالب یک نظام و رژیم احساسی مسلط درصدد شکل دادن به احساسات افراد است. این احساسات گاهی به شکل هجمه، پرخاش، طنازی و به سخره گرفتن سیاست های دولت و دین رسمی است که توسط آن تبلیغ می شود، بروز می یابد. در واقع فضای مجازی فیسبوک، به دلیل فقدان دروازه بانان خبری و سیستم فیلترینگ و فارغ بودن نسبی از نظارت رسمی و سانسور، زمینه ای را فراهم میکند، تا احساسات ملی گرایانه و ناهمسوی افراد که متاثر از نمادهای ملی خاص خود است، با نظام احساسی دینی مسلط (و نمادهای خاص خود)، و با سیالیت و تغییرپذیری بیشتری، هنجارهای احساسی را نادیده گرفته و مجالی برای ظهور یابد. در نهایت تحلیل کامنتها نشان داد که احساسات ملی گرایانه افراد که به عنوان بعدی از هویت ملی ما در مقابل «دیگری» (در اینجا عربستان)، تعریف می شود، در فضایی عاری از جدیت و یکسان سازی حاکمیت، توان آن را دارد که با دهن-کجی به این نظام که درصدد قالب ریزی نه تنها اندیشه که احساسات افراد است، به تک صدایی بودن و نظام احساسی مسلط اعتراض نموده و آن را به چالش بکشد.