*الهام قادری

عشق از نگاه تفسیر گرایی2نشست گروه علمی- تخصصی جامعه شناسی تفسیری انجمن جامعه شناسی ایران ساعت 17 روز یکشنبه 10 اردیبهشت ماه 1396  با سخنرانی دکتر حسین تنهایی با عنوان بررسی عشق از دیدگاه تفسیرگرایی در سالن اجتماعات انجمن برگزار شد.

دکتر تنهایی سخنان خود را با خواندن اشعاری از فروغ فرخزاد آغاز نمود و گفت: عشقِ موردِ بررسی در قلمروی جامعه شناسی تفسیری؛ صرفا عشقِ انسان به انسانی دیگر است.

مدیر گروه جامعه شناسی تفسیری ادامه داد: به عقیده هربرت مید دو نیازِ خوردن و با دیگری ارتباط عاطفی برقرار کردن؛ اساسی ترین نیازهای یک انسان است که نحوه پاسخگویی انسان ها به این دونیاز؛ غریزی نیست بلکه فرهنگی است و به عقیده تفسیرگرایان؛ فراتر از فرهنگ و حتی برساختی است؛ یعنی کنشی که تازه خلق می شود و همواره نو است چراکه فرآیند جهان مدام در حال تازه شدن است.

دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی سپس مراحل علاقه و عشق ورزی را که اریک فروم در کتاب هنر عشق ورزیدن آورده را شرح داد:

۱- مرحله اول: Knowing مرحله شناخت: تا انسان کسی را نشناسد نمی تواند او را دوست داشته باشد، پس عشق ناگهانی اتفاق نمی افتد(Fall in love) چرا که عشق ناگهانی براساس کِشش است نه کُنش؛ درواقع نوعی جاذبه است که حتی می تواند منجر به بیماری وابستگی شود. فروم معتقد است که اگر انسان بدون شناخت و آگاهی وارد رابطه عاشقانه شود، منجر به روابط سادیسم یا مازوخیسم می شود که بدترین نوع روابط انسانی است چراکه بر پایه گفتمان سلطه است.

۲-مرحله دوم: Respect مرحله احترام گذاشتن اول به خود و سپس به معشوق است. در این مرحله برپایه احترام متقابل، فرآیند دوستی شکل می گیرد.

۳-مرحله سوم: Responsibility مرحله مسئولیت در قدم بعدی است. اگر فرد نسبت به معشوق احساس مسئولیت نداشته باشد درواقع در مرحله شناخت دچار کجروی و مشکل شده است. با ایجاد حس مسئولیت در روابط عملا شبکه ای از سرمایه اجتماعی تشکیل می شود و گسترش می یابد.

۴- مرحله چهارم: Caring مراقبت کردن از معشوق مرحله بعدی است که تازه در این مرحله؛ روابط وارد وادی عشق می شوند. عشق انسان سالم مبتنی بر ترحم نیست بلکه مبتنی بر علاقه و هدف است و این کشش لحظه ای نیست بلکه فرآیند است.

عشق از نگاه تفسیر گرایی1رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز خاطر نشان کر: عشق از منظر تفسیرگرایی یک کنش نمادی است که برساخته می شود. حال سوال اینجاست که کِی کنش نمادی حاصل می شود؟ اولا باید شبکه ای از نقش ها وجود داشته باشد و Role taking اتفاق بیفتد؛ درواقع باید فرد نقش خود و دیگران را درک کند و سپس پراگماتیسم(عمل گرایی) رخ می دهد؛ انسان تحلیل می کند که چه چیزی را باید انجام دهد و چه کاری را نباید انجام دهد و از آن جایی که انسان با عقل و خرد و فرهنگ خود تحلیل می کند پس عنصر اگزیستانسیالیستی باعث می شود که بشر انتخاب کند و خود به خود تفسیر فرد از موقعیت صورت گرفته و کنش نمادی شکل می گیرد. نقطه عزیمت بلومر از جامعه شناسی متعارف در این جا است:

۱- کنش، نمادی است یعنی به نسبت معانی ای که در زیست جهان با آن در ارتباطیم ساخته می شود.

۲- کنش، برساخته است یعنی Construction (برسازی کنش)؛ هر کنش در ذات، تازه است چراکه موقعیتی تازه از Role taking اتفاق می افتد و کنش نمادیِ امروز با تکرارهای قبلی اش تفاوت دارد، پس تکرار نیست بلکه بازتولید است.

دکتر تنهایی افزود: مدرنیته اشکالی نوین از عشق را می سازد. تغییر، مهم ترین واقعیت در جامعه شناسی است. زیمل معتقد است فُرمِ ازدواج مهم نیست بلکه آنچه در فُرم اتفاق می افتد مهم است که همان کنش متقابل است.

مدیر گروه جامعه شناسی تفسیری گفت: دنیا در حال تغییر است و جامعه ایران نیز در حال حرکت از پیشامدرن به مدرنیته می باشد و در پی تغییرات اشکال و قالب های مختلف؛ فرم عشق هم در حال تغییر است؛ تغییر به سمتی که جامعه خواهان آن است و البته ظرفیت پذیرش آن را داشته باشد.

سخنران این نشست بحث خود را اشعاری از زنده یاد فروغ فرخزاد با موضوع عشق پایان داد. این نشست با پاسخگویی به سوالات حاضرین جلسه در ساعت ۱۹ خاتمه یافت.

 

*تهیه و تنظیم گزارش