یادداشت روز

تازه‌ها

اعتراضات

 

گزارش نشست‌ها

نشست دوم کارگروه پژوهش‌های اجتماعی مردان در تاریخ 12 آذر 1397 در سالن اجتماعات انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد. در ادامه، گزارش این نشست را می‌خوانید که شامل بخشی از مطالب بیان‌شده و افزوده‌ها و اصلاحات لازم است.

در آغاز این جلسه علیمراد عناصری ضمن خوش‌آمدگویی به شرکت‌کنندگان در جلسه، توضیح داد که بخشی از فعالیت کارگروه پژوهش‌های اجتماعی مردان، پیرامون پروژه‌ی پژوهشی تعریف‌شده برای کارگروه است که به اشکال زندگی و فرودستی مردان در جامعه‌ی ایران می‌پردازد و جلساتی هم به صورت میان‌رشته‌ای، با عنوان کلی «گزارش از وضعیت اجتماعی مردان» برگزار خواهد کرد.

وی همچنین توضیحاتی درباره‌ی کارگروه و تمرکز پژوهشی آن ارائه کرد و گفت: ضمن استقبال از همکاری علاقمندان با کارگروه، نکاتی را درباره‌ی برنامه‌ی پژوهشی کارگروه خواهم گفت تا زاویه‌ی ما با پروژه‌های مطالعات زنان یا جنسیت و... مشخص شود، چون برخی از کسانی که در فراخوان انتشار ویژه‌نامه‌ی کارگروه شرکت کرده بودند، تصور کرده بودند که ما کارگروهی مشابه جنبش‌ها و گروه‌های مطالعات/ مطالبات زنان هستیم و این بار قرار است مطالباتی برای مردان داشته باشیم. البته آن چه من خواهم گفت بیان مساله و بحث اصلی کارگروه مردان است و لزوما بحث سخنرانان دیگر شامل آن نمی‌شود. باور ما در کارگروه مردان این است که، فعالیت‌ها و سیاست‌های اجراشده در حوزه‌ی زنان در سال‌های اخیر، به ویژه آن‌هایی که زیر چتر فمینیسم اسلامی یا غیراسلامی قرار می‌گیرند، راه اشتباهی را پیموده‌اند و منجر به بروز آسیب‌های اجتماعی علیه مردان و علیه زندگی اخلاقی و اجتماعی، و جامعه‌ی ما شده است. ما فکر می‌کنیم ادامه‌ی این روند به تجزیه‌ی جامعه‌ی ما منجر می‌شود و زمینه‌ای برای سلطه ایجاد می‌کند. فعالان فمینیست، البته قاعدتا دانسته و آگاهانه، پروژه‌ی فمینیسم را پیش می‌برند. آن‌ها به دروغ ادعا می‌کنند که فمینیسم یعنی برابری‌خواهی برای همه و می‌گویند که فمینیسم تلاش می‌کند اشکال تبعیض و نابرابری علیه مردان را از بین ببرد. یعنی شرّی به نام «مرد»سالاری وجود دارد که خود «مرد»ان را به مشکل می‌اندازد و بنابراین مردان باید پیاده‌نظام فمینیسم شوند تا خودشان به دست خودشان، خودشان را از سالار بودن بیاندازند و لابد زن‌سالاری یا فمینیسم به وجود بیاید و این به نفع خود مردان و به معنای برابری است. یعنی ادعا می‌کنند که مشکلی با «مرد» ندارند ولی به شرطی که مرد آن چیزی باشد که آن‌ها می‌خواهند و در واقع از مردانگی تهی شده باشد. مساله این است که آن‌ها به دنبال برانداختن فرادستی/ فرودستی نیستند؛ هر جا تغییرات اجتماعی به فرادستی زنان بیانجامد، نه تنها سکوت می‌کنند و نادیده می‌گیرند، بلکه توجیه و حمایت هم می‌کنند و آن را نشانه‌ی شایستگی زنان می‌دانند و عمیقا مسرور می‌شوند. واقعیت خیلی ساده این است که باور غالب فعالان زن، به ویژه فمینیست‌ها این است که وضعیت فلاکت‌ باری وجود دارد که مسبب آن شرّی است به نام نرینه، مرد. از این رو آماج همه‌ی فعالیت‌های زنان، با هر نامی که باشد و پشت هر اصطلاحی که پنهان شود، علیه مردان بوده است؛ خودشان به ظاهر این را قبول ندارند، ولی در عینیت این طور بوده است. در یک باور کلیشه‌ای و سست، فکر می‌کنند یا این طور بیان می‌کنند که رابطه‌ی دیالکتیکی بین زن و مرد برقرار است و اگر مرد تواناست لابد از بابت ناتوان‌کردن زن است، بنابراین راه حل توانمند کردن زن، نه توانمند کردن زن ـ توانمند کردن انسان، که ناتوان کردن مرد ـ ناتوان کردن انسان دیگر است. یعنی باید حقی از مرد ضایع شود تا حقی برای زن تامین شود. باید حیات یکی گرفته شود تا به دیگری حیات داده شود. فکر می‌کنند مردان جامعه، فارغ از طبقه و منزلت، صرفا به خاطر نرینه بودن، سهم زنان را خورده‌اند و در روابط اجتماعی، فارغ از جای‌گاه طبقاتی و پای‌گاه اجتماعی که شاخص‌های اجتماعی ما هستند، صرفا به خاطر زن بودن یعنی یک شاخص جمعیت‌شناختی، حق و اولویت را به او می‌دهند؛ یعنی توجهی نمی‌کنند که برای مثال، زنی از طبقه‌ی فرادست در برابر مردی از طبقه‌ی فرودست قرار گرفته و اگر بخواهند انسانی و اخلاقی برخورد کنند، باید طرف مرد را بگیرند؛ بلکه صرف زن بودن کفایت می‌کند که حق را به او بدهند و علیه مرد اقدام کنند. این چیزی است که ما هر روز در جامعه می‌بینیم. این بینش فمینیستی، متاسفانه به همه‌ی حوزه‌های علوم اجتماعی تسری پیدا کرده است و فارغ از بررسی عینیت، پرداختن به زنان مد شده است و باعث کسب امتیاز و ارتقا است. پیاپی از وضعیتی سخن گفته می‌شود که نیاز به تبعیض مثبت دارد ولی معلوم نیست کی این وضعیت قرار است تمام شود و با عینیت و واقعیت مطابقت پیدا کند و معلوم نیست چرا تاوان این تبعیض ساختاری یا تاریخی را افراد واقعی باید بدهند. من در زندگی شخصی خودم باید از چیزی محروم شوم تا زنی به صرف زن بودن، از همان چیز بهره‌مند شود تا مساله به لحاظ تاریخی جبران شود، چون تصور می‌شود در طول تاریخ به زنان ظلم شده. انتقام تاریخ از من گرفته می‌شود، بدون آن که به تاریخ زندگی من توجهی شود. اگر کسی ادعا می‌کند که مردان فارغ از موقعیت طبقاتی، فرادست جامعه هستند، فارغ از ساخت طبقاتی و...، راه حل قضیه این نیست که مردان را فرودست کنیم و زنان را فرادست؛ ولی برنامه‌های زنان، دست کم تا کنون به این سمت رفته‌اند که چیزی زیادی را از مرد بگیرند و به کاستی زن اضافه کنند تا دو چیز غیربرابر را با هم برابر کنند؛ و البته این برابری مورد نظرشان هم هرگز رخ نمی‌دهد و بنابراین تا ابد باید از یک طرف کم کنند و تا ابد به دیگری اضافه کنند؛ تا ابد یکی را باید به زور پایین بکشند تا یکی به زور بالا برود.

عناصری ادامه داد: ما در میدان‌هایمان چیز متفاوتی می‌بینیم و کار کارگروه مردان، ثبت و بررسی همین تفاوت است. کار ما در علوم اجتماعی این است که برنامه‌های در پیش گرفته شده را بررسی و نقد کنیم تا ببینیم که آیا خودشان آسیب‌زا بوده‌اند یا نه. آن چنان که وقتی از نقد توسعه صحبت می‌شود، منظور پرداختن به آسیب‌هایی است که از بابت اجرای برنامه‌ی خاصی از توسعه به وجود آمده‌اند، گرچه هدف آشکار آن بوده یا نبوده‌اند. به هر حال کارگروه مردان، تمرکز پژوهشی بر مسایل اجتماعی ویژه‌ی مردان و موقعیت‌هایی دارد که صرفا نرینه‌ها از بابت نرینه بودن در آن قرار می‌گیرند، مثل سربازی اجباری یا وضعیت فرهنگی سرپرستی خانوار و.... یعنی فرد را به خاطر «مرد» بودن در خیابان دستگیر کرده به سربازی می‌برند و وقت جنگ جلوی گلوله می‌فرستند تا زنان حفظ شوند، یا چون مرد است سرپرستی خانوار وظیفه‌ی او تلقی می‌شود نه یک آسیب، یا چون مرد است برای کارتن‌خوابی 92 درصدی آن‌ها هشدار کشوری صادر نمی‌شود، یا چون مرد است به نیازها و سوء تغذیه‌ی او توجه نمی‌شود یا چون مرد است و میزان ریسک سرطان پروستات حتی بیش از سرطان سینه است ولی به او توجهی نمی‌شود. از اتفاق، وقتی از منظر جامعه‌شناختی صحبت ایجاد سد برای ورود به دانشگاه از بابت سربازی مردان و ناامنی روانی پسران مطرح می‌شود، فعالان زن ما می‌گویند دخترها حتما شایسته‌تر هستند که در دانشگاه بیشتر قبول می‌شوند و پسرها باید به سربازی بروند تا مرد شوند... (یکی از حاضران در جلسه اظهار نظر کرد که مردها حتی با سربازی رفتن هم آدم نمی‌شوند که مورد اعتراض دیگر شرکت‌کنندگان قرار گرفت).

عناصری افزود: متاسفانه برخی از ما آن چنان درگیر پیش بردن اهداف و پروژه‌های شخصی خود می‌شویم که به بلایی که سر بقیه می‌آوریم تا به خواسته‌مان برسیم، توجهی نداریم. این چنین است که پیگیری پروژه‌های فمینیستی امری عمیقا ضداجتماعی است و فعالان زن فقط دنبال داشتن جامعه‌ی بهتر برای زنان هستند، نه جامعه‌ی بهتر برای همه، از جمله کسانی که زن نیستند و قرار هم نیست که از محتوای خود تهی شوند. شما اتوبوس‌ها را نگاه کنید، اگر یک خانم در بخش مردانه بنشیند، کسی به او چیزی نمی‌گوید و حتی خانم‌های جوان برای پیرمردها بلند نمی‌شوند یا به این توجه نمی‌کنند که در فضای اتوبوس از بابت تماس شرعی مشکل برای مردان ایجاد می‌کنند، من وقتی به آن‌ها تذکر داده‌ام، با رفتار هیستریک گفته‌اند تو بی‌شعور هستی و زن در اولویت است و جیغ کشیده‌اند که این آقا مزاحم ما شده است و تربیت خانوادگی ندارد که حقش را به زن بدهد و یک تذکر اخلاقی را سریع وصل کرده‌اند به مزاحمت معنی‌دار مرد برای زن و...، ولی اگر یک آقا برود و در بخش زنانه بنشیند، شخصیت او را خرد می‌کنند و همه معلم اخلاق می‌شوند و از ظلم به زنان قصیده می‌خوانند. اگر خودشان ظلم بکنند، توقع دارند تحمل بشود و کسی حرفی نزند. این چه نسبتی با اخلاق اجتماعی ما و عقاید انسانی دارد؟ فمینیسم جامعه را اتمیزه می‌کند و گونه‌ای سیاست خرد طرد، نفرت‌پراکنی علیه مردان، خصومت، خودحق‌پنداری و خودمداری در فعالان آن دیده می‌شود و جنگ همه علیه همه راه می‌اندازند. کسی که دغدغه‌ی جامعه‌ی سالم داشته باشد، حقیقتا از این وضعیت آزرده می‌شود. آن‌ها اشکالی از فنون بلاغی را به کار می‌اندازند که در هر صورت بحث به نفعشان تمام شود، اگر با آن‌ها مخالفت کنید، ادعای آن‌ها تقویت می‌شود و اگر موافقت کنید، چیزی می‌شود که آن‌ها می‌خواهند. ما باید بتوانیم بیرون از این بازی بمانیم. ما بر اساس بررسی اجتماعی وضع موجود، فکر می‌کنیم که باید گونه‌ای آسیب‌شناسی و بازنگری در پرسش‌های اجتماعی و پروبلماتیک کردن مسایل اجتماعی جامعه داشته باشیم. مساله‌ی جامعه‌شناسی قرار نیست فمینیسم باشد یا صرفا مساله‌ی زنان باشد. قرار نیست در همه‌ی تاریخ‌ها و همه‌ی جغرافیاها و همه‌ی موقعیت‌ها، فرودستان جامعه زنان باشند یا زنان فهمیده شوند و هر شکل دیگر از فرودستی توجیه شود؛ ممکن است از پی فعالیت کنش‌گران اجتماعی، این فرودستی تغییر کرده باشد یا اصلا در جایی مساله‌ی زنان وجود نداشته باشد و به طور مصنوعی ایجاد شود تا ساخت اجتماعی آن جا را به نفع خودشان به هم بریزند، مشابه گزارش‌های ژورنالیستی که از کوردستان تهیه می‌شود. در یکی از این گزارش‌ها که رسما چاپ شده، به نام گزارش واقعی، داستانی تخیلی از یک زن کولبر نوشته‌اند که در راه کولبری در یک نیمروز، پنج مرد کورد پیاپی به او تجاوز کرده‌اند! کسی که این گزارش را می‌نویسد، اصلا فهمی از مردم کورد و شرافت و روابط اجتماعی آن‌ها ندارد و حتی با کولبری هم آشنا نیست. به همین سادگی، برای مطامع خودشان، یک مردم را خرج می‌کنند. مساله‌ی جامعه‌شناسی به باور من، پرداختن به فرودستان جامعه و مرئی کردن سیاست‌های سازنده‌ی فرودستی و طرد است. از اتفاق، بر اساس پروژه‌هایی عینی که کارگروه مردان دنبال می‌کند، اشکالی از فرودستی مضاعف مردان در جامعه‌ی امروز ایران پدید آمده‌اند یا از قبل بوده و اکنون تثبیت شده‌اند. قرار هم نیست که از دل پژوهش‌های ما، ایدئولوژی یا تاریخ اندیشه در بیاید و ظلم تاریخی را بیان کند، یا برنامه‌ی عمل سیاسی در بیاید یا قانون تدوین شود، کار ما جامعه‌شناسی است و از دل پژوهشمان کار و تحلیل جامعه‌شناختی بیرون می‌آید. بنابراین اگر در رجوع ما به واقعیت و عینیت، وضعیتی متفاوت از وضعیت ادعاشده در ایدئولوژی فمینیسم ظهور می‌کند، این مشکل یا اشتباه ما نیست. باور کارگروه مردان این است که شرّ موجود، سرمایه‌داری در همه‌ی اشکال اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن است و فمینیسم، امروزه بازوی توانای همین سرمایه‌داری شده است و این مساله برای نمونه، در برساخت امروزی مهریه و اخلاقیات سودجویانه و خودمدار به خوبی روشن است. یعنی به جای آن که ساختار سرمایه‌داری و منفعت‌طلبی که بر اساس بهره‌کشی و تولید فرادستی/ فرودستی به کار خود ادامه می‌دهد مرئی شود، زنان جامعه همدست همان ساختار شده و در جنگی تن به تن، به جان مردان جامعه افتاده و کین‌توزانه انتقام به قول خودشان تاریخی را از مردان می‌گیرند، بدون توجه به این که مردان به صورت مضاعف و بیش از زنان از سرمایه‌داری آسیب دیده‌اند و علاوه بر این فشار، باید فشار زنان را هم تاب بیاورند. این مساله به بروز آسیب‌های اجتماعی منجر شده که پیوسته رشد داشته و خواهند داشت، ولی علوم اجتماعی ما، و به ویژه کنش‌گران ما نسبت به این مساله کوری خودخواسته دارند. شما به مساله‌ی زندانیان مهریه توجه کنید، از یک مرکز مشخص برای همه‌ی ما پیامک می‌فرستند که زندان جای مادران نیست، خب زندان جای پدران هست؟ جای برادران هست؟ جای همنوع هست؟ این چه شکل غیرانسانی و زشتی از مساله کردن و سوء استفاده‌ی عاطفی است؟ من از همه دعوت می‌کنم که منافع شخصی و گروهی را کنار بگذاریم و به رسالت جامعه‌شناسی بازگردیم که پرداختن به فرودستان جامعه است تا کسی از نیاز دیگری بهره‌کشی نکند؛ ما باید برای خودمان امر اجتماعی را احیا کنیم و آن را به نفع یک ایدئولوژی، به نام فمینیسم کنار نگذاریم. امر اجتماعی نباید تقلیل پیدا کند به امر سیاسی یا امر حقوقی یا فرهنگی و جامعه‌شناس هم نباید تقلیل پیدا کند به صرفا کنش‌گر سیاسی.

در ادامه یکی از حاضران پرسید که: «چرا کارگروه نام مردان را دارد؟ و فهم من این است که چنین تاکیدی بر مردان به قصد مقابله با زنان است». عناصری پاسخ داد: متاسفانه ما اکنون در وضعیتی قرار داریم که برای هر شکل از پرداختن به مردان، باید پیشاپیش به زنان باج بدهیم و مراتب تعهد خود را اعلام کنیم که قرار نیست چنین کنیم و یا قول می‌دهیم چنان کنیم و امتیاز شما هم محفوظ، یا از تاکید بر مردانگی و مرد بودن دست بکشیم و عمومی صحبت کنیم. تا از «مرد» صحبت می‌کنیم انگار داریم از حیوان‌ها و «آدم‌های بدنام» و مجرم‌ها صحبت می‌کنیم. یعنی این تلقی را دارند که ما داریم حرف زور می‌زنیم و ضدزن هستیم، چون داریم از «مردان» سخن می‌گوییم؛ آیا وقتی کسی از «زن» سخن می‌گوید یعنی دارد علیه مردان صحبت می‌کند؟ چرا حق دارد چنین بکند و مردان را به عنوان شر موجود نشان دهد، ولی ما نتوانیم از خودمان دفاع کنیم و واقعیت را نشان دهیم که چه کسی شر واقعی است؟ در همین آکادمی با تمسخر گفته شده و می‌شود که: «مگر مردان هم مساله و آسیب اجتماعی دارند؟ مردان که خودشان آسیب اجتماعی هستند و بقیه باید از دست آن‌ها در امان بمانند». ضرورت راه‌اندازی این کارگروه و تاکید بر مردان، به خاطر به زعم ما فعالیت‌های آسیب‌زای کنش‌گران و جریان‌های قبلی است که تاکید جنسی بر زنان دارند و علیه مردان فعالیت می‌کنند. شما باید از آن‌ها بپرسید که چرا علیه ما مردان اقدام می‌کنند، نه این که چرا ما به مسایل مردان و آسیب‌هایی که آن‌ها به بار آورده‌اند توجه می‌کنیم. وقتی مساله به جای مساله‌ای فراگیر که نوع انسان را در بر بگیرد، به صورت جنسی طرح می‌شود، شما نمی‌توانید از مخالفان این شکل از طرح مساله، وقتی دارند به آن نقد می‌کنند بخواهید مساله را فراموش کنند و عام صحبت کنند. این شکل از طرح مساله کردن آن‌ها که صرفا زنان را دیده است و البته باعث خوشحالی نهادهای حقوق بشری هم هستآن‌ها، آسیب وارد کرده و اگر آن‌ها مساله را جنسی نکرده بودند ما الان مجبور نبودیم و نیاز نداشتیم تمرکز پژوهشی بر مردان داشته باشیم، اگر هم مساله جنسی هست که دیگر سوال شما بلاموضوع است، می‌افتیم داخل همان جنگ همه علیه همه و آن‌ها که دنبال تفرقه‌ افکنی در جامعه و از بین بردن همبستگی اجتماعی هستند سود این جنگ را خواهند برد. جنگ فقط این نیست که بیایند و موشک بزنند و تحریم کنند، همین به هم زدن اخلاق جامعه و راه انداختن جنگ همه علیه همه خطرش بیشتر است. انصاف بدهید که هیچ کس از به کار بردن سکسیستی اصطلاح «مرد»سالاری یا «پدر»سالاری ابراز نگرانی نمی‌کند و انگار بدیهی است، ولی وقتی نام مرد به نیکی برده می‌شود یا نقدی به زنان می‌شود همه برافروخته می‌شوند و شروع به انگ‌چسباندن می‌کنند. کارگروه ما از آن بابت کارگروه مردان است که تمرکز دارد بر مسایل اجتماعی ویژه‌ی مردان، بر اشکال فرودستی مردان؛ مساله را هم اصلا دیالکتیکی نمی‌بینیم. کارگروه ما مطالعات جنسیتی نیست، بلکه به موقعیت‌هایی می‌پردازیم که به لحاظ ساختاری ویژه‌ی مردان است. چون مطالعات پیشینی، مردان را بیرون گذاشته‌اند یا صرفا به ترتیبی وارد کار و ابژه‌ی مطالعه کرده‌اند که به نفع زنان تمام شود، ما مجبور هستیم کارگروه جدا داشته باشیم که در پی ابژه کردن مردان در خدمت زنان نباشد. فعلا ما در موقعیتی هستیم که با ارجاع به سخن گاندی، هم نادیده گرفته می‌شویم و هم ما را مسخره می‌کنند و هم با ما می‌جنگند، البته این مساله‌ی عجیب یا تازه‌ای در آکادمی و جامعه‌ی ما نیست.

عناصری خاطر نشان کرد: تحلیل جامعه‌شناختی من این است که مرد و مردانگی در جامعه‌ی امروز ایران در حال زوال است و این دقیقا چیزی است که فعالان زن جامعه‌ی ما، در هر پست و مقام و جای‌گاهی که باشند، دانسته یا نادانسته، اجرا و دنبال می‌کنند و از آن خوشحالند. شما نگاه کنید، در اعتراضات کارگری، خانمی می‌آید و خطاب به مردان دیگر که جمع شده‌اند، فریاد می‌زند که «اگر شما هم مثل شوهرهای ما شرمنده‌ی زن و بچه‌تان شده‌اید بیایید و به ما بپیوندید. بیشتر از این شرمنده‌ی زن و بچه‌تان نشوید». یعنی متاسفانه این جا بحث، حق پای‌مال‌شده‌ی مرد، کارگر، یا حق‌طلبی یا نقد به سرمایه‌داری مطرح نیست؛ مساله از آن بابت برای زن مساله شده که مرد از عهده‌ی برآوردن خواست او و تامین زندگی‌اش برنیامده و شرمنده‌ی او شده. فردا همین زن از او می‌خواهد که برای بیش‌تر شرمنده نشدن پیش زن، از اعتراضش هم صرف نظر کند و هر ظلمی را بپذیرد، فقط شرمنده‌ی او نباشد. تا وقتی حتی کنش‌گران جامعه‌ی ما چنین دیدگاه و فرهنگی دارند، مردانگی زوال خواهد یافت و در شکلی که نیچه می‌گوید، همه چیز زنانه می‌شود.

در ادامه، یکی دیگر از حاضران به فیلمی اشاره کرد که در جشنواره‌ی رشد درباره‌ی «کودک‌همسری» پخش شده بود و گفت: «مثلا آسیب اصلی از بابت کودک‌همسری را خود مرد می‌بیند. در فیلم، دختر سیزده ساله و پسر شانزده ساله را نشان می‌داد که پسر نه سربازی رفته بود، نه تحصیلات داشت، نه کار و شغل داشت. به خاطر این که کاری داشته باشد چقدر کتک می‌خورد و آخر هم افتاد توی دریا و مرد. دختر هم باردار بود و برای همین از مدرسه بیرونش کرده بودند. در این کودک‌همسری اتفاقات ناگوار برای مردان هم می‌افتد. یعنی مردها یک جاهایی بلندپروازی‌هایی دارند که نه تنها به ضرر زن که به ضرر خودشان تمام می‌شود...». عناصری پاسخ داد که: خواهش کردم تلاش کنیم این میل انتقام‌گیری از مردان و پلید و مقصر نشان دادن آن‌ها را کنار بگذاریم و باز تکرار نکنید که اگر مشکلی در جامعه هست، یا اگر بلایی سر مردان می‌آید، خودشان مقصر هستند.

عناصری در پایان اضافه کرد: کارگروه مردان تمام‌قد برای دفاع از فرودستان ایستاده است، چه این فرودستان زنان باشند و چه مردان. ولی قرار نیست مردان را نادیده بگیرد و صرفا از مدهای پژوهشی خوشایند دیگران تبعیت کند. از اتفاق، باید از سلامت نفس کسانی که در کارگروه هستند و علی‌رغم تبعات پرداختن به مسایل مردان و از دست دادن موقعیت آکادمیک و امتیازهای علمی، کار خود را ادامه می‌دهند، تقدیر کرد.

 

استقلال دانشگاه و ازادی آکادمیک

چند رسانه ای

مجله جامعه شناسی

مجله مطالعات

پیوندها

حمایت از انجمن و حامیان مالی (2)

عضویت در انجمن جامعه شناسی ایران1402

حامی باش