یادداشت روز

تازه‌ها

اعتراضات

 

گزارش نشست‌ها

علی ربیعی

از ابتدای شکل‌گیری ناآرامی‌های پاییز ۱۴۰۱، همواره این نگرانی وجود داشت که به دلیل فقدان تحلیل‌های درست، این رخدادها نه تنها نادیده گرفته خواهند شد، بلکه تبیین و تحلیل‌های غلط از علت نا‌آرامی‌ها و اعتراضات، ممکن است سبب وقوع حوادث پیچیده تر از رخدادهای قبلی شود.
براساس علم مدیریت بحران،  تصمیمات بر اساس تبیین‌های غلط، موج جدیدی از بحران را می آفرینند. اما با این پیش‌فرض، باز هم متاسفانه در شرایط کنونی شاهد تصمیماتی عجولانه بر اساس تحلیل‌های غلط هستیم.

اساسا تحلیل‌ غلط هم به علت فهم غلط از مسئله و هم ساده کردن صورت مسئله  است. به رغم آثار اجتماعی گسترده چنین روندی در جامعه، این نوعاقدامات تصمیم‌سازان و تصمیم گیران را از خود راضی می‌کند. برخی نظام‌ها، برای تبیین پدیده‌هایی مانند نا‌آرامی‌ها با علل گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی ویا حتی آثار سیاست‌های غلط، برای فرار از اتخاذ تصمیمات سخت ، پیچیده و مسئولانه اصلاح کننده امور، تنها اقدام به ساده سازی و در مواردی حتی نادیده گرفتن مسئله می‌‌کنند.

در این یادداشت قصد دارم به موضوع تصفیه و تسویه دانشگاه‌ها از اساتید مطرح و در مقابل جذب افراد جدیدبافشاربرگروه های علمی اشاره‌ نمایم. پیش از این، در تحلیلی از یک فرد تصمیم‌ساز شنیدم که برخی اساتید دانشگاه و معلمان نا‌هماهنگ در آموزش و پرورش، عامل اصلی ناآرامی‌های اخیر هستند. در ابتدا با خود اندیشیدم که این امر، شاید یک تحلیل فردی باشد اما شواهد نشان می‌دهد که این شیوه تفکر به تحلیل و دیدگاه غالب تصمیم‌گیران تبدیل شده است.

براساس چنین تحلیلی، آموزه‌های فراگرفته شده دانشجویان از دانشگاه‌ها، سبب بروز حالتهای اعتراضی شده که منجر به حضور در خیابانها و شکل‌گیری کنشهای اعتراضی شده است.
با چنین تحلیل اشتباهی،  متاسفانه اقدامات مخربی در دانشگاه‌ها شروع شده است که در این یادداشت به آثار آن خواهم پرداخت:

۱ _ از مهمترین آثار این پدیده، تهی شدن دانشگاه از نخبگان، اندیشمندان و عالمان است. افراد توانمندی که صرفا با هدف گسترش اندیشه و  ارتقای علمی دانشجویان پای به این عرصه گذاشته‌اند، با ایجاد چنین وضعیتی، دیگر رغبتی به حضور و تدریس در دانشگاه‌ها نخواهند داشت و جای آنها را افراد کم‌مایه اما «وفادارنما» خواهند گرفت.

۲ _ دومین اثر، بی‌اعتباری دانشگاه نزد دانشجویان و جامعه علمی است. دانشگاه اعتبار خود را به شدت از دست خواهد داد و نتیجه آن سقوط رتبه علمی دانشگاه‌های ایران  نسبت به سایر کشورهاست. اخراج اساتید، سبب کاهش فزاینده اعتماد به ویژه پس از سلسله اتفاقات یک سال اخیر شده است که منجر به از بین رفتن سرمایه اجتماعی می‌شود.

۳_ اثر بعدی، درست برخلاف هدف متصور ازسیاسی و اعتراضی نشدن دانشگاه، در پی چنین تصمیماتی، گفتگوهای اعتراضی بیشتر شکل خواهد گرفت.

۴_از دیگر تاثیرات اخراج‌ها، افزایش احتمال خروج اساتید اخراج شده از کشور است که خود به معنای شتاب گرفتن خروج سرمایه‌های انسانی از میهن و جذب این سرمایه‌ها در کشورهای دیگر است.

۵_ اخراج اساتید به معنای اخراج ایده، فکر، خلاقیت و سرمایه‌های دانشی رشد و توسعه کشور است. به عبارتی در شرایط انزوای فعلی و در حالی که به طور قطع نیازمند استفاده از نیروهای متخصص داخلی هستیم، خروج اساتید دانشگاه به معنای حرکت در مسیر تداوم نابناسامانی‌ها  است.

در این اندیشه‌ام: لحظاتی وجود دارد که فلسفه وجودی یک نهاد به پرسش گرفته می‌شود. درست در چنین لحظاتی است که باید به بنیادهای تاسیس آن نهاد بازگشت. وقتی از دولت، دولت‌زدایی می شود باید پرسید دولت چیست؟ وقتی اقتصاد تحت فشار مداخلات برون اقتصادی شکل دستوری به خود می‌گیرد باید پرسید اقتصاد چیست.

امروز نیز باید به بنیان‌های دانشگاه بازگشت و از خود پرسید: دانشگاه چیست؟ و تا کجا می‌توان از چیزی به نام دانشگاه سخن گفت؟

@alirabiei_ir

 

استقلال دانشگاه و ازادی آکادمیک

چند رسانه ای

مجله جامعه شناسی

مجله مطالعات

پیوندها

حمایت از انجمن و حامیان مالی (2)

عضویت در انجمن جامعه شناسی ایران1402

حامی باش