یادداشت روز

تازه‌ها

اعتراضات

 

گزارش نشست‌ها

تذکری بر خطر قدسی‌سازی روایت‌ها

عباس نعیمی جورشری

پیرو انتشار مجموعه مباحثی از دوست عزیزم آقای دکتر حسن محدثی درباره ایران باستان و هویت تاریخی ایرانیان ، واکنش های دامنه داری متوجه ایشان شد. چنانکه خود او نیز ردیه ها و تردیدهای دامنه دار بر برخی تحقیقات مرتبط نگاشته است. خصوصا مطالب متاخرشان درباره آرای استاد ارجمند خانم دکتر ژاله آموزگار محل نقد اصحاب قلم قرار گرفت. این یادداشت بدون ورود خاص به این تصادم‌های فکری در پی طرح  پرسش هایی مبنایی است. امر تاریخی متعلق به عهد باستان چه اهمیتی دارد؟ مواجهه ما با آن باید از چه قسمی باشد؟

الف. عهد باستان به دوره ای از تاریخ ایران اطلاق می شود که بازه زمانی هفت هزار سال پیش تا دوره اسلامی را در بر می گیرد. بر این اساس چندین حکم‌رانی منطقه‌ای و حکومت های وسیع مادها، هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان در آن ثبت و ضبط شده است. دور بودن این دوره تاریخی و نیز وسعت زمانی آن، امر پژوهش را دشوار می نماید. اساسا پژوهش تاریخی مذکور متکی بر کشفیات باستان شناسانه است. دانایی بر آمده از این کشفیات در دو وجهه اثبات شده و تفسیری قرار دارد. چنانکه برآمدن سلوکیان غیرایرانی پس از هخامنشیان ایرانی مصداقی از مسلمات است و جزییات نبردهای منتهی به سقوط هخامنشیان جزو امور تفسیری و تحلیلی که از نکات ریز آن کمتر اطلاع داریم. این بخش دوم همواره می تواند مورد تردید واقع شود و صحیح نیز تبیین همین تردیدهاست.

ب‌. مطالعات مذکور نه تنها برای محققان تاریخ و آکادمیسین ها اهمیت دارد بلکه دارای ابعاد جامعه شناختی پررنگی است زیرا هویت اجتماعی را تغذیه می نماید. دستگاه حکم‌رانی پهلوی اول و دوم از این امر تاریخی همواره بهره برد تا ایدئولوژی خویش را سامان دهد. اینگونه امر سیاسی کوشش می نمود تا امر اجتماعی را شکل دهد مطابق منویات دولتی خویش. لذا هویت باستانی ذیل قرائتی از هویت دولتی برساخت می شود. آنچنان این امر به سیاقی دیگر در جمهوری اسلامی و نسبت به هویت اسلامی شیعی روی نمود. دستگاه حکم‌رانی بعد از انقلاب ۵۷ بر قرائتی از هویت شیعی تکیه داشته است که در فضای انقلابی بذرهای آن ریخته شد. گفتمان دینی را نسبت به گفتمان های رقیب پیش انداخت. بنابراین نهاد حاکم همواره تلاش نموده امر اجتماعی را مطابق ایدئولوژی شیعی خویشتن بازسازی کند و هویت اجتماعی را رسم نماید.

پ. هویت تاریخی آنگاه که وجه ایدئولوژیک میابد دستخوش تغییراتی می شود و از متن اجتماعی خود در گذشته جدا می شود. این تغییرات عمدتا دولتی-ضددولتی است و با قرائتی که محقق مستقل ارایه می دهد فرق دارد. یعنی یا توسط دولت ها ساخته شده یا به وسیله مخالفان آنها تولید گشته است. در کنه چنین دستکاری های نوعی مقدس سازی همواره وجود دارد که هویت تاریخی را مبدل به امری الوهی می نماید. در انقلاب ۵۷ این قدسیت برای امور شیعی رخ داد و قامت سیستمی یافت. اکنون این والاسازی برای امر باستانی برساخت می شود و چنان سوژه مطلق و افتخارساز یاد می گردد. نکته ای که دسترسی‌های محققانه را دور می نماید و پروسه خردگرایی را منفعل می سازد. متعین نمودن سوژه های غیرمتعین عهد باستان، یادآور قدسی سازی امر تاریخی اسلامی در انقلاب پیشین است. اگرچه این والاسازی ملی در برخی گرایشات دست راستی ایرانشهری ، سطحی پایین تر از قدسی سازی دینی دهه های گذشته دارد اما از جنس ممانعت های خردگرایی خواهد بود. زیرا آبشخور باورهای عمومی مطلق گرایانه می شود و اینبار «کوروش کبیر» جایگزین «امام معصوم» می گردد.

ت. مواجهه ما با تاریخ خودمان بایستی ناظر بر مقتضیات عقل نو و جهان مدرن باشد. این مواجهه الزاما باید موشکافانه و ریز و انتقادی باشد. هم عهد باستان و هم عهد اسلامی نیاز دارند که با چنین نگرشی خوانده شوند و روایت گردند. خردگرایی انتقادی چنان یک فرایند ، خوب و بد پیشینیان ما را نشان می دهد و چهره ای واقعی تر ‌و بدون روتوش ارایه خواهد داد تا بتوان بر نیکویی هایش خشنود بود و شرارت هایش را مردود دانست. هویت طلبی کنونی ایرانیان با تکیه بر این واقع گرایی خردگرایانه می تواند توسعه مدرن را سهل تر گرداند‌. این امر در عین حال سیاست ورزی تمرکزگرای ایرانی را به چالش خواهد کشید و رویکردهای دمکراتیک سازی فرهنگ و سیاست را تقویت می نماید.

abbasnaeemi@

استقلال دانشگاه و ازادی آکادمیک

چند رسانه ای

مجله جامعه شناسی

مجله مطالعات

پیوندها

حمایت از انجمن و حامیان مالی (2)

عضویت در انجمن جامعه شناسی ایران1402

حامی باش