یادداشت روز

تازه‌ها

اعتراضات

 

گزارش نشست‌ها

mehrabiبررسی جامعه‌شناختی رابطه بین حرفه‌ای پرستار و پزشک" موضوع پژوهش مریم مهرابی، کارشناس ارشد پژوهش اجتماعی و عضو گروه جامعه‌شناسی پزشکی و سلامت انجمن بوده که نتایج آن در نخستین نشست این گروه در سال تحصیلی جدید در روز بیست و یکم مهر ماه 88 در سالن کنفرانس انجمن طرح شد. وی در این نشست، به تشریح نتایج مطالعه پیمایشی خود، در مورد زنان پرستار و مردان پزشک شاغل در بیمارستان‌های تابع دانشگاه‌های علوم پزشکی تهران و شهید بهشتی پرداخت.
مهرابی در ابتدای سخنانش، با اشاره به مسأله اصلی این تحقیق در مورد رابطه بین حرفه‌ای پزشک و پرستار، مواردی چون تقابل نقش پرستار و پزشک، وجود پندارهای قالبی منفی درباره منزلت پایین پرستاری، تفکیک جنسیتی بین مشاغل پزشکی و پرستاری، عدم تقارن و نابرابری قدرت حرفه‌ای، وجود موانع جدی در برابر ایفای نقش حرفه‌ای مستقل پرستاران، فرسودگی روانی پرستاران و افزایش ترک حرفه پرستاری و برآیندهای منفی خدمات سلامت را از جمله مهم‌ترین موضوعات شایان توجه در این رابطه عنوان کرد.
وی سپس در بیان اهمیت موضوع تحقیق گفت: سابقه دیرین مشارکت و همکاری ضعیف پرستار و پزشک، عدم رضایت شغلی عده کثیری از پرستاران به واسطه کیفیت نامطلوب رابطه‌شان با پزشکان، تأثیرات این رابطه بر ابقاء و نقش‌آفرینی بهینه پرستاران در حرفه خود، اهمیت روزافزون همکاری پرستاران و پزشکان درگروه‌های کاری به خصوص در موقعیت‌های حساس مراقبتی چون اتاق عمل، اورژانس و بخش‌های مراقبت ویژه و تأثیر مستقیم مطلوبیت ارتباط بین حرفه‌ای آنها بر بهبود برآیندهای درمان و مراقبت سلامت جامعه را می‌توان به عنوان برخی از مهم‌ترین دلایل ضرورت اصلاح ساختار روابط بین حرفه‌ای پرستار و پزشک برشمرد. لذا در همین راستا، ابتدا باید شناخت مناسبی از کیفیت رابطه بین حرفه‌ای پرستار و پزشک حاصل شده و سپس عوامل مهم ذهنی، شناختی و اجتماعی که احتمال می‌رود زمینه‌ساز و یا مرتبط با ساختارهای قدرت حرفه‌ای در الگوی رابطه بین حرفه‌ای پرستار و پزشک باشند، مورد بررسی قرار گیرند.
مهرابی سپس به موانع اقتدارگرایی در حرفه پرستاری اشاره کرد و آنها را براساس معیارهای انسانی، دانشی و سازمانی قابل تقسیم‌بندی دانست. او این موانع را چنین برشمرد: فعالیت پرستاری بر اساس جامعه‌پذیری حرفه‌ای پرستاران در بیمارستان‌ها به‌ جای آموزش علمی و تخصصی در دانشگاه‌ها، فعالیت پرستار بدون تفکر، بدون پرسش و روحیه جست‌وجوگرانه، تکرار نقش زنانه یا مادری پرستار در بیمارستان، نامساعد بودن محیط کار برای ابداع، ابتکار و ایده‌های جدید و نظریه‌پردازی، نگرش‌های منفی پزشکان درباره خطرات ناشی از فزونی مسئولیت پرستار در قبال بیمار، اجرای ضعیف اصول پرستاری علمی در بخش‌ها و پرداختن صرف به اجرای دستورات پزشک، عدم توجه جدی به کل‌نگری در تخصص پرستاری، مشغولیت پرستاران به کار سنگین و طولانی، بی‌توجهی به ارزش آثار تحقیقی آنها و عدم وجود انگیزه‌های لازم برای کار تحقیقاتی در پرستاران، نحوه ارتباط کاری پرستاران با پزشکان، نفوذ فوق‌العاده پزشکان در به ارث گذاردن مدل‌های معاصر مراقبت از تندرستی از جمله موانع اقتدارگرایی در حرفه پرستاری.
وی در ادامه عوامل مؤثر بر روابط بین حرفه‌ای پرستار و پزشک را مورد بحث قرار داد و درباره یکی از مهم‌ترین عوامل مطرح در پیدایش نابرابری‌های قدرت بر مبنای ایدئولوژی‌های جنسیتی، گفت: یکی از زمینه‌های فرهنگی مؤثر، تأکید بر نقش زنان به عنوان مادر و همسر با ویژگی پرورش دهنده و مراقبت کننده در خانواده و جامعه و به دنبال آن تفکیک شغل‌ها بر اساس تفکیک نقش‌ها در خانواده است. گمارنیکو در این زمینه مدعی است که روابط پزشک ـ پرستارـ بیمار به طور نسبی و سنتی با روابط شوهر ـ زن ـ فرزند همسان تصور می‌شود. در عین حال، از نظر پورتر، بیشترین ستیز در ترکیب پزشکی و پرستاری جنسیتی شناخته شده و از زمانی که پزشکی به عنوان یک حرفه سازمان یافته مطرح شد، غالباً یک حرفه مردانه بوده است؛ حال آن‌که پرستاری در طول زمان به عنوان یک حرفه مثال زدنی زنان شناخته شده است.
مهرابی همچنین ضمن تشریح مفهوم جامعه‌پذیری حرفه‌ای گفت: به نظر مرتن، کندال و ریدر که یکی از اولین بررسی‌ها درباره دانشجویان پزشکی را منتشر کرده‌اند، مطالعات پزشکی، خود نوعی "جریان اجتماعی شدن" است. در این دوره، به دانشجو، اطلاعات و دانش فنی به همراه نگرش‌ها و ارزش‌های حاکم بر فعالیت‌های حرفه‌ای آموخته می‌شود. به عقیده الیوت فریدسون، در این رابطه، علیرغم اعتقاد ظاهری به توافق متقابل پزشک و پرستار، تمامی تبیین‌ها متمرکز بر پزشک محوری است و با وجود آن‌که بسیاری از زنان پرستار تخصص‌شان را باور دارند، برخی از پرستاران آموخته‌اند که تسلیم اوامر پزشک باشند و لذا آگاهانه یا ناآگاهانه، به شیوه سنتی با احترام گذاردن به آنها در تمامی موقعیت‌ها، جایگاه برتر پزشکان را حفظ می‌کنند.
مقایسه حرفه پزشکی و پرستاری بخش دیگر سخنان مهرابی را تشکیل می‌داد. او در این زمینه، با اشاره به وجود تفاوت‌هایی از منظرهای گوناگون گفت: در نگرش صاحبان این دو حرفه، دوگانگی در امور مراقبت و درمان مشاهده
می‌شود و در این خصوص، در حالی که تمرکز آموزش پزشکان بر محور استراتژی‌های مراقبت پزشکی یا مدیریت درمان است، آموزش پرستاری به کل‌نگری نسبت به بیمار و توجه به فاعلیت بیمار تأکید دارد. در واقع، پرستاری تشخیص و درمان واکنش‌های انسانی، مراقبت از مددجو، اثربخشی و کل‌نگری بر تمامیت فرد است اما پزشکی تشخیص و درمان بیماری، اثربخشی زیستی و جسمی است و با اشاره به نظر "وب" این نکته را نباید از نظر دور داشت که بدون توجه به فاعلیت، هم بیمار و هم پرستار به ابژه یا اشیاء تقلیل می‌یابند و شأن و مقام شخصیتی‌شان از دست می‌رود.
این عضو گروه جامعه‌شناسی پزشکی و سلامت، در ادامه با اشاره به مباحث نظری حرفه‌ها و مشاغل سلامت، به ارائه توضیحاتی در خصوص برخی تئوری‌های موجود و متغیرهای تحقیق پرداخت. او متغیرهای وابسته را الگوی فرودست - فرادست، الگوی وابستگی - استقلال و الگوی همکاری - مشارکت عنوان کرد و گفت که یافته‌ها نشان می‌دهند در جمعیت آماری مورد بررسی، حاکمیت دو الگوی فرودست - فرادست و الگوی وابستگی - استقلال بیشتر از الگوی همکاری و مشارکت بوده است. لذا به نظر می‌رسد روابط بین حرفه‌ای پرستار و پزشک در نمونه مورد مطالعه، تا حد زیادی به صورت عمودی و در شرایط عدم تقارن قدرت حرفه‌ای قابل تعریف است.
به گفته مهرابی، جامعه‌پذیری حرفه‌ای، پندارهای قالبی جنسیتی، میزان اقتدار قانونی سیاست‌گذاری‌های سازمانی نظام مراقبت و درمان، میزان رضایت‌مندی از نظام اقتصادی و میزان اعمال قدرت کنشگران در کنش، مهارت‌های مدیریت نقش، مهارت‌های ارتباطی و قدرت کنشگران در نمونه مورد مطالعه، شدت رابطه قابل توجهی با الگوهای متغیر وابسته داشته‌اند و بقیه اگر چه برخی از آنها فرضیات تحقیق را تأیید می‌کردند ولی شدت رابطه بین آنها در حد "بسیار کم" بوده است. در هر دو گروه پزشک و پرستار، جامعه‌پذیری حرفه‌ای با الگوهای اول و دوم رابطه مثبت قابل توجهی داشته است و با الگوی سوم رابطه منفی داشته است. بنابراین می‌توان گفت در جمعیت آماری مورد مطالعه، جامعه‌پذیری حرفه‌ای سنتی (پزشک‌سالاری) باعث بروز بیشترِ دو الگوی تعاملی وابستگی- استقلال و سپس فرودست- فرادست می‌شود.
وی در خصوص عوامل موثر بر الگوی اول متغیر وابسته یعنی الگوی فرودست ـ فرادست در گروه پرستاران توضیح داد که جامعه‌پذیری حرفه‌ای بیشترین درصد را به خود اختصاص داده و علاوه بر آن، پندارهای قالبی جنسیتی نیز در این زمینه تأثیرگذار بوده است. این در حالی است که در گروه پزشکان جامعه‌پذیری حرفه‌ای و میزان سیاست‌گذاری‌های مبتنی بر اقتدار قانونی تأثیرگذار بوده‌اند. همچنین بر اساس یافته‌های توصیفی مربوطه، از نظر پرستاران و پزشکان سیاست‌گذاری‌های سازمان مراقبت و درمان در خصوص استقلال حرفه‌ای پرستاران در حد ضعیفی از اقتدار قانونی و عقلانی به‌ سر می‌برد و در بیشتر موارد، اقتدار کاریزماتیک پزشک جای‌گزین اقتدار قانونی می‌شود. از این‌رو، تأثیرگذاری منفی این نارسایی سازمانی، بر ایجاد روابط همکاری و مشارکت و تقویت روابط عمودی قدرت قابل توجیه است.
مهرابی با اشاره به اینکه دو متغیر جامعه‌پذیری حرفه‌ای و پندارهای قالبی جنسیتی عوامل مؤثر بر الگوی روابط مبتنی بر وابستگی- استقلال در میان گروه پرستاران هستند، تصریح کرد که در میان گروه پزشکان تنها جامعه‌پذیری حرفه‌ای بر متغیر وابسته اثرگذار بوده است. مهرابی اظهار داشت: علاوه بر این، همان‌طور که در تئوری‌ها و فرضیه تحقیق انتظار می‌رفت، پندارهای قالبی جنسیتی به عنوان یک عامل منفی در اشاعه الگوی سوم رابطه یعنی همکاری و مشارکت عمل کرده است و هر چه در گروه پرستاران پندارهای قالبی جنسیتی بیشتر باشد، روابط آنها با پزشکان کمتر از الگوی سوم پیروی می‌کند؛ اما با افزایش مهارت‌های مدیریت نقش و مهارت‌های ارتباطی و قدرت کنشگران، الگوی همکاری نمایان می‌شود. در مقابل در گروه پزشکان، متغیر تأثیرگذار منفی جامعه‌پذیری حرفه‌ای و متغیرهای مثبت، به ترتیب مهارت‌های مدیریت نقش، قدرت کنشگران و مهارت‌های ارتباطی شناخته می‌شوند که اثر مثبت قابل توجهی بر روابط بین حرفه‌ای مبتنی بر مشارکت و همکاری داشته‌اند.
سخنران این جلسه، در تحلیل نهایی یافته‌های خود با اشاره به الگوی بروک گفت: بروک معتقد است برای همسان تلقی کردن سلطه مردانه با تمایزگذاری جنسیتی یا عوامل ناشی از آن، باید پدیده‌های اجتماعی مربوطه را در وجوه مختلف واقعیت اجتماعی یعنی ساختارهای نهادینه شده، مورد سنجش قرار داد. در این زمینه، او با پاسخگویی به سه پرسش اساسی، از بحث خود نتیجه‌گیری می‌کند. پرسش‌های وی عبارتند از اینکه نهادهای اصلی در جامعه مفروض کدامند، چگونه از یکدیگر تفکیک شده و چگونه در جهت تقویت یا در تضاد با هم عمل می¬کنند؟ در عین حال، چگونه منابع مادی درون این نهادها و بین این نهادها تولید و توزیع می¬شوند و چگونه این الگوهای تولید و توزیع اسباب توانمندی‌ها و رضایتمندی‌های متفاوتی بین افراد و گروه‌های مختلف را فراهم می‌کنند؟ و این نهادها مطابق کدام قوانین سازمان یافته و ابزار تقویت‌شان کدام است؟ از سوی دیگر، این نهادها روابط اقتدار و فرمانبرداری را تعریف می‌کنند؟ در مورد سؤال نخست، متغیر نوع کنش در دو گروه مطالعه حاضر، بررسی شاخص‌های شیوه اعمال کنش (انفعالی- فعال) نشان می‌دهد که کنش مردان فعالانه‌تر از زنان بوده و میانگین میزان اعمال قدرت پزشکان نیز تا حدی بیشتر از میانگین میزان اعمال قدرت پرستاران است. در خصوص پرسش دوم، بررسی توانمندی‌ها و رضایت‌مندی دو گروه با مقایسه تطبیقی متغیر وضعیت ارگانیسمی کنشگران (به واسطه فشار نقش‌های خانگی و حرفه‌ای بر کنشگران) و میزان رضایت‌مندی آنها از نظام اقتصادی قابل ارزیابی است. پرستاران بیش از پزشکان متأثر از فشار نقش خانگی و نقش حرفه‌ای خود هستند که البته این تفاوت در فشار نقش حرفه‌ای خیلی بیشتر نمایان است، لذا فشار نقش‌ها در حوزه¬ خصوصی و حرفه‌ای موجب کاهش زیاد میزان رضایت پرستاران شده است. همچنین میزان رضایت‌مندی پزشکان از نظام اقتصادی در حد قابل توجهی بیش از پرستاران گزارش شده است و در نهایت در پاسخ به سوال سوم، یافته‌ها حاکی از آن است که میزان اقتدار قانونی سیاست‌گذاری‌های نظام مراقبت و درمان در نظر دو گروه مطالعه در حد مطلوبی نیست. چنان‌که ضعف قوانین و قوه¬ اجرایی و نظارتی، همچنان سازمان بیمارستان را با تداوم پررنگ اقتدار کاریزماتیک پزشک مواجه ساخته و حمایت‌ها در جهت توازن قدرت بین این دو حرفه از نظر پرستاران و پزشکان در حد مطلوبی ارزیابی نشده است. با توجه به این یافته¬ها می‌توان گفت که در این مطالعه، نقش‌های حرفه‌ای زنان به مثابه نقش‌های خانگی آنان در تفکیک جنسیتی به تفکیک بسیاری از منابع قدرت و سرمایه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و نمادی انجامیده است و این در حالی است که مطالعات اخیر منتشر شده در سازمان بهداشت جهانی نشان می‌دهد که نقش‌های مراقبتی و پیشگیرانه تأثیرگذاری بیشتری را در مقایسه با نقش‌های درمانی برای حفظ سلامت جامعه ایفا می‌کنند.
مریم مهرابی در پایان، با تشریح نتایج آزمون‌های آماری و یافته‌های پژوهش خود، جمع‌بندی نهایی‌اش را از این تحقیق این‌گونه بیان کرد: مطالعه تطبیقی نگرش‌های پرستاران و پزشکان نشان می‌دهد که در جمعیت آماری مورد بررسی، جامعه‌پذیری حرفه‌ای و پندارهای قالبی جنسیتی به عنوان مؤثرترین متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته مطرح‌اند اما علی‌رغم یافته¬های توصیفی تحقیق که نشان‌گر فزونی قابل توجه پندارهای قالبی جنسیتی پزشکان نسبت به پرستاران است، در یافته‌های تبیینی، تنها در گروه پرستاران پندارهای قالبی جنسیتی بر الگوهای ارتباطی مؤثر بوده است. بنابراین، در تأیید نظریه پورتر، یافته‌های ما نیز نشان‌گر تأثیر بقایای عامل جنسیت در تعاملات است، اما تنها عامل مؤثر در این زمینه شناخته نمی‌شود. همچنین، پایین بودن میزان اقتدار قانونی در سازمان بیمارستان‌های مورد مطالعه و تأثیر مستقیم و قابل توجه آن در گروه پزشکان بر الگوی روابط سنتی، حاکی از آن است که پندارهای قالبی جنسیتی پزشکان به طور غیرمستقیم از طریق استقرار موازین مردسالارانه، در سازمان‌دهی روابط عمودی پزشک و پرستار و جامعه‌پذیری حرفه‌ای دیرینه پزشک‌سالارانه مؤثر بوده است. در این تحقیق، سومین الگو، یعنی همکاری و مشارکت حاکمیت کم‌رنگ‌تری نسبت به دو الگوی اول داشته، اما نمود آن می‌تواند نشان تغییراتی باشد که در ساخت رابطه‌ای پرستار و پزشک در حال وقوع است. چنان‌که پورتر نیز در بررسی فرایند قدرت و نسبی بودن آن اشاره داشته، اگرچه روابط سلطه هنوز به کار می‌رود، اما این روابط به صورت متفاوتی مطابق با شرایط ویژه حوزه درمانی تغییر یافته است، البته بیشتر درون فرایندهای تصمیم‌گیری غیررسمی نه نوع رسمی آن. امروزه اندیشه¬ ارتقاء سلامت از راه پیشگیری و مراقبت در
نظام‌های نوین سلامت، به تغییر خدمات پرستاری و اصلاح نگرش‌های برتری درمان بر مراقبت تأکید دارد. چنان‌که ارزش‌های نوینی نسبت به اهمیت مراقبت و منزلت حرفه‌ای و اهمیت استقلال حرفه‌ای پرستاران در حال شکل‌گیری است. ظهور برخی واکنش‌های فعالانه و انتقادی پرستاران در این تحقیق و مطالعات دیگر نیز، نمودی از تحولات فرهنگی اجتماعی و حرفه‌ای جوامع روبه رشد و در حال گذار است که در دیالکتیک تعاملات ساختاری و کنشی ساخت‌یابی نقش‌ها، منزلت‌ها و موازنه قدرت بین دو جنس را تجربه می‌کنند.

استقلال دانشگاه و ازادی آکادمیک

چند رسانه ای

مجله جامعه شناسی

مجله مطالعات

پیوندها

حمایت از انجمن و حامیان مالی (2)

عضویت در انجمن جامعه شناسی ایران1402

حامی باش