گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران روز چهارشنبه اول تیر ماه سال ۹۰، نشستی را با حضور دیوید مک للان، استاد دانشگاه کنت انگلستان و نویسنده کتابهای مسیحیت و سیاست (ترجمه رضا نظرآهاری) و ایدئولوژی (ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی) برگزار کرد که در آن مک للان در قالب موضوعی با عنوان «دین و سیاست در جامعه مدرن» به سخنرانی پرداخت. صفحه اندیشه روزنامه شرق گزارشی از این نشست را به قلم رحمان بوذری منتشر کرده که در ادامه میخوانید. متن اصلی سخنرانی را نیز میتوانید از طریق فایل پیوست شده دریافت کنید.
امر خصوصی سیاسی است
گزارشی از سخنرانی دیوید مک للان درباره «دین و سیاست در جامعه مدرن» در انجمن جامعه شناسی ایران
نویسنده: رحمان بوذری
اینکه فیلسوف بزرگی به کشور بیگانه ای بیاید و کسی خبردار نشود، تنها در ایران امکان پذیر است. دیوید مک للان، یکی از بزرگترین مارکس پژوهان معاصر، هفته گذشته به دعوت دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه به تهران آمد. یکی، دو سخنرانی کرد و رفت. کسی نبود تا او را بشناسد، با او بحث فلسفی کند، دیدگاههایش را به نقد بنشیند، یا لااقل کتابی از او خوانده باشد. دیوید مک للان متولد ۱۹۴۰ یکی از برجستهترین متتبعان انگلیسی مارکس و مارکسیسم به شمار میرود. او اکنون استاد نظریه سیاسی در دانشگاه لندن، کالج گلد اسمیت است و در دانشگاههای کنت و نیویورک نیز به عنوان استاد مدعو تدریس میکند. مک للان روز چهارشنبه اول تیر ماه میهمان گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران بود و درباره رابطه «دین» و «سیاست» سخنرانی کرد. آنچه در ادامه میخوانید، علاوه بر خلاصهای از سخنرانی او، آشنایی با پیشینه این بحث در میان فیلسوفان مدرن است. از جمله به بحثهای هابرماس، موافقان و مخالفان او درباره حضور دین در عرصه عمومی اشاره میشود.
«دین» و «سیاست» در جهان مدرن چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ آیا مذهب امری خصوصی است یا میتواند وارد قلمرو اجتماعی شود؟ این پرسش اصلی سخنرانی دیوید مک للان در انجمن جامعهشناسی ایران بود که هفته گذشته با حضور اساتید و دانشجویان جامعهشناسی برگزار شد. گرچه حضور یک مترجم در کنار سخنران نشست میتوانست مخاطبان بیشتری را به جلسه بکشاند، مک للان نیز صحبتهای خود را با عذرخواهی از اینکه نمیتواند سخنرانی خود را به فارسی ارائه کند، شروع کرد و توضیح داد آنچه او میگوید معطوف به تجربه مسیحیت است و نمیتواند قضاوت دقیقی درباره این نسبت در اسلام داشته باشد. هدف سخنرانی او را در یک جمله میتوان چنین خلاصه کرد: همچنان که باورهای سیاسی افراد مسالهای خصوصی نیست، باور دینی فرد نیز نمیتواند محدود به حوزه خصوصی شود.
او به عنوان نکته مقدماتی به معنای واژه «دین» یا «مذهب» پرداخت و توضیح داد که این واژه را در معنای دورکمی به کار نمیبرد، بلکه مقصود او از دین همان معنای متداول، مرسوم و جا افتاده آن است؛ باور به واقعیتی متعالی، ایمان به خدا و نظایر آن. مک للان در تقابل با ادعای تعلق دین به حوزه خصوصی سخنان خود را بر دو پایه استوار کرد: استدلال فلسفی و استدلال تجربی-جامعهشناختی. در واقع کل سخنرانی او بر اساس این دو گونه استدلال پیش میرفت.
دیدگاه فلسفی
از منظر فلسفی سوال مک للان عبارت است از اینکه: مذهبی بودن به چه معناست؟ باورهای دینی داشتن یعنی چه؟ تلاش او مخالفت با این ادعاست که «باور» داشتن یعنی اعتقاد به گزارههایی که درون ذهن یا سر فرد جریان دارد: به گمانم باور بیش از آنکه مربوط به وقایع ذهنی باشد به رفتار و کردار فرد بر میگردد. به علاوه اگر به ریشه و خاستگاه واژه «باور» رجوع کنیم، چنان که معادلهای یونانی آن نشان میدهد (pisteuo & credo) ، میبینیم که «باور» واژهای اجرایی (performative) است. یعنی اصطلاحی که نه صرفاً توصیف یا ارزیابی، بلکه به اجرا گذاشتن آن چیزی است که اعلام میشود. برای مثال چیزی مشابه عبارت «من تعهد میدهم» در یک مراسم عروسی یا در عقود و قراردادها. پس عبارت «من به خدا باور دارم» بیشتر نوعی قول و تعهد است تا قسمی نظر یا بیان یک رهیافت. بدین ترتیب اگر از منظری کلیتر بنگریم، میتوان بحث کرد که «باور» ضرورتاً در بردارنده فعالیتهای مشخصی است. اگر من به شما بگویم که گوشت خواری کار اشتباهی است اما همچنان استیک بخورم، شما شگفت زده میشوید که آیا من واقعا به آنچه میگویم، اعتقاد دارم یا نه. بنابراین درست است که ما همواره مطابق اصولمان رفتار نمیکنیم اما «باور» لزوماً حاوی «تعهد به» و «عمل مطابق» شیوه خاصی از زندگی است.
دیدگاه تجربی
مک للان در ادامه، بحث خود را متمرکز بر دلایل تجربی و جامعهشناختی کرد. اعتقاد رایج بر این است که دین در جامعه معاصر به طرز روزافزونی بیش از پیش حاشیهای شده و در نتیجه به موضوعی خصوصی بدل شده است: اجازه دهید با مفهوم سکولاریزاسیون آغاز کنیم، یعنی این ایده که دنیای ما هر چه بیشتر و بیشتر سکولار و عرفی میشود. امروزه دیگر این مفهوم اساساً زیر سوال رفته است.
شاید ۵۰ سال پیش این مفهوم خیلی بدیهیتر و آشکارتر از امروز به نظر میرسید. با این همه حقایق زیادی در ایده سکولاریزاسیون نهفته است؛ چرا که منجر به تفکیک حوزههای دین، دولت و اقتصاد میشود. هر یک از این حوزهها قسمی خودآیینی نهادی و هنجارهایی را شکل و بسط میدهند که مربوط به حوزه خود میشود و در حوزههای دیگر دخالت نمیکند. این گرایش ساختاری به عصر روشنگری بر میگردد. اما سکولاریزاسیون هرگز به افول و کمرنگ شدن باورها و اعمال دینی نمیانجامد.
مک للان برای روشنتر شدن بحث خود شاهد مثالهایی از انگلستان و آمریکا به عنوان دو کشوری میآورد که در تقابل با یکدیگرند. اگر به مساله استقرار سیاسی دین توجه کنیم با یک پارادوکس روبه روهستیم: در بریتانیا، استقرار و تثبیت کلیسای انگلستان با پایین آمدن آمار انجام اعمال و مناسک مذهبی همراه بوده است، در حالی که در ایالات متحده قضیه کاملاً بر عکس است. دیواری که در آمریکا میان دولت و کلیسا کشیده شده، جامعهای را شکل داده که در آن دین نقشی بیاندازه محوری در سیاست بازی میکند، نقشی به مراتب بیش از ۵۰ سال پیش. بنابراین میخواهم استدلال کنم که در دهههای اخیر دین به طرز روزافزونی خصوصی زدایی (deprivatised) شده است. یعنی نه تنها به حوزه خصوصی محدود نشده، بلکه هر چه بیشتر از آن رانده شده است. جنبشهای مذهبی، مداخلههای سیاسی کلیسای انگلستان، فعالیت سیاسی ژان پل دوم، تاثیر الهیات رهایی بخش در آمریکای لاتین و... نمونههایی از حضور دین در عرصه عمومی و سیاست جهان معاصرند.
نقش دین در جامعه
مک للان میپرسد پس اگر دین نمیتواند صرفا امری خصوصی باشد، نقش آن در جامعه ما چیست و چه باید باشد؟ او در اینجا بحث از جامعه مدنی را پیش میکشد. مفهومی که به خصوص پس از فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی مورد توجه قرار گرفت. جامعه مدنی در اینجا در تقابل با دولت و جامعه سیاسی قرار میگیرد. مک للان تأکید میکند در حوزه جامعه مدنی است که سازمانها و نهادهای دینی فعالیت میکنند و جایگاه مناسب خویش را مییابند. وقتی دین جزئی از بدنه دولت باشد، یا به عبارت دیگر به دین رسمی بدل شود، آزادیهای بنیادی جوامع مدرن غربی در خطر میافتد. تحقیقات نشان میدهند که حمایتهای دولتی از برخی ادیان یا یک دین نسبت به ادیان دیگر منجر به نادیده گرفتن حقوق بشر شده است. از این رو میتوان از این تز دفاع کرد که در حوزه جامعه مدنی، ادیان عمومی با اصول جهان شمول مدرن در تضاد نمیافتند. در نتیجه این رویکرد، نیازی نیست که دین را در مقام نقد ضد مدرن الگوهای خاصی از صنعتی شدن مدرن در نظر بگیریم، نقدی که اتفاقاً درست اعتبار همان ارزشهای بنیادین و اصول مدرنیته را پیش فرض میگیرد. بنابراین در بستر این رویکرد، «عمومی شدن» دین مشابه نقد جمهوری خواهان از تاثیر روزافزون عقل ابزاری محض در جهان معاصر است. برای مثال به آثار هانا آرنت، یورگن هابرماس یا السدر مک اینتایر بنگرید یا نقد فمینیستی از جدایی حوزه عمومی/ حوزه خصوصی را در نظر بگیرید. شعار آنها این بود: «امر خصوصی سیاسی است».
دین و سیاست در اسلام
مک للان بخش پایانی صحبتهای خود را به بررسی اجمالی رابطه دین و سیاست در اسلام اختصاص داد: همه آنچه گفتم صراحتاً درباره مسیحیت بود، چرا که من در محیطی مسیحی (یا بهتر است بگویم پسامسیحی) به دنیا آمده، بزرگ شده و پرورش یافتهام. اما ما در دنیای جهانی شده زندگی میکنیم. پس جا دارد بپرسیم این رابطه در اسلام چگونه است؟ آیا در اسلام این حد از تساهل و مدارا وجود دارد که چنین مباحثی را تاب آورد؟ به گمان من، بله. پیامبر اسلام در رأس جامعهای بود که به مدت ۲۰ سال در برخی حوزههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مدیریت میکرد. در اینجا بسیاری از مسائل مربوط به «شریعت» مطرح میشود که باید درباره آنها به تفصیل بحث کرد. اما در نگاهی کلی به گمانم میتوان مفهومی از اسلام و نقش شریعت ارائه داد که با بحثهای حاضر سازگار باشد. مک للان البته بحث تفصیلی از این رابطه را در اسلام خارج از حوزه تخصص خود عنوان کرد و به این قرار صحبتهای خود را پایان داد.
- توضیحات
-
زیر مجموعه: گزارش نشست ها
-
تاریخ ایجاد در 04 اسفند 1394
-
آخرین به روز رسانی در 04 اسفند 1394