فاطمه غلامرضا کاشی
نشست «تفکر اجتماعی جهانی تحت حاکمیت علوم اجتماعی» با حضور پرفسور مایکل کوهن جامعه شناس آلمانی، از ساعت 4 تا 7 بعدازظهر روز یکشنبه 24 فروردین 93 در سالن اجتماعات انجمن جامعه شناسی ایران برگزار گردید.
این نشست با معرفی آقای دکتر مایکل کوهن توسط دکتر شیرین احمدنیا، مدیر کمیتۀ همکاری های علمی انجمن جامعه شناسی و خوشامدگویی دکتر قانعی راد، رییس انجمن جامعه شناسی ایران آغاز شد.
مایکل کوهن رییس «شبکه جهانی علوم اجتماعی و انسانی» و مدیر «پژوهشکده جهانی نووای» است. علایق پژوهشی وی از جمله شامل جامعه شناسی و فلسفه علم و معرفت، دلالت های زیرساختی بین المللی سازی علوم اجتماعی و اقتصاد و سیاست در عصر جهانی شدن می باشند.
در این نشست دکتر مایکل کوهن با ابراز خوشحالی از حضور در ایران و برگزاری این جلسه، موضوع اصلی بحث خود را بر مبنای اتفاقاتی که اکنون در دنیای علوم اجتماعی و در میان متفکران جامعه شناس در کشورهای مختلف میافتد قرار داد. در بحث وی جهانی شدن دو تاثیر متمایز از هم دارد که یکی شکل گیری تفکر اجتماعی جهانی و دیگری علوم اجتماعی است. علوم اجتماعی تحت تاثیر تفکر اجتماعی جهانی قرار دارد. مایکل کوهن در واقع علوم اجتماعی را رژیمی میداند که تفکر اجتماعی در همه جای دنیا را تحت تسلط خود دارد.به عبارت دیگر علوم اجتماعی نوعی رویکرد یا نگرشی خاص به تفکر اجتماعی است که شاید تفکر اجتماعی ذاتاً یا ماهیتاً چنین نباشد.
در این جلسه محورهای اصلی بحث کوهن شامل مساله ارتباطات میان انواع علوم اجتماعی، قدرت علمی یا ساخت هژمونیک علم که تحت سلطه عملکرد علوم اجتماعی قرار دارد، کشمکش با زبان انگلیسی به عنوان زبان ارتباطات علمی و تفکر رشتهای میشدند. به نظر وی زبان انگلیسی دلالتهای معنایی خاصی را به کلمات میبخشد که لزوماً در زبان مبدا یا مقصد وجود ندارد و این خود برای ابراز معانی دقیق در زبانهای مختلف و در زبان انگلیسی مشکل ایجاد میکند. از طرف دیگر وی به اصطلاح «تفکر علمی دولتی» اشاره میکند که در قالب تفکر رشتهای اتفاق میافتد.علوم اجتماعی درباره امر اجتماعی صحبت میکنند اما این مباحث معمولا در قالبها و مقولههای از پیش تعین شده اتفاق میافتد که توسط امر سیاسی یا ساخت قدرت تولید میشوند. برای مثال مقوله بیکاری دسته بندیای است که دولت به افرادی که کار نمیکنند و درآمدی ندارند اطلاق میکند که این مقوله به خصوص در زمینه اروپایی بسیار سفت و سخت است به طوری که فرد بیکار با عنوان بیکار در سیستم اجتماعی ثبت میشود اما خود فرد بیکار لزوماً چنین تعریفی از خود ندارد و خود را تنها فردی نیازمند درآمد برای گذارن زندگیاش میداند. اما به طور معمول جامعهشناسان از تعاریف و مقولهبندیهای سیاستمداران برای تولید علم اجتماعی استفاده میکنند. در حالی که باید توجه داشت چنین مقوله هایی از قبیل بیکار یا شهروند مقولات طبیعی یا ویژگیهای انسانی نیستند بلکه برساختهای سیاسی هستند. این تضاد به نظر کوهن آنجا اهمیت مییابد که عالم اجتماعی دست به نقد ساختار سلطه میزند و با نوعی تضاد یا تعارض رو به رو میشود. یعنی متفکر اجتماعی که قصدش نقد دولت یا ساخت سیاسی است برای انتقاد از آن ساخت سیاسی از همان مقولههایی استفاده میکند که توسط خود ساخت سیاسی تولید شدهاند.به این ترتیب تفکر علمی دولتی به نوعی دیدگاههای جایگزین را نادیده میانگارد.
از طرف دیگر هر جامعه شناسی همواره به پدیدههای اجتماعی جامعه اطراف خود نظر دارد که محدود به دولت-ملتها بوده و تحت سلطه تفکر علمی دولتی است.عالمان اجتماعی غربی گاهاً حتی به لحاظ جغرافیایی هم محل دقیق اکثر کشورهای در حال توسعه را نمیدانند تا چه رسد به آنکه درباره زمینه اجتماعی آنها مطالعهای داشته باشند. در دنیای امروز که علوم اجتماعی به عرصه بینالمللی رسیده است بهترین اتفاقی که در برخوردهای بینالمللی اتفاق میافتد انواع پژوهشهای مقایسهای است که دولت- ملتهای مختلف را نسبت به یکدیگر میسنجد. تفکر اجتماعی در جهان امروز تا حد زیادی وابسته به محدودیت مرزهای کشورها است و این محدودیت در مجموع با محدودیتهای ناشی از تفکر علمی دولتی باعث نوعی نگاه و رویکرد خاص به اجتماع میشود. این یعنی نگاه مشروع ساخت سیاسی یک کشور که بر اساس تعریفهای سیاستمداران آن کشور شکل گرفته اما لزوماً با نگاهی که مردم خودشان نسبت به خودشان دارند یکی نیست. برای مثال با افزایش طول سن در بیشتر کشورها دولت مقولهای با عنوان جمعیت سالمند در جامعه را تعریف میکند. افراد جامعه از زندگی بیشتر و سالمتر لذت میبرند و از عمر طولانی خوشحال هستند اما بر اساس تعریف دولت سالمندان به عنوان باری بر دوش جامعه تلقی میشوند چون نه تنها دیگر توانایی کار کردن ندارند یا بازنشسته شدهاند بلکه هزینه مالی زیادی برای نظام بیمه و پزشکی کشورها دارند. در اینجا میبینیم که چگونه یک امر مثبت با تعریف سیاسی بدل به مشکلی اجتماعی میشود. تمام دورانهای مختلف زندگی انسانها به همین ترتیب توسط دولت تعریف میشود و برچسب میخورد. عالمان و متفکران اجتماعی از منظر این مقوله بندی ها و نگاهی بیرونی به افراد جامعه مینگرند در حالی که وظیفه آنها نگاه به مردم از دریچه نگاه مردم است.
جالب اینکه همین متفکران اجتماعی با همین مقوله بندیها سعی در نقد ساخت سیاسی دارند. کوهن در اینجا 2 تن از جدیترین جامعه شناسان انتقادی یعنی آدورنو و والرشتاین را مثال میزند و با بیان برخی از نقل قولهای آنان نشان میدهند که چگونه آنها نیز درگیر همین مقوله بندیها و تعاریف هستند. آدورنو باوجود مشکل جدیای که با دولت آلمان دارد خود را در برابر برنامه دولت آلمان برای جوانان مسئول میداند. والرشتاین ماموریت مهم جهان علم را حل مشکلات جهانی میداند بدین معنا که باید ارزشهای مشترک در همه جای دنیا تولید کنیم یعنی تولید ارزشهای جهانی که به عبارت دیگر منجر به مشروع سازی دخالت نیروهای خارجی برای حل مشکلات درونی میشود. شاید والرشتاین به عنوان یک منتقد اساساً موضع ملیگرایانه نداشته باشد اما ناخودآگاه به دلیل استفاده از مقولههای تعریف شده توسط دولت در دام چنین مشروع سازی میافتد.
اپوزسیون هم به نوعی از همین مقولههای استفاده میکند و حتی مفهوم علم بومی که شکل گرفته است نیز همان تفکر علمی دولتی بومی است که به عنوان اپوزسیون تفکر علمی دولتی غربی قلمداد میشود. در نهایت مایکل کوهن چنین خلاصه میکند که نباید همه مقولههایی که در طول 200 سال تاریخ علوم اجتماعی توسط عالمان این علوم شکل گرفته است را همواره مبنای تقسیمبندیها و تحلیلها قرار داد و بر اساس آنها دست به عمل زد در عوض باید از این کار اجتناب کرده و به دنبال تولید مقولههای جدید مردمیتری باشیم.
منبع: روزنامه ایران، شماره 5623 ، تاریخ28 فروردین 1393، صفحه 17 (اندیشه)
برای دریافت فایل پی دی اف اینجا را کلیک کنید.