IMG 0497نشست بررسی جنبش‌های اسلامی جدید با تاکید بر جنبش تکفیری داعش با حضور آقای سبحانی، سفیر سابق ایران در منطقه خاورمیانه، توسط گروه جامعه شناسی انقلاب و در محل سالن کنفرانس انجمن جامعه شناسی ایران از ساعت 15 الی 17 روز سه شنبه 23 دی ماه 1393 برگزار گردید. 

در ابتدای جلسه، سخنران نشست در مورد چگونگی شکل گیری داعش، توضیحاتی در خصوص فقه خشونت ارائه کرد و گفت: تعاریفی از این گروه‌ های افراطی تند رو وجود دارد که نه دست ساخته آمریکا نه یک جریان گروهکی است، بلکه یک جریان اجتماعی است که با یک پشتوانه فکری در جامعه اسلامی حضور دارند، این جماعت با هر گرایش که باشند، مدعی احکام هستند و به آیات و روایات قرآن و احادیث نبوی متوسل می ‌شوند. آن‌ها جماعت واحدی نیستند، گروه‌ های زیادی هستند که در شیوه و برنامه و برخی از افکار با هم اختلاف دارند، اما از خشونت نظامی استفاده می ‌کنند. تمام مردم را تکفیر می ‌کنند اعم از افراد و جماعت ‌ها و حکام، براین اعتقادند که حتی مردم عادی، چون حکومت کافر را تکفیر نمی کنند، آن‌ها هم کافر هستند. سرآغاز کار این جماعت، تکفیر و پایان آن هم کشتن است چرا که در این نگرش هر کس کافر شد، حکمش قتل است و خونش مباح است. به اعتقاد ابن تیمه، ریختن خون، فقط به خاطر کفر مجاز است. این گروه مخالف دموکراسی هستند و سیاست غلبه را در پیش می‌گیرند و معتقدند باید با زور کارتان را پیش ببرید.

سفیر سابق ایران در منطقه خاورمیانه اظهار داشت: در اندیشه‌ تکفیر سه اشکال وجود دارد: اشکال در فهم جهاد، اشکال در فقه شورش بر ضد حاکم و اشکال به تغییر منکر با توسل به زور. ریشه‌ نگرش ‌های تند افراطی ابتدا در شبه قاره هند ایجاد شد که این نگرش قدیمی ‌تر بوده و بیشتر به تشکیل پاکستان برمی گردد . بعد از آن طالبان در چارچوب خاصی ظهور کرد. طالبان بر پایه ضدیت با روسیه شکل گرفت . نسل دوم القاعده بودند که بر پایه ضدیت با آمریکا ایجاد شدند و نسل سوم، داعش هستند که ضدیت با ایران، ضد شیعه ‌اند و گرایش به فرقه گرایی دارند.

وی حوادث خاورمیانه در سال 1948مانند اشغال فلسطین توسط اسرائیل و انگلستان، را خاستگاه شکل گیری داعش دانست و افزود: بعد از شکست عثمانی در جنگ جهانی اول، تعدادی از کشورها مستقل شدند و سرنوشت تعدادی به طور کامل مشخص نمی‌ شود و فلسطین اشغال می‌ شود که این اتفاق تمام خاورمیانه را تحت تأثیر خود قرار می‌ دهد و زمینه ‌های فکری برای اسلام غلبه به وجود می‌ آید. اما اگر بخواهیم به طور دقیق به فهم خاستگاه داعش و تفکر اسلام غلبه بپردازیم، باید به سراغ مصر 1954 برویم، زمانی که اختلاف شدید بین اخوان المسلمین و حکومت مصر به وجود آمد و ناصر که به عنوان رهبر مصر روی کار آمده بود، تمام رهبران اخوان را به زندان می‌ فرستاد، یکی از این رهبران سید قطب بوده که وی اندیشه غلبه را داشته است و پیروان او نیز این اندیشه را ادامه دادند و جنبش داعش را می ‌توان ریشه در این تفکر دانست.

آقای سبحانی در خصوص ماهیت این جنبش معتقد است گروهی هستند که هم فقه از آن‌ها حمایت می‌ کند، هم خاستگاه اجتماعی دارد و هم نیروی واقعی پشتیبان کننده در سطح دنیای اسلام آن را حمایت می‌ کند، بنابراین یک گروه صرفاً تروریستی نیست و در تحلیل دیگر باید گفت که ریشه‌ های تاریخی و اجتماعی دارند و فقط در خاورمیانه حضور ندارند بلکه در شبه قاره نیز هستند و امروز به دو دلیل توانستند خودشان را پیدا کنند: دلیل اول دیکتاتوری و استبداد است. دیکتاتوری به اشکال مختلف، سرخوردگی ایجاد کرده است، جوانی که به دنبال تساهل و دموکراسی و رای بود، امروز احساس کرده است که جز با اسلحه نمی‌ تواند حرف خود را پیش ببرد. دلیل دوم اشغال عراق و افغانستان است. زمانی که مکانیزم فرهنگ و درک بالایی برای اجرای دموکراسی نباشد، هرج و مرج اتفاق می ‌افتد. در زمان هرج و مرج افراد به جای اینکه خواهان دیکتاتوری باشند، ترجیح می ‌دهند که سرزمین آن‌ها اشغال شود، وضعیتی که در زمان حاضر در سوریه شاهد آن هستیم، اینجاست که گروه ‌هایی نظیر داعش شکل می‌ گیرند و به دنبال آن هستند که در شرایط اشغال، با طرز تفکر غلبه به اهداف خود برسند. از نظر ایشان داعش دو هدف عمده دارد؛ در درجه اول رسیدن به دولت فرامرزی و در درجه دوم رسیدن به یک خلافت فراگیر در سطح اسلام. اینکه آیا به این اهداف در قرن 21 می ‌رسند یا نه، بحث دیگری است اما آنچه اهمیت دارد ضربه، لطمه و هزینه ‌ای است که به مسلمانان زده ‌اند.

سبحانی ادامه داد: داعش فراتر از یک گروه تروریستی است و هزاران نفر از نیروهایی با ملیت‌ های غربی را توانسته جذب کند، نوع تبلیغات و رفتارشان نشان می ‌دهد که در حد یک گروهک تروریستی، نیستند. مجموعه‌ ای از نیروهای اسلام گرایی هستند که می ‌توان از آنان به عنوان نسل سوم طالبان یاد کرد. تجربیات حزب بعث در اختیارشان است، قدرت‌ های منطقه را در اختیار دارد و گلوله‌ ای از آتش است که ممکن است در هر نقطه ای از دنیا، نظم را برهم زند.

سفیر سابق ایران در منطقه خاورمیانه در پاسخ به این سوال که آیا داعش یک جنبش اسلامی است، اذعان داشت: بر اساس آنچه که گفته شد، بله داعش یک جنبش اسلامی است، داعش تحت تأثیر سه عنصر است:

فقه خشونت، دیکتاتوری استبداد، اشغال و دخالت‌ های خارجی‌ ها. این عناصر فرصت ‌هایی است که داعش با استفاده از آن می ‌تواند جوانان را از طرز فکر دموکراتیک و عقلانی به سمت تفکری که «راهی جز تفنگ وجود ندارد و باید بکشیم تا غالب شویم»، جذب می‌ کند.

او در پاسخ به این سوال که چرا با وجود عناصر اشغال و دیکتاتوری در گذشته در حکومت‌های ترکیه، اردن و ... ما شاهد ایجاد جنبش با طرز فکر داعش و واکنش تکفیری و اسلام افراطی نبودیم، گفت: در سال 1991 جهان از شرایط دو قطبی خارج شده و جنگ سرد به مفهوم کلان آن از بین رفت و شرایطی در دنیا به وجود آمد که در کار دیپلماتیک آن را شرایط فرصت و تهدید نامیدیم، (البته سخنران معتقد است که هر تخصصی ممکن است نام متفاوتی برای این شرایط برگزیند) در چنین شرایطی ما از فضای جنگ سرد بیرون می ‌آییم، در این شرایط باید مواظب بود تا تهدیدها از ما فاصله بگیرند و فرصت‌ها به ما روی آورند. اما این گونه نیست که وجود دیکتاتوری همان کارکردی را داشته باشد که جنگ سرد دارد. هزینه‌ های اشغال برای اشغالگران بالا رفته است. اگر این عنصر را به شرایطی که حاکم بر جهان منتقل کنیم، شرایطی که حرف‌ های حسابی و ناحسابی تأثیر گذارند؛ عده‌ ای به یک طرف و عده ‌ای به طرف دیگر وصل می ‌شوند، چرا که منافع متفاوت است و گروه‌ هایی که قبلاً فرصت ابراز نداشتند، الان این فرصت را در اختیار دارند. اگر این تفاوت را در نظر بگیریم، می ‌توانیم پاسخی داشته باشیم که چرا با وجود بسیاری از این عناصر در گذشته نمی ‌توانستیم به هدفی که می‌خواستیم برسیم، باید این عناصر و تغییرات را به رسمیت شناخت.

سخنران این جلسه گفت: در خصوص رویکرد کشورهای عربی، کشورهای عربی سه موج را پشت سر گذاشتند: موج اول، موج بیداری بعد از شکست عثمانی است. عثمانی جغرافیا داشت، ژئوپولتیک همیشه همراه آزادی نیست، ژئوپولتیک گاهی نابود کننده آزادی است. عثمانی نیمی از آسیا را در اختیار داشت، اما زمانی که غرب در حال پیشرفت بود، پادشاهان عثمانی به دنبال تجملات بودند، وقتی عثمانی سرنگون می‌ شود، مردم عرب ناراحت نمی ‌شوند، چرا که شرایط استقلال را تجربه کردند، برای اولین بار سوریه، مصر، لیبی مستقل شدند، گفتمان استقلال‌ طلبانه ایجاد شد. موج دوم بیداری عرب ‌ها، موجی بود که برعلیه اشغال شکل گرفت، در این زمان گفتمان عربی غالب بود که برای مخالفت با اشغال ایجاد شد که بعد از گفتمان اسلامی جای گفتمان عربی را گرفت که تحت تأثیر انقلاب ایران بود. در موج سوم انسان‌ ها برای دفاع از حقوق خودشان بیدار شدند، بهار عرب موج سوم بود. موج سوم هنوز شکست نخورده است و در دوره‌ گذار است و شاید به نتایج مثبت برسد، همانند کشور تونس که با شرایطی که داشت، توانست خودش را پیدا کند. با نگاه به موج‌ های متفاوت در خصوص کشورهای عربی باید گفت یک سرخوردگی ایجاد شده است. گفتمانی که غالب شده و می ‌تواند نیرو بگیرد و امکان بالندگی پیدا کند، گفتمان تفنگ است که این نکته ‌ای است که باید بیشتر روی آن بحث کرد و متمرکز شد.

در پایان سفیر سابق ایران اظهار داشت: جنبش داعش تضعیف شده است؛ چه به لحاظ فکری و چه به لحاظ خطری که می‌ تواند برای منطقه ایجاد کند. اما از جمله مؤلفه‌ هایی که در این میان نقش مهمی داشته‌ اند می‌توان به پیروزی شیعیان در عراق، استمرار حکومت علویان و افزایش نفوذ در سوریه و منطقه، طرح هلال شیعی و تحریک اهل سنت، افزایش نهادهای تبلیغاتی و مراکز ترویج شیعه، اشاره کرد.