موضوع بحث میزگرد گروه علمی- تخصصی جامعهشناسی سیاسی و انقلاب انجمن جامعهشناسی ایران در روز همایش مسایل علوم اجتماعی، زمینههای مساعد و نامساعد انقلاب پژوهی در کشور اعلام شده بود. دکتر علیمحمد حاضری عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس و مدیر این گروه، در آغاز پرسش اصلی این نشست را فرصتها و موانع حوزهی مطالعاتی جامعهشناسی انقلاب در سالهای بعد از انقلاب اسلامی در ایران معرفی کرد و گفت: به نظر من، زمینههای مساعد در دو دستهی نظری و ساختاری و کنش گران و صاحبنظران قابل بررسی است.اصل وقوع انقلاب اسلامی موجد یک مسأله در نظریههای انقلاب بود. به گونهایکه در چارچوب ادبیات موجود جامعهشناسی و جامعهشناسی انقلاب، نه از قبل امکان پیشبینیچنین واقعهای وجود داشت و نه بعد از آن، این علوم میتوانستند به سهولت چنین اتفاقی را تبیین کنند. بنابراین میتوان گفتکه وقوع انقلاب اسلامی فیالنفسه یک انفجار نظری را برای این حوزهی علوم اجتماعی ایجاد کرد و یک طوفان ذهنی را برای صاحبنظران این رسته موجب شد. محصول این طوفان نظری هم چیزی است که ما در یک دورهی بیست سالهی بعد از انقلاب با آن مواجه هستیم.
وی ادامه داد: عنصر دومی که به ویژه در مورد جامعهی ایران موضوعیت پیدا کرد، این بود که برای محافل علمیآکادمیک داخل کشور پیش از انقلاب، نظریات این حوزه یک بحث نظری و آکادمیک محض بود در حالی که بعد از انقلاب این بحث به یک واقعیت عینی ملموس و سؤال پیش رو تبدیل شد. علاوه بر این باید یادآور شد که اصولاً حوزهی جامعهشناسی انقلاب و جامعهشناسی سیاسی در شرایط پیش از انقلاب ایران، تا حدودی یک عرصهی ممنوعه و سانسور شده بود. چنانچه حتی امکان چاپ و انتشار بسیاری از ادبیات، کتابها، منابع و مطالب آن تحت شرایط خفقان حاکم در رژیم پیشین، محدود یا ناممکن بودو گاهی حتی جرم تلقی میشد و زندان را در پی داشت. حال وقتی این فشار ممنوعیتها و محدودیتها با وقوع انقلاب برداشته شد، بحث شدیدی در این عرصه متمرکز شد و تحولاتی را نیز در پی داشت.
حاضری افزود: عامل چهارم در ایجاد فرصتهای رشد این حوزهی علمی، گسترش کمیو کیفی آموزش عالی در ایران و راهاندازی دورههای دکترا و فوق لیسانس بوده است. قبل از انقلاب تعداد انگشتشماری کلاس جامعهشناسی در سطح لیسانس داشتیم با تعداد محدودی استاد که طبیعتا در این میان، بحث جامعهشناسی سیاسی و انقلاب بسیار محدود بود اما اکنون رشتههای تخصصی علوم اجتماعی با چنین وسعتی در دانشگاههای سراسر کشور وجود دارد و همین امراز یک سو، باعث انتقال و ترجمههای متون بسیاری شده و از سوی دیگر،در کشور خودمان نیزتولید به نسبت انبوهی از ادبیات مربوط به این حوزه را در بر داشته است و در نهایت موجب شده که ما امروزدر مقام مقایسه با شرایط جوامع دیگر و جامعهی خودمان قبل از انقلاب، با یک وضعیت کاملا تحول یافتهای مواجه باشیم.
وی در ادامهی بحث خود، از منظر کنشگران و صاحبنظران این حوزه به موضوع پرداخت و گفت: کنشگران مرتبط با انقلاب در ایران، بهچهار گروهدستاندرکاران حکومت سابق، کنشگران انقلابی، صاحبنظران مرتبط با رژیم پیشین و همچنین نیروهای علمی و آکادمیک داخل کشور قابل تقسیم هستند. حاضری گروه آخر را شامل سه دسته معرفی کرد؛ یکی مجموعهی دانشگاهیانی کهبا آنچه که اتفاق افتاده بود از لحاظ نظری موافق نبودند و در نقد آن تحلیل و بحث میکردند.دوم، کسانی که از لحاظ فکری به بخشهایی از ائتلاف انقلابی مراحل اولیه انقلاب وابسته بوده اما در فرایند تثبیت قدرت حذف شده بودند و سوم جریانی که خود از لحاظ نظری با انقلاب و جریان پیروزی، همدلی داشت و باید در محافل آکادمیک از این موضع به ادعاهای جریانهای رقیب پاسخ میداد. او همچنین به تحقیقاتی اشاره کرد که در محافل علمیو مراکز رسمیداخل یا خارج کشور، به سفارش مخالفان انقلاب یا نهادهای حکومتی و یانهادهای مدنی شامل مجموعهی تشکلها،احزاب و گروههای مختلف صورت گرفت.
به گفتهی دکتر حاضری، مجموعهی این عوامل دست به دست هم داده و جامعهی ما را در حوزهی انقلاب پژوهی به یکی از کانونهای غنی مطالعات در سطح دنیا تبدیل کرده است.
مدیر گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس محور دوم بحث خود را مشکلات یا زمینههای نامساعدی معرفی کرد که در ارتباط با انقلاب پژوهی در ایران وجود دارد و در دسته بندیای که از این موانع ارائه داد، مشکل نخست را ارزش داوری عجین شده با مطالعات انقلاب دانست و در این باره گفت: انقلاب یک پدیدهی علمی محض نیست که هیچ حب و بغضی با انسانها و جریانها و نیروهای اجتماعی نداشته باشد؛ بلکه در واقع ذات انقلاب پدیدهای است که آدمها، نیروها و جریانها را موضع دار میکند و از این منظر، اینگونه کارها را در مقایسه با کارهای علمی محض دچار مشکل میشوند. در همین چارچوب، کنشگران و تحلیلگران نیز خواه ناخواه در دو گروه موافقان و مخالفان قابل دستهبندی میشوند.
حاضری ادامه داد: مسألهی دیگر، عدم احساس امنیت نسبت به ارائهی تحلیلها و دیدگاههای واقعی است. تحلیل انقلاب یکی از حوزههایی است که بر آن سانسور رسمی و غیررسمی خاصی حاکم است و ما تا حدی از نظرات و استنباطهای صادقانهیخود افراد فاصله داریم. این به آن معنی نیست که فقط تحلیلهای نقادانه از انقلاب با ترس و نگرانی از فشارهای رسمی مواجه است بلکه متقابلاً بعضی صاحبنظران نیز ممکن است نگران آن باشند که اگر استنباط و تحلیلهای خودشان را که ممکن است از بعضی جهات با مواضع حاکمیت مشترک باشد، صادقانه طرح کنند؛ با فشارهای غیررسمی و طعن و ریشخند دوستان و همکارانی مواجه شوند که مواضع نقادانه دارند لذا ممکن است تحلیل آنها نیز با اینگونه خودسانسوری مواجه شود. متغیر دیگری که مطالعهی پدیدهی انقلاب را پیچیده میکند،این بحث است که ما واقعاً چهگونه میتوانیم چیزی که پیامد انقلاب است را از آنچه که ناشی از متغیرهای دیگر بوده و فقط از نظر زمانی در شرایط بعد از انقلاب روی داده، کنترل کنیم. در این زمینه، به نظر میرسد که تشخیص امر به ظرائف روششناختی ویژهای محتاج است که معمولاً در بررسیها کمتر به آن توجه میشود.
در ادامهی این میزگرد، دکتر حمیدرضا جلائیپور عضو هیات علمی دانشگاه تهران به بحث و ارائهی نظر در خصوص موضوع زمینههای مساعد و نامساعد انقلاب پژوهی در ایران پرداخت. وی بخش نخست سخنان خود را بر موضوع کتابها و منابع این حوزه متمرکز کرد و در این باره گفت: متأسفانه اغلب کتابهای انگلیسی در تقسیمبندیهای خود، انقلاب اسلامیرا در طبقهی انقلابهای جهان سومیقرار میدهند. در صورتیکه انقلاب اسلامیازلحاظ مضمونِ اصلی با انقلابهای اصلی شباهت دارد. ما اگر به مضمون اصلی انقلاب آمریکا نگاه کنیم، میگویند انقلابی لیبرالی بود یا مضمون اصلی انقلاب روسیه، یک انقلاب سیوسیالیستی بود. به نظر من مضمون اصلی انقلاب ایرانهم علاقه به ایجاد یک مدرنیتهی دیگر یا به تعبیری، نوعی مدرنیتهی اسلامیبود؛ حال چه این تجربه و مضمون را درست بدانیم و چه نادرست.این درحالی است که تا کنون از این منظر مطالعهی درجه اولی، نه به زبان انگلیسی نه به زبان فارسی، انجام نشده است.
وی افزود: نکتةی دوم توجه به انواع سهگانهی تبیینهای انقلاب شامل تبیین علی، تبیین چگونگی و تبیین پیامدی است. اغلب مطالعات تبیینی راجع به انقلاب اسلامیمطالعات علّی است ولی حتی در این مطالعات نیز بیشتر منابع انگلیسی محل مراجعه است. جالب اینجاست که خیلی از این مطالعات را میتوان با مطالعات تجربی نقد کرد. دربارهی مطالعاتی که در زمینهی چگونگی پیروزی انقلاب انجام گرفتهاست نیز میتوان گفت که منابع انگلیسی حرفهای توضیحی و مشاهدات دست اول کم دارند؛ به همین دلیل، اخیراً مرکز اسناد انقلاب اسلامیدر حال انجام کار جالبی است که تجربیات و مشاهدات نیروهای انقلاب را به صورت کتاب چاپ میکند و برخورد انتقادی با این منابع، موقعیت بینظیری را برای درک بهتر چگونگی پیروزی انقلاب در اختیار ما میگذارد.
جلاییپور در ادامه بر این نکتهتأکید کرد که با وجود آنکه هم اکنون در آکادمیهای دنیا بیش از 15 سال است که انقلابها را از دریچةی پیامدهای بلند مدت مورد بررسی قرار دادهاند، گفت: متأسفانه پس از گذشت بیش از 25 سال از انقلاب اسلامی، هنوز هیچ کوششی در این زمینه انجام نشده است. به گفتهی وی اکنون بسیار مهم است که پیامدهای انقلاب اسلامی از لحاظ سیاسی مورد ارزیابی قرار گیرند و در این زمینه باید دید که آیا این انقلاب توانسته مشکل گذار به دموکراسی را در ایران حل کند و یا مثلا چرا انقلاب نیکاراگوئه از مرحلهی گذار به دموکراسی گذشته و هم اکنون با چالشهای تحکیم دموکراسی روبرو استیا چرا کشوری مثل مالزی که انقلاب نکرده،ظاهراً از لحاظ اقتصادی گوی سبقت را از ایران گرفته است.مدرس جامعهشناسی انقلاب دانشگاه تهران متذکر شد که متأسفانه تاکنون هیچ کار جدی در مورد انقلاب اسلامی ایران از این دریچه انجام نشده و لازم است که این ضعف بیشتر مورد توجه پژوهشگران قرار گیرد.
دکتر محمدسالار کسرائی سومین فردی بود که در این نشست به بحث دربارهی موضوع انقلاب پژوهی در ایران پرداخت. وی ابتدا تاکید کرد که پرداختن به موضوع جامعهشناسی انقلاب در دو سطح جداگانه،یکی به عنوان یک کار علمی، یک رشته یا درس دانشگاهی و در سطح دیگر تحت عنوان "انقلاب اسلامی" قابل طرح است و من فکر میکنم که این دو سطح تاحدی با هم متفاوت هستند و در هر یک از آنها میتوان زمینهها و عوامل مساعد و نامساعد را مورد بررسی قرار داد.
وی ادامه داد: در این میزگرد در مورد سطح اول جامعهشناسی انقلاب به عنوان یک رشتهی علمیو دانشگاهی در ایران، به برخی از مشکلات اشاره شد. به نظر من،بخشی دیگر از مشکلات را شاید بتوان به سابقهی رشتهی جامعه شناسی سیاسی در ایران مربوط دانست چراکه این حوزهاساساً برای اولین بار، از دل رشتهی علوم سیاسی بیرون آمد و بعد هم به عنوان درس جامعهشناسی سیاسی گسترش پیدا کرد که جامعهشناسی انقلاب در آن موضوعی فرعی بود.
به گفتهی کسرایی، موضوع جامعهشناسی انقلاب، مطالعهی برخی تحولات اجتماعی است که منشاء همهی آنها اعتراض است. اعتراضات اجتماعی به اشکال مختلف به وقوع میپیوندند و نهایتاً شاید بتوان گفت که حد پایانی یک اعتراض اجتماعی، انقلاب است. در این شرایط، جامعهشناسی انقلاب اساساً یک مبحث بینرشتهای است و میتوان گفت از رشتههای مختلف علوم انسانی همانند جامعهشناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، روانشناسی، فلسفه و ... بهره میگیرد و بالطبع همانند سایر علوم بینرشتهای در ایران دارای مشکلات اساسی است. این مدرس دانشگاه افزود: نکتهی دیگری که در این میان من فکر میکنم مثل تیغ دولبه عمل کرده، ارائهی درس انقلاب اسلامیبه عنوان یک درس عمومیاست. این درس درعین حال که توانسته مسألهی انقلاب را به صورت یک امر عام، در درس عمومیبرای همهی دانشجویان دانشگاهها مطرح کند،سطح مبحث را از یک درس آکادمیک و دانشگاهی پایین آوردهاست و با تدریس در دانشکدههایی مانند پزشکی، با کمتوجهی شدیدی از سوی دانشجویان روبرو شده است.
دکتر کسرایی در ادامهی سخنان خود با اشاره به مباحثی که از سوی دکتر حاضری در مورد زمینههای مساعد انقلاب مطرح شد، به مقالهی نسل چهارم جان فورن اشاره کرد و آن را بر پایهی انعکاسی از آنچه در انقلاب ایران رخ داده، دانست و درعین حال تاکید کرد که بحث دربارهی انقلاب ایران هم بایستی در دو سطح جداگانه مورد توجه قرار گیرد؛ یکی کاربرد نظریههای انقلاب در خصوص انقلاب ایران و دیگری ارائهی نظریههاییکه مبنا و خوراک آنها انقلاب ایران باشد. وی همچنین ضمن تایید نظر دکتر جلاییپور مبنی بر عدم پیدایش نظریهای که قادر به تبیین انقلاب ایران با یک رهیافت فرهنگی باشد، به ایجاد رشتهی جامعهشناسی انقلاب اسلامی درمقطع فوقلیسانس در پژوهشکدهی امام خمینی اشاره و ابراز امیدواری کرد که تحقیقات و پایاننامههای این پژوهشکده در کنار آنچه در طی این سالها در سایر دانشگاهها انجام شده، بتوانند در آیندهای نزدیک راهگشای این حوزه باشند.
در ادامهی میزگرد گروه جامعهشناسی سیاسی و انقلاب انجمن جامعهشناسی ایران،دکترعلیاصغر مقدس عضو هیات علمی دانشگاه شیراز، بحثی را مطرح کرد که به عقیدهی خود، تاحدی با مباحث قبلی مخالف بود. او گفت که با این دیدگاه مخالف است که در مورد مطالعهی انقلاب ایران اتفاقی متفاوت با سایر انقلابها در جهان افتاده است. به عقیدهی وی، وقتی انقلاب فرانسه اتفاق افتاد هم همان اندازه و همان تعداد آدمهای مختلف از موضعهای مختلف، چه موافق و چه مخالف به اظهارنظر پرداختند. چنانچه عدهای گفتند که جامعه با انقلاب نابود شد، عدهای دیگر از آن دفاع کردند و برخی هم سفارشی مقاله نوشتند و این دقیقا همان اتفاقی است که در آکادمیها و محافل روسیه نیز رخ داد. دکتر مقدس با اشاره به این که هنوز تحقیقی ندیده که مقایسهای میان مطالعات بعد از وقوع انقلابها در کشورهای مختلف انجام داده باشد، گفت: به نظرم میرسد هر جا چنین اتفاقی بیفتد عکس العملها مانند هم است و این درست نیست که بگوئیم که ما به دلیل اینکه یک نوع خاصی بودیم، تحقیقات بیشتر و متفاوتتری انجام دادهایم و البته اساسا باید انتظار داشت که پس از وقوع حادثهی بزرگی مانند انقلاب، همه در ابعاد مختلف به آن بپردازند و این امر مسالهی خاص ایران نیست.
مقدس در ادامه تاکید کرد که اصولا وقتی میگوئیم تئوری انقلاب، یعنی میخواهیم به قضایای عام و کلی برسیم. اغلب تئوریها سعی بر این دارند، جامع باشند و به این صورت به تبیینی برسند که بتوانند گسترهی بیشتری را در برگیرند. یعنی هم بتوانند در مورد انقلاب ایران حرف داشته باشند هم در مورد چین. درواقع، علیرغم اینکه میدانیم اهداف انقلابها فرق میکنند و میدانیم که آدمها و طبقاتی که وارد آن شدهاند از نظر انگیزه متفاوتند، اما تئوریها میخواهند به اصول کلی برسند. وی سپس به ارائهی نمونههایی در مورد این گونه نظریهها پرداخت و از این زاویه، رهبری، سازمان، شرایط جهانی و ایدئولوژی را به عنوان عوامل یکنواخت در انقلابها مورد توجه قرار داد و گفت که ما اگر بخواهیم وارد مقولهی انقلاب ایران در کتابهای درسی شویم، باید ضمن بررسی دقیق چنین عواملی در دنیا، وارد این بحث شویم که مثلا ایدئولوژی ما چه بود، رهبریت ما چه مزیت و اقتضایی نسبت به دیگران داشت و درعین حال بحث کنیم که در هروب ژی ما چار کردم کهبدهیم کهبیون به نحوی تحقق آنرا خواستارند. توانست اتفاقات دیگری بیفتدظری بخشی از این مطالب، چه چیزی مختص انقلاب ما است و چه چیزی در همهی انقلابها عمومیت دارد.
دکتر زاهد زاهدانی عضو دیگر هیات علمی دانشگاه شیراز نیز شرکت کنندهی دیگر این میزگرد بود که بحث خود را با این جمله آغاز کرد: انقلاب اسلامی یک انفجار در اندیشههای اجتماعی دنیا به وجود آورد و مهمترین بعد آن این بود که ثبات را شکست و شرایطی را به وجود آورد که تمام پیشبینی های اندیشمندان غربی را زیر سؤال برد.
وی با اشاره به نوشتهها و کتب افرادی مانند خانم کری در سال 1982، که به گفتهی او به تجلیل از انقلاب اسلامی پرداخته و در مقابل او افرادی مانند زبیدا که اسلامیت انقلاب را زیر سؤال میبرند و یا گفتههای یکسری از اندیشمندان ایرانی مقیم خارج مثل آموزگار، میلانی، آبراهامیان و درنهایت تورن، تصریح کرد: غربیها واقعا دلشان نمیخواهد تحلیل حقیقی از انقلاب اسلامی را بشنوند. از این جهت ما حتی اگر تحلیل درستی از انقلاب اسلامی داشته باشیم، باید مطمئن باشیم که آنها از ترس آنکه همهی دنیا از مسلمانان نیاموزند و شرایط منطقهای به خطر نیفتد، به صورت یک نوشتهی معتبر به آن نخواهند پرداخت. بنابراین به نظر من باید با اتکا بر مراکز علمی داخلی و فعالیت جمعی، این کار را پیگیری کنیم .
پس از ارائهی این مباحث، دکتر جلایی پور به پاسخ برخی انتقاداتی که به سخنان او شده بود، پرداخت. او ابتدا با تاکید بر اینکه قصد نفی کارهای علمی و تجربی را نداشته و تنها ارزیابی خود را بیان کرده است، گفت: من فکر میکنم یکی از دلایلی که در مورد انقلاب اسلامی کار درخشان و درجه اولی ارائه نشده، نبود فضای آزاد در جامعه است چرا که کار علمی خوب قطعا از درون فضای آزاد و غیر ایدئولوژیک بیرون میآید. در مورد انتقادی هم که از من شد مبنی بر اینکه من گفتهام انقلاب اسلامی از یک بعد منحصر بفرد است، باید بگویم که واقعاً این حرف من نیست بلکه حرف جدی ماکس وبر است.او میگوید هر پدیدهی اجتماعی یک بعد منحصر بفرد دارد و ما باید آن را بشناسیم. لذا او دو جور تیپ ایدهآل میسازد؛ تیپ ایدهآل جنرال برای تفسیر همهی پدیدهها و تیپ ایدهآل یونیک و منحصر بفرد برای تفسیر یک پدیده. ما هم از هر دو زاویه میتوانیم به انقلاب اسلامینگاه کنیم. علاوه بر این باید یادآور شد که بحث دین در انقلاب ایران از جمله اختصاصات منحصربفرد آن بود که به نظر من واقعا کار علمی در اینباره نشده و اغلب کارها و ارزیابیهای موجود یا سبک غربی دارند و یا سبک داخلی و از بعد دینی و نه جامعهشناسی مورد توجه قرار گرفتهاند.
دکتر کسرائی نیز بار دیگر در این نشست بر نظر خود تاکید کرد و گفت که فکر میکند در مورد انقلاب ایران کارهای بسیار خوبی حتی از زاویهی توجه به نقش مذهب و فرهنگ در داخل و خارج صورت گرفته و آثار زیادی به رشتهی تحریر درآمده است که قابل توجه هستند. علاوه بر این در شرایطی که ما در دیگر رشتههای علمی در کشور هم نظریات همسوی زیادی نداریم، نباید انتظار چندانی از این حوزه داشته باشیم.