در یکی از نشست های گروه جامعه شناسی انقلاب و جنبش های اجتماعی، دو جامعه شناس همسو با اصولگرایان به دعوت انجمن جامعه شناسی ایران در دفتر این انجمن حاضر شدند تا به تحلیل جامعه شناسانه انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری ایران بپردازند. عماد افروغ هم به این نشست دعوت شده بود که حضورش در مجلس شورای اسلامی او را از آمدن به جلسه باز داشت. علی محمد حاضری عضو انجمن جامعه شناسی ایران که اجرای این جلسه را به عهده داشت در آغاز گفت: «انجمن جامعه شناسی ایران تاکنون سه نشست در راستای تحلیل انتخابات اخیر ریاست جمهوری برگزار کرده است. هدف ما از تشکیل این جلسات این است که بدانیم رای مردم در سوم تیر ۱۳۸۴ تا چه میزان سلبی است یعنی مردم چه چیز هایی را نمی خواهند و تا چه میزان ایجابی است یعنی مردم به چه خصوصیاتی رای دادند. دوم آیا مرحله اول و دوم انتخابات تحلیل واحدی دارد یا اصلاً متفاوت است؟ و سوم اینکه صرف نظر از رای دهندگان، این انتخابات برای گروههای سیاسی و نهادهای مدنی ایران حامل چه پیامی است. آیا وزن سیاسی و جایگاه هر کدام از گرایشات موجود در جامعه ایران با این انتخابات تغییر کرد؟
• سوم تیر همان دوم خرداد است
حمید پارسانیا با مقایسه انتخابات اخیر ریاست جمهوری و انتخابات دوم خرداد ۷۶ گفت: «به نظر من حادثه ای که در سوم تیر امسال رخ داد تکرار مجدد حادثه ای است که در دوم خرداد ۷۶ اتفاق افتاد و آن هم چیزی جز تکرار اصل انقلاب نیست که باز هم تکرار خواهد شد.» وی افزود: «مسائل اجتماعی سطوح و لایههای مختلفی دارد که سیاست سطحی ترین آنها است.»
پارسانیا تاکید کرد: «لایه عمیق حادثه سوم تیر ریشه در عمیق ترین بعد تمدن ما یعنی فرهنگ شیعی و عرفان اسلامی دارد که در این صد سال اخیر گرفتار یک چالش جدی بوده است. پس از انقلاب مشروطه جریانی که ریشه در آموزش شیعی داشت کاملاً از بدنه حکومت جدا شد اما تعاملش را با مردم از دست نداد و با یک حرکت ۷۰ساله موج دیگری را _ انقلاب اسلامی- ایجاد کرد.»
وی افزود: «این جریان پس از جنگ تحمیلی به بازسازی خود و تفسیر حوادث پرداخت و در دوم خرداد ۷۶ باز خود را نشان داد. اما فعالان عرصه سیاست دوم خرداد را طوری تفسیر کردند که با برداشت مردم متفاوت بود. در حال حاضر هم بحث هایی چون مواجهه فقر و غنا و اینکه انقلاب اسلامی در عرض ۲۵ سال نتوانست برای پابرهنه هایی که انقلاب کردند، کاری کند و سوم تیر انقلاب دوباره همان پابرهنه ها است، مطرح میشود که به نظر من درست نیست و باید عمیق تر از اینها تحلیل شود.»
• معنا دار بودن سوم تیر در تاریخ ایران
در ادامه حسین کچوییان استاد دانشگاه تهران از دیدگاه جامعه شناسی به تحلیل انتخابات نگاه کرد و گفت: «من میخواهم در ابتدا پرسشی مطرح کنم و آن اینکه: آیا این چارچوبهای نظری که ما برای تحلیل جامعه ایران به کار میبریم، درست است یا خیر؟ به نظر من اگر تحت شرایط و اوضاع و احوال دیگری بودیم به طور قطع بسیاری از سئوالاتی از این دست قابل طرح نبود. چرا که تحولات انقلاب اسلامی تا دوم خرداد ۷۶ به شکلی بود که زیاد مسئله انگیز نبود. حداقل در میان مجموعه بزرگی از اهل نظر توافق وجود داشت اما در دوم خرداد تحولی اتفاق افتاد و تفسیر هایی به مردم ارائه شد که اگر در حال حاضر دچار مشکل هستیم، ناشی از همان تحلیل ها است.» وی جایگاه کسانی را که به تحلیل تحولات ایران میپردازند، به موقعیت فردی که از درون اتومبیل به اطراف مینگرد، تشبیه کرد و افزود: «اگر این اتومبیل بد حرکت کند و تغییر جهتهای ناگهانی بدهد، فرد ممکن است مشکل موجود را به اتومبیل نسبت دهد و در تحلیلی دیگر میتواند آن را به راننده اتومبیل برگرداند. ما در ایران برای تحلیل مسائل اجتماعی دچار چنین ابهامی هستیم. یک نگاه این است که جامعه ایران مشکل دارد و رفتارهای عجیبی بروز میدهد و نگاه دیگر اینکه تحلیلهای ما از مسائل اجتماعی و چارچوبی که این مسائل را در آن فهم میکنیم، درست نیست. چنانکه در تحلیل جنگ تحمیلی و خود انقلاب اسلامی نیز این ابهامات وجود داشت.» این عضو هیات علمی دانشگاه تهران گفت: «درباره انتخابات سوم تیر طیف وسیعی از تحلیلهای عجیب و غریب وجود دارد. در پاسخ به این پرسش که آیا اصلاً اتفاقی افتاده و آیا این انتخابات اصلاً معنادار است عده کثیری معتقدند که رای مردم در سوم تیر بی معنا است و این حادثه به معنی هیچ رخداد سیاسی مشخصی نیست. تمام کسانی که اینگونه تحلیل میکنند، تفسیر خاصی راجع به دوم خرداد ۷۶ ارائه کردند. آنان میگویند که اصلاحات زنده است و مسیر اصلی ایران مسیر دموکراسی است به تعبیر آنها آقای احمدی نژاد هم بسترسازی میکند که ایران به مسیر اصلی خود بازگردد.» اما در مقابل این تحلیل عده دیگری میگویند: این انتخابات خیلی هم معنادار بود. درست مثل انقلاب فرانسه و نشان میدهد جامعه ایران دارد به جای خاصی میرود. به اعتقاد این گروه اساساً نباید جامعه ایران را با نظرهای موجود سنجید چرا که در تاریخ ایران ما هرگز به سمت تجدد نرفته ایم مگر تجدد خاص خودمان. این نوع تفسیر سپس به انتخابات دوم خرداد بازمی گردد و میگوید: آن هم چیز متفاوتی نبود. شما فکر میکردید که ما به تجدد بازگشتهایم اما تفسیرهای شما بی معنا بود.» حسین کچوییان افزود: اساس بحث من این است که این انتخابات معنا دار بود.»
در ادامه حاضری گفت: «به طور خلاصه بحث دکتر کچوییان در پاسخ به این سئوال بود که آیا آنچه در سوم تیر اتفاق افتاد، حکایت از آنومیک بودن جامعه ایران دارد یا اینکه ما دچار خطای نظری شده ایم و تحلیل کنندگان دچار آنومی هستند.
• بازگشت به کدام ارزش ها
وی افزود: یکی دیگر از محورهای تحلیل انتخابات این است که آیا رای مردم در سوم تیر ۸۳ به معنی بازگشت به ارزش ها و آرمانهای سال ۵۷ و تلقی مردم از اسلام در آن مقطع است یا ممکن است با بازنمایی و رشد قرائتهای دیگری از اسلام مواجه باشیم که اگر نه در تقابل لااقل متمایز از آن است. وی سپس به تفکیک دو نوع اعتقاد اسلامی در حوالی سال ۵۷ پرداخت و گفت: در آن زمان به هر حال کل جامعه یک نوع گرایش دینی بروز میداد اما در عین حال شاهد دو نمونه متمایز از اسلام بودیم: اول کانون هایی که مجموعاً نیروهای انقلابی در آن متمرکز بودند مثل حسینیه ارشاد و مسجد قبا و مسجد هدایت که بار مبارزه را به دوش میکشیدند و روحانیان سرشناس و فعال به نوعی به این مراکز وابسته بودند. دوم: کانونهای دیگری مثل مهدیه تهران و مسجد جمکران برای بخش دیگری از مردم که فعالیت انقلابی نداشتند، وجود داشت. تمایزات زیادی بین این دو نوع اعتقاد اسلامی هست؛ حال سئوال این است که این انتخابات با کدام نوع از آنها پیوند دارد؟
• ابزارهای لازم برای تحلیل انتخابات را نداریم
در ادامه کچوییان با بررسی تحلیلهای مختلف گفت: «به نظر من مشکل اصلی ما در تحلیل مسائل اجتماعی ایران این است که جامعه دیگری، تاریخ دیگری و هستی دیگری در این کشور ظهور کرده است که ما ابزارهای لازم برای درک آن را در اختیار نداریم. پس هر تلاشی در جهت تحلیل مسائل ایران باید در مسیر پیدا کردن چارچوبهای تئوریک آن صورت گیرد.» وی افزود: «در تفسیرهای گروه اول که انتخابات اخیر را بی معنا میدانند، سه سطح یافت میشود: سطح تحلیل سیاسی که خود شامل تحلیل اقتصادی- اجتماعی و تحلیل فرهنگی است. از دیدگاه این گروه آنچه از صندوقهای رای در سوم تیر درآمد، محصول عملیات فنی بوده است. چنان که جلایی پور سه دلیل برای شکست اصلاح طلبان برمیشمارد: ۱- وجود نهاد هایی مثل حزب شبه پادگانی ۲- عدم ائتلاف اصلاح طلبان ۳- تحریم انتخابات، که همه ابزارهای فنی و عملیاتی هستند. یعنی پیروزی طرف مقابل معلول سازماندهی خوب، پول خوب و تبلیغات خوب بوده است. مضمون این تحلیل آن است که مردم تحت تاثیر قرار گرفته اند و اگر این عملیات پیچیده صورت نمی گرفت اینگونه رای نمیدادند. بنابراین هیچ چیز در ایران اتفاق نیفتاده و همان که بود، هست. از طرف دیگر برخی از این افراد نتیجه آرا را به پوپولیسم ارجاع میدهند به معنای منفی آن. یعنی رقیب عوام فریبی کرد و با طرح شعارهای عوامانه بالا آمد. در تحلیلگری دکتر اباذری نتیجه این انتخابات را ضجه فقر و شکوه درماندگان و مظلومان خوانده و میگوید:«ما در تاریخ ایران زود جلو رفته ایم. در حالی که تغییرات لازم صورت نگرفته بود، ما گمان کرده بودیم که زیرساختهای اجتماعی ـ اقتصادی لازم ایجاد شده است و الان به سطوح بالاتری از پیشرفت رسیدهایم. اما طبقات اجتماعی فقیر که تابع ضرورت هستند چنین رای دادند. این اتفاق معنای خاصی ندارد و ایران دوباره به مسیر اصلی خود بازخواهدگشت.» دکتر کچوییان با انتقاد از این تحلیل گفت: «به راحتی معلوم میشود که این تحلیل برگرفته از نظریه هانتینگتون در سامان سیاسی است که میگوید: توسعه سیاسی بدون ایجاد زیرساختهای مناسب، آن کشور را دچار انقلاب میکند. مفهوم این تحلیل آن است که حاصل توسعه در ایران افزایش طبقات فقیر بوده است و این طبقات هم تابع ضروریات زندگی خود هستند.» وی ادامه داد: «در سطح فرهنگی تحلیلگران جامعه ایران را جامعهای سنتی میدانند و میگویند در این انتخابات سنتیها وزن انتخابات را تغییر دادند. همه این تحلیلها انتخابات سوم تیر را مثل روی کار آمدن فاشیستها در ایتالیا تفسیر میکنند. آنان در پاسخ به اینکه چرا فاشیسم به وجود آمده، آن را نتیجه طبیعی تجدد تلقی میکنند و میگویند تاریخ ایران تاریخ تجدد است و گاهی پیش میآید که در این مسیر رفتارهای غیرعقلانی بروز میکند.» این استاد دانشگاه تهران در توضیح سطح دیگری از تحلیل انتخابات گفت: «افرادی مثل علیرضا رجایی مشکل را به شکل نگرفتن کامل جامعه مدنی نسبت میدهند. او میگوید: دموکراسی وقتی درست جواب میدهد که خوب اداره شود. در حالی که سازوکارهای اداره درست جامعه به روش دموکراتیک در ایران وجود ندارد. وقتی پیچیدگیهای لازم در جامعه مدنی شکل نگرفته باشد، درست عمل نمی کند. و جامعه مدنی ما در واقع یک جامعه توده ای بود.» حسین کچوییان پس از بررسی تحلیلهای دیگران نظر خود را به صورت خلاصه چنین بیان کرد: «به نظر من مشکل ما مشکل تئوریک است. چارچوبهای تئوریک فعلی ما توجیه خوبی برای تحلیل ایران و هیچ جای دیگر دنیا نیست. شکست نظریات توسعه همان دهههای ۴۰ و ۵۰ روشن شد. اما چیز خاصی در ایران وجود دارد که دیگر با این نظریات قابل توجیه نیست.» در پایان جلسه دکتر سید حسن حسینی، جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در انتقاد به بحثهای مطرح شده گفت: «ما در انتخابات کنشگری داشتیم که رای دهنده بود. لازم است ما بدانیم اینها که هستند، در چه سنی، در چه شهری و در کدام محله؟ چه سازمان هایی چه سیاست هایی اتخاذ کردند که کنشگر سیاسی ایران ۱۷ میلیون رای داده است. امروز از اجزایی که لازم بود بشناسیم نام برده نشد و حتی وارد توصیف انتخابات هم نشدیم.»