مهری طیبی نیا*

سومین نشست از سلسله نشست‌های «شخصیت ایرانی؛ الگوها و اختلال ها» روز دوشنبه 22 آذرماه 1395 به همت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و گروه فرهنگ و جامعه انجمن جامعه شناسی ایران در سالن جلسات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد. در این نشست، دکتر محمدتقی یاسمی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در مورد «خلق و خوی ایرانی و سازو کارهای تغییر و تثبیت آن» به ایراد سخنرانی پرداخت.

یاسمی در ابتدا با اشاره به تعاریف گوناگون از نظریه پردازان، در رابطه با ناخودآگاه جمعی، به نظرات یونگ و نظریه "میم" ها در خصوص بقای خرده فرهنگ‌های اصلح در بسترهای اجتماعی اشاره کرد و گفت: در رابطه با مفاهیم شخصیت جمعی و روح جمعی و خلقیات، سه گروه جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان و روانشناسان بحث کرده و در این میان رویکردهای تقلیل گرایانه روانکاوانه مانند رویکرد «جفری گورر» از طرف جامعه شناسان و مردم شناسان مورد اقبال قرار نگرفته است. از دهه 1980این ایده که میان فرهنگ و شخصیت ارتباطی وجود دارد مورد انتقاد قرار گرفت و همچنان محل بحث است. در حالی که عده ای از صاحب نظران جهانی بر این نظر هستند که فرهنگ روند جامعه پذیری را تحت تاثیر قرار می دهد و فرایند جامعه پذیری ویژگی های شخصیتی برجسته در فرد را مشخص می کند، در سال های اخیر برخی هم مانند هافستد از خلال بررسی مقایسه ای بیش از 50 کشور به این نتیجه رسیدند که بین فرهنگ ملی و شخصیت رابطه ای وجود ندارد.

یاسمی پس از بیان این مقدمه به بررسی ایده‌های قالبی در مورد خلق و خوی ایرانیان در برخی نوشته ها و سخنرانی ها در سال های اخیر پرداخت و گفت: بسیاری از ویژگی هایی که در سال های اخیر به خلق و خوی ایرانیان نسبت داده می شود و بسیاری از صاحب نظران معروف به تبلیغ آن می پردازند و در مواردی ذات پنداری می­کنند ازطریق یک پژوهش علمی و با روش شناسی قابل اعتماد به دست نیامده و یا تفسیر درستی از داده ها نشده است.

وی افزود: بسیاری نمونه‌ها از بین دانشگاهیان است نه مردم عادی. به عنوان مثال پیمایشی در دهه 80 انجام شد که بر مبنای این پیمایش، تفسیر داده ها عمدتا می تواند بر این دلالت کند که اعتماد اجتماعی ادراک شده در ایران کم است که البته این به این معنا نیست که ایرانیان غیر قابل اعتماد هستند اما نشان می دهد که مردم بر مبنای همین ادراک از دیگران، ممکن است در عمل اعتماد نکنند. این پیمایش رفتارها را مورد بررسی قرار نداده، بلکه ذهنیت مردم از دیگران و وضعیت اجتماعی شان مورد بررسی قرار گرفته و به اصطلاح بی اعتمادی ادراک شده را نشان می دهد. بنابراین، ویژگی هایی که به لحاظ علمی وجودشان در شخصیت ایرانیان نشان داده شده باید با توجه به بسترهای تاریخی و اجتماعی همین جامعه مورد ارزیابی قرار گرفته و پذیرفت که این ویژگی ها ذاتی ایرانیان نیستند. برای ایرانیان که در طول تاریخ همواره در معرض خطر و تهاجم بوده اند، «صبر و تحمل یا تولرانس» ضرورت داشته است و برخی ویژگی ها که از نظر اخلاق نظری ضد ارزش تلقی می شوند مانند عدم صراحت و دورویی را باید از این حیث بررسی کرد که آیا با نبود این ویژگی‌ها، بقای جامعه امکان پذیر بوده یا خیر؟.

سخنران این نشست ادامه داد: اشتباه دیگری که در ارزیابی خلق و خوی ایرانیان اغلب رخ می دهد این است که ویژگی های ساکنان تهران به همه ایرانیان تعمیم داده می شود، این در حالی است که تهران شهر مهاجرپذیر و پر استرسی است که جمعیت همگنی ندارد. در پژوهشی بر مبنای داده‌های پیامد سرمایه اجتماعی در تمام استانها نشان داده شد که سرمایه اجتماعی در استان تهران کاهش قابل توجه داشته اما در همان بازه زمانی در خراسان شمالی یا اردبیل افزایش داشته است.

دکتر یاسمی گفت: با وجود همه این مباحث، نمی توان انکار کرد که احتمالا خلق و خوهای خاصی در ایرانیان نهادینه شده که تغییر برخی از آنها در صورت بهبود شرایط اجتماعی برای بهتر شدن شرایط زندگی و پیشرفت جامعه ضروری است. بنابراین، نکته مهم در تلاش برای تغییر ویژگی های اخلاقی این است که بدانیم راه حل مسائل فرهنگی همواره فرهنگی نیست. ناامیدی یک فرد ناامید، با سخنرانی، نصیحت و برگزاری کارگاه برطرف نمی­شود و زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی باید ایجاد نا امیدی در این فرد را شناسایی کرده و تغییر دهند. علاوه بر این، تا زمانی که برخی از این ویژگی‌های اخلاقی در جامعه پاداش داده می شوند نمی توان انتظار داشت که با سخنرانی و انذار این ویژگی ها تغییر کنند.

وی افزود: تا زمانی که اخلاق دورویی در جامعه ما هم چنان پاداش می بیند و دستورالعمل های برخی مدارس یا سازمان ها در عمل از والدین یا مردم می خواهند که خودشان را متفاوت از آنچه هستند معرفی کنند تا بتوانند فرزند خود را ثبت نام کنند یا در محیط کاری پذیرفته و کارشان تداوم پیدا کند، در چنین بستری برای رفع اخلاق دورویی به مداخلات حقوقی و قانونی و اجتماعی نیاز داریم.

یاسمی با ذکر مواردی از تاثیر مداخلات گوناگون در خلقیات، راهکار پیشنهادی خود را ترکیبی از این گونه مداخلات عنوان کرد و خاطر نشان ساخت: راه حل ما پرهیز از پسیکولوژیسم و روی آوردن به راه­های اجتماعی و اقتصادی و حقوقی برای تاثیرگذاری بر روحیات جمعی است. وی در پایان سخنانش گفت: ما در این راستا، همچنان نیازمند تخصص روانشناسی اجتماعی هستیم.

این جلسه با پرسش و پاسخ حاضران به پایان رسید.

*تهیه گزارش