مطالعه موردی جوانان شهر تهران

فهیمه نظری*

تجربه زیسته هم باشینشست گروه علمی –تخصصی جامعه‌شناسی خانواده با موضوع مطالعه جامعه شناختی تجربه زیسته از پدیده با هم باشی (ازدواج سفید) روز دوشنبه اول آذر 1395با همکاری مرکز مطالعه خانواده هزاره برگزار شد. در این نشست لیلا شیری قیداری، دکتر امید علی احمدی، دکتر مسعود امیر مظاهری و دکتر عالیه شکربیگی دیدگاه‌های خود را پیرامون موضوع «هم باشی» بیان کردند.

درابتدای این نشست لیلا شیری قیداری، پژوهشگرو سخنران این نشست در ارتباط با پدیده «هم باشی» که موضوع پایان نامه کارشناسی ارشد او بود گفت: در چند دهه اخیر نهاد خانواده در جهان تحولات گسترده ای داشته است، تحولاتی که ریشه های آن را باید در انقلاب جنسی اواخر دهه 1960 در کشورهای اروپایی و آمریکایی جست و جو کرد. انقلابی که به تدریج به تغییر گفتمان جنسی و تغییر اساسی در نگرش ها، اخلاق و رفتار جنسی در بسیاری از کشورها منجر شد. از مهم ترین نتایج انقلاب جنسی در غرب گسترش روابط جنسی پیش از ازدواج بوده است، این انقلاب با اسطوره زدایی از رابطه جنسی آن را به امری عادی و معمولی تبدیل کرد که به راحتی قبل از ازدواج دست یافتنی است، در حقیقت پیدایش الگوهایی از رابطه با جنس مخالف که آن را از سطح مناسبات جنسی پیش از ازدواج نه تنها به سطح عاطفی بلکه به زندگی مشترک بدون ازدواج میان آنها ارتقا داد، در این میان جدا از مسائل اقتصادی، تغییرات ارزشی نیز در شکل گیری این روابط نقش داشته اند، یکی از علل گسترش با هم بودگی، تضعیف بنیان های فلسفی ازدواج در کشورهای غربی بود، بر این اساس تغییر نگرش ها نسبت به مفهوم خانواده، ازدواج و افزایش تنوع این روابط می تواند زمینه های شکل گیری با هم بودگی را ایجاد کند. در ایران با وجود این که معاشرت عاطفی و جنسی پیش از ازدواج یا خارج از چارچوب ازدواج بر خلاف هنجارهای سنتی، مذهبی و فرهنگی بود، حتی از نظر قانونی منع شده است، اما برخی شواهد در سال های اخیر دلالت بر روند افزایشی این گونه معاشرت ها در بین جوانان دارد. تحقیقات نشان می دهد بیش از نیمی از دختران دانشجو در تهران در سال 84-85 تجربه معاشرت دوستی با جنس مخالف پیش از ازدواج و حدود یک چهارم ارتباط نزدیک تر شامل تماس جنسی را گزارش کردند. در تهران بین 20 تا 60 درصد جوانان گروه سنی 18-14 سال با یک یا چند جنس مخالف ارتباط داشته اند.

شیری قیداری در ادامه در ارتباط با موضوع با هم بودگی گفت: تاکنون تحقیقات گسترده ای در ایران صورت نگرفته است اما آنچه موجب شد تا من تحقیقی در این رابطه داشته باشم؛ تجربه زیسته کنشگران بود. به عبارت دیگر؛ واکاوی این مسالهکه معنادهی کنشگران از پدیده با هم بودگی چیست و چه زمینه هایی دارد. لذا برای رسیدن به این منظور در وهله نخست؛توصیف فهم کنشگران از امر با هم بودگی دارای اهمیت بود و برای کنکاش در اعماق تجربیات و دانش ضمنی کنشگران سعی شد تا چند پرسش مطرح و به آنها پاسخ داده شود این پرسشها عبارت بودند از: اشکال و گونه های با هم بودگی در جوانان شهر تهران به چه صورت است؟ چه مکانیسم هایی سبب بروز با هم بودگی و ازدواج سفید در جوانان می شود؟ چه معنا دهی و تعریفی در بین جوانان از پدیده با هم بودگی وجود دارد؟عقلانیت موجود در پس انتخاب با هم بودگی به عنوان شیوه جایگزین ازدواج رسمی چگونه است؟

پژوهشگر این تحقیق گفت: جهت پاسخ به پرسشهای فوق از روش(کیفی) پدیدارشناسی استفاده شد.لازم به تذکر است که پیش از این تحقیقات گسترده ای در خصوص پدیده هم باشی صورت نگرفته است.بر این اساس نیاز به تحقیقی در این رابطه احساس شد و از آنجا که «رویکرد پدیدارشناسانه» با توجه به اصول هستی شناختی خود تا حد امکان بر تجربه های دست اول یا تجربه زیسته متمرکز شده و از پرداختن به موضوعات ثانویه خودداری می نماید، تلاش گردید تا با استفاده از این رویکرد (پدیدار شناسانه) مساله «هم خانگی» مورد واکاوی قرار گیرد. بر این اساس فهم تجربه زیسته مستلزم کنار گذاشتن همۀ پیش فرض های ذهنی توسط محقق است، در این روش چارچوب کمی راه گشا نبوده و چارچوب مفهومی مد نظر قرار داده می شود که بخشی از آن پس از مطالعات و مصاحبه های مقدماتی و اکتشافی و بخشی پس از انجام مصاحبه های اصلی حاصل گردیده است.

سخنران این جلسه افزود: برای رسیدن به نتایجی روشن، از مصاحبه های عمیق مبتنی بر پدیدارشناسی استفادهشد و شیوه نمونه گیری هدفمند با انتخاب افرادی که تجربۀ عمیقی از هم خانگی داشته اند صورت پذیرفت. در این روش(کیفی) هدف تعمیم نتایج نبود بلکه دستیابی به توصیف های درست از یک تجربه بود. لذا محقق باید برای درک تجربه زیسته و شناخت احساس تنهایی، پیش فرض های ذهنی خود را رها کرده و به تمامی نکات مطرح شده توسط مصاحبه شونده توجه کند. به همین لحاظ این مصاحبه تنها بر روی 20 نفر از دختران و پسران 25 تا 35 ساله که تجربه «هم خانگی» را داشتند انجام شد. لازم به ذکر است که تحصیلات این افراد از سطح دیپلم تا مقطع دکتری بود و همگی آنها شاغل بودند.

شیری قیداری در ادامه گفت: مهمترین دستاوردهای پیرامون «هم خانگی» عبارتست از: مقوله اصلی و محوری در فهم ازدواج سفید یعنی «حق انتخاب». در حقیقت این مقوله به شرط اصلی شکل گیری ازدواج سفید می پردازد. به این معنا که؛ «انتخاب عقلانی»، «آزادی های فردی» و« فرصت شناسایی موقعیت ها» سبب می شود کنشگران به این شکل از روابط روی بیاورند. تم های اصلی در این مقوله شامل: «توافق بر شکل»، «اصول و میزان رابطه»، «رهایی درصورت عدم تمایل به ادامه رابطه»، «گسترش فردیت» و «تاکید بر آزادی های فردی» و«فرصت در شناسایی موقعیت های بهتر». مطابق با نظر کنشگران این تحقیق؛ ما با دو نوع تعریف در هم خانگی رو به رو بودیم و معنادهی کنشگران به این پدیده متفاوت بود. بخشی از مصاحبه شوندگانتجربه هم خانگی را به مثابه تجربه فضای ازدواج تلقی می کردند. کنشگران(پسران) بر این باور بودند که هم خانگی تفاوتی با ازدواج نداشته و تنها تفاوت آن در عدم رسمیت روابط هم خانگی بوده است، اما برخی از کنشگران(دختران) تجربه هم خانگی را به مثابه تجربه فضای پر ریسک و ابهام دانسته اند و آن را سبکی ویژه و متفاوت از زندگی ارزیابی نمودند.

شیری قیداری گفت: به طور کلی پنج دسته از عوامل می توانند موجب تسهیل وقوع هم خانگی شود.1) بیکاری و مشکلات اقتصادی که منجر به تاخیر در ازدواج می شود،2) فشار اجتماعی و تحمیل مسئولیت های جنسیتی که نشان دهنده بار سنت های اجتماعی در ازدواج است، 3) ترس از تغییر رفتار شریک عاطفی و جنسی پس از ازدواج،4) ترس از طلاق و جدایی و داغ ننگ ناشی از آن و 5) ترس از عادی شدن رابطه. این عوامل می توانند سبب شوند تا «هم خانگی» به عنوان مکانیسمی در مقابل ازدواج و تعهدات ناشی از آن شکل بگیرد.

سخنران این نشست در ادامه گفت: مصاحبه شوندگان در این تحقیق استراتژی های متفاوتی را در خصوص کنترل مشکلات ناشی از هم خانگی در پیش گرفته اند. این استراتژی ها سه گونه اند که عبارتند از: 1) فراموشی فعال، 2)سکوت، 3) امید به تغییر و فرافکنی از هم خانگی. بر این اساس «استراتژی سکوت» بیشترین پراکندگی را در کنشگران داشته است. غالباً زوجین به دلیل تجربه کردن شکلی از ابهام، از گفت و گو و صحبت های صریح در خصوص شکل رابطه، آینده رابطه و برنامه ریزی های طولانی مدت پرهیز می کنند و چون ترس از دست دادن شریک عاطفی و جنسی در رابطه غالب است، بنابراین کنشگران با سکوت سعی در حفظ رابطه دارند. در استراتژی «فراموشی فعال»، کنشگران با وجود آگاهی از خیانت و خطاهای شریک خود در رابطه در جهت حفظ رابطه آن را به طور فعالانه فراموش کرده و سعی می کنند به آن توجهی نداشته باشند. «استراتژی تغییر» بر این ویژگی تاکید دارد که با وجود این که غالباً مردان در ابتدای رابطه این مسئله را مطرح می کنند که تمایلی به رسمی کردن آن ندارند، با این وجود زنان بر این اندیشه هستند که تغییر شرایط و گذر زمان می تواند نگاه آنها را تغییر دهد بر این اساس «امید» به عنوان مکانیسمی در جهت ادامه دادن رابطه عمل می کند. «استراتژی فرافکنی»بر این واقعیت اشاره دارد که کنشگران بی تعهدی و خیانت در این شکل از روابط را تنها معطوف به هم خانگی ندانسته و آن را واقعیتی فراتر از هم خانگی می دانند و بیان می دارند که این مسئله در روابط رسمی و ازدواج نیز وجود دارد.

شیری قیداری در ادامه بیان کرد: یافته های پژوهش به«عقلانیت در پس انتخاب هم خانگی» اشاره دارد که بر اساس آن، امتیازات ناشی از هم خانگی نظیر؛«برابری در تقسیم کار»، «رفع نیاز جنسی به مثابه حق طبیعی» و «تجربه گرایی فردی» می تواند در بروز این شکل از روابط اثر گذار باشد. «برابری در تقسیم کار» نشان میدهد که یکی از تفاوت های اصلی ازدواج با هم خانگی در این است که در هم خانگی از آن جایی که روابط صورت تعهدات رسمی و وظیفه و مسئولیت ندارد بنابراین روابط شکل آزادانه تر و برابرتری دارد و دیگر از امتیازات این شکل از روابط یعنی «رفع نیاز جنسی» برای هر دو طرف در قالبی متعهدانه تر از روابط آزاد است و بر اساس این اندیشه زنان نیز همچون مردان رابطه جنسی را به مثابه حق طبیعی قلمداد کرده و آن را همچون گذشته تابو تلقی نمی کنند. علاوه برآن در زمینه «تجربه گرایی فردی» که بر اساس آن، شکلی از عقلانیت مدرن به دنبال تجربیات گسترده و سیالیت در زندگی است.

شیری قیداری گفت: نتایج تحقیق نشان داد که هم خانگی، پیامدهایی را برای کنشگران درگیر در آن داشته است که شامل سه دسته است: 1) پیامدهای حقوقی،2) پیامدهای فردی،3) پیامدهای ارتباطی. در «پیامدهای حقوقی» بیشتر تاکید بر عدم ثبت این روابط است و بر اساس آن غالباً شکلی از نابرابری اقتصادی و حقوقی در پایان رابطه وجود دارد، این روابط به دلیل غیرقانونی بودن امکان مجازات و تنبیه را به دنبال دارد. در «پیامدهای فردی» این رابطه که غالباً خود را در شکل مثبت نشان داده و برای زوجین توانسته فرصت پیشرفت در عرصه های اقتصادی، اجتماعی، تحصیلی و ... را فراهم آورد. از پیامدهای دیگر این شکل از زندگی، «پیامدهای ارتباطی» است که بر اساس آن ممکن است یکی از زوجین که در بیشتر موارد شامل زنان می شود با طرد از سوی خانواده مواجه شود. همچنین در این شکل از روابط که بیشتر به صورت پنهانی مدیریت می شوند، حیات ارتباطی و رفت و آمدها بسیار ضعیف بوده است. اما ویژگی مثبت این روابط برای زوجین در حقیقت تجربه کردن شکلی از عریانی در روابط است که بر اساس آن شناخت دقیقی از یکدیگر به دست آورده اند که تنها با تجربه کردن زندگی مشترک امکان پذیر بوده است. در نهایت این که در این پژوهش، چهار نوع هم خانگی شناسایی شده است: نخست)هم خانگی معطوف به شناخت، دوم)هم خانگی معطوف به نیاز،سوم) هم خانگی معطوف به امنیت، چهارم)هم خانگی معطوف به کنترل. در «هم خانگی معطوف به شناخت»؛ زوجین بیشتر با هدف شناخت و آشنایی پیش از ازدواج با یکدیگر هم خانه می شوند.«در هم خانگی معطوف به نیاز»؛ غالباً زوجین از ابتدا با یکدیگر توافق کرده اند که این شکل از روابط تنها معطوف به رفع نیازهای عاطفی و جنسی بوده و در پی شناخت و آشنایی نیستند و قصدی برای جدی تر کردن رابطه ندارند. «هم خانگی معطوف به کنترل»؛ درشرایطی اتفاق می افتد که یکی از طرفین که در بیشتر موارد از سوی مردان دیده می شود به دنبالکنترل و سلطه بیشتر بر شریک خود است و بر این اساس با تهیه مسکن و تامین ضروریات سعی می کند بیش از گذشته بر رابطه خود مسلط باشد و بر روابط و کنش های شریک خود آگاهی داشته باشد. «هم خانگی معطوف به امنیت» نیز بر شکلی از روابط اشاره دارد که غالباً در طبقات بالای جامعه دیده می شود و بر اساس آن، افراد، صرفاً به دلیل جلوگیری از درگیری با قانون و برخوردها در فضای عمومی و مسائلی از این دست، اقدام به تهیه منزل کرده و به مراوده تمایل دارند.

شیری قیداری در آخر بحث خود گفت: نتایج تحقیق حاضر نشان داد از آن جایی که فرهنگ مردسالار در جامعه ایران بیشتر جنبه های زندگی اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده است و در این حوزه با وجود این که زنان با دانش و آگاهی و بر اساس انتخاب های فردی خود این دست از روابط را برگزیده اند با این وجود این شکل از روابط غالباً هزینه های اجتماعی زیادی را برای زنان داشته است. این شکل از روابط در راستای قدرت افزایی بیشتر برای مردان پیش رفته است. با وجود نابرابری های اجتماعی که در کشور ما بین مردان و زنان وجود دارد و تابوهای اجتماعی که برای زنان شکل گرفته است حتی جدا شدن از این روابط نیز برای زنان سخت است و آنان را دچار مشکلات اجتماعی و عاطفی نموده است. مسلماً پدیده هم باشی با پیامدهایی مواجه است مانند: نابرابری در بهره مندی حقوقی، اقتصادی و اجتماعی. طوری که اگر دو طرف قصد جدایی داشتند یک طرف بدون دریافت هیچ گونه حقی باید جدا می شد و یا ترس از مجازات در جامعه. چرا که این گونه زندگی غیر قانونی است و با وجود این نابرابری ها با زنان بیشتر برخورد می شود و آثار منفی مستقیمی بر روی زنان دارد.

دکتر مسعود امیر مظاهری؛ سخنران بعدی نشست و استاد راهنمای پژوهش پدیده «هم باشی» گفت: موضوع هم باشی از موضوعات دشواری بود که می توانست دارای پیامدها و عواقب زیادی باشد. اما برای شناخت واقعیات اجتماعی بایستی به لایه های پنهان آن هم پرداخت. در حقیقت از این طریق واقعیات اجتماعی بهتر آشکار می شد. در این تحقیق سه گروه مورد بررسی قرار گرفتند. گروه اول، زوج هایی که دوام آشنایی آنها کمتر از یکسال بود. گروه دوم، مختص به زوج هایی بود که دوام آشنایی آنها از یکسال تا سه سال بود و گروه سوم، مربوط به زوج هایی بود که دوام آشنایی آنها کمتر از سه سال بود که البته درصد این گروه کمتر از دو گروه قبلی بود. یافته های تحقیق عبارت بودند از: بنابر ابراز نظر دختران در این نوع از زندگی، مردان از همان مسئولیت کم خود نیز شانه خالی می کردند اما مسئولیت زنان بیشتر از گذشته شده بود؛ در این نوع از زندگی دختران انگ اجتماعی می خوردند تا پسران؛ شکست عاطفی حاصل از این رابطه نزد دختران بیشتر از مردان بود. یافته های دیگر نشان از یک تمایز بود و آن، بازنمایی واقعیت در لایه های مختلف جامعه که با یکدیگر فرق داشت. در حقیقت از این طریق امکان تیپ شناسی میسر شد: در لایه اول؛ مربوط به طبقات مرفه جامعه. که در آن؛ بروز این پدیده بواسطه خواسته های فرد و ساختار شکنی فرد مربوط می شد. در لایه دوم، مربوط به طبقات پایین جامعه بود. افراد از سر ناچاری و مشکلات اقتصادی تن به این نوع از رابطه داده بودند. یافته دیگر تحقیق نشان داد بسیاری از دختران و پسران از رابطه هم باشی احساس رضایت می کردند ولی با تحلیل محتوای مصاحبه آنها دریافتیم، این احساس جنبه تظاهری داشته و آنها رضایت را به عنوان یک ماسک بر چهره زده بودند.

در بخش دیگری از نشست دکترامید علی احمدی در تعریف هم باشی گفت: تعریف هم باشی عبارتست از: الگویی از مناسبات دو جنس که مشروعیت حقوقی ندارد. بنظر می رسد که سه ویژگی در هم باشی های کشورهای آمریکایی و اروپایی وجود دارد. تعهد، آزمون و آزادی. در حقیقت با نسبی کردن این ویژگی ها می توان الگوهای مختلفی را عملاً ایجاد کرد.اما نکته ای که در قالب پدیده هم باشی مهم است و در تمامی الگوهای هم باشی می توان مشاهده نمود عبارتست از:

1)این پدیده زمان دار نیست،2) این پدیده فرایندی است (منظور آن است که دو طرف تصمیم بگیرند دوست باشند و یا تصمیم بگیرند با یکدیگر رابطه داشته باشند) و 3) پدیده هم باشی در هم خرج بودن، هم سفرگی، تقسیم وظایف، حقوق و مخارج میان دو زوج بر اساس برابر خواهی است. هرچند که با الگوی ازدواج از نوع متعارف آن فرق دارد.

دکتر علی احمدی در ادامه گفت: جهت مشخص نمودن الگوهای مربوط به هم باشی به دو متغیر مهم می توان اشاره نمود. متغیر نخست) میزان همزیستی و یا شاخص های هم خرجی و هم سفره گی میان دو زوج که می توان آن را درجه بندی از کم تا زیاد کرد. متغیر دوم) مربوط به میزان تعهد و اعتماد بین زوجین از درجه کم تا زیاد. در واقع می توان از این طریق به پنج مدل از پایداری بسیار کم تا پایداری بسیار زیاد دست یافت.

استاد دانشگاه و صاحب نظر حوزه خانواده در ادامه تاکید کرد: نکته ای که قابل اهمیت است این مطلب است که ماتصور می نماییم، الگوی هم باشی در غرب جایگزین ازدواج شده است، اما در حقیقت هرگز اینچنین نیست. مطالعات و تحقیقات بسیاری موید آن است که در غرب هرگز این جایگزینی وجود ندارد و همواره ازدواج، الگوی آرمانی در نظر گرفته می شود. اما در ایران علیرغم اظهارنظرها و مطالبی که در رسانه ها به چشم می خورد ما با سه پارادایم و یا با سه گفتمان مواجه ایم که عبارتند از: 1) گفتمان و یا پارادیم انکار؛ این نوع از گفتمان نزد مسئولین بهزیستی و یا مسئولین آسیب های اجتماعی و دیگر مسئولین وجود دارد در این پارادیم، انکار «هم باشی» در اولویت قرار دارد. مسئولین با این رویکرد معتقدند پدیده هم باشی اصلاً وجود خارجی ندارد و اگر هم وجود دارد باید به عنوان ضایعه برطرف شود. 2) گفتمان و یا پارادایم واقعیت گرایانه؛ در این نگاه که نزد جامعه شناسان وجود دارد. پدیده هم باشی به عنوان یک واقعیت در جامعه در نظر گرفته می شود. جامعه شناسان و دیگر افرادی که این نوع نگاه را دارند، معتقدند آسیبهای ناشی از هم باشی بیشتر نصیب دختران جامعه خواهد شد. 3) گفتمان و یا پارادایم منفی که کارکردهای منفی آن دیده می شود. این نگاه ، نزد افراد با موضع سنتی و دینی بیشتر ملاحظه می شود.

دکتر علی احمدی در مورد تفاوت علل این پدیده در غرب و ایران گفت: از مهمترین علل پدیده هم باشی در ایران؛ «ناکارآمدی نهاد ازدواج» است. این امر موجب می شود تا پدیده هم باشی رواج پیدا کند. در حال حاضر بواسطه این که امکان شناخت زوجین بسیار کم است، اعتماد میان زوجین به یکدیگر بواسطه آسیب خوردن سرمایه اجتماعی در سطح جامعه، پایین است، سنگین بودن مخارج زندگی از دیگر علل مهمی است که ازدواج به شکل سنتی امکانپذیر نمی شود. بنابراین باید بپذیریم که جهت کارآمدی «نهاد ازدواج» راه حلی نیاز است. ازعلل دیگر وجود پدیده هم باشی در ایران: عرف گرایی، سکولاریسم، تقدس زدایی، فردگرایی، عقل گرایی و نسبی شدن همه قواعد ازدواج و مناسبات است. اما مهمترین پیامدهای هم باشی در غرب عبارتست از: 1) خشونت در این نوع از روابط سه برابر بیشتر دیده شده است. 2) در هم باشی هایی که منجر به تولد فرزند می شود فقر کودکان نیز بیشتر است 3) حدود سه چهارم کودکان حاصل رابطه هم باشی تا قبل از سن 16 سال شاهد جدایی وطلاق والدین خود هستند. بنابراین همانطور که ملاحظه می شود این پدیده در غرب دارای پیامدهای خوشایندی نیست. اما در مورد پیامدهای هم باشی در ایران نمی توان اظهار نظر نمود چرا که در این مورد مهم، مطالعه و یا تحقیق جامعی صورت نپذیرفته است. اما می توان به ریشه های آن در ایران اشاره کرد. بواسطه آن که تعداد جوانانی که در شهرهای بزرگ و کلانشهرها زندگی می کنند همچون شهر تهران امکان پنهان کاری بویژه از افراد خانواده بیشترصورت می پذیرد. این امر نزد دختران نسبت به پسران بیشتر دیده می شود.

دکتر علی احمدی در پایان بحث خود گفت: به طور حتم اگر بخواهیم نقد منصفانه ای از پدیده هم باشی در ایران داشته باشیم نمی توان به کمک پارادایم و یا رویکرد نفی و انکار به هم باشی نگاه کنیم. در حقیقت؛ پارادیم واقع گرایانه رویکرد مناسبی است که به کمک آن می شود هم باشی را آسیب شناسی نمود. بویژه آسیب هایی که متوجه دختران می شود.

سخنران بعدی نشست دکتر عالیه شگربیگی، مدیر گروه علمی – تخصصی جامعه شناسسی خانواده، بود. وی در رابطه با پدیده «هم باشی» گفت: به لحاظ تاریخی پدیده «هم باشی» به دهه 1960 آمریکا بر می گردد. این پدیده در آنجا منجر به یک انقلاب جنسی شد و بدنبال آن وقایع و رویدادهایی به وقوع پیوست که روابط پیش از ازدواج را بوجود آورد. پدیده هم باشی به سرعت گسترش یافت بطوری که پس از آن دیگر این نوع رابطه اختصاص به کشور امریکا نداشت بلکه به کشورهای دیگر نیز سرایت کرد. نظیر کشورهای اروپایی، کشورهای اسکاندیناوی و شرق آسیا منتها این پدیده در کشورهای توسعه یافته با راهکارهای قانونی شکل پیدا کرد. اما در ایران راهکارهای قانونی به لحاظ مشکلات عدیده اجتماعی که باید از سوی ساختار دولت حل و راهکار ارائه شود، هرگز ارائه نشد. در چنین وضعیتی این جامعه است که به شکل طبیعی و هوشمند دست به انتخاب راه می زند.

مدیر گروه خانواده در ادامه با طرح این پرسش از سخنرانان جلسه خواست تا نظر خود را اظهار نمایند: آیا پدیده هم باشی در ایران به عنوان یک رقیب برای خانواده ها پذیرفته می شود؟ یا؛ پدیده هم باشی را می توان به عنوان یک الگوی زندگی و همسرگزینی پذیرفت؟

شیری قیداری پژوهشگر موضوع هم باشی، در پاسخ به این پرسش گفت: در طول مراحل تحقیق و مطابق با نظر کنشگران، یافته های تحقیق من نشان داد: در حال حاضر در ایران دو فضا از منظر زوجین وجود دارد: فضای اول، از منظر مردان بود. به اعتقاد مردان در رابطه «هم باشی» تفاوتی میان رابطه قبل و بعد ازدواج ندارد درحقیقت پسران اشاره می کردند آنها کنترل بر روابط خود دارند. بنابراین مردان از این فضا احساس رضایت داشتند. فضای دوم، از منظر دختران بود. آنها معتقد بودند که فضای هم باشی برای ما پر است از ریسک و ابهام ، در حقیقت ما از آینده هیچ فضای روشن و واضحی نداریم.

دکتر امیر مظاهری در پاسخ این پرسش گفت: به نظر من از سه گفتمان و یا پارادیم موجود در ارتباط با هم باشی، گفتمان واقعیت گرایانه دقیق تر است و به کمک این گفتمان می توان ساخت واقعیت اجتماعی که بواسطه تغییرات ساختی – اجتماعی شکل گرفته است را توجیه نمود. این تغییرات در مولفه هایی چون فردگرایی، نظام عقلانیت، نظام ارزشها و هنجارها و در شکل زندگی اجتماعی می توان دید. در حال حاضر مسائل اجتماعی و الگو گیری که از فرهنگ های دیگر بوجود آمده است، ناکارآمدی در ازدواج را موجب شده است. این امر شروع زندگی را برای جوانان سخت نموده است، علاوه بر آن سرمایه اجتماعی در جامعه از وضعیت مناسبی برخوردار نیست. اما غرایز و خواسته جوانان به کار خودش ادامه می دهد لذا تمامی موارد زمینه را برای بروز این پدیده فراهم آورده و کنشهای مقابل پدیده هم باشی نیز در حال نهادینه شده است. حقیقت مهم آن است که اگر در برابر این پدیده ساز و کار و برنامه ای نظام مند نداشته باشیم پدیده هم باشی شکل می گیرد. مسلماً یک بعد آن شکست عاطفی است و بعد دیگر عدم اعتماد اجتماعی است که در ساخت اجتماعی بوجود آمده است و سرخوردگی های ذهنی – روانی و عاطفی را برجای می گذارد پس باید الگوی دوم را بپذیریم. هرچند دارای کژکارکرد است اما می تواند در سیاستگذاری ها و برنامه ریزی ها مورد نظر قرار گیرد.

دکتر علی احمدی نیز در پاسخ به این پرسش گفت: آنچه که ما تحت عنوان پدیده هم باشی می شناسیم با نهاد تاریخی (ازدواج) که در تمام جوامع وجود دارد و انسان شناسان به آن اشاره نمودند تفاوت دارد. در جامعه ما نیز این پدیده قبل از آن که یک ضرورت تاریخی باشد و یا این که به ضرورت به آن تن در دهیم باید به این امر توجه کنیم که مشکلات موجود در جامعه زمینه ساز و ضرورت پدیده هم باشی شده است. مسلماً افرادی که هم باشی را انتخاب کردند، علت آن را اینگونه عنوان می نمایند که مشکلات اجتماعی زمینه ساز هم باشی آنها را مهیا کرده است. از نظر آنها مطابق با ساختار فرهنگی حاکم برجامعه، جوانان تمایل دارند تا ازدواج خود را همراه با مراسم انجام دهند ولی مشکلات و موانع بسیاری در راه تحقق این امر موجود است. مطلب مهم بعدی؛ موانع فرهنگی و ذهنی افراد در برابر پدیده هم باشی است که در جامعه ما وجود دارد. در حقیقت، انتخاب این پدیده به عنوان یک راه حل و جایگزین ازدواج در میان جوانان، انتخاب عقلانی و جایزی نخواهد بود.

دکتر شکربیگی به جمع بندی و نتیجه گیری پرداخت و گفت: آنچه وجود دارد و در بستر خانواده ایرانی باید به آن توجه داشت، گونه شناسی خانواده های ایرانی است. نتایج تحقیقات نشان می دهند در حال حاضر، سه گونه خانواده در ایران داریم. گونه اول؛ (خانواده سنتی)، گونه دوم؛ (خانواده مدرن)، و گونه سوم؛ خانواده (پست مدرن). هریک از این گونه ها به فراخور خود دارای شاخص هایی هستند. بنظر می رسد که پدیده هم باشی بیشتر در خانواده های پست مدرن وجود دارد. حتی باید به گونه های هم باشی توجه کرد. هم باشی دارای گونه های مختلفی است. در یک شکل کلی دو گونه از هم باشی ناقص و کامل وجود دارد. در هم باشی ناقص، دو شریک، زندگی مشترک خود را بدون ازدواج در چند روز و یا چند هفته و یا چند ماه ادامه می دهند. در همباشی کامل، دو شریک، زندگی مشترک دائم و بدون ازدواج رسمی را می پذیرند. در این نوع از هم باشی، عرف، شرع و قانون معنا و جایگاهی ندارد. در بحث هم باشی بنظر می رسد یکی از الگوهای رایج که درصدی از جوانان به آن روی آوردند، منطبق با رویکرد و اعتقاد بر دیدگاه پسامدرنی می باشد.

در پایان افراد حاضر در جلسه پرسش ها و نظرات خود را پیرامون موضوع «هم باشی» مطرح کردند.

*تهیه و تنظیم گزارش