M Saghafiگروه علمی- تخصصی جامعه‌شناسی دین انجمن جامعه‌شناسی ایران در یکی دیگر از نشست‌های خود به بررسی موضوعی با عنوان «طرح تئوری جدید در جامعه‌شناسی دین» پرداخت که طی آن دکتر محمد ثقفی عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد به سخنرانی پرداخت.
دکتر ثقفی در این جلسه که در روز نوزدهم خرداد ماه سال 89 برگزار شد، ابتدا توضیح داد که بحثش برگرفته از فصل اول کتاب قواعد ایمان اثر رادنی استارک از جامعه‌شناسان انگلیسی مقیم آمریکا است. وی گفت: این کتاب که در واقع به عقلانی بودن گزاره دینی می‌پردازد، پارادایمی جدید را در مقابل آنچه پارادیم قدیمی می‌خواند مطرح می‌کند. در تئوری‌های کلاسیک جامعه‌شناسی، تئوری‌های قدیمی را سنتی تلقی می‌کنند، چون حدود دو قرن از زمان شکل‌گیری آنها گذشته است. مقدمه‌ کتاب فصلی دارد به نام «رابطه الهیات، ایمان و جامعه‌شناسی دین» که در آن دین را فقط در احساس دینی به صورت اجتماعی می‌بینند و آن را عمدتاً در جوامع ابتدایی مطرح می‌کند.
ثقفی افزود: دانشمندان زیادی مانند آدام اسمیت، دیوید هیوم، کارل مارکس، انگلس، اسپنسر، تایلور، وبر، دورکیم، ویلیام جیفر و فروید نظریاتی را در مورد مذهب ارائه کرده‌اند که در دیدگاه‌های آنها علی‌رغم تنوع نظرات،‏ وجه اشتراکی دیده می‌شود و آن این است که همگی مذهب را چیزی خطرناک می‌دانند که شخصیت فرد را مورد تهدید قرار می‌دهد. این در حالی است که گرایش دیگری که در قرن ۱۹ مطرح می‌شود، بر این باور است که مذهب محکوم به فناست و یا اینکه مذهب دارای اصالت نبوده و پدیده‌ای ثانوی و عرضی است. اصالت با جامعه است و مذهب، برداشتی از جامعه است. این گرایش سکولاریسم را نتیجه عصرمدرن می‌داند و در برخی دیدگاه‌ها علل مادی برای جنبش‌های مذهبی مطرح می‌شود. یک برداشت نیز شکل می‌گیرد که دین را اساساً یک پدیده روان‌شناختی معرفی می‌کند. گفته می‌شود مذهب، آه درد مردم مظلوم است. مذهب قلب دنیای بی‌قلب است. مذهب روح شرایط بی‌روح است. این تفاسیر همگی روان‌شناختی هستند و نمی‌توانند به پرسش‌هایی از قبیل اینکه چرا برخی مذاهب جدید موفق می‌شوند، پاسخ گویند؛ یا اینکه مثلاً چرا در فلان کشور پروتستانیسم پیش می‌رود و در کشور دیگری اسلام بنیادگرا رواج می‌یابد یا اسلام نواندیشی در جایی دیگر؟ چرا میزان مشارکت‌های مذهبی در طبقات مختلف در جوامع گوناگون متفاوت است؟ در آمریکا اغلب افراد همچنان یکشنبه‌ها به کلیسا می‌روند اما در اروپا این‌طور نیست، در حالی که مدرنیته در هر دو دیده می‌شود.
دکتر ثقفی ادامه داد: نتایج بسیاری از تحقیقات دلالت بر تأثیر ایمان و دینداری در سلامت روحی افراد دارند. پژوهش‌های علمی زیادی نیز درباره رابطه پیری و مذهب انجام شده که نشان می‌دهند پیرمردان دیندار از لحاظ سلامت روحی و جسمی وضعیت بهتری نسبت به همسالان خود دارند. این تحقیقات همگی در نقطه مقابل نظریه فروید قرار می‌گیرند که مذهب را نوعی روان‌پریشی توصیف می‌کند. در دنیای علمی جدید تئوری‌هایی که مذهب را معلول یک بیماری‌ روانی نشان می‌دادند اعتبار و ارزش چندانی ندارند. در واقع، پارادایم جدید، تئوری‌های پیشین را تضادی می‌بیند که مذهب را غیرعقلانی ترسیم می‌کردند. تئوری مارکس در پارادیم جامعه قدیم نیز که مذهب را به عنوان تریاک توده‌ها توصیف می‌کند در این نگاه، یک تئوری سیاسی محض و بیشتر شعاری و ایدئولوژیک است و وجهه علمی ندارد. پارادایم جدید مذهب را آمفتامین مردم می‌داند که در طبقات مختلف جامعه به تحریک افراد بر ضد تجاوزگران می‌پردازد؛ چنان‌که در دوران اخیر، مذهب انگیزه اصلی قیام مردم بر ضد مستبدان اروپای شرقی می‌شود و این درست نقطه مقابل تئوری مارکس است. در رومانی مسیحیان علیه مستبدان قیام کردند و با این کار خود، دیدگاهی که مذهب را پاداش مردم فقیر و محروم می‌داند را غیر منطقی و بی‌اعتبار نشان دادند.
سخنران این نشست گروه جامعه‌شناسی دین در نقد تئوری سکولاریسم، تأکید کرد: در این تئوری گفته می‌شد که مدرنیته به سکولاریسم می‌انجامد اما حضور مذهب در زندگی افراد عکس این روند را اثبات کرد. در عین حال نباید نقش مثبت مذهب را فراموش کرد. مذهب مظهر اخلاق، شرافت، تعاون، اعتماد به نفس و خوشتن‌باوری است. برای شناخت این ابعاد در مسائل اجتماعی و از جمله آنها مسائلی که به مذهب مربوط می‌شوند، باید رهیافتی اجتماعی داشت و نه روان‌شناسانه‌. در واقع، همچنان که آدام اسمیت تئوری خود در رابطه با عرضه و تقاضا و سود و هزینه را برای جامعه سرمایه‌داری طرح می‌کند، باید توجه داشت که اگر در جامعه مدرن امروزی، اقتصاد مدرن و آزاد بر مبنای مبادله و معامله، رقابت و سود بیشتر و هزینه کمتر مطرح است، از همین عقلانیت در رابطه با خرده سیستم اجتماعی و جامعه‌شناسی دینی نیز می‌توان استفاده کرد و نشان داد که چگونه محاسبه سود و زیان در انتخاب مذهب موثر است. جامعه امروز جامعه پلورالیسم دینی است و اعضای جامعه نیز عموماً انسان‌های اندیشمندی هستند که آزادانه برداشت‌های خود را تغییر می‌دهند. در این زمان است که بحث انتخاب مطرح می‌شود و در این انتخاب، عقلانیت اهمیت می‌یابد.
وی همچنین خاطرنشان کرد: انسان دیندار، دیوانه و روان‌پریش نیست بلکه در ذهن خود برای انجام هر عمل دینی، دلیلی دارد و از عقلانیتی فاعلی برخوردار است. او همواره تلاش‌ می‌کند گزینه‌هایی عقلانی برای خود بسازد و در این عقلانیت، اخلاق و کلیه اموری که خوب و نیک شناخته می‌شوند از اهمیت بالایی برخوردارند. برخی افراد اعتلای روحی دارند و کارشان را برای جامعه مفید می‌دانند. سرمایه فقط به معنی مادیات نیست بلکه در اختیار جامعه بودن و احساس مفید واقع شدن نیز یک سرمایه بزرگ است. در متون دینی مثل قرآن و انجیل و تورات نیز عمل انسان دیندار نوعی مصلحت، بشارت در ایجاد فاعلیت ذهنی است.
از نظر دکتر محمد ثقفی، در مکتب جدیدی که در جامعه‌شناسی دین را مطرح است، تنها بحث تفسیر و تفهم دین برای جامعه‌شناسی دین مطرح نیست بلکه موضوع عضویت در خانواده دینی نیز مد نظر است که ریشه در نظریه افلاطون دارد؛ چرا که دین ماده نیست که بتوان آن را از راه دور سنجید و آثارش را بررسی کرد، بلکه دین امری کیفی است و معانی‌ای دارد که باید از درون لمس شوند و قابل توصیف نیستند. بنابراین کسی که دینداری در او مرده است، معنای دینی را نمی‌فهمد. اساساً ار شروط اساسی دیندار بودن نیز همین احساس دینی داشتن است. در نتیجه اگر بخواهیم دینداری را بفهمیم، باید آن را زندگی کنیم.
وی در جمع‌بندی از بحث خود، دین‌ها را به دو دسته ادیان سنتی و ابتدایی و ادیان عقلانی تقسیم کرد و توضیح داد: دین‌های سنتی و ابتدایی با ذهنیت امروزی قابل مطالعه نیستند و باید با شواهد تاریخی آنها را بررسی کرد تا معنای عقلانی جهان‌بینی انسان را در عین درک نفوذ و تسلط خداوند بر روی بشر که در این ادیان مطرح است، دریافت. این در حالی است که در ادیان عقلانی، انسان با تعالی به خدا می‌رسد و با عقلانیت به سمت کمال رشد می‌کند. بدین ترتیب در انسان دیندار جدید شاهد کنش‌های عقلانی و اعتقاد به یک محتوای دینی عقلانی هستیم