ashooraعاشورا یکی از نمادها و آیین‌های دینی بسیار مهم در جامعه ایران شناخته می‌شود. گروه جامعه‌شناسی دین انجمن جامعه‌شناسی ایران نیز در همین راستا نشست‌های مختلفی را به این موضوع اختصاص داده است. یکی از این نشست‌ها، جلسه نقد کتاب "جامعه‌شناسی تحریفات عاشورا" نوشته دکتر سید عبدالحمید ضیائی بود که در روز چهارشنبه بیست و هشتم بهمن ماه ۸۸، در سرای اهل قلم، با حضور نویسنده و دکتر دکتر حسن محدثی و دکتر مجید معارف به عنوان ناقدان کتاب برگزار شد.
این کتاب که چاپ سوم آن با تجدید نظر همراه است، در بخش نخست (شامل شش فصل) به مبانی نظری تحریف‌شناسی، بررسی رویکردهای متفاوت به فرهنگ عاشورا، رویکرد جامعه‌شناختی به فرهنگ عاشورا، عاشورا، نگاه بشری یا فرابشری، فرهنگ عاشورا و نگرش‌های تحریف آلود، واقعه و در نهایت فرهنگ عاشورا در روزگار مدرن اختصاص دارد. بخش دوم نیز که حدود دو فصل است، نقد و تحلیل منابع مکتوب فرهنگ عاشورا و نیز تحریف‌شناسی و فرهنگ عاشورا را شامل می‌شود. در عین حال، بخش سوم کتاب، حدود چهار بخش است و بحث حوزه ادبیات عاشورا را مطرح می‌کند. بخش چهارم کتاب نیز به تحریف‌شناسی در حوزه عزاداری و تغذیه اختصاص دارد.
در ابتدای جلسه، دکتر ضیائی در بحث از انگیزه خود برای نگارش این کتاب، گفت: برای من، عاشورا علاوه بر اینکه انگیزه‌های دینی دارد، موضوعی است که به نظرم هنوز خیلی جای کار علمی و تحلیلی دارد. کارهای زیادی در این زمینه انجام شده، مثل کتاب "حماسه حسینی" اثر شهید مطهری، کتاب‌های "پدر، مادر، ما متهمیم"، "پس از شهادت" و ... اثر مرحوم دکتر شریعتی، کارهای ارزشمند مرحوم صالحی نجف‌آبادی که همه جای تقدیر دارند؛ ولی چیزی که باعث شد من اقدام به تألیف این کتاب کنم، این بود که درباره ادبیات تحلیلی عاشورا و نیز نگاه معرفتی به این مقوله کارهای بسیار کمی انجام شده و در واقع، دغدغه من نیز طرح این محورها بود. الزاماً هم قصد نداشتم به بیان مطالب تفصیلی در این زمینه بپردازم. در عین حال، بحث کردن در مورد خرافه و تحریف بسیار دشوار است، به‌خصوص که مرز خرافه با معنویت بسیار باریک بود و گاه به تبع شرایط و اقلیمی که در آن زندگی می‌کنیم، خرافه و معنویت جابجا می‌شوند. چیزی که در هند به عنوان چند خدایی مطرح است، برای ما نوعی خرافه یا تحریف دینی است و خیلی چیزهایی که برای ما ایمان و آرمان و باور و معنویت است، برای هندی‌ها یا برخی ادیان دیگر شوخی تلقی می‌شود. از سوی دیگر، باید توجه داشت خرافه و تحریف بحثی نیست که مختص فرهنگ عاشورا باشد، شما اگر در مسیحیت هم وارد شوید، حتی در تیپ‌شناسی اولیاء این دین نیز نکاتی می‌بینید. مثلاً مسیح کسی است که بین سوریه و فلسطین به دنیا آمده و طبعاً باید مثل مردم آنجا، سیاه چشم و سیاه مو باشد ولی اسطوره مسیح تبدیل به یک چهره موبور اروپایی می‌شود. این بدان معناست که لباسی از جنس آرزوهای مومنان به قامت اولیاء دین دوخته می‌شود که خیلی هم تناسب تاریخی با آن شخصیت‌ها ندارد. حال از این صفات ظاهری که بگذریم، در مباحث محتوایی و مفهومی ادیان نیز می‌بینیم که تحریف، همواره به عنوان یک بحث عمومی، موضوعیت دارد.
وی افزود: من معتقدم بسیاری از باورهای ما علت دارند، نه دلیل. شاید یکی از دلایل شکست تلاش‌های روشنفکران هم همین موضوع باشد. مرحوم شریعتی و ... تلاش کردند در باره تحریفات روشنگری کنند، ولی وضع هر روز بدتر می‌شود. از طرف دیگر بحثی به نام تیپولوژی روانی هم مطرح است که غیر از آن‌که روان‌شناسان معتقدند در بیشتر انسان‌ها جایی و بخشی از ذات آنها برای تحریف آماده است و چندان نمی‌توان آن را تغییر داد، در کل، چهار تیپ کلانی که در نهضت سوم روان‌شناسی (روان‌شناسی انسان‌گرا) وجود دارند؛ با عناوین تیپ‌های درون‌گرا، برون‌گرا، کنشگر و کنش‌پذیر. در واقع، در هر چهار تیپ، ما خلائی برای تحریفات و خرافات داریم و این خلاء باعث می‌شود که آنها طالب خرافات شوند.
ضیائی در پایان بحث خود خاطرنشان کرد: آرزو داشتیم این کتاب دقیق‌تر، محققانه‌تر و جدی‌تر باشد، به خصوص تسامحی که در عنوان جامعه‌شناسی برای این کتاب صورت گرفته، می‌تواند موضوع قابل انتقادی باشد. در واقع، شاید بهتر بود کتاب دو پاره می‌شد، یکی مباحث معرفت‌شناسی و جامعه‌شناسی و دیگری مباحث ادبی. ولی ادبیات عاشورا با خرافات عجین شده و با رشته نازکی می‌توان آن را به مبانی نظری خرافه‌شناسی متصل کرد. از این جهت بود که بهتر دیدم این مباحث کنار هم آیند تا بتوانیم طرح بحثی کنیم و شاید دیگران در آینده آن را ادامه دهند.
در ادامه این جلسه، دکتر حسن محدثی، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد، بحث خود را با پرداختن به چرایی مورد توجه بودن این موضوع در شرایط کنونی آغاز کرد. او گفت: به تعبیری می‌توان گفت که تأکیدات در این باره، پس از انقلاب بیشتر شد و نهادهای رسمی در این زمینه وارد بحث شدند و برخی از عاملان تولید کننده این فرهنگ، از جمله برخی مداحان، را زیر سوال برده‌اند. بدین ترتیب، یک اقبال رسمی به بحث از تحریفات عاشورا و انتقاد از عاملان آن صورت گرفته است. از سوی دیگر، در بین روشنفکران هم بحثی بود درباره دینداری که کسانی مثل دکتر شریعتی، مطهری و آل‌احمد نوع خاصی از آگاهی دینی را مورد نقد قرار داده و زیر سوال بردند. حال در چنین شرایطی، باید دید که چرا در ایران معاصر به این موضوع بیشتر توجه شده ولی تا قبل از آن، وقتی از مفهوم تحریف صحبت می‌کنیم، معنای مشخص‌تری دارد؛ یعنی اساساً حقیقت اصیلی وجود دارد که می‌توان به آن دست یافت ولی عواملی دخیل شده و آن را تحریف می‌کنند اما وقتی از تحریف صحبت می‌کنیم، باید دید که آیا اصلاً روایت اصیل و حقیقی ممکن است و یا اینکه آیا به آن دسترسی داریم؛ که به نظر می‌رسد جای این بحث در این کتاب خالی است. بنابراین، از ابتدا در این کتاب و در بحث از تحریف عاشورا، انتظار داریم که روایت اصیلی داشته باشیم اما به نظر من، دستیابی به روایت حقیقی از عاشورا ممکن نیست؛ چرا که اساساً اولین روایت‌هایی که موجود است، معمولاً 80 سال بعد از واقعه عاشورا جمع‌آوری شده‌اند و باز هم منبع مستقیمی در اختیار ما نیست و در تاریخ طبری از آن نقل قول شده است. بنابراین امکان به دست آوردن یک روایت حقیقی از عاشورا چندان وجود ندارد و تنها چیزی که می‌توان جست‌وجو کرد، روایتی حقیقی‌تر از این واقعه است. به نظر می‌رسد در زمان واقعه عاشورا همه درگیر ماجرا بوده‌اند و کسی به فکر قول کردن آن نبوده؛ آن هم در دوره‌ای از تاریخ که فرهنگ مکتوب هنوز چندان شکل نگرفته است.
وی افزود: شرایط دیگری وجود دارد که از موضع دینی وارد شویم و بگوییم روایت اصیل همانی است که ما دینداران یا شیعیان می‌گوییم و هر کس متفاوت از آن بگوید، گمراه است و غرض دارد که اغلب هم همین اتفاق می‌افتد. به نظر من، یکی از خطاهای مهم این کتاب هم این است که نگاه اعتقادی بر آن سوار است؛ یعنی یک پیش فرض ناگفته‌ای در بحث آقای ضیائی وجود دارد و آن این است که ما (شیعیان) به روایت اصیل دسترسی داریم و هرکسی که متفاوت حرف بزند، از جمله ابن خلدون، برخطاست. به عقیده من، در یک کار اعتقادی می‌توان این‌طور سخن گفت ولی در بحث علمی، این بی‌رحمانه است. من معتقدم که بیشتر کارهایی که روحانیون ما می‌نویسند، از این دسته‌اند و تماماً بحث‌های اعتقادی را در بر دارند ولی این نوع کارها برای دانشگاهیان جذابیت زیادی ندارند و از آن کارهایی است که ما می‌دانیم طرف با نگاه انتقادی نوشته و انتظار زیادی از آن نمی‌رود. ولی وقتی کتابی عنوان جامعه‌شناسی به خود می‌گیرد، یعنی قرار است ما با کتابی علمی طرف باشیم که بی‌طرفانه بوده و بر بنیادی علمی بنا گذاشته شده باشد. به نظر من در این کتاب، این اتفاق نیفتاده است.
محدثی در ادامه بحث خود، به مفهوم "جامعه‌شناسی تحریفات عاشورا" پرداخت و گفت: این مفهوم هم خود دلالت‌هایی دارد و انتظاراتی در ما ایجاد می‌کند. در واقع، وقتی از جامعه‌شناسی تحریفات عاشورا بحث می‌کنیم، یعنی علل یا دلایل اجتماعی وجود دارند که سبب می‌شوند کنشگران دست به تحریف عاشورا بزنند اما به نظر من، متأسفانه در این کتاب، مجموعه‌ای از عوامل بسیار مختلف وجود دارند که نه تنها در ذیل عنوان جامعه‌شناسی نمی‌گنجند بلکه اساساً نمی‌توان آنها را ذیل عنوان مشترکی گنجاند. از بحث شعر و ادبیات گرفته تا فیلم و اسطوره و ..... در این کتاب وجود دارد و نمی‌توان آنها را تحت یک عنوان کلی تعریف کرد؛ مگر اینکه بگوییم هدفمان تفکیک واقعه عاشورا از فرهنگ عاشورا است. حال بحث این است که ما در تحریف‌شناسی، می‌خواهیم روایت‌های صورت گرفته از رویداد عاشورا را مُحَرف و کاذب بدانیم یا اینکه می‌خواهیم فرهنگ شکل گرفته حول این موضوع را در طول تاریخ آسیب‌شناسی کنیم. من این کار را یک رفت و برگشت دائمی میان این دو دیدم و باید گفت اینها با هم بسیار متفاوتند. گاهی می‌‌خواهیم روایت‌هایی که در مورد عاشورا وجود دارند را نقد کنیم که این راجع به رویداد عاشورا است؛ ولی زمانی اساساً در باب یک رویداد تاریخی می‌خواهیم ببینیم چه فرهنگی شکل گرفته است که این فرهنگ می‌تواند مناسک، اسطوره‌ها و آثار مختلفی را شامل شود ولی اگر بخواهیم راجع به خود رویداد عاشورا و تفسیرهای تاریخی مختلف از آن صحبت کنیم، موضوعات مورد بررسی‌مان متفاوت خواهد شد.
وی تأکید کرد: بررسی فرهنگ عاشورا لوازم خاصی خود را دارد؛ یکی از آن لوازم، این است که روند تاریخی منجر به شکل‌گیری این فرهنگ را بررسی کنیم. در خاورمیانه، انواع حکومت‌های شیعی از مصر و مراکش گرفته تا ایران هستند که به نحوی در شکل‌گیری فرهنگ عاشورا نقش داشته‌اند و باید تاریخ آنها و نقش عوامل گوناگون، از جمله حکومت‌های شیعی در تحریفات عاشورا، در این بحث مورد بررسی قرار گیرند. نکته دیگری که مطرح است، این است که اساس بحث بر مبنای یک مفهوم ارزشی بنا نهاده شده است، مفهومی که نمی‌توان از آن تعریفی خنثی ارائه کرد و آن مفهوم "خرافه" است. نویسنده کتاب تأکید زیادی بر بحث خرافه دارد. خرافه یعنی چیزی که حقیقی نیست که باید دید در تعریف آن، چه معیاری وجود دارد. در واقع، به نظر می‌رسد مشکل مفهوم خرافه این است که نمی‌توان تعریف دقیقی از آن ارائه داد. پیشنهاد من در این زمینه، استفاده از مفهوم "اسطوره" به جای "خرافه" است؛ اسطوره به عنوان یک نظام اندیشه معین و ویژه، با خصوصیات مشخص و بحث‌های علمی موجود در مورد آن. آن‌چه ما اغلب تحت عنوان خرافات از آن صحبت می کنیم، به نحوی همان اسطوره‌ها هستند، اعتقاداتی که ما باور نداریم ولی بسیاری از مردمان آنها را به عنوان یک اعتقاد حقیقی باور دارند.
دکتر محدثی در ادامه بحث خود در مورد کتاب تحریفات عاشورا، اضافه کرد: علاوه بر این، من معتقد نیستم که روشنفکران دینی یا عالمان دینی که قصد روشنگری داشته‌اند، شکست خورده‌اند. به نظر من، روشنگری در هر سطحی کاری مبارک است و هر روشنگری به قدر توانش می‌تواند افقی را باز کند. انبیاء هم به همین ترتیب نقش بسیار مهمی در تحول تاریخ داشتند که قابل مقایسه با هیچ تحول فکری دیگری نیست. اقدامات انبیاء در زدودن آگاهی کاذب که طی زمان تحت تأثیر اندیشه اسطوره‌ای شکل می‌گرفته، بسیار به باز شدن افق فکری جدید برای انسان‌ها کمک کرده است و بخش زیادی از قیودی که وجود دارند، به کمک انبیاء شکسته شده‌اند. به نظر من، کار روشنگری روشنفکران دینی نیز تحولی در همان مسیر است، البته در ابعادی کوچک‌تر.
مدیر گروه جامعه‌شناسی دین انجمن، در پایان بحث خود، انتقادات دیگری را نیز به کتاب در مورد غلط‌های ویرایشی، مواردی از نقل قول‌هایی از متفکران این حوزه بدون ذکر نام آنها، تغییر نثر، استفاده زیاد از تعابیر ادبی به جای تعابیر دقیق علمی، تکرار مطالب یکسان در ذیل عناوین گوناگون و همچنین وجود برخی تناقضات در دیدگاه‌های نویسنده کتاب وارد دانست.
در ادامه این نشست، دکتر مجید معارف، عضو هیأت علمی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، از نظر تاریخی، به نقد کتاب تحریفات عاشورا پرداخت. او سخن خود را با بحث از جنبه‌های مثبت کتاب آغاز کرد و در این باره گفت: این کتاب از یک فکر نو و پایگاه روشنفکری به طرح اندیشه‌های مبارزه با خرافه‌ستیزی پرداخته است. در این زمینه، باید در نظر داشت که به طور کلی انتخاب این سوژه، به خصوص در فرهنگ ما که به ترویج مداحی‌گری می‌پردازد، بسیار مهم است. از سوی دیگر، کتاب تلاش کرده مستند و محققانه باشد و در همین راستا، نویسنده سخن خود را با رجوع و استناد به منابع علمی زیادی بیان می‌کند. نکته دیگر، وجود تحلیل‌های زیادی در کتاب است که آن را از حالت صرفاً نقد نظریات خارج کرده و به تجزیه و تحلیل و حتی گاهی بیان نظریه جدید می‌پردازد. علاوه بر این، در این کتاب، با اشراف نسبت به پدیده عاشورا، تلاش شده این موضوع، از جنبه‌های تاریخی، ادبی و جامعه‌شناسی مورد بررسی قرار گیرد که البته طبعاً کاستی‌هایی هم در آن دیده می‌شود.
وی افزود: عنوان کتاب یعنی "جامعه‌شناسی تحریفات عاشورا" نشان می‌دهد عاشورا به عنوان یک واقعه، واقعه‌ای مُحرَف نبوده و در واقع، درباره آن، گزارش‌هایی وجود دارد که شاید آنها مُحَرف باشند اما مسأله‌ای که مطرح است این است که اگر ایشان در پی بعد تاریخی واقعه عاشورا بوده، باید دید که چطور این بعد با جامعه‌شناسی قابل جمع است و در عین حال، نویسنده این کتاب چطور به تمامی جنبه‌های واقعه عاشورا اشراف پیدا کرده است. ایشان آورده‌اند که در مورد علت بی‌وفایی کوفیان تحقیق کاملی صورت نگرفته است ولی من می‌پرسم آیا شما رد پای تضاد عراقیان و شامیان را ندیده‌اید؟ به نظر می‌رسد که نویسنده به خوبی جامعه‌شناسی مردم کوفه را دنبال نکرده است. از سوی دیگر، یکی از قسمت‌های خوب کتاب، نقد و تحلیل منابع مکتوب فرهنگ عاشورا است ولی کار در این قسمت نیز به صورت ناقص صورت گرفته و آن‌چه معرفی شده، در واقع یک ششم منابع مکتوب عاشوراست. در عین حال، گاهی شما چیزهایی را رد کرده‌اید ولی واقعیت را در نظر نگرفته‌اید مثلاً در صفحه ۲۱۶، خواننده متحیر می‌ماند که آیا شما منکر بیماری امام سجاد در واقعه عاشورا هستید؟ و یا به طور کلی، مشخص نیست که معیار شما در رد یا قبول یک حدیث چیست؟ در قانون علم حدیث گفته می‌شود که تا جایی که بتوان یک توجیه قابل قبول برای حدیثی کرد، دلیلی برای جعلی بودن آن وجود ندارد. در این رابطه، در مورد بسیاری از وقایعی که اتفاق افتاده، با نگاه اعتقادی، احتمال جعل را وارد نمی‌کنیم و می‌گوییم شاید این مسأله در این شرایط درست باشد ولی پیامدهای آن، بحث دیگری است.
معارف در بخش پایانی بحث خود، تأکید کرد: به نظر می‌رسد دکتر ضیائی به عنوان نویسنده این کتاب، از شهادت در واقعه عاشورا تلقی جبرگرایانه داشته و آن را از مهم‌ترین تحریفات معنوی می‌داند اما من معتقدم که در واقعه عاشورا، اتفاقاً شهادت مسأله خیلی مهمی است؛ چرا که شهادت چیزی نیست که انسان‌ها به راحتی خواستار آن باشند. علاوه بر این، باید در نظر داشت که آیا نگاه ایده‌آل به عاشورا، در کل، نگاه فرابشری صرف است؟ یا یک نگاه بشری صرف و یا ترکیبی از آنها؟ به طور کلی به نظر می‌رسد که مسأله در کتاب جامعه‌شناسی تحریفات عاشورا، به خوبی مطرح شده ولی بحث خوبی در مورد آن صورت نگرفته است و در پی آن، خواننده، به دلیل ویرانگری بسیار زیاد نویسنده در خرافه‌ها، بیشتر نگاه سلبی او را به پدیده عاشورا می‌بیند و چندان متوجه نگاه اثباتی‌اش نیست.
در پایان این جلسه، نویسنده کتاب به برخی انتقادات وارد شده پاسخ گفت.