روز بیست و یکم اسفند ماه 1387 جلسه نقد کتاب معنا و غایت اسلام، نوشته ویلفرد کنت ول اسمیت، به همت گروه علمی- تخصصی جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران در سرای اهل قلم برگزار شد و طی آن، دکتر سید محمد ثقفی به نقد و بررسی این کتاب پرداخت.
دکتر ثقفی در ابتدای این نشست، به مقدمه کتاب که به قلم جان هیک نگاشته شده، اشاره کرد و پس از آن، به شرح فصل نخست کتاب پرداخت. وی با ذکر این نکته که نویسنده مقدمه طرفدار پلورالیسم دینی است، گفت: به باور هیک، در عصر جدید و صنعتی دو خصیصه وجود دارد؛ نخست اینکه اقوام متنوعی در عصر جدید زندگی میکنند که هر کدام مذهب خاصی دارند و دوم اینکه ما در عصر ارتباطات به سر میبریم که ویژگی مهم عصر جدید است. بنابراین در چنین شرایطی، هر یک از ادیان اگر بخواهند فقط حق خود را ایفا کنند، دنیایی پر از جنگ و آشوب به وجود میآید. از سوی دیگر، اگر بر این عقیده باشیم که خداوند بهشتش را فقط از آنِ یک دسته خاص قرار داده و بقیه اقوام و مذاهب فاقد این رحمت الهی هستند، بدین معنی است که قائل به نبوت عامه نیستیم. بر این اساس، نویسنده این بخش به این نتیجه میرسد که هر کسی از بُعد و پنجره خود به مذهب نگاه میکند.
دکتر ثقفی ادامه داد:در کتاب آمده است که عدهای مذهب را راز تلقی کرده و برخی مدرنیستها، پدیده همه منابع متعالی و ماوراءالطبیعی را به روش تجربی تحلیل میکنند اما موضوع این است که به هرحال باید ملاحظات دیگری را هم در تحلیل مذهب در نظر گرفت که دنیای مدرن ایجاب میکند. یکی از این ملاحظات، علم است که قلمروهای متعددی از قبیل روانشناسی، جامعهشناسی، اقتصاد، تاریخ و ... را شامل میشود. مطالعه ادیان نیز شاخه دیگری از علم است که در آن، رفتارمذهبی انسان برجسته میشود. فهم علمی میتواند پروسه مذهب را اصلاح کند. ملاحظه دیگری که باید مد نظر قرار داد، این است که در جامعه ادیان بزرگ و متعددی وجود دارند که هر کدام مدعی نوعی ایمان همراه با تاریخ متمادی هستند. هر کدام از آنها به نوعی در خلق تمدنهای بزرگ سهم دارند؛ طبیعی است که انسان مسیحی مذهبی باید ملاحظه کند که دیگر معتقدان مذاهب مثل بودایی و هندی با او ارتباط و برخورد دارند. در رابطه با این حقیقت میبینیم که نوعی تنوع درون هر سنت وجود دارد و هر مذهب در شکلهای متنوع ظهور مییابد.
سید محمد ثقفی در ادامه گفت: اگر از زاویه دیگر نگاه کنیم، شاید بتوان ادیان را نیرویی تلقی کرد که انسان مدرن، هدایتهای مذهبی خود را از آن دریافت میکند .تنوع یا تعدد مذهبی، ما را متوجه این مسأله میکند که انسان دارای ایمان است بدون آنکه شکل آن را تعیین نماید و در این بحث، ایمان جدا ازقالبهای مختلف آن مطرح است.
وی با بیان این نکته که "تغییر و تحول دنیا" از دیگر نکات قابل ملاحظه در این بحث است، گفت: دنیا همواره در حال تغییر است و مذهب نیز مانند دیگر چهرههای زندگی دچار تغییر و تحول میشود و مدام به شکلی تاریخی، در حال دگرگونی است. انسان مدرن همواره از خود میپرسد که مذهب چیست و بالاخره مراحل توسعه مذهب چه خواهد بود؟ بالاخره حاکمیت مدرنیسم، سقوط تدریجی سنت مذهبی را فراهم خواهد آورد ولی انسان در مذهب حقیقتی فراتر از این بحرانها و نگرانیها پیدا کرده است. انسان از راه ایمان میتواند در عصر جدید درباره ارزشها صحبت کند. اگر یک فرد فهم و ادراکش را به یک شکل از مذهب منحصر سازد، در ابهام و گیجی خواهد ماند ولی اگر مسلمانان یا مسیحیان، افرادی را با ایمانی دیگر ببینند، روابط میان مذهبی ایجاد کنند و تمایزات و مشترکات را در قلمرو ادیان ببینند، آنگاه ممکن است به ارزشهای والاتری دست بیابند.
دکتر ثقفی گفت: انسان قرن بیستم دو سؤال اساسی پیش رو دارد که اولی اجتماعی است و دومی شخصی. پرسش نخست این است که چگونه دنیای نو ظهور کنونی و پرتنوع را دریک جامعه عام مورد توجه قرار دهیم؟ و پرسش دوم اینکه چگونه معناداری، هدفمندی و شخصی بودن را در زندگی مدرن دریابیم و از افتادن در دره پوچ گرایی (نهیلیسم) در امان باشیم؟
حجتالاسلام سید محمد ثقفی از قول نویسنده کتاب در فصل نخست، این نتیجهگیری را مطرح کرد: در دنیای کنونی فقط یک راه حل هست و آن اینکه انسانها بتوانند با عقاید و مذاهب مختلف کنار یکدیگر زندگی کنند وگرنه دورنمای زندگی در آینده روشن نخواهد بود. در مورد عقاید شخصی باید گفت جهانی که عقاید داروین و مارکسیسم و نیز فروید و موج نازیسم و ویرانیهای بمب اتم را به خود دیده است، نیاز دارد که فهم جدیدی از مذهب را آغاز کند تا بدون افتادن به ریاکاری و نابهنجاریها، به واقعیت متعالی دست یافته و آرامش گیرد.
ثقفی سپس به فصل دوم کتاب که به مذهب در دنیای غرب پرداخته است، اشاره کرد و گفت: در مورد مذاهب سه نوع واژه بهکار می رود، یکی خود کلمات است؛ مثل بودایی و بودیسم. دوم مفاهیمی که از آن در نظر گرفته میشود؛ مثل مسیحیت، بودایی و هندویی. سوم واقعیت اصلی و حقیقت ذاتی مفاهیم که آنها را حکایت میکند و اشاره به حقیقت مشترکی دارد.
وی سپس به مفهوم کلمهReligion پرداخت و گفت: در تمام تعاریف ارائه شده از مذهب از سوی دانشمندان، نوعی ابهام هست و تعریف واحدی دیده نمیشود. شاید کسی مذهب را در تعریفی از اندیشهاش از زندگی و جهان خلاصه کند یا کسی دیگر مذهب را جهان بینی تعریف کند. این در حالی است که در مفهوم عام، وقتی مذهب مطرح میشود، نوعی بازگویی هستی مطرح است. با آنکه مذهب معنایی عام دارد ولی فقط در چند زبان است که میتوان برای آن واژهای خاص پیدا کرد.
وی افزود: نویسنده در کتاب گفته است که من اطمینان دارم در طول تاریخ در سراسر جهان، با آنکه بسیاری ازانسانها مذهبی بودهاند و احساس مذهبی داشتهاند ولی اصطلاح خاصی برای آن نداشتهاند. پس انسان میتواند مذهبی باشد، بدون آنکه مفهومی عینی از آن در ذهن داشته باشد.
ثقفی ادامه داد: ریشه واژهReligion از ریشه لاتینReligious به معنی تعلق آمده است. این واژه در روم باستان تداوم داشت تا آنکه آنها تحت نفوذ یونان قرار گرفتند. در عصر جدید از نظر دانشمندان، مذهب به نیرویی ابهام انگیز تبدیل شده که آدمی رابه انجام تکالیفی ملزم کرده و کمکم به صورت تابو در میآید ولی بعداً نیرویی مقدس شمرده شده است. در زمان رومیان سیرون، مذهب را چیزی به اسم اعتقاد قلبی به خدایان میدانند و معتقدند که تفاوتش با خرافات آن است که مذهب، عبادت و پرستش دارد ولی خرافات، فاقد معبد و پرستش است.
وی در ادامه گفت: در قرون میانه، مذهب شکلی ارگانیک به خود میگیرد و تشکیلاتی به نام مسیحیت و کلیسا ایجاد میشود.البته گونههای متعددی از مفهوم مذهب، مثل فداکاری، شعائر، پرستش، نمازخانه و... نیز مطرح میشوند. در این میان، اصطلاحReligion بیشتر برجسته شده و در قرن چهارم مصطلح میشود و در واقع، در آن زمان است که اصطلاحReligion به تمام جنبههای زندگی انسان مثل اخلاقی، اجتماعی، عقلی و ادبی تعمیم یافت. واژهReligion در این مرحله، به رابطه انسان با خدا تلقی میشد و مذاهب دیگری رشد کردند که به نظر کلیسا بدعت و ذلالت بود و معتقد بودند که عبادت خدا فقط به یک راه منحصر میشود و آن "مسیحیت" است. ادیان در این مرحله، به دو قسمت حق و باطل تقسیم میشدند. در این زمان دو نفر نقش مهمی در مسائل مربوط به مذهب بازی میکردند؛ گرومه و سنت آگوستین و جامعه به دو بخش جامعه آرمانی مسیحی پاک و جامعه شرک آلود روم باستان تقسیم شده بود.
دکتر ثقفی افزود: در عصر روشنگری، مذهب در غرب شکل دیگری بهخود میگیرد. اروپائیان با شرقیها ارتباط یافته و از انحصار معلومات دینی بیرون میآیند و دنیای دیگری راکشف میکنند. در این عصر لوتر واژه ایمان را به معنی سنت قرون وسطایی مطرح میکند.
دکتر ثقفی در بیان خصوصیات عصر روشنگری گفت: در قرن هفدهم عصر روشنگری، واقعیت خارجی را میبینیم. واقعیت خارجی، فرهنگ خاص خودش را دارد و در آنجا اصطلاح سیستم عقیدتی مطرح میشود که از تشریفات عظیمی نیز برخوردار است؛ مثل سیستم عقیدتی بودایی و سیستم عقیدتی اسلام یا هندوئیسم. سپس دین و حیات داریم و نیز دین طبیعی مثل کنفسیوس و بودا که در قرون هفدهم و هجدهم مطرح شده و قابل ملاحظه است.
وی سپس افزود: در قرن نوزدهم سه تحول دیگر پدید میآید. نخست تحول بعد از کانت است که او مغز بشری را در فهم مسائل ماوراءالطبیعه عاجز میداند و بعد از او، شلایدر ماخر است که مذهب را امری درونی تلقی میکند که مربوط به قلب و دل است. شاخه دیگری نیز وجود دارد که از هگل میآید و آن روح مطلق تاریخ ساز است و پس از آن است که مارکسیسم ظهور میکند.
دکتر ثقفی در جمع بندی فصل دوم کتاب با اشاره به چهار مفهوم مذهب در اروپا، این مفاهیم را چنین برشمرد: مذهب به عنوان یک احساس شخصی در رابطه با خدا، مذهب به عنوان سیستمی عقیدتی و نظامی اجتماعی، مذهب تاریخی یا سنتی مثل عهد رسول و مذهب به معنی عام کلمه، که جنبه فردی ندارد.
وی سپس به فصل سوم کتاب پرداخت و گفت: نویسنده در فصل سوم بیان میکند که نامگذاریهای شخصی برای مذهب صورت میگرفته است. وقتی در تورات مذهب مطرح میشود، ترس از خدا را میگویند ولی در قرن هفدهم، مذهب "مردمِ موجود" مورد مطالعه قرار میگیرد که همان اسلام، بودایی، هندویی و... است. این سیستم عقیدتی، نام "ایسم" به خود میگیرد.
سید محد ثقفی در تشریح فصل پنجم کتاب، گفت: در این فصل به این پرسش که آیا دین یا ادیان برای آن احساس دینی کافی است، پاسخ داده است که کافی نیست، چرا که در آن رفتارهای سنتی جامعه، احساس آرامشی که دین در رهیافت و معنی دادن به زندگی را دارد، ایفا نکرده است و تشکیلات اجتماعی به آن معنا شکل نگرفته است.
ثقفی با بیان اینکه نویسنده درفصل ششم از تجلیات ایمان میگوید، افزود: تجلیات ایمان در هنر ظاهر شده است. هنر بودایی، اسلامی و مسیحی وجود دارد. ایمان در شعر و حقوق ظاهر شده است و در قلمروی عرصه زندگی وجود دارد. در نتیجه ایمان عنصری قلبی و آرامش دهنده و ارتباط دهنده با حقیقت است که بین مذاهب مشترک بوده و این یکی از جلوههای انسان است. همانطور که انسان هنر، زبان و... دارد، مذهب هم دارد. مذهب به معنی حقیقتی درونی است که به انسان آرامش میدهد و او را به کمال میرساند و انسان حتی در عصر جدید به این مذهب روی میآورد تا از پوچگرایی رها شود.
سید محمد ثقفی در خاتمه گفت: برای ایمان در عصر جدید سه راه را میتوان مطرح کرد. نخست اینکه مطالعه درباره اعتقادات دیگران و روی مذهب و عقیده صورت میگیرد. دوم اینکه بین فرهنگهای مختلف دیالوگ برقرار میشود و این دیالوگ در دانشگاهها صورت گرفته و بحث گفتوگوی ادیان مطرح میشود و در آخر اینکه به ایمانی توجه میکنیم که زندگی را معنادار میکند و انسان به وسیله آن به کمال دست مییابد. به همین دلیل است که در این شرایط در خیلی از موقعیتها، به جای دین، از دینداری نام میبریم.
کتاب معنا و غایت اسلام، نوشته ویلفرد کنت ول اسمیت هنوز به فارسی ترجمه نشده است.