گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران عموماً در طول یک سال تحصیلی، علاوه بر جلسات سخنرانی، برنامهای را نیز برای جلسات نقد کتاب در حوزه تخصصی خود اعلام میکند. در برنامه اعلام شده در سال تحصیلی جاری، نخستین جلسه به نقد کتاب "قواعد ایمان (تبیین جنبه انسانی دین)" اثر رندی استارک و راجر فینک اختصاص داشت. در این نشست که در روز بیستم آذر ماه سال 1387 برگزار شد، دکتر حسن محدثی استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز و مدیر گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران، به عنوان ناقد کتاب به سخنرانی پرداخت و در پایان، بحث و تبادل نظری در این باره میان حاضران در جلسه برقرار شد.
محدثی بحث خود را اینگونه آغاز کرد: برخی متفکران جدید علوم اجتماعی مثل دابلر که همچنان از تِز دنیوی شدن دفاع میکنند، یا کسانی مانند استیو بروس، ناچار شدهاند در موضع خود در خصوص سکولاریزاسیون تجدید نظر کنند. در واقع، آنها دیگر مانند سابق نمیگویند که دین و ایمان در حال ضعیف شدن است؛ بلکه بیشتر اظهار میکنند که در دنیای امروز، فقط نهاد دین و قدرت اجتماعی دین ضعیف شدهاست ولی ایمان دینی سر جای خود قرار دارد و اساساً تز سکولاریزاسیون نیز از ابتدا همین ایده را ترویج میکرده است. در واقع، میتوان گفت که چنین افرادی عقبه لشکری دراز از مدافعان تز سکولاریزاسیون در طی چهار یا پنج قرن اخیر هستند که اکنون دیدگاه خود را به یک نگاه حداقلی درباره دنیوی شدن دین کاهش داده و اروپا را به عنوان نمونه مشخصی که در آن، تضعیف نهاد دین رخ داده، معرفی میکنند. این در حالی است که از سوی دیگر، این انتقاد به نظر ایشان وارد است که به نوعی، بیدینی، الحاد و عدم مشارکت دینی حتی قبل از عصر مدرن هم در اروپا وجود داشته و لزوماً به پدیده مدرنیزاسیون مربوط نمیشود و به همین دلیل، این امر حاکی از آن نخواهد بود که مدرنیزاسیون و دنیوی شدن به طور همزمان در کل دنیا پدیدار شوند. در هر صورت نسل جدید مدافعان تز سکولاریزاسیون بسی متواضعتر شدهاند و دیگر از نابودی و انهدام دین در اثر پیشرفت سخن نمیگویند و مثل اسلاف خود دیگر دین و اسطوره و یا دین و خرافات را یکی نمیگیرند؛ خطایی که به نظر من، جامعهشناس بزرگی و بینظیری چون ماکس وبر نیز در تز افسونزدایی، به گونهای مرتکبش شده است. در حالی که دین مثل ققنوسی میماند که هر بار و در هر عصری خود را بهنحوی بازسازی میکند.
وی در ادامه بحث خود، بحث اقتصاد دین را به عنوان یکی از مباحث جدید مطرح شده در کتاب قواعد ایمان معرفی کرد و در این باره گفت: طرفداران این دیدگاه بر این باورند که ما میتوانیم منطق موجود در اقتصاد را در حوزه دین نیز به کار بریم که البته پذیرش این امر، نیازمند قبول نوعی عقلانیت حداقلی به عنوان یک گزاره پایه است. در واقع، این نظریه بیان میکند که انسانها همانگونه که در عرصه اقتصاد، عقلانی رفتار میکنند و سود و زیان خود را در انتخابهایشان مورد سنجش قرا میدهند، در عرصه دین نیز به فعالیت و گزینش مشغولند و این به معنای زیر سؤال بردن جنبه الهی دین نخواهد بود؛ چرا که از سوی دیگر، گفته میشود که در خود ادیان هم بر روی جنبه انسانی دین تأکید شده و باور عمومی بر این است که خدا امورش را با تدابیری مشابه تدابیر اینجهانی پیش میبرد. به تعبیر دیگر، در این نظریه، بحث بر این است که ما بپذیریم نوعی عقلانیت حداقلی در رفتار انسان وجود دارد که بر اساس آنها، حتی در عرصه دین نیز مسیر فرد مشخص میشود. این بدان معناست که دین نیز خاستگاه عقلانی داشته و در واقع، همانقدر عقلانی و منطقی است که دیگر رفتارهای انسانی.
مدیر گروه جامعهشناسی دین انجمن، در تعریف عقلانیت حداقلی موجود در عرصه دین، از قول استارک و فینک گفت: "انسانها در درون محدوده اطلاعات و فهمشان که با گزینههای در دسترس محصور شده و تحت هدایت ترجیحات و سلایقشان قرار دارد، تلاش میکنند گزینههایی عقلانی بسازند. آنها در این راه، همواره سنجش کرده و تلاش میکنند گزینههایی را انتخاب کنند که بیشترین سود و کمترین زیان را برایشان در بر داشته باشد. بدین ترتیب، این منطق، به نوعی تمام رشد و تحول دین و دینداری انسانها را توضیح میدهد. بر اساس این نظریه میتوان گفت که علت گرایش یک فرد به یک فرقه مذهبی، سودآوری آن فرقه برای او است؛ یا به تعبیر دیگر، اگر ما به عنوان یک انسان دیندار، نماز میخوانیم، دعا میکنیم و در جبهه شهید میشویم، به نوعی محاسبه سود و زیان کردهایم که البته بدیهی است که برخی از سودها، دنیوی و برخی اخروی هستند.
محدثی در توضیح بیشتر این نظریه به عنوان یک نظریه قیاسی، گفت: برای تشریح این تئوری، استارک و فینک از کلیترین گزاره شروع کردهاند که به عنوان یک آگزیوم پذیرفته شده و اعلام میکنند که کنشهای انسان عقلانی و بر اساس سنجش سود و زیان صورت میگیرند. از این گزاره پایهای به شیوه تجربی دفاع میشود. از سوی دیگر، گزاره دوم بیان میکند که انسانها موجودات آگاهی بوده و قادرند تبیینهایی را در راستای پرداخت هزینه کمتر و کسب پاداش، از طریق حافظه و خِرَد خویش ترسیم کنند. گزاره سوم نیز اعلام میکند که انسانها میکوشند تبیینهای سود و زیان خود را بر مبنای نتایج قبلی ارزیابی کنند. در عین حال، چهارمین گزاره از نوعی منطق اقتصادی تبعیت کرده و پرداخت پاداشها را در همه موارد، حتی در مورد پاداشهای غیر مادی و غیر قابل مشاهده، محدود به عرضه آنها میداند. گزاره پنجم نیز دفاع از این ایده است که هر قدر پاداشها نادرتر بوده و یا دسترسی مستقیم به آنها محدودتر باشد، بیشتر مورد توجه انسانها قرار میگیرند و بر این اساس، پاداشهایی که در آیندهای دور یا یک زمینه مبهم، مانند دنیای آخرت، پیشنهاد میشوند؛ جزء این دسته از پاداشهای خاص قرار میگیرند. ششمین گزاره این نظریه قیاسی نیز بیان میکند که در پیگیری و تعاقب پاداشها، انسان در پی سود مورد نظر خود، امر ماوراءالطبیعی را دستکاری میکند. بدین ترتیب، اعمال دینی مانند عبادت، نذر کردن و یا جادوگری، همه در قالب چنین دیدگاهی و در جهت تأثیرگذاری بر امر مافوق طبیعی برای کسب پاداش و یا جلوگیری از زیان، توضیح داده میشوند.
وی ادامه داد: گزاره هفتم نظریه اقتصاد دین استارک و فینک، بیان میکند که انسانها تا زمانی که امکان یافتن بدیل ارزان قیمتتری برای دسترسی به اهداف خود داشته باشند، به امر مابعدالطبیعی متصل نمیشوند و به واسطه همین امر، در جوامع و اعصار بسیاری بتپرستی رواج مییابد. هشتمین گزاره این تئوری اعلام میکند که انسانها در فرآیند کسب پاداشها، با خدا یا خدایان معامله میکنند و این کار را از طریق اعمال دینی خود انجام میدهند. بر این اساس، حامیان این تئوری که به جامعهشناسان اقتصادگرای دین معروفاند، از جمله فینک و استارک یا یاناکُن، همگی کنش دینی را به این معنا عقلانی تعریف میکنند و بر اساس همین منطق، تمامی تحولات جهان دین، مانند روی آوردن یا روی گرداندن از یک دین، گسترش یک فرقه یا دین و یا شکلگیری و نابودی آن را توضیح میدهند. استارک و فینک در کتابشان گزارههای بسیار متعددی مطرح میکنند که در یک جلسه کوتاه سخنرانی نمیتوان به بیان همه آنها پرداخت و چون همین تعداد گزاره برای درک منطق نظریه ایشان کفایت میکند ما به ذکر همین تعداد بسنده میکنیم. حال بر پایه این نظریه، جامعهشناسان اقتصادگرای دین میگویند که اگر در بازار دینی کثرتگرایی وجود داشته باشد، دین شکوفا شده و مصرف آن افزایش مییابد. یا به بیان دیگر، اگر گروههای دینی مختلفی باشند که هر کدام تولیدات دینی خود را ارایه کنند، مصرفکننده دینی هم افزایش مییابد. از سوی دیگر، در هر جایی که بازار، هدایتکننده اقتصاد دینی نباشد و یک دولت یا نیروی برتر بازار دینی را کنترل کند، انحصارگری دینی به وجود آمده و این امر، باعث تضعیف دین میشود. در واقع، این بازیابی همان تئوری اقتصادی است که بازار آزاد را موجب رشد و انحصارگرایی تولید و عدم وجود رقابت را سبب بیرونقی عرصه تولید و مصرف میداند. استارک و فینک از همین بحث نتیجه میگیرند که به علت عدم وجود پلورالیسم دینی، بسیاری از مصرفکنندگان در نقاط مختلف دنیا بینش دینی خود را از دست میدهند و طبیعتاً دین نیز به سمت افول پیش میرود. آنان وضعیت کشورهای اروپایی و آمریکا را بدین نحو توضیح میدهند.
دکتر محدثی پس از توضیح تئوری جامعهشناسان اقتصادگرای دین، تأکید کرد: به رغماینکه طی چهار قرن گذشته، عالمان حوزه علوم اجتماعی بیشتر ضد دین شناخته شده و حتی در رد و نفی دین جانبداریهایی غیر علمی نیز داشتهاند، و در بسیاری مواقع در قالب دیدگاهها و نظریههای علمی، تعصبات ضددینی خود را صورت بندی کردهاند و آمال و آرزوهای ضد دینی خود را نظریهپردازی نمودهاند، اما به نظر میرسد تلاش آنها به تدریج سبب شده ما بینش دقیقتری در مورد دین و زندگی دینی پیدا کنیم. به عبارت دیگر، دشمنی و خصومتورزیهای فراوان و در بسیاری موارد متعصبانه و غیرعلمی (ولو در لوای علم) نسبت به دین، ثمراتی نیز برای دین داشته است. در این خصوص، مثلاً من معتقدم که حرفهای مارکس در معرفی دین به عنوان "افیون توده" و یا دیدگاههای فروید در نقد دین خیلی مفید بودهاند و نگاه ما را نسبت به دین و انسان و زندگی دینی دقیقتر کردهاند. به همین دلیل هم بر این باورم که یک انسان دیندار و به ویژه یک متأله دین، حتماً باید بر چنین نقدهایی مسلط باشد و این یکی از انتقاداتی است که بر عالمان حوزوی ما وارد است. آنها مارکس، دورکیم، فروید و دیگر منتقدان دین به ویژه منتقدان جدید را به درستی نمیشناسند یا اینکه تمامی عالمان علوم اجتماعی را ضد دین و دارنده نظریات مشابهی میدانند؛ در حالی که اینگونه نیست. به نظرم امروزه دیگر نمیتوان نظام اندیشگی دینی معتبری ارائه کرد مگر آن که بر نقدهای وارد شده بر دین در عصر مدرن اِشراف داشت.
وی همچنین یادآور شد: به عقیده من، در دنیای کنونی اتفاقاتی رخ داده و بر اساس آنها، اکنون مُلحدان میتوانند الحادشان را عیان کنند و بر پایه آن، زندگی خویش را پیش ببرند. این در حالی است که در گذشته چنین امکانی وجود نداشت و افراد میبایست در خفا الحادشان را میگذراندند. به عبارت دیگر، زندگی دینی، بدیلی واقعی و اجتماعی در عرصه عمومی نداشت اما در عصر جدید، این بدیل عینی شده و مُلحدان میتوانند در کنار دینداران زندگی کنند. بنابراین، علاوه بر اینکه که نهاد دین ضعیف شده و ما شاهد سکولاریزاسیون نهادی هستیم، زیست جهانهای غیردینی و در واقع، تکثری از ارزشها را نیز داریم و با آنها زندگی میکنیم. من این رقابت موجود میان زیست دینی و غیردینی را نوعی دنیوی شدن میدانم.
محدثی در انتقاد از نظریه اقتصاد دین استارک و فینک و دیگر جامعه شناسان اقتصادگرای دین که بر مبنای چنین مبانیای نظریه خود را ارایه میکنند، انتقاداتی را وارد دانست. او در توضیح نخستین انتقاد گفت: به عقیده من، این درست است که انسان دیندار، امور دینی عرضه شده را انتخاب میکند، ولی منطق حیوان اقتصادی در زندگی دینی وجود ندارد. در واقع، ما در عرصه دینی عقلانی انتخاب میکنیم، اما عقلانیت ما از درون ما و از درون نوع دینداریمان حاصل میشود. یا به تعبیری میتوان گفت که عقلانیت ما، در حیات دینی وابسته به نوع دینداریمان بوده و همه دینداران عقلانیت یکسانی ندارند. در این باره میتوان گفت که دینداری مراتبی دارد، برخی از دینداران هستند که با خدا معامله میکنند ولی همه آنها اینگونه نیستند و دیندارانی هستند که در مقابل عبادت و دعای خود، امری مادی را دنبال نمیکنند.
وی در این زمینه، به سخن منسوب به علی بن ابیطالب اشاره کرد که دینداران را به سه دسته بزدلان، تاجران و عاشقان تقسیم کرد و خاطرنشان کرد که اگر چه دینداری گروهی از دینداران، بر حسب مبادله است؛ ولی به میزانی که آنها رشد ایمانی پیدا میکنند، مبادله دیگر به این معنا نخواهد بود و در چنین شرایطی، فرد کنشها را به خاطر ارزشهای خودش انجام میدهد.
این جامعهشناس حوزه دین، در بیان دومین انتقاد خود گفت: حال اگر بخواهیم مفهوم پاداش را نیز وسیع کرده و از پاداش اخروی حرف بزنیم، باید بگوییم که این مفهوم دارای تعابیر ضد و نقیض شده و به نوعی فاقد ارزش علمی خواهد شد. به عبارت دیگر، نظریهپردازان اقتصادگرای دین از مفاهیم اساسی نظریه خود تعابیر و تعاریفی کشسان ارایه میکنند. در باب پاداش، سود، و زیان اقتصادی نیز باید در نظر داشته باشیم که پاداش و زیان با هم تفاوتهایی دارند و لازم است که ما برای مفاهیم علمیمان، تعاریف دقیقی ارایه دهیم. باید دقیقا مشخص شود که چه چیزی و در چه شرایطی سود یا زیان و یا پاداش است. بدون چنین تعریف دقیقی، کار نظریهپرداز به مصادره به مطلوب کشیده میشود. هر جا که عامل یا کنشگر گزینهای را انتخاب کند، خواهند گفت این گزینه برای او پاداش و یا مثلاً سود داشته و هر کجا که او از گزینهای احتراز کند، میگویند که این گزینه در محسبات او زیانآور بوده است. به علاوه باید مشخص شود که سود و زیان و پاداش از منظر چه کسی مطرح است؛ عامل (کنشگر) یا ناظر و یا هر دو.
دکتر محدثی در این بخش از سخنرانی خود، برخی دیگر از گزارههای این نظریه را نقد کرد و برخی از اشتباهات فاحش استارک و فینک را در این کتاب برشمرد. او به عنوان مثال، به این استدلال استارک و فینک که مدعی شدهاند کتابهای مقدس (و از جمله قرآن) نیز از مبادله بین انسان و خدا سخن گفتهاند و بر منطق مبادله در دینداری صحه نهادهاند، اشاره کرد، آن را مورد نقد قرار داد و در این باره گفت: آنان در چنین ارجاعی به کتب مقدس، دچار خطای روش شناختی و معرفتی فاحشی شدهاند و در واقع، بدون توجه به ویژگیهای متفاوت زبان کتب مقدس، آن را با زبان علمی و زبان آثار دیگر یکسان پنداشتهاند و به نمادین بودن زبان کتاب مقدس در بسیاری از گزارههایشان توجهی نکردهاند. آری درست است که قرآن بارها و به کرات از تعابیر بازرگانی برای امور دینی بهره برده است اما این مفاهیم را به معنای تمثیلی و مجازی خود به کار برده و نه در معنای سرراست و حقیقیاش. مثلاً وقتی قرآن میگوید خود را ارزان نفروشید، بلکه خود را به خدا بفروشید که بهترین خریداران است. در واقع، در اینجا، این خرید و فروش و این بازار و این معامله، غیر از خرید و فروش و معامله و بازار اقتصادی است اما استارک و فینک این تعابیر را به معنای حقیقی خود گرفتهاند و این خطای فاحشی است.
وی در ادامه نقد خود و در راستای ارائه دیدگاهی بدیل، با اشاره به تقسیمبندی ماکس وبر در مورد "کنش عقلانی معطوف به هدف" و "کنش عقلانی معطوف به ارزش"، گفت: ما میتوانیم از اقتصاد دین، کالای دینی و تولیدکننده و مصرفکننده دینی سخن بگوییم ولی طبیعتاً این اقتصاد دین، متفاوت از اقتصادی است که در عرصه غیردینی و سکولار دیده میشود. در واقع، اقتصاد دین دارای منطق دینی بوده و این منطق دینی، منطقی ارزشمدارانه است و در اینجا لازم است که ما سود و ارزش را از یکدیگر تفکیک کنیم. در واقع، انسانی که بر مبنای منطق سودمدارانه عمل میکند، رفتارش متفاوت از کسی خواهد بود که بر اساس منطق ارزشمدارانه کنش خود را انجام میدهد. در این زمینه، ارزش چیزی فراتر از وجود و نفع ما بوده و نقطهای مقدس و بیرون از ما است. حال آنکه سود آن چیزی است که معطوف به ما بوده و در آن خویشکامی و لذت وجود دارد.
محدثی در ادامه، با بیان اینکه نظریه بدیل و مختار خود را در بحث از "نظریهای جامعهشناختی درباره اقتصاد دین" به تفصیل ارایه میدهد؛ تأکید کرد: دین همیشه مبتنی بر نوعی فدیه و قربانی کردن بوده و انسان دیندار باید همیشه در مسیر قربانی کردن پیش رود. در این راستا، افرادی که از لحاظ رشد ایمانی فراتر میروند، میتوانند چیزهای بزرگتری را قربانی کنند. در سخنان تمام بزرگان دینی نیز آمده است که ایمان مراتبی دارد و آدمهای مؤمن همه در یک مرتبه نیستند. در این سلسله مراتب، پایینترین رتبه به کسانی تعلق دارد که به مبادله با خدا میپردازند و بدیهی است که به میزانی که مراتب ایمانی افزایش مییابد، مبادله کردن جای خود را به فدیه کردن میدهد. بنابراین میتوان گفت که برخی کنشهای دینی، مثل نذر کردن مبادلهای است ولی در مراتب بالاتر، انسان حتی خودش را نیز قربانی میکند و به دنبال پاداشی هم نیست. برای او دیگر نفس عمل مهم است و او به چیزی ورای عمل خود نمیاندیشد. در اینجا اگر بگوییم دلبستگی مؤمن به نفس عملی که انجام میدهد، خود همان پاداشی است که او دریافت میکند، آنگاه در نقد آن میتوان گفت که این هم خود توسعه زیاده از حد مفهوم است که در صورت توسل به چنین ترفندی، نظریه علمی بیخاصیت و ابطالناپذیر میشود و چنین کاری راه را بر روی توجیه و دفاع نادرست از نظریه میگشاید.
دکتر حسن محدثی در نتیجهگیری از بحث خود، گفت: مهمترین نقد من به کتاب قواعد ایمان، این است که منطق دینداری غیر از منطق اقتصادی است. منطق دینداری، منطقی ارزشمدارانه بوده و در آن، فدیه و قربانی کردن وجود دارد. در این راستا، به میزانی که انسان از نظر ایمانی و معنوی رشد میکند، قربانیهای بزرگتری کرده و حتی از وجود خود نیز در راه ایمان خود میگذرد.
کتاب قواعد ایمان (تبیین جنبه انسانی دین)، اثر رندی استارک و راجر فینک، با عنوان اصلی "Acts of Faith: Explaining the Human Side of Religion" در سال 2000 میلادی توسط انتشارات دانشگاه کالیفرنیا در 343 صفحه منتشر شده است. دکتر محدثی در ابتدای سخنان خود توضیح داد که ترجمه عنوان کتاب بر حسب محتوای آن و بر این مبنا که نویسندگان معتقدند ایمانآوری و مصرف فرآوردههای دینی بر حسب قواعد مبادله صورت میگیرد و به همین دلیل، او واژه "acts" را "قواعد" یا "قوانین" ترجمه میکند.