دکتر اقبال قاسمی پویانشست «بررسی عناصر تأثیرگذار درونی و بیرونی در مسائل آموزش و پرورش ایران» روز چهارشنبه 29آذر1396 ساعت 17 تا 19 در سالن کنفرانس انجمن جامعه شناسی ایران با سخنرانی دکتر اقبال قاسمی پویا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش ایران  و با حضور جمعی از اعضاء و علاق­مندان به موضوع توسعه برگزار شد.

در ابتدای نشست دکتر زاهدی مازندرانی، مدیر گروه علمی جامعه شناسی توسعه و دگرگونی اجتماعی به عنوان پیش درآمد نشست، ضمن معرفی دکتر اقبال قاسمی پویا، به ابعاد مختلف موضوع نشست و اهمیت آن در بحث توسعه پرداخت و گفت: آموزش و پرورش یکی از نهادهای  بسیار مهم و تاثیرگذار در فرایند توسعه است. وی در ادامه با اشاره به دیدگاه مرحوم دکتر حسین عظیمی که نقش آموزش و پرورش در توسعه را شرط لازم و کافی می­دانست، افزود: من شخصاَ با این دیدگاه دکتر عظیمی به طور کامل موافق نیستم، به نظر من عوامل و عناصر دیگری از جمله میزان توزیع قدرت و دموکراسی نیز در این زمینه از مولفه های تأثیر گذاری به شمار می آیند. اما آموزش و پرورش در فرایند توسعه و زمینه­ های ایجاد تجدد در سطوح خرد و کلان و توسعه­ آگاهی های اجتماعی در فرایند مدرنیته، نقش بسیار مهمی را برعهده دارد.

در ادامه این نشست، دکتر اقبال قاسمی پویا با اشاره به عناصر درونی و بیرونی تاثیرگذار در مسائل آموزش و پرورش در ایران امروز گفت: آموزش و پرورش در ایران، هزار و یک مسئله دارد. برای پرداختن به آن لازم است از روش شناسی مناسب بهره مند شویم. شوربختانه در اشاره به این مسائل در بیشتر موارد تنها فهرستی از مسائل ارائه می گردد و از طبقه بندی منطقی آنها غفلت شده است. حتی گاهی به صورت کلیشه ای و عادتی  برخی مسائل به عنوان مسئله  اصلی آموزش وپرورش، ترجیع بند سخنان برخی افراد می­شود. موضوع وضع معیشت معلمان از این نمونه است. اگر امروز از معلمان بپرسیم عمده مسئله آموزش وپرورش ما چیست ؟ بی درنگ پاسخ می­دهند: حقوق معلمان. گرچه وضعیت زندگی ما معلمان در حال حاضر بسیار نامناسب و شایسته این گروه فرهنگی نیست، اما  این موضوع خود معلول نظام فرسوده و بی­کارکرد آموزش و پرورش و بی توجهی یا کم توجهی به مسئله آموزش وپرورش در دوره معاصر و پس از انقلاب بوده است.

وی در بخش دیگری از سخنان خود افزود: درک مسائل عمده و غیر عمده آموزش و  پرورش، نیازمند توجه به روش ­شناسی مناسب تحلیل مسائل است وگرنه با فهرست کردن ده­ها مسئله عمده وغیر عمده پشت سر هم بدون تفکیک آن­ها موضوع بررسی را مغشوش و دشوار می­ کند. شوربختانه فهرست نویسی به جای طبقه بندی علمی از نمونه ویژگی­ های فرهنگ های توسعه نیافته است، فرهنگی که با بینش علمی فاصله ها دارد. چندی پیش وزارت کشور فهرستی از آسیب های اجتماعی منتشر کرد، نزدیک به صد مورد، معلوم نبود کدام موردها علت هستند و کدام موردها  معلول.  در چینین وضعیتی اغتشاش فکری چون شناخت علت یا علت ­های عمده چندان آسان نیست، پس چاره اندیشی هم به صورت بنیادین انجام نمی­ گیرد.

عضوهیات علمی پژوهشگاه و مطالعات آموزش و پرورش ایران با این مقدمه به ذکر برخی از مسائل و معضلات آموزش و پرورش که از دیر باز در میهن ما وجود داشته و پس از انقلاب نیز مسائل دیگری به آن­ها افزوده شده، به شرح ذیل پرداخت:

کاستی‌‌های نظام فعلی آموزش و پرورش

کاستی‌‌های آموزش و پرورش را می‌توان در چند مقوله مورد توجه قرار داد . از این نمونه است این کاستی ها:

  • کاستی‌‌های دیروز
  • کاستی‌‌های امروز
  • کاستی‌‌ها ی بیرونی
  • کاستی‌‌ها ی درونی

می توان کاستی های دیگری را نیز برشمرد و به این طبقه بندی بسنده نکرد.

منظوراز کاستی‌های دیروز آن نوع کاستی‌‌هایی است که از روزگاران گذشته به ویژه از دوره پهلوی به بعد هم‌چنان حل نشده باقی مانده است. می‌شود این‌ها را «کاستی‌‌های مزمن» نامید. نمونه‌‌هایی ازمصداق‌های  این کاستی‌‌ها عبارتند از:

  • نداشتن پارادایم آموزشی؛
  • بازتولید فرهنگ و ارزش‌های فرهنگی حاکم بدون نقد و تحلیل آن‌ها؛
  • نگاه از بالا و نگاه به بالا؛
  • تعبد به جای استدلال؛ مرجع تمام سخن‌های ‌دانش‌آموز خارج از اندیشه و استدلال خود او بود. ‌دانش‌آموز همواره تکرار می کرد که: معلم گفته. کتاب نوشته. معلمان هم در بیش‌تر مواقع این گونه بوده‌اند. وقتی ازآنان پرسیده می‌شد چرا این گونه تدریس می‌کنید می‌گفتند در مرکز تربیت معلم به ما این گونه گفته‌اند. بدون این که خود تامل یا تفکری در این زمینه داشته باشد. معلم کارگزار بوده است نه اندیشه ‌گر. معلم خدمت‌گذار دولت بوده است نه انسان خرد ورز آزاده.
  • کم توجهی به سواد آموزی؛ وقتی انقلاب شد 50 درصد مردم کشور ما بی سواد بودند. جمعیت حدود 33میلیون نفر بود.
  • کم توجهی به مشارکت مردم و نهاد‌‌های ذی ربط در تربیت؛ آموزش وپرورش ذات مشارکتی دارد؛ شوربختانه به این امر مهم چندان توجهی نشد.

از این نمونه بوده است کاستی‌‌هایی چون:

  • مشارکت نداشتن معلمان و مدیران میانی و مدرسه‌ها در برنامه‌ریزی‌‌ها؛
  • کم توجهی به مشارکت خانواده‌‌ ها در آموزش و پرورش؛
  • کم توجهی به مشارکت‌های فکری؛
  • تلقی مالی و مادی از مشارکت؛
  • کم توجهی به انتقاد‌‌ها و پرسش ‌گری ‌ها. حاکمیتِ خود مداری‌ها در تمام عرصه‌‌ ها؛
  • کم توجهی به نیاز‌‌های فردی و اجتماعی در برنامه ‌‌های آموزشی؛
  • بی‌ ارتباط بودن برنامه‌‌ ها با نیازهای فردی و اجتماعی و درکل مهارت‌های لازم برای زندگی؛
  • نگاه انفعالی به دانش‌آموزان، ‌دانش‌آموز را دست‌آموز تلقی کردن، ‌دانش‌آموز را مانند موم تلقی کردن؛
  • غالب بودن روش‌های خشونت آمیز در کلاس‌های درس و مدرسه، تنبیه بدنی، ناسزا گفتن به دانش‌آموزان و جز اینها؛
  • تکیه بر رقابت به جای رفاقت و روابط انسانی؛
  • رابطه حاکم و محکومی ‌در نظام آموزشی به ویژه در کلاس درس و مدرسه؛
  • تمرکزگرایی، دیوان‌سالاری؛
  • کاستی در جذب، تربیت و نگه‌ داشت معلم؛
  • کاستی‌های روبه افزایش در معیشت و درآمد معلمان؛
  • کاستی دربینش معلمان به وظایف خود؛
  • نداشتن بینش درست از مفهوم تربیت؛
  • بیگانه بودن معلمان با پژوهش و مطالعه و اندیشه‌ ورزی؛
  • درس محوری، بزرگ‌‌ سالاری (کودک باید مطیع بزرگ‌سال باشد)؛
  • غالب بودن تفکر هم‌ گرا در روش‌‌هایِ تدریسِ بیش ‌تر معلمان (برای نمونه اگر ‌دانش‌آموز پایتخت را مرکز بگوید اشتباه است! چون در کتاب این گونه نیامده است!)؛
  • معلم سالاری؛ سخن معلم پایان بخش همه سخن‌‌هاست، هرچه معلم گفت همان درست است.
  • تکیه بر کتاب به جای اندیشه‌ ورزی و خلاقیت‌‌های فردی ‌دانش‌آموزان و معلمان؛
  • تکیه بر تکلیف‌های تکراری و ملال آور؛ (مثال:اسم کشوری را بنویسید که با خ شروع می‌شود. اسم میوه‌ای را بنویسید که با ق شروع می‌شود!).
  • سنگینی برنامه‌‌ ها و تکالیف؛
  • کم‌ توجهی به شخصیت ‌پروری و مهارت ‌آموزی‌ ‌دانش ‌آموزان؛
  • تاکید بر امتحان و مسابقه و دیگر روش‌های رقابت محور به جای اندیشیدن و حل مسئله همراه با طرح مسئله‌‌ های جدید از سوی ‌دانش‌آموزان و معلمان؛
  • توجه به نوشتن دیکته بیش از نوشتن انشا؛ در حالی که دومی ‌انسان‌ساز است و اولی نوعی ترسیم کلمات (ر.ک به کانال عمومی ‌من در تلگرام (تربیت‌پویا @pouya24ir  به مطب "در اهمیت نوشتن").
  • تکیه بر دانش و حافظه:

می شود این کاستی ها را به رده ها و گروه هایی تقسیم کرد. برای نمونه کاستی های مربوط به عناصر چندگانه تربیت: مثل فلسفه و هدف آموزش (نگاه وبینش)، برنامه، معلم، شاگرد، اصول وروش های تدریس و ارزشیابی، مدرسه و تجهیزات و امکانات، مدیریت، وضعیت اداری وقوانین و آیین نامه ها و جز اینها و هرکدام را باز به زیر گروه هایی تقسیم کرد. این جا به دلیل کمی وقت از این تقسیم بندی می گذرم.

نمونه‌‌هایی از کاستی‌‌های امروز

افزون بر کاستی‌‌ های ذکرشده، کاستی ‌‌های دیگری امروز بر کاستی‌‌های دیروز افزوده شده است. نمونه‌‌هایی از این کاستی‌‌ها:

  • نگاه سیاسی و ایدئولوژیک به همه امور اجتماعی و آموزش و پرورش. خودمداری ها در همه امور؛
  • حل نشدن مسئله سنت و مدرنیته؛
  • کم توجهی به آموزش‌‌ های موفق جهان امروز، نداشتن مراوده با آموزش و پرورش جهانی؛
  • ناتوانی در رویارویی با مظاهرتکنولوژی جدید به ویژه فضا‌‌های آموزشی؛
  • ناتوانی در پاسخ گویی به نیازهای نوپدید در جامعه و فراگیران؛

درباره ایدئولوژی ومفهوم آن سخن ها و تعریف‌‌های متفاوت مطرح شده است. این‌جا یکی از آن تعریف‌‌ها را که به نظر من بسیار رساست می ‌آورم:

دکتر قاسمی پویا در ادامه این نشست پیرامون «مفهوم ایدئولوژی و ایدئولوژیک اندیشی» گفت:"ایدئولوژیک ‌اندیشی این نیست که محتوای حرف تو چیست. معنایش این است که طرز برخوردت با رای خودت چیست. ایدئولوژیک ‌اندیش بودن به این نیست که تو مارکسیست باشی یا ضدمارکسیست باشی تا ایدئولوژیک ‌اندیش نباشی. یا اگر ضدمذهب باشی از ایدئولوژیک ‌اندیشی رهایی پیدا کرده ‌ای. اصلاً و ابداً چنین نیست. محتوای باورها و آرای من نیست که مرا ایدئولوژیک یا غیرایدئولوژیک می‌کند، طرز مواجهه و برخورد من با باورها و آرا است که مرا ایدئولوژیک یا غیرایدئولوژیک می‌کند. حالا، ایدئولوژیک‌بودن را من این طور تعریف می‌کنم، که اگر شما معتقد باشید که در باب موضوعی یا مسئله و مشکلی، ختم سخن گفته شد و پرونده این موضوع یا مسئله یا مشکل بسته شد، آن وقت شما درباره این موضوع، این مسئله و این مشکل، ایدئولوژیک ‌اندیش هستید. ایدئولوژیک ‌اندیشی این است که ما معتقد باشیم، سخن آخر و فیصله‌بخش، گفته شد و حالا باید برویم سراغ بقیه موضوعات، مسائل و مشکلات. اما این موضوع خاص یا مسئله خاص یا مشکل خاص دیگر فیصله یافت. چون حق مطلب درباره آن گفته شد. حالا کی گفته؟ چه شما بگویید مارکس گفته، عیسی گفته، اسپینوزا گفته، کانت گفته، بوعلی سینا گفته، سعدی گفته و... این مهم نیست که بگویید چه کسی گفته، مهم این است که معتقد باشید که پرونده این موضوع دیگر بسته شد، چون ختم سخن را در این باب از فلان کس شنیده‌ایم." (مصطفی ملکیان، تلگرام، همان منبع).

ایدئولوژیک اندیشی یعنی همه چیز را در چارچوب خاص و غیر قابل تغییر دیدن و پذیرفتن. ایدئولوژیک اندیشی ضد پرسش گری و ضد خردورزی است.

وی در بخش دیگری از سخنان خود، با اشاره به  عناصر و عوامل مهم درونی و بیرونی تاثیرگذار در وضعیت و مسائل آموزش و پرورش کشور اظهار داشت: منظور از عوامل بیرونی نگاه و نظر و اقدام ها و دستورهای حکومتی است. آموزش و پرورش ما امروز بیش از آن که تحت تاثیر اقدام های دولت باشد متاثر از دستورهای حکومتی است. اگر رئیس جمهور امروز تصمیم بگیرد از طریق خود و وزیر آموزش و پرورش اصلاحی در دستگاه فرسوده آموزش و پرورش انجام دهد، اگر این اقدام مورد تایید حاکمیت نباشد بی درنگ مورد مخالفت قرار گرفته و حذف می شود. نمونه اش طرح 2030 یونسکوبود. با این که دولت خیلی روی آن حساسیت نشان داد اما نتوانست درباره آن  کاری از پیش ببرد. موضوع دیگر در عوامل بیرونی «ایدئولوژیک بودن» آموزش وپرورش ما است . درباره ایدئولوژیک بودن توضیحی دادم. مصداق ایدئولوژیک بودن سند تحول آموزش و پرورش است که به صراحت در آن بیان شده است که از دیدگاه تدوین کنندگان این سند آموزش وپرورش فعلی ما حکومتی است. به نظر من عوامل بیرونی در آموزش و پرورش ما تعیین کننده تر از عوامل درونی است. عوامل درونی به مولفه هایی چون هدف آموزش وپرورش و معلم و مدرسه  و کتاب های درسی (محتوا) و روش های تدریس و ارزشیابی و مدیریت وقوانین و آیین نامه های آموزشی و اداری و جز اینها هستند. این عوامل در حال حاضر بدون توجه مستقیم و غیر مستقیم به عوامل حکومتی نمی­تواند وظایف آموزشی خود را انجام دهد. این امر سبب بسته ماندن نظام آموزشی ما می شود و از ورود اندیشه ها و عمل های پرسشگرانه و خلاقانه و آزادنه به شدت جلوگیری می کند. تربیت یک عمل است نه حرف و شعار . معلمی حرفه است. عمل تربیتی بر مبنای نیاز های فردی و اجتماعی باید صورت گیرد نه ایدئولوژی این و آن. امروز خانواده­ها انتظاراتی از آموزش وپرورش دارند که در بسیاری موارد با نگاه های ایدئولوژیک هم خوانی ندارد. از این روی بیشتر خانواده ها به ویژه آنانی که امکانات مالی دارند برای فرزندان خود به گونه های دیگری هزینه می ­کنند و خواسته های شان را کم وبیش در داخل و خارج از کشور با پول بر آورده می سازند. یعنی کالای فرهنگی مورد نیاز خود را از بازار آزاد خریداری می­ کنند.

دکتر قاسمی پویا در پایان این نشست افزود: شوربختانه در این وضعیت غیر متعارف و هم آهنگ نبودن نگاه ­های ایدئولوژیک حکومتی با خواسته های مردم، به ویژه طبقات متوسط به بالا (چون فرودستان به سبب فقر مالی دچار فقر فرهنگی هم شده اند و خواسته هایشان نیز بسیار محدود و در حد پایین مانده است. یعنی رشد نایافتگی فرهنگی که از ویژگی های توسعه نیافتگی است)، عوامل آموزشی به دلایل گوناگون خود را در اختیار این طبقات مرفه می­گذارند. تدریس ­های خصوصی، کلاس های کنکور، اعزام به خارج از کشور، خریدن پایان نامه و دیگر کالای های فرهنگی ازنمونه نتایج این ناهماهنگی های اشاره شده است. در چنین وضعیتی کسانی که سرشان بی کلاه می ماند همانا توده عظیم مردم است. نتیجه این بی عدالتی ­های آموزشی به صورت­های گوناگون در جامعه بازتاب پیدا می­ کند. آسیب های صدگانه جامعه امروز ما به دلیل همین نگاه ها و اقدام های بسته و ایدئولوژیک است. به نظرمن تا نگاه ما به آموزش و پرورش نگاه توسعه ای و عدالت خواهانه  و دور از اندیشه های بسته و ایدئولوژیک نباشد، کاری از پیش نخواهیم برد .