shahr 5نشست روز دوشنبه 19 خرداد ماه 1393 گروه جامعه شناسی شهر و مطالعات منطقه ایی به موضوع «جایگاه رویکرد اجتماعی در طرح های شهری» اختصاص داشت که در آن چهار نفر از پژوهشگران حوزه برنامه ریزی شهری به نقد طرح های جامعه شهری پرداختند. دبیر این نشست، دکتر ایمانی جاجرمی بود. 

سهم جامعه‌شناسی در طرح‌های شهری و چشم‌انداز پیشِ رو

این عنوان سخنرانی محمد سالاری بود که بحث خود را با اشاره به تاریخ طرح های شهری در ایران شروع کرد و گفت: پس از گذراندن تجربه‌های اولیه، نسل اول طرح‌های شهری با عنوان طرح‌های جامع در دهه 55-1345 تهیه و ارائه شدند. هدف این طرح‌ها، سامان‌دهی ساختار شهرها، توزیع متناسب خدمات و آماده‌سازی شهر‌ها برای دسترسی سواره به عمق محله‌ها بود. اگرچه در شرح خدمات آن‌ها مطالعات جمعیتی و اجتماعی گنجانده شده ‌بود، اما تنها مطالعات جمعیتی در آن‌ها عرضه شده است. در معدودی از آن‌ها می‌توان رویکردی اجتماعی را یافت که آن‌هم با ادبیات غیر کارشناسانه، نشان از حضور نداشتن جامعه‌شناسان در تهیه این طرح‌ها دارد.

طی سال‌های 65- 1345 روی‌دادهای بزرگی جامعه شهری را متأثر کردند: نخستین آن‌ها اصلاحات ارضی بود که به فروپاشی نظام اقتصاد روستایی و مهاجرت گسترده کشاورزان انجامید. سپس، افزایش درآمدهای نفتی و متأثر از آن تغییر الگوی مصرف خانوارهای شهری، وقوع انقلاب اسلامی، تغییر سیاست‌های جمعیتی پس از انقلاب، وقوع جنگ، روی‌دادهای سهمگینی بودند که بسیاری از پیش‌بینی‌ها و برنامه‌های طرح‌های نسل اول را تغییر دادند.

از نیمه های دهه 1340 به بعد رشد بالای جمعیت، در کل کشور و با شدت بیش‌تردر نقاط شهری، مهم‌ترین تأثیر را بر کالبد شهرها گذاشت. برآورد دست پایین جمعیتی، را تنگ کرد و به نیاز روزافزون شهرها برای جای دادن امواج جمعیتی پاسخ نداد. از این‌رو، جمعیت‌هایی که نتوانستند در درون شهرها جایی بیابند، به حاشیه‌ها روی‌آوردند. مبارزه با حاشیه‌نشینی به بزرگ‌ترین چالش شهرداری‌ها در دهه 55-1345 تبدیل شد. از سوی دیگر، شهرداری‌ها با پشتوانه کارشناسی طرح‌های جامع نسل اول، به مداخله گسترده در پهنه‌های تاریخی و قدیمی و بر هم زدن ساختارهای اجتماعی و اقتصادی محله‌ها پرداختند. البته در این میان، اقدام‌هایی را نیز می‌توان یافت که با رویکرد توجه به سامان‌دهی حاشیه‌ها و مدیریت امواج مهاجرتی بودند: محله‌هایی با طرح‌های از پیش اندیشیده در حاشیه‌های شهرها و مسکن سازی انبوه، که هیچ‌کدام از آن‌ها در طرح‌های جامع پیش‌بینی نشده‌ بودند. اما حتی همین اقدامات نیز نشان‌دهنده درک نادرست از فرآیند اجتماعی سکونت بود.

نخستین اقدامات برای تجدید نظر در طرح‌های نسل اول در اولین سال پس از انقلاب برای تهران پیش آمد، اما وقوع جنگ، آن را به عقب انداخت. اما در بحبوحه جنگ، به‌ویژه پس از نتایج تکان دهنده سرشماری سال 1365 تجدید نظر در بسیاری از طرح‌های جامع نسل اول آغاز شد. طرح‌های نسل دوم (دهه(1365-75 با روشن بینی بیش‌تری نسبت به گذشته به شهرها نگاه کردند. از مجموع مباحث اجتماعی، مطالعات جمعیتی و اقتصادی با دقت بیش‌تری به درون ساختارهای شهری راه یافتند. اما درهیچ‌یک از طرح‌های جامع، بررسی‌های اجتماعی از سطح سواد و مذهب فراتر نرفت. متأثر از رشد شدید جمعیتی سال‌های 65-1355، پیش‌بینی طرح‌های جامع نسل دوم بالاتر از واقعیت برآورد شدند و در نتیجه محدوده شهرها، گسترش بیش از اندازه یافتند.

نسل سوم طرح‌های جامع از یک دهه پیش آغاز شدند و تا کنون هم ادامه دارند. مطالعات اجتماعی این طرح‌ها با شرح خدمات مشخصی بر بررسی خصوصیات اجتماعی شهر در وضع موجود تأکید می‌کنند، اما تهیه کنندگان طرح‌ها را موظف نمی‌کند که از این مطالعات چه تأثیری باید بپذیرند. در این طرح‌ها حضور مستقل جامعه‌شناسان و اقتصاددانان، کم و بیش مشهود است. دست کم، بخش مطالعات اجتماعی آن بیش از چند سطر درباره سواد و مذهب است. از این رو هر مشاوری بنا به ابتکار و دغدغه مسئول مطالعات اجتماعی طرح، به بسط این بند از شرح خدمات می پردازد.

به‌رغم وجود دانشکده‌های متعدد علوم اجتماعی، کتاب‌ها، مقاله‌ها، پایان‌نامه ها و شبکه‌های مجازی و به‌ویژه فارغ‌التحصیلان بی‌شمار این رشته‌ها، اما طرح‌های جامع هنوز به‌طور گسترده از علوم اجتماعی بهره‌ای نبرده‌اند. اما آثار نشتی علوم اجتماعی را می‌توان به‌صورت گسترده در دانش‌های بین رشته‌ای، همچون برنامه‌ریزی شهری و شهرسازی مشاهده کرد که بیشتر، توسط کارشناسان همان رشته‌ها انجام می‌شود.

حاصل کار، استفاده ابزاری فن‌ورزانِ برنامه‌ریزی شهری، شهرسازان و معماران از علوم اجتماعی و کسب مجوز کارشناسی از این دانش‌ها برای صدور آزادانه احکام دستوری برای طراحی شهرها است.

اما در دو دهه اخیر، و به‌ویژه در سال های اخیر، علوم انسانی و اجتماعی اهمیت بیش‌تری یافته و به عنوان‌های گوناگون، همچون مطالعات موضوعی و پیوست اجتماعی در کنار طرح‌ها مطرح می‌شوند. که نشان دهنده شکل‌گیری پارادیمی است که از این پس، نقش علوم اجتماعی و انسانی در آینده شهرها رو به افزایش است. هم زمان با آن، انتظارات جامعه نیز از اثر بخشی این علوم بیشتر می‌شود.

اما به نظر نمی رسد که حوزه آکادمیک برای پاسخ به این انتظارات آماده باشد. هنوز کتابی با عنوان جامعه‌شناسی شهری ایران، برای درک جامعه شهری ایران تألیف نشده است. علوم اجتماعی در بیشتر موارد، درپی رفع و رجوع آسیب‌های اجتماعی و به دنبال روزمرگی است و طرحی برای آینده ندارد.

ده‌سال تجربه همکاری یک جامعه شناس با مشاوران شهرساز

مصطفی محمودی، پژوهشگر باسابقه شهری، دومین سخنران نشست بود که ماحصل تجربیات خود را از روش تهیه طرح های شهری مطرح کرد. آنچه در ادامه می‌خوانید خلاصه مباحث این موضوع است:

به عنوان آسیب شناسی، طرح‌های شهری در هر دو حوزه کارفرمایی و مشاور، با کم توجهی به مطالعات اجتماعی روبه‌رو هستند. این کم توجهی در حوزه کارفرمایی ناشی از سه عامل اصلی، شناخت نادرست کارفرما از مسأله اجتماعی و تصویر ناروشن از مطالعات اجتماعی و تقلیل مطالعات اجتماعی به نرخ رشد جمعیت، به گونه‌ای که در جلسات بررسی و تصویب این‌گونه طرح ها در شورای عالی شهرسازی و معماری تنها انتظار از مطالعات اجتماعی پیش بینی نرخ رشد جمعیت است، حتی روش پیش بینی هم اهمیتی ندارد و آنچه که برای اعضاء جلسه مهم است نرخ رشد جمعیت است. عامل سوم ناکارآمدی گروه ناظر و بررسی کننده طرح است. اعضاء جلسات بررسی طرح هم در استان‌ها و هم در شورای‌عالی شهرسازی از افراد متخصص در حوزه اجتماعی بهره‌ای نمی برند و این موجب ضعیف و بی کیفیت بودن مطالعات می‌شود.

در بخش مشاور یا به عبارت بهتر در دفاتر شرکت‌های مهندسین مشاور نیز سه عامل:1- بی‌توجهی به تخصص و استفاده از افراد غیر متخصص برای مطالعه اجتماعی 2- نا آشنایی با اصول علمی تحقیق. و 3- غلبه تفکر معمار پادشاهی(مهندسین یگانه مراجع تعیین کننده سرنوشت این‌گونه طرح‌ها هستند و آنچه مهم است خط و خطوط تعین شده مهندس در طراحی است، که عملا این طراحی‌ها بدون توجه به یافته‌های اجتماعی و گاه دیگر بخش‌های مطالعاتی صورت می‌گیرد) موجب ضعیف، بی کیفیت و فاقد ارزش و اعتبار کاربردی بودن مطالعات اجتماعی این‌گونه طرح ها شده است.

در انتها موارد زیر به عنوان راهکار و پیشنهاد ارائه می‌شود:

1- ارتباط تنگا تنگ و مستمر انجمن جامعه شناسی ایران با جامعه مهندسان مشاور.

2- برگزاری جلسات و کارگاه‌های آشنایی با روش تحقیق اجتماعی برای مدیران شرکت‌های مهندسین مشاور.

3- تلاش برای حضور نماینده انجمن جامعه شناسی ایران در جلسات شورای عالی معماری و شهرسازی.

4- تلاش برای ایجاد معاونت اجتماعی به معنی واقعی در کلیه نهادهای کارفرمایی.

بررسی مطالعات اجتماعی طرح تفصیلی تهران

فرشید مقدم سلیمی، سخنران سوم این نشست بود که سخنرانی خود را به بررسی بخش مطالعات اجتماعی مطالعات پایه طرح های تفصیلی (طرح های تفصیلی مناطق 3 ،4،9،و 16تهران به عنوان نمونه) اختصاص داد. او گفت: از آنجا که طرح جامع تهران از ادغام همین طرح های تفصیلی مناطق 22گانه به دست می آید، می توان با بررسی این نمونه ها به درکی کلی از رویکرد اجتماعی طرح جامع تهران رسید و متوجه شد که آیا آن طور که آقای سالاری مدعی شدند نسل سوم طرح ها به بعد اجتماعی توجه کافی داشته اند یا نه؟ در این گزارش به نقد سخنران از مطالعه بررسی توسعه منطقه 3 بسنده می کنیم.

برای شناسایی سیمای اجتماعی منطقه از چهار شاخص استفاده شده است: وضع سواد، وضع ازدواج، نحوه تصرف مسکن و در نهایت برخورداری خانوارها از تسهیلات مسکن. در مطالعات اجتماعیِ مرسوم برای سنجش یک مفهوم یا متغییر ابتدا از آن تعریف نظری و سپس تعریف عملیاتی ارایه می‌شود. تعریف عملیاتی برای مشاهده‌پذیر کردن مفهوم انجام می‌شود، به این شکل که سنجه‌هایی که معرِف و نمایندۀ مفهوم باشند تعیین و می‌شوند تا مورد سنجش قرار گیرند. در طرح مورد بررسی احتمالاً چون تصور شده امر اجتماعی روشن و نیاز به تعریف ندارد، تعریف نشده است. در نتیجه عملیاتی کردن آن مستدل و موجه نشده است. یعنی مشخص نیست که چرا سیمای اجتماعی را شامل این چهار بُعد دانسته‌اند. از این گذشته ذیل سیمای اجتماعی مفهوم‌های مشخصاً اجتماعی بررسی نشده اند. وضع سواد و وضع ازدواج بیشتر متغییرهای جمعیت‌شناختی‌اند، نحوه تصرف مسکن و برخورداری خانوارها از وام مسکن نیز بیشتر به مطالعۀ اقتصادی مربوط است. البته این داده‌ها برای مطالعۀ اجتماعی اهمیت دارند و اما آن‌ها را در بخش‌های دیگر باید بررسی کرد و در بخش مطالعات اجتماعی ضمن استفاده از آن‌ها، پدیده‌ها و مفاهیم اجتماعی اصلی را مورد بررسی قرار داد.

ظاهراً خود محققان در اینجا متوجه بوده‌اند که این شاخص‌ها بیشتر به بخش‌های دیگر مطالعات مربوطند بنابراین سعی کرده‌اند گنجاندن نحوه تصرف مسکن و برخورداری از تسهیلات مسکن را در مطالعۀ اجتماعی مستدل کنند. استدلالی که در گزارش آمده از این قرار است: داشتن مسکن ملکی از ممیزه‌های سیمای اقتصادی جامعه است اما «با توجه به ویژگی‌های نامطلوب بازار مسکن اجاره‌ای و ناهنجاری‌های خانوادگی مرتبط با مسکن اجاره‌ای، آن را به مثابه یکی از ممیزه‌های سیمای اجتماعی جامعه نیز می‌توان در نظر گرفت» (شاران 1382, 63) هیچ اشاره‌ای هم نیست که تعبیر مبهم ناهنجاری‌های خانوادگی چیست و بعد ارتباطش با اجاره‌نشینی بر چه اساسی طرح شده و کدام نظریه، تحقیق یا شخصی این مسأله را طرح کرده است.

در ادامه در جمع‌بندی مطالعات وضع موجود جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی، بخشی با عنوان پهنه‌بندی جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی منطقه ارایه شده است. این‌جا قرار بوده که با ترکیب و تلفیق داده‌های بالا که به تفکیک محله‌های منطقه موجود بوده‌اند، پهنه‌بندی منطقه ارایه شود. اینجا در گزارش آمده که «می‌توان مجموعه شناسه‌های پهنه‌های مدیریتی (نواحی شهرداری) و محله‌های منطقه را استخراج و بررسی کرد. بر پایۀ این بررسی مشخص می‌شود که همبستگی مشخصی میان این شناسه‌ها در پهنه‌های مورد نظر وجود ندارد. علت این امر را می‌توان در همبستگی اقشار گوناگون اجتماعی و اقتصادی جمعیت در هر یک از پهنه‌ها و نیز تأثیر موثر بسیاری از عوامل دیگر در اندازة این شناسه‌ها که در این مطالعات مورد توجه نبوده‌اند جستجو کرد. در حالی که معمولاً در جوامع جدا از یکدیگر [منظور جوامع تمایزیافته است[1]]، با شدتی کم و بیش، همبستگی میان این شناسه‌ها را می‌توان مشاهده کرد.» (شاران 1382, 1-68)

به نظر می‌رسد فرضیه‌های نانوشتۀ محققان رد شده است. این فرضیه‌ها جایی نوشته نشده‌اند اما برای محققان وجود دارند. فرضیه‌هایی مانند این‌که وضع سواد و وضع ازدواج یا نحوۀ تصرف مسکن با هم در ارتباطند. محققان انتظار تأیید این فرضیه‌ها را هم داشته‌اند و وقتی آن‌ها تأیید نشده‌اند ایراد را نه در روش‌شناسی تحقیق که در جامعۀ مورد بررسی یافته‌اند! جامعه‌ای که تمایزنیافته است یا ممکن است گفته شود جهان‌سومی، در مرحلۀ گذار یا آنومیک است و در نتیجه غیرقابل شناخت است.

نتیجه ای که سخنران می گیرد این است که: طرح تفصیلی تهران که بر مبنای مطالعات بررسی مسایل توسعه شهری مناطق تهیه شده است به لحاظ علم جامعه‌شناسی پشتوانۀ ضعیفی دارد. به این دلیل که مطالعات اجتماعی آن دارای ضعف در بینش اجتماعی، مبانی نظری، چارچوب‌های مفهومی و روش‌شناسی است. در این فرصت کوتاه بیشتر به ضعف‌های روش‌شناختی پرداخته شد. امیدواریم به ابعاد دیگر این طرح‌ها در فرصت‌های دیگر توسط پژوهشگران دیگر پرداخته شود و این گفتگو همچنان ادامه یابد.

طرح جامع توسعه‌ فضاهای فرهنگی شهر تهران

سخنران پایانی، زینب محمدی بندری بود که به نقد «طرح جامع توسعه‌ی فضاهای فرهنگی شهر تهران» به شرح زیر پرداخت:

طرح جامع توسعه‌ فضاهای فرهنگی چهار هدف کلان را دنبال می‌کند که عبارتند از: 1. ارتقاء کیفیت حیات مدنی،2. ایفای نقش پایتخت فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، 3. ارتقاء جایگاه مدیریت شهری و 4. گذر از شهرنشین به شهروند.

در مسیر دست‌یابی به این اهداف عمده‌ترین انتقادهای محتوایی که بر طرح وارد است را می‌توان در نکات زیر بیان کرد:

1-وسعت دامنه‌ طرح : طرح آن چنان وسیع است که هرنوع حکم کلی که از آن ناشی شود به علت کلی بودن کاملاً غیرقابل کاربرد خواهد بود.

2-مبهم بودن مسیر طی شده در تدوین طرح (روشن نبودن روش شناسی طرح)

3-نامحسوس بودن نگاه و ادبیات جامعه‌شناسانه در تدوین طرح: نیاز به حضور ادبیات جامعه‌شناسانه در طرح را از دو زاویه می‌توان بررسی کرد، از یک سو با توجه به ارتباط تنگانگ و پیوند ناگسستنی میان فرهنگ و جامعه و تخصص جامعه‌شناسان در این دو زمینه منطقی به نظر می‌رسد که مطالعه‌ فرهنگ به متخصصان آن سپرده شود و با نگاهی جامعه‌شناسانه و ادبیات مسلط در این رشته چنین طرحی تدوین شود. از سوی دیگر در طرح جامع شهر تهران، مطالعات اجتماعی انجام نشده‌است به همین منظور پس از تصویب طرح جامع، تصمیم گرفته شد این‌گونه مطالعات در چارچوب طرح‌های موضوعی به صورت ضمیمه طرح انجام شده و ضمن برطرف کردن خلأ ناشی از نبود این مطالعات، نتایج آن در شهر تهران به‌کاربسته شوند.

با این وجود نبود نگاه جامعه‌شناسانه در بسیاری از بندهای طرح به وضوح مشخص است که برخی از آن‌ها به عنوان انتقادهای جداگانه بررسی شده‌اند، پررنگ‌ترین بخش‌های طرح که خلاء نگاه جامعه‌شناسانه در آن‌ها مشهود است، عبارتند از:

  • روش شناسی مبهم
  • تدوین چشم انداز و اهداف طرح
  • تدوین ضوابط و مقررات تهیه طرح‌ها
  • استفاده نادرست و نا به جا از برخی مفاهیم مانند انسان متن و انسان حاشیه
  • تقسیم‌بندی غیر توافقی از ساحت‌های فرهنگ و تقسیم فرهنگ به ساحت‌های فرابخشی، میان بخشی و بخشی برای فرهنگ
  • قائل شدن مدیریت برای حیات مدنی و سپردن این امر به مدیریت شهری با هدف «ارتقای وظایف مدیریت شهری از روزمرگی به فعالیت های بنیادین»
  • استواری طرح برپایه احکام عجولانه و فرضیات اثبات نشده
  • نبود چارچوبی منسجم و انجام مطالعات ناهم‌خوان و غیر یک‌دست
  • ارائه تقسیم بندی «ذاتی» و «واقعی» برای شهر بر مبنای محله
  • نبود مناسبات منطقی و مابه‌ازای بیرونی قایل تعمیم در خصوص اصول پایه‌ای طرح
  • ناهم‌خوانی مطالب بیان شده در طرح با یک‌دیگر
  • قائل شدن تفاوت میان فضاهای مذهبی و آئینی با سایر فضاهای فرهنگی
  • نبود دستورالعمل‌هایی با محتوای اجتماعی در ضوابط و مقررات