نشست بیست و چهارم از سلسله نشست­های شورای همکاری­های سه گانه برای نقد، بررسی و ارتقاء پژوهش­های شهری در روز سه شنبه مورخ 26 مرداد 1395 در جامعه مشاوران ایران برگزار گردید. عنوان پژوهش مورد بررسی «گردش و تمرکز جغرافیایی مازاد جغرافیایی و ارتباط آن با الگوهای شبکه شهری (نمونه موردی: گیلان)» بود.

خلاصه مباحث این نشست را در ادامه می‌خوانید.

سخنران این نشست، دکتر ناصر عظیمی، در ابتدا یادآوری کرد که این پژوهشی بوده که در میانه دهه­ 1370 انجام شده است. پژوهشگر ابتدا مازاد را آن بخشی از تولید یک فضای معین جغرافیایی خواند که خارج از چرخه مصرف در جامعه برجای می­ماند. شبکه­ شهری نیز به گفته­ پژوهشگرعبارت از شبکه یا سیستمی از شهرهای یک منطقه یا کشور است که در تعامل با یکدیگر بوده و متناسب با تغییرات مجرای مازاد الگو­های آن نیز تغییر می­کند. به عبارت دقیق تر فرض اصلی این پژوهش که هاروی آن را بیان کرده این است که اولاً، شهر و شهرنشینی مستلزم تمرکز جغرافیایی مازاد است و ثانیاً با تغییر مجرای مازاد، الگوهای شبکه ی شهری هم تغییر می­کند. بنابراین سخنران کوشش کرد بر اساس این گزاره­ها، شواهد خود را برای این فروض در تاریخ گیلان از آغاز تا پایان دوره­ قاجاریه ارائه کند. او معتقد است که در این منطقه در طول این دوره دو الگوی شبکه­ شهری وجود داشته که دومی با تغییر مجرای مازاد جانشین اولی شده است. کوشش پژوهش­گر در طول بحث این بود تا شواهد خود را برای فروض بالا ارائه کند. فرض او این بوده است که بعد از قاجاریه دیگر الگوی شبکه­ شهری این منطقه تغییر نکرده است. بنابراین با توجه به هدف این پژوهش ضرورتی برای ادامه­ آن تا زمان حال نمی بیند.

سخنران با بررسی تاریخ سکونت در گیلان نشان داد که در حدود سال 300 هجری قمری یک سازمان بندی اجتماعی در دو طرف سفید­ رود با دو فرهنگ متفاوت شکل گرفت که برای حدود 600 سال تا آغاز دوره صفویه برجای ماند. این دو ناحیه که نویسنده­ حدود العالم آن را «این سوی رودی» و« آن سوی رودی» نامیده و به محلی «بیه پیش» و«بیه پس» خوانده می­شد، یک الگوی شبکه­ شهری محلی در هرکدام از دوطرف سفیدرود شکل گرفت که در شرق سفیدرود به مرکزیت لاهیجان و در غرب آن به مرکزیت فومن بود. پژوهشگر معتقد بود که این شبکه­ی محلی، محصول یک دوران طولانی ملوک الطوایفی بود که در آن در مجموع دوازده بلوک قدرت کوچک در درون دو بلوک قدرت بزرگ­تر بیه پیش و بیه پس سامان یافته و به دلیل کوچک بودن محدوده­های زهکشی مازاد در این بلوک­های کوچک، به جز لاهیجان هیچکدام نتوانستند حتی به جمعیتی بالاتر از 5 هزار نفر دست یابند. بنابراین تاریخ قدیم گیلان را با ویژگی فقدان شهر تهریف کرد. او گفت که در این دوره طولانی شهرک­های کوچکی در این بلوک­های کوچک قدرت شکل گرفتند که به گفته­ پژوهشگر بر اساس نظریه­ لوفر، تمرکز مازاد بر اساس قدرت سیاسی صورت می­گرفت که می­توان آن را شهر سیاسی گفت. این ساختارها تا زمانی شکل گرفت که گیلان به صورت یک واحد سیاسی مستقل از حکومت مرکزی ایران به حیات خود ادامه می داد.

اما از دوره­ صفویه، گیلان به تدریج در حکومت مرکزی ایران ادغام شد. در زمان شاه تهماسب اول دو عامل ناهشیار تاریخی سبب شد تا گردش جغرافیایی مازاد در گیلان شروع به تغییر مجرا دهد. یکی از این دو عامل تصرف بندر آستاراخان و اطراف ولگا توسط ایوان چهارم در سال 1556 م.(963قمری) و دیگری انتقال پایتخت ایران از تبریز به قزوین در سال 962 قمری بود. اولی بر اهمیت روابط تجاری گیلان از طریق محور انزلی – رشت افزود و دومی به تسلط سیاسی بیشتر حکومت تمرکز گرای صفویه میدان داد. این دو تغییر که همراه بود با آغاز جهانی شدن اقتصاد، کفه­ی غرب گیلان یا بیه پس را که در ادامه­ حمل و نقل دریایی دریای خزر از طریق انزلی - رشت – دره سفیدرود به فلات مرکزی ایران وصل می­شد، تغییر مجری تمرکز جغرافیایی مازاد را در گیلان رقم زد. ابتدا با تشکیل کمپانی مسکوی توسط بازرگانان انگلیسی در روسیه، تجارت از طریق آستاراخان با ایران و قفقاز و آسیای میانه شروع شد. در همین حال در سال 980 هجری شاه تهماسب مرکز بیه پس را از فومن به رشت تغییر داد. از این زمان است که در انزلی برای نخستین بار یک بندر ظاهر می­شود که در تعامل با آستاراخان و دیگر بنادر سواحل غربی دریای خزر عمل می­کند.

اما تغییرات سریع تر در زمان شاه عباس روی داد. در زمان شاه عباس روابط با دنیای غرب به دلیل دشمنی با عثمانی بیشتر شد و این روابط از طریق روسیه افزایش یافت. این روند به اهمیت رشت افزود ولی هنوز شبکه­ دو مرکزی به مرکزیت رشت و لاهیجان به قوت خود باقی ماند. در اواخر صفویه و با سقوط اصفهان پتر اول به گیلان حمله کرد و آن را به مدت ده سال در تصرف روسیه قرار داد. روسیه مرکز فرماندهی نظامی خود را در رشت قرار داد و در نتیجه پس از رفع اشغال در سال 1732 میلادی(1145 هجری قمری)، برای همیشه رشت به مرکزیت واحد سیاسی گیلان و کانون یک شبکه­ شهری واحد درآمد و در نتیجه در گیلان برای نخستین بار بعد از رفع اشغال روسیه یک شهر مسلط پیدا شد که بعدها به کانون یک الگوی مرکز – پیرامون تبدیل شد. با جنگ­های ایران و روسیه و قراردادهای ترکمانچای و گلستان، روابط تجاری ایران با روسیه به ویژه با قفقاز که اکنون در اختیار روسیه بود به شدت افزایش یافت و در نتیجه شهر تجاری به مرکزیت رشت ظهور کرد که مازاد را در محور انزلی – رشت که مهم­ترین دروازه­ تجارت با روسیه تبدیل شده بود، در آورد. با رشد پایتخت و ساخت بندر انزلی به شکل مدرن توسط سرمایه داری روسیه و همچنین جاده­ کالسکه روی انزلی – رشت – قزوین – تهران، گیلان دروازه­ اروپا لقب گرفت و در نتیجه شهر لاهیجان که پیش­تر مهم­ترین شهر گیلان در راس یک شبکه­ شهری محلی قرار گرفته بود، با تغییر مجرای مازاد به محور انزلی – رشت، به شهری در حاشیه­ این شبکه تبدیل شد.

رشت در پایان دوره­ قاجاریه در جرگه یکی از سه شهر تماس ایران با دنیای غرب قرار گرفت که مازاد اقتصادی در پرتو رشد سرمایه­داری تجاری و انباشت سریع سرمایه در آن به تغییرات اجتماعی مهمی در ارتباط با دنیای مدرن درآمد. در همین رابطه بود که رشت در آغاز قرن بیستم به یکی از شهرهای ایران تبدیل شد که در آن نهادهای مدرن نظیر مدارس، تئاتر، روزنامه، انجمن­های مدنی و غیره بوجود آمد.

سخنرانی با اعلام نظریات اعضای پانل و حاضران در جلسه ادامه یافت و نهایتا با پاسخ­ها و گفت و شنودی تعاملی بین حاضران و سخنران پایان گرفت.