نشست روز سه شنبه 22 آذرماه گروه علمی- تخصصی جامعهشناسی علم و معرفت انجمن جامعهشناسی ایران به موضوعی با عنوان «گرفتاری صداقت علمی در چنبره فرمالیسم در آکادمیای ایرانی» اختصاص داشت. در این نشست دکتر حمید عبداللهیان، دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، به سخنرانی پرداخت.
او در این بحث مساله گرفتاری صداقت علمی در آکادمیای ایرانی و محصور شدن علم در چنبره فرمالیسم در فرآیند تحقیق و بخصوص در شیوه نگارش گزارشهای علمی مربوط به نتایج تحقیقات علمی را مورد توجه قرار داد. دکتر عبداللهیان با اشاره به راه افتادن موسساتی تجاری که دانشجویان را به جعل و تقلب علمی ترغیب میکنند، صداقت علمی را دچار دلالیهای اقتصادی دانست و گفت: نتیجه معرفتی گرفتاری در چنبره فرمالیسم ناشی از چالشی است که صداقت علمی و فهم روش شناسانه در آن گرفتار شده و با آن کلنجار می رود. به عبارت دیگر نتیجه این گرفتاری احتمالاً ترویج نتایج کاذب یا همان بی صداقتی علمی بوده و خواهد بود. وی آثار دیگر این گرفتاری را به شرح زیر دسته بندی کرد:
-مقاومت در برابر تغییر در حالیکه علم مبنا را بر تغییر گذارده و آن را توصیه میکند
-فقدان پاسخگویی و نپذیرفتن نقد علمی
-عدم توسعه تفکر انتقادی
-گسترش تفکر چاپ کن به هر قیمت که شده
-کم شدن عمق تحقیقات و نگاهی سرسری به مسائل داشتن
-در عوض توسعه فرهنگ شیخوخیتگرایی
-گسترش نامینالیزم و تاکید بر نامها بجای آثار افراد. همچنین توسعه دانش دایره المعارفی
-رخ ندادن جایگزینی نسلها در تحولات نیروهای اجتماعی نهاد علم
-تجاری شدن پژوهش و تولید پایان نامه و مقاله
-پوپولیزم در حوزه علم و استفاده صوری از تشویق بجای نقد واقع گرایانه
سخنران این جلسه با اشاره به یافتن راهحلی مناسب برای خلاص شدن از فرمالیزم گفت: تولید علم صدیق و غیر کاذب در ایران، در اثر برهم زدن و شالوده شکنی فرآیندهای بوروکراتیزه کردن دستگاه علمی و در پرهیز از گرفتار ماندن علم در چنبره فرمالیزم است. از این جهت، برای پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان به چنین شالوده شکنی تحقق بخشید راه حلهای کلان مورد نظر نبوده و فقط به موارد کوچک باید توجه داشت. وی همچنین اتکا به مباحث نظری را به عنوان راه حل برشمرد و توضیح داد: منظور از صداقت علمی، وفادار ماندن به1- داشتن مساله و حل مسالهای که به لحاظ علمی در نهاد آکادمیک روا در نظر گرفته شود به عبارت دیگر، کاذب و انشاءنویسی نبوده و ساخته و پرداخته ذهن محقق یا دانشجو نباشد بلکه ممارست علمی محقق و دانشجو او را به وجودش راهبری کرده باشد 2- استفاده از روش علمی برای حل آن مساله 3- وفاداری به نتایج تحقیق نه گرفتار شدن در داده سازی 4- بازتاب نتایج تحقیق در محافل علمی حتی اگر برخلاف ادعاهای نظری محقق بوده باشد.
دکتر عبداللهیان در تعریف فرمالیزم نیز گفت: منظور از فرمالیزم، پیروی از چارچوبهای شکلی انجام پژوهش و گزارش نویسی موجود بدون توجه به این نکته که آیا این پژوهش یا پایان نامه دارای مساله مشخصی است؟ آیا محتوای آن برای حل مساله، به نگارش در آمده و یا برای بهرهمندی از ارائه آن به دستگاه آکادمیک تنظیم شده است ؟ در برخی از نهادهای آکادمیک و غیر آکادمیک دستورالعمل انجام پژوهش تدوین میشود و حتی مراحل نگارش مقاله، پایان نامه و یا گزارش تحقیق نیز تعیین میشود و نتیجه باید در جهت تایید ادعاهای محقق باشد و در غیر این صورت نتیجه کار منفی تلقی میشود. این درحالیست که در علم پوزیتیویستی که منشا این سنتهاست، عدم تایید ادعاها نیز علم و شناخت تلقی میشود. اما فرمالیزم ایرانی فقط تایید ادعاها را علم تلقی میکند. در اینگونه موارد احتمال اینکه گزارش بجای حل مساله صرفاً به رعایت دستورالعمل بپردازد، وجود دارد و این همان فرمالیزمی است که باید از آن پرهیز کرد. وی همچنین با اشاره به هنجاهای آیین نامهای که بر خلاقیت محقق و صداقت علمی در وضع موجود پیشی گرفته و در فرهنگ گزارش نویسی توجه به حل مساله و تولید علم فدای این هنجارها شده است، خاطر نشان کرد:برای فهم بهتر مساله و حل آن ابتدا باید گزارهها و پیش شرطهای نظری را مورد توجه قرار داد. این گزارهها به دلایل زیر مهم تلقی میشوند: 1-ربط منطقی بین فعالیت اقتصادی و تولید علمی از بین رفته است. این بدین معناست که انگیزش اقتصادی برای کار در آکادمیای ایرانی وجود ندارد یا ضعیف است. این درحالیست که داشتن مدارک بالا هنوز در نهادهای استخدامی ارزش خود را تا حدودی حفظ کرده است و در چنین وضعیتی اخذ مدرک و نه تولید علم انگیزه اصلی افراد را شکل می دهد 2- مشغله بیرون از نهاد آکادمیا مانع تمرکز کنشگران علمی بر تولید علم است 3- فضای اجتماعی و نهادهای مربوطه از تولید علمی پشتیبانی نمیکنند. بنابراین روابط ساختاری میان نهاد آکادمیا و سایر نهادها کمک به باز تولید و تولید علمی پایدار نمیکند 4- ربط بین تولید علمی و کاربرد آن در جامعه ایران ضعیف است 5- نهاد آکادمیای ایرانی بومی نیست و زمانی میتواند به تولید کمک کند که فرد به خارج از کشور میرود و در ساختاری قرار میگیرد که بنیاد علمیاش به لحاظ تاریخی از ابتدا در آنجا پیریزی شده است. از این جهت، نهاد آکادمیای ایرانی با سازوکارهای بومی همخوانی ندارد 6- مدارک دانشگاهی کارکردهای پنهان دیگری از جمله خروج از کشور و یا یافتن موقعیت اجتماعی پیدا کرده است و تولید علمی از این جهت بیمعنا شده است 7- دانشگاهها استقلال و قدرت تصمیمگیری ندارند 8- رشتههای علمی در ایران با هم تفاوت دارند و نمیتوان حکم کلی برای همه دستگاه علمی صادر کرد. البته میتوان به به این هشت پیش شرط یا آگزیوم ، آگزیومهای دیگری هم اضافه کرد. وی در عین حال تاکید کرد: عملکرد نهاد آکادمیا و نهاد علمی در ایران در مقایسه با سایر کشورها بنا بر رتبه بندیهای دانشگاهی چندان هم بد نیست.
سخنران این نشست مدل نظری بوردیو را برای تبیین فرمالیزم و یافتن راهحل خروج از آن مناسب دانست و افزود: من هم نقش صداقت علمی و پرکسیس علمی را در ایران شبیه به بوردیو میبینم. باید قدرت انعطاف ناپذیری ساختار آموزش علمی (میدان) در ایران را نادیده گرفت و پذیرفت که از گذرگاه تغییر میدان یا ساختار آموزشی شاید نتوان تغییراتی بنیادین در فرآیند تولید علم ایجاد کرد. اما دو مفهوم جالب توجه در ادبیات علمی بوردیو که مبتنی بر تحقیقی در آموزش فرانسه بوده را باید بکار گرفت: اول میدان و دیگری عادتواره که نقش اثرگذار کنشگران علمی در ایران را مشخص میکنند. از نظر بوردیو همه ما برای تصاحب سرمایه در میدانهای مختلف از جمله آموزش در حال نزاع و رقابتیم. در عین حال عادتوارههای ما نوع پرکسیس ما در این میدانها را تعیین میکنند. بنابراین عادت وارههای آموزشی ما که ریشه در ساختارها دارند به این سادگی تغییر نمیکنند، اما کنشهای علمی سطح خُرد میتوانند این وظیفه را جامه عمل بپوشانند.اگر مبنای اثرگذاری ما در نهاد آکادمیای ایرانی رویکرد بوردیو باشد، در این صورت برای خلاصی از فرمالیسم روش شناختی دهه 1960 باید تغییرات خُرد زیر را انجام داد تا عادتوارههای فرمالیستی در میان دانشجویان و محققین تغییر کرده و خود آنها نیز معنای جدیدی به پرکسیس علمی خویش بدهند. نتیجه این فرآیند این خواهد بود که میدان یا ساختار آموزشی در نهاد آکادمیا را نیز تغییر خواهند داد و اصلاح لازم را در صداقت و اخلاق علمی از یکسو، و در تولید علمی از سوی دیگر ایجاد میکنند تا رقابت واقعی برای تولید علم و کسب سرمایه فرهنگی و سرمایه نمادین صورت پذیرد. این تغییر بجای آنکه کسب سرمایه آموزشی را معطوف به اخذ مدرک کند معطوف به نمایش کنشگری علمی در تولید علمی می کند. به عبارت دیگر تولید علمی ترفندی برای کسب سرمایه میشود و مدرک گرایی مضمحل میشود. از این جهت، لازم است به موارد زیر توجه شود:
1- تغییر در شیوه طرح مساله با در نظر گرفتن فرآیندهای الف- تشخیص مساله ب- شناخت آن ج- بیان آن.
2- حذف واژگان غیر آکادمیک از زبان نوشتاری علم نظیر کاربرد واژگانی همچون «بررسی» که ریشه اداری دارد و به غلط وارد آکادمیان ایرانی شده و به کرات و برای انتقال مفاهیم متعدد و گاه متضاد استفاده میشود.
3- تغییر در فرمولهای تعیین حجم نمونه و حذف فرمول منسوخ کوکران از شیوه محاسبه حجم نمونه.
4- انطباق روششناسی با روشهای آنلاین.
5- حذف پوپولیزم از فرآیند ارائه نتایج پژوهشها و جایگزینی آن با فرهنگ نقد و انتقاد علمی.
6- حذف افعال و ضمائر مجهول و استفاده از اول شخص مفرد (در صورتی که نویسنده یا تولید کننده یک نفر است) یا اول شخص جمع (درصورتی که نویسندگان یا تولید کنندگان بیشاز یک نفر هستند) و افعال معلوم