گروه علمی- تخصصی جامعهشناسی ورزش انجمن جامعهشناسی ایران، در هیجدهمین نشست خود که در روز هفتم بهمن ماه سال 88 در سالن کنفرانس انجمن برگزار شد، موضوع خشونت و پرخاشگری در ورزش را به بحث گذاشت. در این جلسه، دکتر محمدمهدی رحتمی، عضو هیأت علمی دانشگاه گیلان و نویسنده کتاب "جامعهشناسی خشونت ورزشی"، به ارائه نتایج یکی از تحقیقات خود در این زمینه پرداخت.
وی در آغاز، سخنان خود را با بیان مشکلات و موانع تحقیقات ورزشی به طور عام و خشونت ورزشی به طور خاص، آغاز کرد و گفت: در این زمینه، هم به لحاظ دیدگاه نظری و هم الگوهای موجود دشواریهایی داریم. در واقع، ما معمولاً ملزم به استفاده از مدلهای نظری الهام گرفته از اندیشمندان و پژوهشگران خارجی هستیم. در این خصوص، فارغ از دغدغههای ایدئولوژیک که من به آنها اعتقادی ندارم، به لحاظ تفاوت ساختار فرهنگی و اجتماعی، استفاده تقلیلی از آن الگوها، پاسخگوی نیازهای ما نخواهد بود. پس به تعبیری باید این مطالعات بومی شوند. موضوع دیگر، مربوط به مشکلات روششناختی است، دانشگاهها معمولاً گرایش به سوق دادن دانشجویان به سمت تحقیقات کمی دارند که مشکلات و مزایای خودش را دارد. از جمله مزایای چنین تحقیقاتی این است که به هر حال مسیر آن مشخص بوده و کار احتمالاً تا حدی راحتتر است؛ اما در این رابطه، من با مشاهدات و بررسیهایی که داشتم، به این نتیجه رسیدم که اگر هر دو روش کمی و کیفی را به کار بگیریم، نتیجه مناسبتر خواهد بود. در این زمینه میتوان گفت که روشهای کمی امکان رفتن به عمق را ندارند؛ گرچه از تعمیمپذیری بالایی برخوردارند. این در حالی است که روشهای کیفی امکان تعمیمپذیری ندارند ولی به جای آن؛ عمیقتر مسأله را موشکافی میکنند.
وی افزود: از سوی دیگر، در چنین تحقیقاتی با رویکرد جامعهشناسی، ما عموماً با دو مشکل عملی و تجربی مواجه هستیم. یکی از این مشکلات، عوامزدگی است. در این زمینه میتوان گفت که مثلاً در رسانهها، فراوان در مورد خشونت در ورزش صحبت میشود اما در این گفتوگوها کمتر از متخصصان دعوت میشود و به جای آن، از یک مربی فوتبال که شایع است اخلاق خوبی دارد، انتظار میرود درس اخلاق بدهد. در چنین شرایطی، من فکر میکنم اگر یک مربی میتواند درباره اخلاق ورزشی حرف بزند، احتمالاً من هم حق دارم در مورد تاکتیکها و تکنیکها نظر بدهم. این در حالی است که اگر ورزش را به عنوان یک نهاد مدرن و یک علم ببینیم، خیلی از واقعیتها را نیز میتوانیم مشاهده و بررسی کنیم. مشکل دیگر در این زمینه، تقلیل و فرو کاستن موضوعات است. این بدان معناست که ما عموماً مسائلی با ساختارهای اجتماعی و فرهنگی را به یک رفتار ساده فردی تقلیل میدهیم. در همین راستا، به نظر میرسد رویکرد صدا و سیما هم به عنوان مهمترین رسانه در حوزه ورزش، رویکردی روانشناسانه است و به همین دلیل، همه مسائل را فارغ از زمینههای اجتماعی و در بسترهای فردی مورد بحث قرار میدهد.
رحمتی در بخش دیگری از سخنان خود، با اشاره به مطالعاتی که در زمینه پرخاشگری در ورزش انجام داده، گفت: در فلسفه اجتماعی، دو رویکرد مهم در این زمینه مطرح میشوند؛ یکی رویکرد روسو و دیگری رویکرد هابز. روسو در دیدگاه خود، اخلاق، فرهنگ و رفتار را امری نه فطری بلکه اجتماعی، فرهنگی و آموزشی میداند. از سوی دیگر، هابز نیز با جمله معروف "انسان گرگ انسان است"، غریزه نوع بشر را در همین خشونت و پرخاشگری معرفی میکند. بعد از قرن بیستم، همین دو رویکرد در قالب دیدگاههای مختلفی وارد حوزه روانشناسی، روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی میشوند. در این زمینه، یکی از نظریاتی که به دلایل مختلف بسیار پرطرفدار است، نظریه "ناکامی پرخاشگری" است که از دهه 1930 در آمریکا مطرح شد و تا امروز با وجود نقدهایی که به آن شده هنوز از جمله نظریات مطرح در حوزه پرخاشگری به شمار میرود.
سخنران این بخش از میزگرد گروه جامعهشناسی ورزش، در ادامه به بیان یافتههای یکی از تحقیقاتی که در زمینه خشونت و پرخاشگری در همکاری با رادیو ورزش انجام داده، پرداخت و گفت: در یک تعریف کلی، میتوان خشونت را هر نوع آسیب زدن به دیگری، شامل تهدید، اهانت، دشنام، توهین و یا صدمه فیزیکی به صورت عمدی معرفی کرد که وجه عملی آن پرخاشگری نامیده شده و تقسیمبندیهای زیادی در مورد آن صورت گرفته است. در یکی از این تقسیمبندیها، خشونت امری بازتابی یا ابزاری شناخته میشود. بازتابی از این جهت که آن را بازتابی عاطفی میدانند. یعنی فرد به واسطه احساس نگرانی و در پاسخ به مسألهای، مرتکب خشونت میشود. مثلاً بازیکن در پاسخ خطایی که روی او انجام میشود، اقدام به خطا میکند. از سوی دیگر، در خشونت ابزاری، فرد خشونت را به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدف میبیند. علاوه بر این، دستهبندی دیگری خشونتها را به دو نوع واقعی و آیینی تقسیم میکنند. در این خصوص گفته میشود خشونت آیینی مثل غرش حیوانات است و تماشاگرهای مسابقات ورزشی نیز اغلب خشونتهایی به این صورت دارند که این با خشونت واقعی متفاوت است. در عین حال، تقسیمبندی دیگری هم در این زمینه میان خشونت کلامی و فیزیکی صورت میگیرد که در روششناسی پژوهش انجام شده در این رابطه، درباره آن توضیح خواهم داد.
رحمتی چارچوب نظری پژوهش خود را تئوری "ناکامی پرخاشگر" معرفی کرد که بر اساس آن، وقتی فردی در مسیر رسیدن به هدف با مانع روبرو میشود، اقدام به پرخاشگری میکند. او در ادامه توضیح داد: جامعه آماری ما طرفداران دو تیم استقلال و پرسپولیس بودند و در میان آنها، حدود 284 نمونه گرفتیم. با توجه به نسبتها، 60 درصد نمونه طرفداران پرسپولیس و سایرین طرفدار استقلال بودند. در کل جمعیت نمونه، بیش از 97 درصد مجرد بودند و میانگین سنی آنها حدود 19 سال بود. سطح تحصیلات نیز در حد دیپلم مشخص شده که البته اقتضای این گروه سنی است. شاخصهای ناکامی این طرفداران، مواردی چون نرسیدن به ورزشگاه، عملکرد بد بازیکنان، خطای حریف روی بازیکن تیم خودی، استنباط داوری غلط در مورد تیم مورد علاقه، شکست تیم مورد علاقه و در نهایت، عدم دسترسی به امکانات رفاهی و خدماتی مناسب تعیین شد و بر پایه آنها نتایج جالبی به دست آمد. از سوی دیگر، پرخاشگری و خشونت از هم تفکیک شده و پرخاشگری را تحقیر، توهین و شعارهای ناپسند تعریف کردیم و خشونت را با سه شاخص درگیری فیزیکی، پرتاب اشیاء و تخریب اموال ورزشگاه و اتوبوسهای شرکت واحد مورد سنجش قرار دادیم.
وی افزود: فرضیه کلان ما این بود که ناکامی طرفداران تیمهای فوتبال در دستیابی به اهداف ورزشیشان، منجر به انجام اعمال پرخاشگرانه میشود. این فرضیه را هر بار با یکی از جنبههای بروز ناکامی مورد بررسی قرار دادیم و در انتها یک بار هم به صورت جمعی آن را آزمون کردیم. از نظر آماری، بیشترین میزان احساس ناکامی در برابر شکست تیم مورد علاقه است. پس از آن، خطای بازیکن حریف، قضاوت داور، بازی نامناسب تیم، ناکامی حضور در ورزشگاه و در نهایت عدم وجود امکانات رفاهی به ترتیب در ایجاد احساس ناکامی تأثیرگذار بودهاند.
رحمتی درباره دلیل تقسیمبندی خشونت به کلامی و فیزیکی نیز گفت: در تحلیل عاملی انجام شده در این تحقیق، یک عامل مربوط به جنبههای رفتاری مشخص شد و عامل دیگر شعارهای تحقیرآمیز و زننده بر علیه بازیکنان حریف و دیگران را در بر میگرفت که آن را به عنوان خشونت کلامی مطرح کردیم و در مجموع 26درصد واریانس را تبیین کرد. در این زمینه، ما تا حد امکان سعی کردیم نمونهگیری دقیقی در طول شش ماه انجام دهیم. بررسیها در این مدت نشان داد که نزدیک به 60 درصد تماشاگران به طور کلی فاقد هر گونه رفتار پرخاشگرانه کلامی هستند. حدود 10 درصد آنها خیلی کم، 14 درصد متوسط، 15 درصد زیاد و حدود 1 درصد به میزان خیلی زیاد این رفتار را از خود نشان میدهند. از سوی دیگر، در مورد شعارها نیز 47 درصد شعارها با مضمون حمایت عاطفی از تیم، بازیکن یا شخصیت مورد نظر است. 37 درصد آنها، نوعی مضمون تحقیرآمیز دارند و 16 درصد شعارهای زننده هستند. در مورد خشونت فیزیکی هم 24 درصد افراد این رفتار را از خود نشان نمیدهند اما 32 درصد در حد کم، 26 درصد متوسط و 17 درصد در سطح زیاد یا خیلی زیاد دست به خشونت فیزیکی میزنند. با ترکیب این دو شاخص مشخص شد که 22 درصد تماشاگران فاقد هر نوع رفتار خشن هستند. 32درصد آنها خیلی کم به چنین رفتارهایی مبادرت میورزند، 20 درصد در حد متوسط، 16 درصد زیاد و حدود 10 درصد خیلی زیاد خشونت کلامی یا فیزیکی از خود نشان میدهند. در مورد نسبت انجام رفتارهای پرخاشگرانه نیز حدود 65 درصد به شعار بر علیه تیم حریف اکتفا میکردند. 20 درصد، به تخریب اموال ورزشگاه، 17 درصد درگیری با هواداران تیم مقابل و 7 درصد به خراب کردن صندلی اتوبوسها، شعارنویسی خیابانی و پرتاب اشیا میپرداختند. از سوی دیگر، 90 درصد پرسششوندگان گفتهاند که این رفتارها را به صورت جمعی و با مشارکت افراد دیگر انجام میدهند.
وی تأکید کرد: از آنجا که این رفتارها همه ناپسند شمرده میشوند، در مورد آنها امکان سوال مستقیم وجود نداشت و به همین دلیل، از شیوههای فرافکن استفاده شد. از سوی دیگر، پاسخگویان نیز در دو دسته فاقد خشونت و دارای خشونت طبقهبندی شدند. پاسخگویان دارای خشونت اولین عامل بروز رفتارهای خشن را ناکامی تیم مورد علاقه خود دانستهاند و عوامل بعدی را امکانات رفاهی ورزشگاه، تربیت نامناسب و محیط فرهنگی نامساعد معرفی کردهاند. پاسخگویان غیر خشن نیز ناکامی را عامل سوم و تربیت نامناسب را عامل اول بروز این رفتارها شمردهاند. عامل دوم از دید آنها، خودنمایی در ورزشگاه معرفی شده و بعد از آن هم مقوله سیاسی را ذکر کردهاند. از سوی دیگر، 70 درصد اعلام کردهاند که خشونت بعد از بازی رخ میدهد. 15 درصد زمان اصلی خشونتها را هنگام بازی و 14درصد قبل از بازی و عمدتاً به واسطه امکانات رفاهی ورزشگاه، مسأله خرید بلیط و ورود به ورزشگاه و نظایر آن ذکر کردهاند.
نویسنده کتاب جامعهشناسی خشونت ورزشی تأکید کرد: در میان فرضیات مورد آزمون، تأیید شده که دو شاخص ناکامی، شامل داوری و شکست تیم، روی متغیر خشونت و همچنین متغیر ترکیبی خشونت و پرخاشگری تأثیر مستقیم داشتهاند. به گفته او، از میان 87 درصد از افرادی که بعد از شکست تیمشان احساس ناکامی زیاد میکنند، 55 درصد رفتارهای منفعلانه نشان میدهند، 25 درصد تشویق را ادامه داده و 8 درصد به بازیکنان و مسئولان تیم مورد علاقه و 5 درصد به بازیکنان و مسئولان تیم حرف بد و بیراه گفتهاند. 4 درصد نیز به وسایل ورزشگاه حمله کرده یا با طرفداران تیم مقابل درگیر شدهاند و حدود 3 درصد به داور توهین کردهاند که در مجموع میتوان گفت در مقابل این شرایط، 80 درصد هیچ رفتار خشنی انجام ندادهاند. حدود 16 درصد پرخاشگری کم و 4 درصد خشونت فیزیکی نشان دادهاند.
دکتر رحمتی در پایان و در نتیجهگیری از بحث خود، خاطرنشان کرد: بر اساس یافتههای این پژوهش میتوان گفت که ناکامی طرفداران تیمهای فوتبال لزوماً به پرخاشگری منجر نمیشود و عوامل دیگری نیز در این امر تأثیرگذارند. در واقع، همانطور که این نظریات در اواخر دهه 70 و 80 میلادی نیز مورد نقد قرار گرفت، تحقیقات انجام شده در ایران هم نشان میدهند که کمتر از 10 درصد ناکامیها به پرخاشگری منجر می شوند و عموماً در کنار این مسأله، گزینههای دیگری هم وجود دارند که الگوی نقش، نشانهها و نمادها، تکرار ناکامی و مشاهده نتایج ناکامیزا از جمله این موارد هستند. با این وجود، بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه، در مورد برخی شکلهای رفتاری، همچنان تئوری ناکامی پرخاشگری میتواند مورد استفاده قرار گیرد؛ اما نه به صورت کاملاً مطلق. مثلاً مشاهده میشود که به محض اینکه تماشاچیان استنباط خطای داوری دارند، برخوردهای بسیار نامناسبی بروز میدهند. البته باید توجه داشت که حرکتهایی که بازیکنان در داخل زمین انجام میدهند، هم میتوانند باعث عکسالعملهای خاص تماشاگران شوند. از سوی دیگر، کارهایی که منجر به ایجاد مانع در رسیدن به اهداف ورزشی میشوند نیز در این میان تأثیرگذارند.
- توضیحات
-
زیر مجموعه: گزارش نشست ها
-
دسته: گزارش نشست گروه جامعهشناسی ورزش
-
آخرین به روز رسانی در 09 اسفند 1394