ghafari 0روز بیستم و ششم آبان 87 گروه علمی‏ـ تخصصی روش‏شناسی و روش‏های تحقیق در علوم اجتماعی انجمن جامعه‏شناسی ایران، در نشستی با حضور دکتر غلامرضا غفاری، عضو هیأت علمی گروه برنامه‌ریزی و رفاه اجتماعی دانشگاه تهران، به بحث در مورد پژوهش تطبیقی و مسائل روش‌شناسی تطبیقی پرداخت.

دکتر غفاری سخنان خود را در این جلسه، این‌گونه آغاز کرد: بسیاری از روش‏هایی که در علوم اجتماعی مورد استفاده قرار می‏گیرند، تطبیقی و به نوعی روش مقایسه‏ای و تطبیقی هستند. در واقع می‌توان گفت که اساساً علم و شناخت از طریق مقایسه حاصل می‏شود اما موضوعی که وجود دارد، اختلاف بر سر سطح این مقایسه‌ها است.

وی سپس ادامه داد: اسپنسر معتقد است حتی هنگامی که آدمی توصیف می‏کند، به نوعی از مقایسه بهره می‏گیرد؛ چون در این حالت نیز ویژگی یا صفتی، به شخص، مورد یا موقعیتی نسبت داده می‏شود که قطعاً در مورد آن ویژگی اطلاعات قبلی وجود دارد تا بتوان توصیفی قابل درک و توجه ارائه داد.

غفاری گفت: روش مقایسه‏ای در رشته‏های مختلف، در سطح خرد و کلان وجود دارد. برای مثال در رشته‏ای در سطح خرد مانند روان‌شناسی، با روان‏‏شناسی تطبیقی مواجه هستیم و در رشته‏هایی که در سطح کلان کار می‏کنند نیز از قبیل جامعه‏شناسی کلان و مردم‏شناسی و فرهنگ، به نوعی با مقایسه سر و کار داریم.

وی با بیان این تعریف کلی که در تحلیل تطبیقی، دو جامعه با یکدیگر مقایسه می‏‌شوند، ادامه داد: چارلز راگین معتقد است که به لحاظ عملی، این تعریف که روش تطبیقی روش مقایسه بین دو جامعه است، تعریف رسانا و کارگشایی است ولی از طرف دیگر، کارهای تطبیقی ـ تاریخی بسیاری را می‏توان دید که مربوط به دو جامعه نیستند؛ بنابراین نمی‏توان روش تحلیل و تطبیقی را تنها به روش تحلیل بین دو جامعه و یا بیشتر فرو کاست. از سوی دیگر، رویکرد دیگری که راگین  مطرح می‏کند این است که تحلیل تطبیقی، در واقع تحلیلی چند سطحی است و این چند سطحی بودن گاهی مطالعه در سطح کلان و گاهی درون سیستم‏ها را در بر می‌گیرد.

دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در ادامه، با بیان اینکه بحث‏های راگین در کارهای اسپنسر نیز مشاهده می‏شود، گفت: تأکید اسپنسر بیشتر بر روی نگاه موردمحور است و به همین دلیل مفهومی را که مطرح می‏کند، نوعی مطالعه تطبیقی نظام‏‏مند تشریحی است. در واقع، او معتقد است که با نگاه تشریحی و توصیفی، می‏توان عمق لازم را به تحقیقات داد.

غفاری در عین حال خاطرنشان کرد: منطق روش‏شناسی تحلیلی را می‏توان به نوعی از طریق مقایسه بین آنچه که به صورت مرسوم در روش‏شناسی علوم اجتماعی از آن استفاده می‏کنیم و آنچه که در حوزه روش‏شناسی تطبیقی دنبال می‏شود، روشن کرد. به همین دلیل می‏توان روی آیتم‌هایی که در این دو حوزه مطرح هستند، متمرکز شد تا برداشت و پنداشتی را نسبت به منطق این روش پیدا کرد. در واقع،‌آنچه که در روش‏شناسی مرسوم مطرح است یا آنچه که در علوم اجتماعی آورده شده، دسترسی به یک سری الگوهای عام از یک جمعیت وسیع، از طریق مشاهدات پژوهشگر است. این در حالی است که موردهایی که در پژوهش‏های تطبیقی انتخاب می‏شوند از سه ویژگی برخوردارند. اول آنکه معمولاً پهن دامنه هستند و این امر معمولاً به دلیل پرسش‌های بزرگ به کار برده شده در آنها است. دوم اینکه این موارد به لحاظ تاریخی محدودند و معمولاً در میان آنها، موردهای زیادی مورد برای مطالعه وجود ندارد و در آخر اینکه در موردهایی که در پژوهش‌های تطبیقی انتخاب می‌شوند، غالباً ویژگی‌های فرهنگی اهمیت زیادی دارند.

دکتر غفاری همچنین یادآور شد:‌فردی که با روش تطبیقی کار می‏کند، برای ورود به عمق، نیاز به برخورداری از دانش قابل اعتنایی نسبت به موردی که مطالعه می‏کند، دارد و این امر خود نیازمند تلاش و کوشش بسیاری است. به تعبیر دیگر، پژوهشگر روش تطبیقی باید در زمینه فعالیت خود، به یک تئوری اولیه رسیده باشد.

دکتر غفاری در بخش دیگری از سخنان خود، به مقایسه بین روش تطبیقی با روش‌های مرسوم پرداخت. او در این باره گفت: در روش‏های مرسوم، نظریه‏ها از قبل مشخص هستند البته یکی از تکنیک‏هایی که در روش تطبیقی استفاده می‏شود، این خصلت را دارد امّا در مورد همه‏ روش‌ها چنین نیست. در واقع، به تعبیری می‌توان گفت که در روش تطبیقی، حتی نظریه‏های موجود نیز در آغاز صراحت لازم را نداشته و به صورت نظام‏مند نیستند؛ بلکه در طول کار، به بسط نظریه و توسعه آن از طریق این روش کمک می‏شود و بدین ترتیب، نظریه صورت دقیق‏ و مناسبتری پیدا می‏کند. از سوی دیگر، پژوهش‏های مرسوم دیگر، همواره به دنبال متغیرهای مستقل بوده و به تغییرات متغیر وابسته معطوف‌اند؛ درحالی که در مطالعات تطبیقی، چنین حالتی معمولاً وجود ندارد.

وی افزود: یکی دیگر از تفاوت‌های روش تطبیقی با دیگر روش‌ها در این است که در روش‏شناسی‏های مرسوم، پژوهشگر در پی آن است که الگوهای ارتباطی میان متغیرها را شناسایی کند. این در حالی است که در حوزه روش‏شناسی تطبیقی، بیشتر بر روی معناسازی موردها تمرکز می‏شود و به همین دلیل، در این روش، مفهوم تفسیر و تعبیر، در صورت‏های مختلف، بسیار مطرح است. علاوه بر آنچه گفته شد، باید در نظر داشت که منطق روش‏شناسی تطبیقی نه خصلت منطق کمی را دارا است و نه خصلت منطق کیفی؛ بلکه ترکیبی از منطقی کیفی وکمی را در بر می‌گیرد و می‌توان ترکیبی از آنچه که در منطق اثباتی و منطق غیراثباتی مطرح می‏شود را در منطق تعبیری و تفسیری این روش ملاحظه کرد.

سخنران این نشست گروه روش‌شناسی همچنین گفت: در واقع بحث روش‏شناسی تطبیقی در میان دو طیف نسبی‏گرایی رادیکال و اثبات‏گرایی رادیکال قرار دارد و با توجه به ماهیت روش‏شناسی تطبیقی و موارد مورد پژوهش در آن، نمی‏توان این بحث را با نسبی‏گرایی رادیکال و اثبات‏گرایی رادیکال دنبال کرد.

وی در ادامه، به بیان سه ویژگی همیشگی پژوهش‏های تطبیقی معطوف به پرسش‏های کلان و بزرگ پرداخت و در این باره گفت: اولین ویژگی در این زمینه، بحث تحلیل است. دیگری بحث کشف زمان‏بندی فرآیندها است و در آخر، به‌کارگیری مقایسه نظام‏مندی که اساساً خصلت متن‏گرایانه پیدا می‏کند، اهمیت زیادی می‌یابد.

غفاری همچنین خاطرنشان کرد: بحثی که در خصوص انواع پژوهش‏های تاریخی ـ تطبیقی مطرح می‏شود، همان بحثی است که درباره‏ انواع پژوهش‏های تاریخی ـ تطبیقی مطرح است. در واقع، در یک بحث بنیادی که همیشه وجود داشته، تمام افرادی که در حوزه روش‏شناسی تطبیقی کار کرده‏اند، راجع به اینکه مطالعات مورد محور یا متغیر محور هستند، اتفاق‏نظر دارند.

وی افزود: زمانی که مطالعه بزرگ می‏شود، بر اثر گستره‏ای که پیدا می‏کند، دامنه‏ آن وسیع می‏شود و می‏توان متغیرهای بیشتری را تحت پوشش قرار داد؛ به عبارت دیگر، می‏توان شئون مختلف را در ارتباط با حوزه دید و یا می‏توان در رابطه با موردی که کلان است، خرده سیستم‏های مختلفی را تعریف کرد و از این طریق، متغیرهای دیگری را تحت پوشش قرار داد؛ اما در حالت عکس آن، اگر موردهای مورد مطالعه کوچک شوند، صرفاً برحجم موردها افزوده می‏شود و به میزان این افزایش، به نوعی تعداد متغیرها کمتر می‌شوند. از سوی دیگر، هر چه مورد مطالعه خصلت واحد و یگانه‌ای داشته باشد، مورد کوچکتر و در نتیجه متغیرهای کمتری را تحت تأثیر قرار می‏دهد.

دکتر غفاری در ادامه سخنان خود، به بحث معادل‌سازی پرداخت و گفت: در معادل‏سازی متنی، این پرسش مطرح است که آیا در متن‏ها، موقعیت‏ها قابل مقایسه هستند و تا چه میزان پژوهشگر اجازه‏ این مقایسه را دارد. همچنین در معادل‏سازی مفهومی و در نهایت در معادل‏سازی سنجش، شاخص‏های کمی که استفاده می‏شوند، مواردی اساسی هستند که پژوهشگر باید به آن‌ها توجه کند.

وی در عین حال تأکید کرد: در روش‌های معمول، محقق به نوعی تئوری مورد نظر خود را مورد پالایش قرار داده و نظریه را بسط می‏دهد؛ امّا در بسیاری موارد، به نوعی شاهد تحقیق‏های تطبیقی ـ تاریخی هستیم که از قبل چارچوب محکمی دارند و در واقع محقق بر اساس تئوری‏هایی که چارچوب کار او را تشکیل می‌دهند، به سراغ جوامع مختلف رفته و تحقیق کرده است که آیا چارچوبی که برای نظریه خود در نظر گرفته، در جامعه مورد مطالعه‏اش حضور پیدا می‏کنند یا خیر.

غفاری افزود: شیوه جدیدی که مورد توجه بسیاری از محققین قرار گرفته و از آن گاهی به عنوان رویکرد و گاهی به عنوان تکنیک یاد می‌شود، شیوه "مسیر وابسته" است. در این رویکرد، این نکته مطرح می‌شود که پژوهشگر با توجه به عنصر فرآیندی و زمان‏بندی که در کار روش‏شناسی و تحلیل تطبیقی مطرح است، به‌ نوعی باید سیر تحولاتی مورد مطالعه را به صورت زنجیره‏ای مورد توجه قرار دهد. در قالب این زنجیره و در قالب این پیوست است که باید موردها را دنبال کرد که به این پیوست، ساختار تحلیل تبیین مسیر وابسته گفته می‏شود. این امر نیازمند پنج شرط است. نخست، شرایطی که خود متن دارد و جایی که پژوهشگر تحلیل خود را از آنجا شروع می‏کند. دوم، یافتن لحظه‏ بحرانی، نقطه‏های بزنگاه، نقطه‏ای استراتژیک و بحرانی که پیدا کردن این نقاط کار سختی است. سوم، فشار ساختاری که در نمونه مورد مطالعه تجربه می‏شود. چهارم، زنجیره‏ی واکنش و در نهایت نتیجه‏ای که حاصل می‏شود.

دکتر غفاری در خاتمه سخنانش تأکید کرد که اساساً در تحلیل روش‏های تطبیقی، باید تلاش شود که روش‏ها و تکنیک‏های مختلف مورد استفاده قرار گیرند. در عین حال، نباید فراموش کرد که موردی را که مطالعه می‏کنیم و مشاهده اولیه‌ای که با آن مواجه می‏شویم و آنچه که در ادامه پیوستگی دارد، در نوع روش‏هایی که معمولاً مورد استفاده قرار می‏گیرند، بسیار تعیین‏کننده‌اند.