abdi 1روز بیستم آبان ماه سال جاری، گروه علمی- تخصصی مسائل و آسیب‌های اجتماعی انجمن جامعه‌شناسی ایران، نشستی را با سخنرانی عباس عبدی برگزار کرد که طی آن، موضوع عوامل موثر بر شکاف‌های منطقه‌ای مصرف مواد مخدر مورد بررسی قرار گرفت.

عبدی در آغاز، با اشاره به اینکه سخنرانی‌اش برگرفته از پژوهشی است که با همکاری سمیرا کلهر در زمینه "شکاف‌های منطقه‌ای در نگرش ایرانیان" انجام شده، گفت: اگرچه مواد مخدر پدیده‌ای جهانی است و تقریباً قریب به اتفاق کشورهای دنیا به نوعی درگیر با آن هستند، اما در این میان ایران از جمله کشورهایی است که در صدر مناطق درگیر با مواد مخدر و سوء مصرف آن قرار دارد. از نظر قاچاق، به دلیل قرار گرفتن در همسایگی افغانستان، ایران اصلی‌ترین راه ترانزیتی مواد آنجا به غرب و اروپاست.

وی سپس به طرح مسأله بحث خود پرداخت و گفت: در اینکه قاچاق مواد مخدر و سوء مصرف آن در ایران یک مسأله اجتماعی و در حال تبدیل شدن به یک بحران است، نوعی اتفاق‌ نظر وجود دارد و از آنجا که یکی از مشخصاتی که برای تعیین موضوعی به عنوان مصداق مسأله اجتماعی ذکر می‌شود، وجود اتفاق ‌نظر نسبی مردم در این مورد است، می‌توان قاچاق و سوء مصرف مواد مخدر را به عنوان یک مسأله اجتماعی در ایران معرفی کرد.

عبدی افزود: اگر توجه کنیم که تورم به عنوان یک پدیده مزمن در طول سه دهه گذشته همه جامعه را درگیر خود کرده، با این حال در نظرسنجی صورت گرفته، مردم فقط چند درصد بیشتر از مواد مخدر به تورم اهمیت داده‌اند و این نکته به تنهایی معرف اهمیت این مسأله در اذهان ایرانیان است. در واقع، این اجماع نسبی طبعاً نقطه قوتی برای اتخاذ سیاست‌های لازم جهت مقابله با این بحران است، اما ممکن است در فهم یک مسأله اجتماعی، مانند مواد مخدر و سوء مصرف آن‌، و نیز راه‌حل‌های پیشنهادی برای حل مسأله اجتماعی، تفاوت و حتی اختلاف‌نظر شدیدی وجود داشته باشد؛ به عنوان نمونه می‌توان به ارزیابی مردم از معتاد و مجازات استحقاقی او و قاچاقچی اشاره کرد و اینکه علی‌رغم توافق نسبت به جدی بودن مسأله اعتیاد، توافق چندانی در جامعه درباره راه‌حل‌های این معضل اجتماعی وجود نداردو

وی در ادامه، با اشاره به اهمیت موضوع اعتیاد در ایران و تعداد بسیار زیاد تحقیقاتی که ظرف چهل سال اخیر در این زمینه صورت گرفته، خاطرنشان کرد: پیمایش نگرش ایرانیان به مصرف مواد مخدر که در 23 مرکز استان کشور و یک شهر بزرگ و با نمونه‌ای 13364 نفری در فاصله دو ساله 1384-1382 انجام شده، شامل مجموعه متنوعی از متغیرها، از جمله شناخت مواد مخدر، مصرف آن، ارزیابی از سوء مصرف، ارزیابی از مصرف‌کننده، استعداد مصرف، نگرش نسبت به آینده مواد مخدر، مواجهه با مصرف مواد و بالاخره اقدامات و مداخله دولتی مجموعه موضوعات پیمایش شده است.

عبدی سپس در بیان پرسش‌های پژوهش خود، میزان و نسبت شکاف‌های منطقه‌ای در هر زمینه یا عامل، رتبه‌بندی مناطق نیز در هر مورد و تأثیر ویژگی‌های منطقه‌ای در توضیح تفاوت‌های مذکور را مورد توجه قرار داد.

وی همچنین چارچوب مفهومی پیمایش را نظریه بوردیو درباره کنش انسانی عنوان کرده و گفت: سه مولفه اصلی این چارچوب نظری، فضای اجتماعی، سرمایه اقتصادی و فرهنگی و عادت‌واره هستند که مجموع این سه مفهوم، سبک زندگی فرد شناخته می‌شود. در مدل تحلیلی پیمایش مورد استناد نیز، نگرش به پدیده مصرف مواد مخدر و فضای سبک زندگی، دو مفهوم اصلی شناخته شده‌اند. به بیان دیگر قصد بر این بوده که مشخص شود میزان شناخت جامعه مورد مطالعه از پدیده مصرف مواد مخدر چقدر است؛ جامعه چه احساسی نسبت به مصرف مواد مخدر داشته و نهایتاً اینکه تا چه حد، در فرد آمادگی روانی برای انجام این عمل وجود دارد.

عبدی در ادامه با تأکید بر اینکه این پژوهش از نوع تحلیل ثانویه است، در مورد حجم نمونه گفت: حجم نمونه با احتمال تعمیم 95%، برای هر شهر حدود 400 نفر تعیین شد که در پیمایش مورد استناد، این مسأله درباره شهرهای کوچک‌تر رعایت شده و در شهرهای بزرگ نیز به تناسب، حجم نمونه افزایش یافته است. اما از آنجا که حجم نمونه‌ها متناسب با جمعیت شهرها نیست، نتایج پیمایش تنها قابل تعمیم به هر یک از شهرهاست.

وی سپس در بیان نتایج این تحقیق، گفت: در بحث شکاف‌های منطقه‌ای، کمترین تفاوت منطقه‌ای در مورد، احساس ناراحتی در برابر اطلاع از مصرف مواد مخدر از سوی یکی از افراد نزدیک دیده شده است. در مقابل بیشترین شکاف‌ها نیز مربوط به ارزیابی تجربی از مصرف مواد مخدر و نیز هم‌نشینی با مصرف‌کننده است. به عبارت دیگر می‌توان گفت که در مناطق مختلف، تفاوت در عینیت موضوع، به همان اندازه، موجب تفاوت در ذهنیت مردم نشده است. این در حالی است که از سوی دیگر، در میان عوامل مختلف، وجود تفاوت نگرش چشمگیر میان مناطق، در زمینه "موافقت با راهبرد آزادسازی" به چشم می‌خورد و این امر، از اهمیت زیادی برخوردار است.

عضو گروه مسایل و آسیب‌های اجتماعی انجمن جامعه‌شناسی ایران تصریح کرد: بررسی‌ها حاکی از آنند که تفاوت در عینیت مربوط به مواد مخدر در برخی مناطق، به تدریج در حال بازتولید ذهنیت متناسب با خود بوده و با گسترش نمودهای افزایش مصرف در برخی مناطق، ذهنیت متناظر با آزادسازی مواد مخدر نیز بیشتر شکل می‌گیرد که همین ذهنیت ممکن است در مرحله‌ای به مانعی در راه برنامه اجرایی مبارزه با مصرف مواد مخدر تبدیل شود.

وی ادامه داد: در بیان کلی نگرش و رفتار مشخص پاسخگو بر تساهل یا سخت‌گیری در برخورد با مصرف مواد مخدر و نیز مصرف بیشتر مواد در منطقه، پرسش‌هایی با مضموناحساس ناراحتی در برابر شنیدن خبر مصرف مواد مخدر یکی از افراد دور یا نزدیک خانواده، اعتقاد به تأثیرات منفی مصرف مواد مخدر، میزان ابراز نگرانی از مصرف مواد مخدر، تلقی مصرف‌کننده مواد مخدر به عنوان یک فرد عادی، میزان طرد مصرف‌کننده، تمایزگذاری ارزشی پاسخگو با مصرف‌کننده مواد، آمادگی رفتاری فرد برای مصرف مواد، هم‌نشینی با مصرف‌کننده مواد، میزان احتمال مصرف مواد مخدر در میان "گروه خودی" یا "گروه دیگری" در آینده، میزان موافقت با راهبرد آزادسازی، میزان مخالفت با راهبرد برخورد و میزان موافقت با تست اعتیاد مطرح شده و نتایج حاصل از آنها مورد بررسی قرار گرفتند.

عبدی با اشاره به نتایج به‌دست‌آمده، مناطق 23گانه پژوهش را در قالب پنج دسته تقسیم‌بندی کرد و گفت: در دسته نخست،شهرهای تبریز و زنجان می‌گنجند که مصرف مواد در آنجا کمتر بوده و آمادگی رفتاری مردم نیز، هم به لحاظ عینی و هم به لحاظ ذهنی برای مصرف مواد مخدر، با فاصله زیاد، پایین‌تر از سایر مناطق نشان داده می‌شود. این در حالی است که بندرعباس و کرمان در گروه مقابلِ این دسته قرار می‌گیرند. در این مناطق، هم آمادگی ذهنی و هم آمادگی عینی مردم برای مصرف مواد مخدر بیشتر است. پس از این دو گروه که فاصله نسبتاً زیادی نسبت به سایر گروه‌ها دارند، دسته سوم، شامل شهرهای بوشهر، یزد، کرمانشاه، رشت است که به لحاظ آمادگی رفتاری عینی و ذهنی در وضعیت پایین‌تری نسبت به سایر مناطق (بعد از دسته اول)، قرار دارند. حال آنکه شهرهای همدان، خرم‌آباد، اهواز، گرگان و قم در دسته‌ مقابل گروه سوم قرار می‌گیرند. این گروه با وجود آنکه که آمادگی رفتاری و ذهنی کمتری نسبت به بندرعباس و کرمان برای مصرف مواد مخدر دارند، اما از دیگر مناطق مستعدترند. بالاخره، گروه میانی که از حیث شاخص مورد سنجش در وسط طیف قرار می‌گیرد، شامل شهرکرد، قزوین، ارومیه، ساری، اصفهان، زاهدان، سنندج، شیراز، تهران و مشهد است. در این زمینه باید در نظر داشت که از جمله مهم‌ترین ویژگی‌های پاسخگویان مناطق مستعدتر برای مصرف مواد مخدر، این است که آنها نسبت به نقش عوامل محیطی و دیگر عوامل در مصرف مواد مخدر اعتقاد کمتری داشته و گویی مصرف مواد را امری نسبی و به نوعی انتخاب آگاهانه می‌دانند.

سخنران این نشست در ادامه، در تقسیم‌بندی متغیرهای موثر در سوء مصرف مواد مخدر، متغیرهای نسبت زندانی‌ها، فاصله از زاهدان، نسبت سیگاری‌ها، نسبت پرونده‌های قضایی و سرقت را در دسته نخست و از جمله متغیرهایی معرفی کرد که ارتباط مستقیم با متغیر وابسته دارند. وی دومین دسته را متغیرهای فرهنگی عنوان کرد و با این توضیح که منظور از متغیرهای فرهنگی، مواردی هستند که به فرهنگ خاص و ویژه هر منطقه برمی‌گردند و در عین حال، قومیت و مذهب را شامل می‌شوند؛ گفت: آذری، لر، کرد، فارس و سنی بودن پنج متغیر این مقوله هستند که در 28 مورد حضور معناداری در معادلات رگرسیونی داشته‌اند.

وی سپس دسته سوم را متغیرهای اجتماعی دانست و خاطرنشان کرد: منظور از متغیرهای اجتماعی، ساختار جمعیت، شامل تعداد و هرم جمعیتی، شاخص توسعه‌یافتگی و فعالیت‌های نهادهای مدنی است که در 16 مورد از معادلات حضور معناداری داشته‌اند و نقش بعدی را در توضیح متغیرهای وابسته ایفا می‌کنند.

عبدی آخرین دسته از متغیرها، را متغیرهای معرف نابسامانی نام‌گذاری کرده و گفت: متغیرهای نسبت طلاق، بیکاری و مهاجرت را می‌توان در ذیل این عنوان دسته‌بندی کرد که در 13 مورد از معادلات حضور معناداری از خود نشان داده‌اند اما به نظر می‌رسد به لحاظ مقادیر ضرایب بتای (Beta) آنها در معادلات رگرسیون، اهمیت تأثیر این دسته از متغیرها از دسته سوم بیشتر یا هم‌اندازه است.

عباس عبدی در خاتمه، در نتیجه‌گیری از بحث خود، گفت: به طور کلی ذهنیت مردم مناطق مختلف کشور نسبت به مواد مخدر، در موضوعات انتزاعی و نگرانی‌ها از آثار سوء مصرف مواد با یکدیگر شباهت‌های فراوان دارد؛ اما هنگامی که این ذهنیت درباره ارزیابی تجربی از مواد مخدر و موضوعات مرتبط با آن و یا راه‌حل این مشکل مورد توجه قرار می‌گیرد، تفاوت‌ها نسبتاً زیاد می‌شوند؛ به طوری که دستیابی به راه‌حلی قابل قبول برای اقدام را با مشکل مواجه می‌کنند. این تفاوت‌ها نه تنها میان مردم یک ناحیه وجود دارد، بلکه میان مناطق مختلف کشور هم دیده می‌شود. به عبارت دیگر برحسب اینکه مردم چه منطقه‌ای مورد سوال واقع شوند، ارزیابی آنها از مبارزه با مواد مخدر و موضوعات تجربی و راه‌حل‌های مبارزه با مواد مخدر نسبتاً متفاوت از یکدیگر می‌شود، در حالی که در مقولات انتزاعی چنین تفاوتی بسیار اندک است. بنابراین شکاف میان ذهنیت در امور انتزاعی مواد مخدر با امور تجربی آن در میان مردم و نیز در مناطق مختلف کشور را می‌توان از جمله مواردی معرفی کرد که توجه به آنها در تصمیم‌گیری‌ها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.