گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران با برگزاری نشستی در تاریخ ۱۳ اذر ۱۳۹۵ با حضور دو سخنران دکتر کمال اطهاری، نویسنده و پژوهشگر حوزه اقتصاد سیاسی و سیاوش شهریور، مدیرکل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران به بررسی بحران حاشیهنشینی پرداخت.
در بخش اول نشست دکتر کمال اطهاری بحث خود را با عنوان«چگونه تله فضایی شکل میگیرد؟» آغاز کرد و گفت:من مایلم اصطلاح «تله فضایی» را به جای انواع سکونتگاههای رسمی و محلات فرودست به کار ببرم. علت اینکه اصطلاح حاشیهنشینی را درست نمیدانم این است که این طبقات صرفا در حاشیه شهرها حضور ندارند و حتی گاهی در متن شهر حضور دارند. ساکنان تلههای فضایی فقر، همه شهروند هستند و تکالیفی دارند اما حقوقی ندارند. از این رو آنها شهربند هستند نه شهروند. «عدالت استحقاقی» به این معنی است که همه انسانها استحقاق دارند در آغاز ورود به جامعه (فعالیت رسمی اجتماعی) از امکانات (فرصتها، بخت بازار) برابر برخوردار باشند. از آن جمله جغرافیا (استبداد فضا) این فرصت (بخت) را از آنها سلب نکند. بهعنوانمثال اگر شما در کودکی دسترسی به مدرسه خوب نداشتهباشید نمیتوانید بهخوبی در آن جامعه رشد کنید و درواقع در حق شما بیعدالتی رخ داده است. اینجا درواقع تله فضایی رخ داده و باعث تشدید تله طبقاتی شدهاست. بنابراین اهمیت عدالت فضایی باعث به وجود آمدن مفهوم حق به شهر (Right to the City) شدهاست که امروزه وارد مباحث حقوق بشری هم شدهاست .عدالت به معنای استحقاق یعنی اینکه همه شهروندان مستحقاند در آستانه ورود به جامعه بتوانند در خط آغاز مسابقه برابر باشند نه اینکه عدهای در خط اول و عدهای در خط سوم و چهارم و پنجم باشند. این عدالت به مثابه استحقاق و انصاف نیست. روشن است که اگر خط آغاز مسابقه از ابتدا با تبعیض همراه باشد جامعه همواره درگیر بیعدالتی و برنده و بازنده از قبل مشخص خواهد بود. توزیع عادلانه درآمد، یک مقوله در تحقق عدالت؛ فضا هم مقوله مهم دیگر است. حاشیهنشینها هم شهروندان این سرزمین هستند و بسیاری از آنها شناسنامه ایرانی دارند اما به جبر زمانه و اتفاقات تاریخی به حاشیه شهرها رانده شدهاند. وقتی برای جمعیتی از شهروندان، امکانات اولیه شهری مانند حق تحصیل رایگان یا وسایل حملونقل آسان فراهم نباشد و از طرفی دیگر دارای موقعیتهای شغلی متنوع و درآمدی مشخص نباشند، پس عدالت اجتماعی به وقوع نمیپیوندد و این اتفاق بر خلاف قانون اساسی کشورمان است. همچنین حاشیهنشینها در اتفاقات سیاسی هم نقش بسیار پر رنگی را ایفا میکنند که نمونههایش را میتوان در انتخابات اخیر آمریکا مشاهده کرد. بسیاری از کارشناسان معتقدند که ترامپ با جلب توجه طبقات فرودست و ناراضی از سیاستهای آمریکا، توانسته به صندلی ریاست جمهوری برسد. اگر در فضای نزدیک به خانه در یک کلانشهر مدرسه مناسب نباشد، دسترسی به وسایل حمل و نقل ارزان امکانپذیر نباشد، امکان دستیابی به مواهب اجتماعی وجود نخواهد داشت و درست از همین جا تله فضایی شکل میگیرد.
وی افزود: تله فضایی (spatial trap) به شرایط جغرافیایی معینی گفتهمیشود که روابط اجتماعی یا اقتصادی یا سیاسی ویژهای را بازتولید میکند.بهطور مثال تله فقر فضایی (spatial poverty trap) مکانی است که سرمایه جغرافیایی آن به دلایل کالبدی، طبیعی، مالی، اجتماعی، نمادین، و انسانی (در ایران بهعلاوه مدیریتی) ضعیف و دچار فقر شدید است. تله فقر فضایی از جاهای دور افتاده و دارای استعداد کم طبیعی یا ارتباطی تا مراکز شهری (down town) کشورهای بیشتر توسعهیافته تا بافتهای فرسوده و سکونتگاههای غیررسمی درونی و پیرامونی شهرهای کشورهای کمتر توسعهیافته میتواند به وجود آید. به تله فقر فضایی در اقتصاد شهری در ایالاتمتحده، ناهمخوانی فضایی (spatial mismatch) گفته میشود که ثابتشده دو دلیل اصلی دارد: کمبود حملونقل عمومی، تبعیض مسکن برای اقلیتهای نژادی. در طول زمان ازدیاد بیکاری، پایین آمدن سطح تحصیلات و مهارت به ازدیاد بزهکاری و تشدید تله فضایی فقر میانجامد. در ایران تلههای فضایی در اساس در اثر شهروندزدایی (کنارگذاشتگی) جغرافیایی (فضایی) و کم درآمدها (طبقاتی) در برنامههای توسعه و به ویژه مسکن و شهرسازی، نبود رابطه هم افزایی سیاست اجتماعی با رشد اقتصادی، حاکمیت اقتصاد رانتی و بورژوازی فرومایه و بالاخره نبود مشارکت دموکراتیک رخ داده است. تله فضایی فقر، محیط مصنوع و ساخته دست بشر است. سیستان و بلوچستان یک تله فضایی فقر بزرگ است. یکی از دلایلی که فقر در جامعه ما از بین نمیرود این است که همه به دنبال آناند که نهادهایی بسازند که تلههای فضایی را بشکنند در حالی که ما میبینیم در ثروتمندترین منطقه ایران به لحاظ منابع زیرزمینی مردم بومی در چه فقری دست و پا میزنند. منطقه مازندران یکی از مهمترین تلههای فضایی رانت است که عده ای با رانت، جنگل و دریا را تصاحب کردهاند. رشد جمعیت مازندران یک درصد است در حالی که رشد طبیعی جمعیت 5/1 درصد است و این یعنیمهاجرفرست بودن منطقه در حالی که سالی۲۰میلیون گردشگر دارد اما به دلیل رانت، بومیهای منطقه از مواهب مازندران محروم شدهاند. استان مازندران به دلیل طبیعت و شرایط اقلیمیاش یکی از مهاجرپذیرترین استانهای کشور است در حالی که در سالیان اخیر، مردمش تبدیل به فقیرترین مردم کشور شدهاند و درصد بیکاری به شدت افزایش یافتهاست. این اتفاق به دلیل عدم مدیریت صحیح و پیشبینی مدیران برای کنترل جمعیت حاشیهنشینهاست که زندگی مردم شهر را دچار اختلال کرد و این تله فضایی را به وجود آورد. یا در همین شهر تهران، بسیاری از نقاط شهر از مترو و اتوبوس و خطوط منظم تاکسی بیبهرهاند و همین مورد زندگی روزمره بسیاری از شهروندان را دچار اختلال میکند. پس این جمعیت هم درگیر تله فضایی تبعیض هستند و درگیر بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی میشوند. کل شهر تهران یک تله فضایی رانت است چون اقتصاد مولد ندارد. شهرداری هم در ساخت این تله فضایی و گسترش آن بسیار نقش دارد. مسکن مهر هم یکی دیگر از تلههای فضایی فقر است که سازمان یافته و شکل گرفته در حالی که تلههای فضایی فقر و سکونتگاههای غیررسمیخود به خود به وجود آمدهاند. با این اوصاف واقعا باید بپرسیم عقل بشر به کجا میرود! ناکارآمدیهای برنامه توسعه، اقتصاد رانتی را به وجود آورده و این اقتصاد هم تله فضایی فقر را گسترده کردهاست. در ایران به جای شهری شدن سرمایه، شهری شدن رانت در جریان است.
او گفت: حدود 20 تا 30 درصد شهرهای ایران دارای سکونتگاههای غیررسمیاند. طبق پژوهشها ، سخت ترین تله فضایی در تهران 5/1 میلیون نفر و در مجموع حدود 3 میلیون نفر در تلههای فضایی شهر تهران و 3 میلیون نفر پیرامون تهران و کرج اقامت دارند. در محدوده بافت فرسوده ما شاهد سکونت 10 میلیون نفر، 2.8 میلیون خانوار،2.6 میلیون واحد مسکونی در 77 هزار هکتار بافتهای فرسوده و با ارزش شهری هستیم. همچنین در محدوده سکونتگاههای غیررسمی، 11 میلیون نفر، 3.2 میلیون خانوار و 2.9 میلیون واحد مسکونی در 56 هزار هکتار و نیز از حدود 900 محله شناسایی شده 300 محله از این نوع سکونتگاهها در اراضی خارج از محدودههای رسمی شهرها سکونت دارند. این آمار، نتیجه تغییر قوانین شهرسازی و متنوع نبودن قشربندیها و شهروندزدایی است. همچنین نبود انواع سرمایه و سازماندهی نادرست این سرمایهها و عدم انباشت آنها در ایجاد تله فضایی فقر موثرند.تله فضایی اقتصاد نامولد یا شهریشدن رانت، بزرگترین تله است. اگر دیوید هاروی از شهری شدن سرمایه سخن میگوید ما در ایران شهریشدن رانت را داریم که طی آن بورژوازی فرومایه به دنبال ساخت فضا بر اساس رانت است. درحالیکه در شهریشدن سرمایه هاروی، فضا بر اساس رقابت برای تولید و بازتولید ارزش اضافی سازماندهی میشود. ولی در ایران بورژوازی فرومایه یا لمپن بورژوازی با انحصار و ایجاد رانت قصد سازماندهی فضا را دارد. بر این اساس، در شهر تهران درمجموع حدود ۳ میلیون نفر و حدود ۳ میلیون نفر هم در اطراف تهران و کرج در تله فضایی فقر زندگی میکنند. در طرح جامع جمعیت شهر تهران در افق طرح (۱۴۰۵) معادل ۸٫۷ میلیون نفر پیشبینیشده بود لیکن برنامهها برای تأمین نیازهای خدمات شهری بر مبنای جمعیتی معادل ۹٫۱ میلیون نفر انجام شدهاست.اما در دولت قبل، ظرفیتپذیری سکونت، بر مبنای حدود ۲۰ درصد مازاد بر پیشبینی جمعیت فوق و به منظور توسعه ساختوساز و جلوگیری از رکود بازار مسکن، برای ۱۰٫۵ میلیون نفر جمعیت تا افق طرح، افزایش یافت.همزمان با ابلاغ طرح تفصیلی در شهر تهران در تاریخ چهارم اردیبهشتماه سال ۹۱، شورای عالی شهرسازی و معماری با حضور رئیسجمهور وقت تشکیل جلسه داد و مجموعهای هشت بندی را به تصویب رساند. در بندهای یک تا چهار آن عملاً زیرپهنههای مسکونی با بارگذاری کم به زیرپهنههای با حداکثر بارگذاری تبدیل شدهاست. در پنجمین بند این مصوبه زیرپهنه R242 که مربوط به باغات بههمپیوسته شهر تهران ازجمله باغات کن، سوهانک و ازگل بود و دارای بارگذاری حداکثر ۱۵ درصدی بودند، به بارگذاری ۱۲۰ درصد تبدیل شدند. مهمترین تخلف شورای عالی شهرسازی و معماری سابق بند ۶ این مصوبه بود که کلیه اراضی زمین شهری یعنی پهنههای M و R اراضی توسعه شهری که برای سرانههای هفتگانه [خدمات شهری] پیشبینیشده بود، تبدیل به پهنههای مسکونی و تجاری شدهاست.نمودار نحوه توزیع کم درآمدها در مناطق تهران و کرج نشان میدهد اکثر افراد کم درآمد در اطراف تهران و کرج مجتمع شدهاند و این یعنی تله فضایی فقر.
یکی از عوامل تله فضایی فقر این است که در برنامهریزی شهری و مسکن قشربندیها متنوع نیست؛ یعنی ساماندهی طوری نیست که کمدرآمدها و پردرآمدها در کنار هم زندگی کنند که این موجب جدایی گزینی (Segregate) اقشار کمدرآمد میشود و آنها در نواحی حاشیهای به هم فشرده میشوند. درواقع این فرآیند، فرآیند شهروند زدایی است. براثر این شهروند زدایی و فشردگی کمدرآمدها در برخی فضاها دیگر امکان کسب دانش حضوری (Tacit knowledge) که خود مردم از هم میآموزند از بین میرود و دولت هم به این مناطق رسیدگی نمیکند درنتیجه گرفتاری در تله فضایی تشدید میشود.
دکتر اطهاری ادامه داد: متأسفانه این نکته در طراحی خطوط مترو تهران دیده نشدهاست و حتی اگر همهخطوط متروی تهران بهرهبرداری بشود باز بعضی مناطق حاشیهای دسترسی به مترو یا حتی BRT نخواهند داشت که این موجب تشدید این تلههای فضایی در آینده خواهدشد.بورژوازی لومپن حتی شهر را از سرمایههای نمادین آنهم محروم میکند. بهعنوانمثال مجلس شورای ملی که محصول مبارزات مشروطهخواهانه ملت ایران است و تهران را اولین پایتخت آسیایی صاحب پارلمان میکند یا میدان آزادی که محل برگزاری تظاهرات آزادیخواهانه انقلاب اسلامی است را از نماد تهران بودن خارج میکند و بجایش برج میلاد را که درواقع یک برج تلویزیون است را تبدیل به نماد شهر میکند. نشانه دیگر رانتی بودن اقتصاد شهری تهران در مقابل اقتصاد مولد، وضعیت اقتصاد دانش در این شهر است. بانک جهانی در آخرین انتشارات خود درباره رتبهبندی اقتصاد دانش در ۱۴۶ کشور جهان در سال ۲۰۱۲ رتبه ایران را ۹۴ اعلان نموده که بسیار پایینتر از میانه این رتبهبندی (۷۳) است. رتبهبندی اقتصاد دانش (KEI= Knowledge Economy Index) بر چهار معیار زیر استوار است که هرکدام شاخصهای خود را دارند:
مقایسه این رتبهها با سال ۲۰۰۰ حاکی از افزونی رتبه عربستان از ۷۶ به ۵۰ و عمان از ۶۵ به ۴۷، اما ایران از ۹۵ به ۹۴ است.اعتبار و روایی نسبی این رتبهبندی را ازآنجا میتوان دریافت که رتبه اقتصاد دانش ایالت متحده آمریکا از اول در سال ۱۹۹۵ به چهارم در سال ۲۰۰۰ و دوازدهم در سال ۲۰۱۲ کاهش یافتهاست. تنزلی که نشان میدهد چرا این کشور در این دوران دچار بحران اقتصادی و رکود شدهاست.رابطه متعارض (antagonistic) بین بخش ساختمان و صنعت، دلیل دیگری بر نامولد بودن اقتصاد شهری ایران است.در سال ۱۳۸۴ نسبت هزینه انجامشده در بازار زمین شهری به تولید ناخالص داخلی و کل سرمایهگذاری به ترتیب معادل ۳٫۲ و ۱۱٫۶ درصد بودهاند این ارقام در سال ۱۳۹۱ به ۱۰ و ۴۰٫۹ درصد افزایشیافتهاند. درنتیجه بهطور مثال شاخص تولید صنعتی در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ به ترتیب به میزان ۸٫۵ و ۴٫۸ درصد رشد منفی داشته و مبلغ سرمایهگذاری در کارگاههای صنعتی به بهرهبرداری رسیده در سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ به ترتیب به میزان ۱۴٫۲ درصد و ۳۴٫۲ درصد کاهش پیدا نموده که بهمنزله نصف شدن آن در عرض ۲ سال است.وابستگی اقتصاد و بخش دولتی کشور به تکمحصول نفت، وابستگی صنایع تهران به درآمد ارزی نفت، وابستگی گردش اقتصادی صنایع به بخش ساختمان، وابستگی مدیریت شهری تهران به تکمحصول ساختمان (۸۰ درصد از درآمد مدیریت شهری از ۸ درصد تولید ناخالص شهری) نشانههای یک اقتصاد رانتی و غیرمولد است.کلانشهرها اساساً محل تولید کالای دانشبر هستند. تهران ۲۴ درصد تولید ناخالص داخلی کشور (حدود ۵۰ میلیارد دلار)، ۴۱ درصد اقتصاد دانش کشور، ۱۵ تا ۲۰ میلیارد دلار ارزبری سالانه را دارد درحالیکه تنها ۱٫۵ تا ۲ میلیارد دلار صادرات دارد. این در حالی است که فقط صادرات بخش الکترونیک شهر سئول حدود ۴۰ میلیارد دلار است.با این وضعیت، این اقدامات و سیاستهای برای شکستن تلههای فضایی رانت و فقر پیشنهاد میشوند:
پس از دکتر کمال اطهاری، دومین سخنران این نشست، سیاوش شهریور( مدیر کل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران) بودند که بحث خود با عنوان «نقش نهادهای مدنی در نوسازی اجتماعی مناطق حاشیهنشین» را ارائه کرد. او گفت:ما در بستری از بحران و آسیب در حوزه حاشیه نشینی و محلات فرودست قرار داریم. جامعه ایران سنتی نیست اما سنت گراست و دولتیها هم سنت پرست. ما هر چه جلوتر میرویم شوربختانه بیشتر دچار از هم پاشیدگی تدریجی وابستگیهای خانوادگی، فامیلی ، محلی، قومی و... میشویم و برخلاف همه جوامعی که این روند را طی کرده و آرام آرام تعهدات فردی و توافق جای فروپاشی را میگیرد در جامعه ما توافقات و تعهدات فردی و همبستگی اصلا پا نمیگیرد. ما چه بخواهیم چه نخواهیم در جامعهای به سر میبریم که در دوران گذاری سخت قرار دارد و به اعتقاد من، ما از جمله سخت جان ترین آدمها روی کره خاکی هستیم و در این دوران سخت ما به آدمهای موثر نیازمندیم که نظم بخشی و سازماندهی این افراد در قالب نهادهای مدنی جای میگیرد. تهران روزی حاشیه ری و گودالهایی بوده که اهالی ریاز ترس غارتگران در آن پنهان میشدند تا اینکه در دوران مشروطیت، این گودالها و حاشیه تبدیل به تهران میشود. از این رو من با اصطلاح حاشیهنشینی و سکونتگاههای غیررسمی موافق نیستم چون تمام سکونتگاههای غیررسمی، رسمیشده و طرح جامع وهادی دارد. حتی در حواشی تهران مثل قرچک و بهارستان با آپارتمانهای شیک، آسفالت، پاساژ و بهداشت و... وجود دارد. اگر قرار باشد توسعه نیافتگی اجتماعی و فرهنگی را به مناطق حاشیهنشین سنجاق کنیم باید بپذیریم 70 درصد مردم در ایران حاشیهنشیناند. NGOها میتوانند موانع توسعه دموکراتیک را از پیش پای دولتها و ملتها بردارند. یکی از موانع توسعه دموکراتیک بی سوادی است. بی سوادی در مناطق فقیرتر یکی از مشکلات اصلی زنان و مردان است.
وی افزود: سازمان مردم نهاد نیروی پیشبرنده اجتماعی هستند. اگر جامعهای نیروی پیشبرنده نداشته باشد اتفاقات جدید در آن جامعه خلق نمیشود. من معتقدم ذهنی که میتواند از یک مهربانی و محبت، صنعتی تولید کند میتواند از یک خلاقیت، اتفاق جدیدی خلق کند تا مثلا تمام کودکان کار و متکدی در سطح جوامع فقیر ساماندهی شوند. از این رو اگر NGOها به کمک دولت بیایند میتوانند بخش عظیمی از مشکلات در مناطق حاشیهنشین و فقیرتر را مرتفع کنند. ما امروز خوشبختانه از سرمایه جدیدی بهرهمند شدهایم به نام فضای مجازی که میتواند در کنار سرمایه NGO یک بهشت خلق کند. NGOها نماد همبستگی اجتماعی و عمل دسته جمعی است. یکی از مشکلات ما در بحث حاشیه نشینی، فرزندان خانوادههای حاشیهنشین هستند که نه در نگرش و نه در ارزشها شبیه والدین خود نیستند. نسل اول مهاجران چون از جامعهای سنتی آمدهاند دارای منزلت اجتماعیاند و حاضر نیستند هرکاری کنند ولی نسل دوم چون زیر چرخ ارابه قدرت و ثروت قرار میگیرند دچار فاصله و تضاد طبقاتی و تحقیر میشوند، از این رو آمادگی هرگونه آسیب را دارند و میتوانند تبدیل به عنصر ضد اجتماعی ، شورشی و... شوند.سازمانهای مردم نهاد میتوانند همبستگی اجتماعی را بین طبقات فقیر و حاشیه نشین ایجاد کنند. سهم عظیمی از توانمندسازی زنانبی سرپرست و بی سواد برعهده NGOهاست .این وضعیت و الگو باید در کشور ما نیز پیاده شود.NGOها میتوانند رویکردهای اصلاح طلبانه رو در مناطق حاشیهای گسترش دهند. اما چه کسی در جامعه ما تشنه این اصلاحات خودخواسته است؟ متاسفانه هم سیاست و هم اقتصاد ما به بحران تبدیل خواهد شد وقتی فقر و حاشیهنشینی و آسیب در حال گسترش است. در تنگنای انزوا، بی رونقی، سختی، رکود و بیکاری متاسفانه مداخلات اجتماعی هم در جامعه صفر است. مداخلات اجتماعی یعنی عضو ریش سفیدی که میتواند مقوم سنتهای خانوادگی باشد و از آسیبهایی مثل طلاق جلوگیری کند در حال تعطیل شدن است. وقتی سیاست اجتماعی تعطیل میشود، کسی به طراحان مسکن مهر نمیگوید اگر قرار است در حاشیه شهر خانه بسازید پیوست اجتماعی آن کجاست؟ چه کسانی قرار است ساکنان آن شوند؟ چه آسیبهایی در کمین ساکنان این محلات است؟ متاسفانه امروز بخش عظیمی از مسکن مهری که زیر ساخت ندارد در حال تبدیل شدن به کانون آسیبها هستند. البته ما ناگزیر از ایجاد چنین مکانهایی هستیم اما حرف من این است که سیاستگذاری اجتماعی قربانی شکست سیاست گذاریهای سیاسی و اقتصادی شدهاست. چرا در محله شمیران که وضعیت مالی مردم خوب است طلاق به نصف نزدیک میشود! چون سیاست گذاری اجتماعی تعطیل است، عنصر مداخلهگر اجتماعی وجود ندارد، مرکز مشاوره نیست، سنتهای قوی و قبیلهای تعطیل است. ما علیه خودمان کودتا و تمام گذشتگان و گذشتهمانرا نفی کردهایم. ما میتوانیم و باید بتوانیم سیاست گذاری و مداخلات اجتماعی را به نفع توسعه متوازن و همه جانبه احیا و زنده کنیم آن هم با کمک سازمانهای مردم نهاد.همه ما میدانیم که تهران امروزی تا قبل از انقلاب مشروطه شامل چند کوه و دره بود که انقلابیون مشروطه خواه برای پنهان شدن، شبها از شهر ری به اینجا میآمدند. حالا اما تهران از حاشیه شهر ری به پایتخت تهران تبدیل شدهاست. پس بسیاری از مناطق اطراف تهران که در حال حاضر از خانههای مجلل و خیابانهای تمیز و امکانات شهری برخوردارند را نمیتوان حاشیه نامید و باید از واژه «مناطق فقیرتر» استفاده کرد. اگر بخواهیم مبنا را بر سطح سواد و فرهنگ بگذاریم هم باید گفت که 70درصد مردم ایران حاشیهنشین هستند که این حرفی غیرمنطقی است.در تمام دنیا، نقش توانمندسازی خانوادههایی که توسط زنان اداره میشوند بر عهده سازمانهای مردمنهاد است.این سازمانها میتوانند رویکردهای اصلاحطلبانه و نوخواهانه را در این خانوادهها گسترش دهند تا در انتخابات یا اتفاقات سیاسی آینده دیگر نگران انتخابی مخالف نظر اکثریت از طرف این محلهها نباشیم.
سخنران این نشست در پایان بحث خود گفت: اینکه جوانان ما بیکار هستند یا سبد خرید خانوادهها کوچک شده، مطمئنا به سیاستمداران و حاکمان مربوط میشود. تاکیدم روی احیای سنتها و ریشسفیدی و همبستگی بیشتر خانوادهها هم به همین دلیل است تا در مواقع مهمی که جامعه برای آیندهاش تصمیم میگیرد، با همفکری و اتحاد بیشتری بشود تصمیمهای عاقلانهتری را اتخاذ کرد و مملکت را به دست انسانهای مفیدتری داد. بزرگترین آفت در سالهای اخیر این بوده که مداخله و سیاستهای مفید اجتماعی را نادیده گرفتهایم. مثلا در بخش ایجاد شهرکهای مسکن مهر آیا تحقیقات اجتماعی کافی را انجام دادهایم؟ بنده میگویم خیر. حالا سیاستگذاری اجتماعی به کنار، حتی وسایل اولیه حملونقل مثل مترو یا خط اتوبوسرانی هم برای این مناطق تعریف نشده که خندهدار است! در مرکز استانداری تهران تمام سعی و تمرکزمان را روی حمایت از سازمانهای مردمنهاد و تقویت بنیان خانوادهها گذاشتهایم و در دو سال اخیر هم موفق شدیم شیب طلاق را بسیار ملایمتر کنیم. این مساله را اثبات کردیم که در اوضاع نه چندان مناسب اقتصادی هم میتوان سیاستگذاریهای اجتماعی درستی کرد تا خانوادههای فرودست و فقیرتر را به سمت همبستگی اجتماعی سوق دهیم.
برای دریافت فایل صوتی نشست اینجا را کلیک کنید.