سومین نشست گروه جامعه شناسی جنسیت (مطالعات زنان) در سال تحصیلی جاری روز دوشنبه 15 آذر 1395 در سالن اجتماعات موسسه مهرطه برگزار شد. در این نشست دکتر سیمین کاظمی سخنران اول این نشست درباره موضوع مادری و بدنه زنانه بحث خود را ارائه کرد ودر بخش دوم این نشست نیز مریم میرزانژاد، مساله مادری در دوران مشروطه را مورد بررسی قرار داد .
دکتر سیمین کاظمی (پزشک و جامعه شناس) گفت: تفاوت های زیست شناختی زنان با مردان موجب تفاوت نقش زنان شده استکه این موضوع ضرورت تفکر و تعمق در نقش زنان را دوچندان می کند و از زمانی که تقسیم کار جنسیتی در جهان شکل گرفت و طبقات اجتماعی پدید آمد نقش زنان در آن کنترل شده است.
وی در ادامه گفت: مادری طبیعی به دلیل فشارهایی که بر بدن زنان وارد میکند و به دلیل محرومیتهایی که برای زنان به دنبال آن ایجاد میشود، مورد انتقاد قرار گرفته است؛ مثلا آن اُکلی میگوید مادری طبیعی فرآوردهای فرهنگی است و آن را اسطورهای میداند که برای سرکوب زنان ساخته شده است. نکته دیگر اینکه باید بین تجربهی مادری و نهاد مادری تمایز قایل شد. نهاد مادری در واقع به کنترل مردان بر پتانسیل مادری زنان ارجاع دارد. مردان به زنان باورانده اند که زن تا وقتی مادر نباشد زن طبیعی نیست و مادری تنها شغل و وظیفه زن است. چنین نگرشی ممکن است بسیار بازدارنده باشد و باعث محرومیت زنان از دستیابی به قلمروهای زندگی اجتماعی شود.
این پژوهشگر همچنین به موضوع ساخت اجتماعی بدن زنانه اشاره کرد که در دوره بارداری و غیر از آن متفاوت است. بررسی درباره ساخت اجتماعی بدن زنانه مستلزم این است که ارزشها، هنجار، اعمال و نهادهایی که بر ادراک و ارزشگذاری بدن زن تاثیر میگذراند مورد توجه قرار گیرند. در دوره مدرن، لاغری زنان مساله ای ارزشمند و مترادف با جذابیت جنسی زنان است. در واقع بدن مطلوب و آرمانی زن از نظر اجتماعی یک بدن لاغر است. زنان برای پذیرش اجتماعی مجبورند با چنین بدنی همنوا شوند؛ اما در طول بارداری بدن زنانه آرمانی از نو بهطور اجتماعی ساخته میشود؛ یعنی آرمان مادری در مقابل آرمان لاغری قرار میگیرد و زنان به بیشتر خوردن و چاق شدن و بدنی با شکلی متفاوت و بزرگ تشویق میشوند. اگر لاغری، حامل جذابیت جنسی زنان باشد، مادری و شکل بدن زن باردار نشانگر تحقق نقش بیولوژیک زنان یعنی تولیدمثل است.
در دوره بارداری بدن زن، به یک ملک عمومی تبدیل میشود و عموماً چون تصور بر آن است که زنان دانش کمی درباره بدن خود دارند، در معرض انواع توصیهها و رهنمودها و دستورها قرار میگیرند. این توصیهها میتواند هم از جانب متخصصان باشد و هم غیرمتخصصان.
این جامعهشناس افزود: پزشکان و کارکنان بهداشتی درمانی در این روند کنترل بدن زن شرکت فعال دارند. با فرآیند پزشکی شدن، پزشک از طریق دانش به جایگاه قدرت میرسد که قدرت تجربه ذهنی خود زن را در کنترل بدن خودش کاهش میدهد. در واقع میتوان گفت، پزشکی شدن در از نو ساخته شدن بدنهای زنان در مدت بارداری سهیم است و آن را تقویت میکند. توصیههای پزشکی میتواند منبع مستقیم فشار بر زنان باردار باشد: توصیههای پزشکی شامل توصیههای افزایش وزن است که به طور دقیق تنظیم شده است، برنامههای غذایی شامل میزان، حجم و تعداد وعدههای غذایی و نوع غذاهایی است که باید خورده شوند یا کنار گذاشته شوند. لیست بلند بالایی از داروها ممنوع شده و لیست دیگری هست که همه زنان بهطور روتین مجبور به مصرف آنها هستند. گاهی دیده میشود که پزشکان از مداخله در بعضی وضعیتهای پزشکی زن باردار اجتناب میکنند و آن را به بعد از زایمان موکول میکنند که مبادا آسیبی به جنین برسد. همچنین گاهی درمان یک وضعیت پزشکی پیش از بارداری بهطور کلی متوقف میشود و زن به تحمل آن وضعیت تا بعد از زایمان مجبور میشود. اینها مثالهایی از کنترل پزشکی بر بدن زن باردار هستند. البته باید یادآور شد که در این کنترل هیچ قصد یا نیت بدخواهانه ای وجود ندارد و پزشکی دستاوردهای زیادی برای حفظ سلامت زنان به همراه داشته است مثل کاهش میزان مرگ و میر مادران باردار که در ایران چشمگیر بوده است؛ اما در نگاه انتقادی چنین کنترلی را که گاه به یک آیین مقدس تبدیل شده و زنان را به زحمت میاندازد میبایست در نظر داشت. کیت فیگز در کتاب زنان و تبعیض، با اشاره به محدودیتهایی که پزشکی بر بدن زن باردار اعمال میکند از آن با اصطلاح «فاشیسم بهداشتی» نام میبرد.
سیمین کاظمی ادامه داد: آنچه مسلم است این است که تمام کنترل و مدیریت بدن زن در دوره بارداری معطوف به حفظ سلامت جنین و محافظت از اوست و بدن زن در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد. به قول یک نویسنده فمینیست، اغلب اوقات زن باردار احساس میکند که بیشتر از یک چمدان اهمیت ندارد و علاقهمندی به بهبود وضعیت و رفاه او به محض اینکه محتویات مهم چمدان را تحویل داد متوقف میشود. مشکلات بعد از زایمان ادامه پیدا میکند ولی اغلب نادیده گرفته میشوند.
علاوه بر سلامت جنین آنچه که بدن زن را تحت تأثیر قرار میدهد، حقوق جنسی مردانه است که برای بدن زن تعیین تکلیف میکند. برخی یافتهها حاکی از آن است که عدم شیردهی به فرزندان و سزارین نه یک انتخاب فردی زنان بلکه نتیجه اصرار مردان بر مزیتهای جنسی بدن زن/مادر است. در قرن هفدهم گفته میشد که مقاربت جنسی شیر را ضایع میکند و مردان بهجای آنکه از حقوق جنسی خود صرفنظر کنند، مانع شیر دادن همسرانشان میشدند و شیرخوار را به دایه میسپردند. سزارین و شیردهی و سقط جنین و پیشگیری از بارداری همگی مسایل وابسته به مادری هستند که بهواسطه آنها نهادهای مختلف اجتماعی مثل دولت و دین برای بدن زنان تعیین تکلیف میکنند و کنترل بر بدن زن از یک انتخاب فردی به یک تصمیم اجتماعی تبدیل میشود.
دکتر کاظمی خاطر نشان ساخت: در بحث مادری و بدن زن، باید این نکته هم یادآوری شود که زنان در پاسخ به فشار اجتماعی برای همنوایی با آرمان مادری و پذیرش آن منفعل نیستند و فعالانه به آرمان مادری به شیوههای مختلف پاسخهای متنوعی میدهند.
کاظمی در بخش دیگری از سخنانش به مادری میانجی و رحم جایگزین اشاره کرد و گفت: مادری میانجی یا مادری قراردادی استفاده از رحم جایگزین یا اجارهای در تولیدمثل است. روزگاری فمینیستهایی مثل فایرستون بر این باور بودند که تکنولوژی میتواند در خصوص نابرابری ناشی از تفاوتهای زیستشناختی زنان و مردان رهاییبخش باشد؛ اما اکنون تجربه متفاوتی از تکنولوژی حاصل شده است که نه تنها رهایی را به دنبال ندارد بلکه موجب بهرهکشی از بخشی از زنان میشود. در حال حاضر با پیشرفتهای تکنولوژیک، نوعی از مادری پدید آمده است که در مقابل مادری طبیعی قرار میگیرد و آن مادری چندپاره یا تکه تکه شده است. در این نوع از مادری، فرآیند طبیعی تولیدمثل، تقسیم شده و به اشکال مختلف و در خارج از بدن زن و با مداخله پزشکی صورت میگیرد. اهدای تخمک، رحم جایگزین یا مادری میانجی بخشهایی از این شکل تولیدمثل هستند. برخی در دفاع از رحم اجارهای گفتهاند که این کار قراردادی است که با رضایت زن همراه است اما منتقدان میگویند رضایت زن برای فروش خدمات باروری به زوج نابارور، همانقدر اصالت دارد که «رضایت» زنی که خدمات جنسی خود را به یک مشتری میفروشد. همچنین منتقدان میگویند وقتی یک جامعه زنی را به اجاره دادن رحم خود تشویق میکند بیم آن میرود که با تبدیل شدن تولیدمثل به شیوه تولید کالا در واقع جنبه انسانی آن زدوده شود. در این شیوه از مادری (مادری میانجی)، مادر قراردادی کارگری است که نیروی کار خود یعنی پرورش جنین در رحم را به کارفرما که زوج نابارور باشد میفروشد و در ازای این کار از دستمزد و توجه و مراقبت تغذیهای و پزشکی برای مدتی مشخص بهرهمند میشود. او کارگری است که از محصولی که تولید میکند بیگانه است و آن محصول به او تعلق ندارد. مادران میانجی یا قراردادی عموما زنانی هستند که به دلیل شرایط نامطلوب مالی خطرات بارداری و زایمان را به جان میخرند و جسم خود را به استخدام دیگری در میآورند. در ایران به نظر میرسد استفاده از تکنولوژی باروری خارج رحمی (با استفاده از تخمک یا رحم زنی دیگر) تجارتی است که زنان فقیر را مورد استثمار قرار داده است. زنانی که توسط دلالان رحم جایگزین بعضی بیمارستانهای فعال در حوزه ناباروری شناسایی میشوند و از بدنشان به عنوان ابزار تولیدمثل استفاده میشود.
کاظمی در آخر اضافه کرد: نکته پایانی درباره بحث مادری و بدن زنان این است که این بحث بیشتر درباره زنان طبقه متوسط و بورژوا کاربرد دارد و کمتر درباره زنان حاشیه، زنان روستایی و زنان طبقه کارگر قابل طرح است. شاید بتوان گفت مساله زنان طبقات فرودست بیش از آنکه دغدغه انتخاب فردی در غذا خوردن داشته باشند، دغدغه دستیابی به غذا باشد. برای همین بهتر است که در تحلیلها و بحثهای این چنینی به مساله طبقه اقتصادی و اجتماعی زنان توجه داشته باشیم.
مریم میرزانژاد، کارشناس ارشد مطالعات زنان دیگر سخنران این نشست، سخنرانی خود را با عنوان «مادران آگاه، کودکان وطنخواه مروری بر مساله مادری در عصر مشروطه» ارائه کرد.
میرزانژاد در ابتدا مروری بر بحث آشنایی ایرانیان با تمدن غرب که سبب بیداری ایرانیان و شکلگیری مشروطه شد، کرد و سپس به وضعیت زنان ایرانی در این دوره پرداخت که زنان چگونه در این زمان از رهگذر آشنایی با افکار مدرن به تاسیس مدرسه، انجمنهای زنانه و روزنامه زنان اقدام کردند.
این کارشناس ارشد مطالعات زنان گفت: در عصر مشروطه نسوان تجددطلبی برآمدند که عرصه را برای ایجاد تحول در نقش و جایگاه خود مساعد دیدند. آنجا که آغاز طرح اولین پرسشهایی شد که زنان از جایگاه و موقعیتشان به میان آوردند و بیراه نیست اگر گفته شود فصل تازهای در تاریخ ایران ساخته شد. زنان ترقیخواه به مقابله با تاریکاندیشی بر خواستند و برای اصلاح و عقلانی کردن ساختارهای موجود اجتماعی و آداب و رسوم مذهبی و فرهنگی سعی کردند.
گفتمان ناسیونالیستی و ترقیخواه در دوره مشروطیت با توصیف وضعیت زنان و گره زدن آن با استبداد و عقبماندگی جامعه، از تغییر جایگاه زنان دفاع کرد. دفاع از تحصیل و آموزش زنان به مثابه مادران آینده در چارچوب این گفتمان مورد تاکید قرار گرفت و به یکی از مهمترین محورهای خواستههای زنان ترقیخواه مبدل شد و تاسیس مدارس دخترانه اهمیت بسیار یافت. به همین سبب ضرورت تحول و بازنگری در شیوه پرورش و تربیت کودکان در جامعه ایران را مطرح میکردند و به تاکید مینوشتند که «اصول بچهداری» باید مبتنی بر علم و آگاهی باشد. آنچه برای آزادیخواهان عصر مشروطه در آموزش زنان اهمیت دارد حق آموزش آنان بهعنوان انسانی ایرانی صاحب استعداد نیست. تشویق و تهییج جامعه محافظهکار ایران در راستای تحصیل دختران تنها با تاکید بر نقش زنان به عنوان پرورشدهنده افراد جامعه و نقش مادری آنان است که مورد توجه قرار میگیرد.
این پژوهشگر در پایان سخنان خود بیان کرد: پایههای مادری مدرن به جای مادری سنتی توسط زنان تجددطلب نهاده شد و هویت مادری به عنوان هسته اصلی هویت زنان مدرن تعریف شد. همچنان که از آموزش و تحصیل و تربیت که میتوانست به مثابه یک حق برابر برای زنان همانند مردان فهمیده شود، بهعنوان ابزاری برای مادر خوب و مادر آگاه بودن دفاع شد و بخش مهمی از وظیفه زنان ترقیخواه آگاه کردن مادران در پرورش درست فرزندان صرف شد.