fazeli 8نشست گروه علمی تخصصی جامعه‏ شناسی علم و فناوری با عنوان «تحلیلی بر نقش عاملیت و ساختار در نظام آموزش عالی» روز دوشنبه 27 آذرماه 1392 در سالن کنفرانس انجمن جامعه‌شناسی برگزار شد و دکتر نعمت الله فاضلی به تشریح ابعاد مختلف این موضوع پرداخت.

چکیده مباحث ایشان را در ادامه می‌خوانید:

یکی از اهداف آموزش عالی در جهان امروز شکوفایی استعدادها و رشد خلاقیت اعضای دانشگاه است. انتظار می رود دانشگاهها بتوانند به چند نیاز جامعه انسانی از جمله تربیت نیروی ماهر، تولید دانش مورد نیاز جامعه و کمک به توسعه همه جانبه جامعه پاسخ دهند. این اهداف از راه نیروی فعال، آگاه و مسئول تحقق می یابد. می توان گفت نظام آموزش عالی در جهان به منظور تحقق همه کارکردهای چندجانبه لاجرم بر نیروی انسانی، استعدادها، توانایی های آنها تکیه کند. دانشگاه و نظام آموزش عالی به این ترتیب کارکردهای خود را از راه توانمندسازی نیروی انسانی باید تحقق ببخشد. ساختارها و سازمان آموزش عالی باید به گونه ای طراحی شوند تا در مسیر خودشکوفایی و بروز خلاقیت ها باشند. اگر از این زاویه نگاه کنیم می توانیم به دو گزاره ساده برسیم: در گزاره اول اگر نیروی انسانی در جامعه توانایی لازم را برای رشد و توسعه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نداشته باشد، می توان نتیجه گرفت ساختارهای آموزش عالی در آن جامعه از یک ایراد اساسی برخوردار است و آن ناتوانی ساختارها در شکوفایی استعدادها و انعطاف ناپذیری ساختارها است. در گزاره دوم نه تنها برای توسعه همه جانبه به دانشگاه نیاز داریم بلکه در نظام های آموزشی به ویژه آموزش عالی ساختارها باید طوری طراحی شوند که بر مبنای توانایی ها باشند و امنیت و آزادی لازم برای شکوفایی را فراهم کنند. دانشگاه یک سازمان خلاقه است و در چنین سازمانی نمی‌توان ساختاری ایجاد کرد که از راه زور و اجبار یا هر الزام بیرونی به وظایف و کارکردهای خود برسند. ساختارهای مختلفی داریم که در آنها جایگاه ساختار و عاملیت درست نیست. در سازمان‌هایی مانند نیروی انتظامی می توان تصور کرد ساختار بر عاملیت تفوق یابد اما در ساختاری مانند دانشگاه باید ساختارها در مقابل عاملیت انعطاف پذیر باشند به گونه ای که بتوانند آزادی‌های فردی را در سایه امنیت تحقق بخشند. در سازمان آموزش عالی ساختارها بیش از آنکه در خدمت بروز خلاقیت ، آزادی فکر و آموزش و پژوهش باشند، در خدمت هدفها و آرمانهایی بیرون از دانشگاه بوده اند؛ هدفهایی که نظام سیاسی برای دانشگاهها تعریف کرده است. بنابراین عاملیت به عنوان نیروهای سر به راه و پذیرای نظم بیرونی تربیت می شوند.

نظام آموزش عالی ایران به جای تولید رضایت، تولید نارضایتی کرده است. چرا که ساختارهای آن همسو با علایق  دانشجویان و استادان نیست و نوعی احساس پوچی به بار می آید. ساختارهای کنونی آموزش عالی در ایران ضرورت کارکردی عاملیت را کمرنگ کرده است. ضرورت کارکردی به معنی توجه دانشجویان و استادان تحت الزامات ساختار دانشگاهی  به توانایی‌های خویش است. در حالی که استاد و دانشجو باید انگیزه لازم را به دست آورند و از طرفی توجیه شوند که باید برای یک زندگی دانشجویی حداکثر تلاش خود را داشته باشند. در غیر این صورت ممکن است عاملیت مخربی در برابر هدفها باشند، زیرا ساختارها در مسیر کارکردی کردن استعدادها عمل نکرده اند و نوعی آنارشی و تخریب ایجاد می گردد. به عنوان کسی که هم تجربه دانشجویی و هم تدریس را دارم باید بگویم با ساختارهای کنونی نمی توان عاملیت مورد نظر را پرورش داد. 

مهمترین کارکرد دانشگاه ارائه تعریفی درست از دانش به دانشجو است. دانشجو باید رشته خود را باور کند و هویت خود را با آن پیوند بزند. در مجموع افراد دانشگاهی باید حاضر باشند به صورت داوطلب در راه تولید دانش و خودشکوفایی ریاضت بکشند و فداکاری کنند. دانشگاه زمانی می تواند در عاملیت مؤثر باشد که انگیزش لازم را در افراد دانشگاه ایجاد کند، علم را به عنوان آموزه هویت بخش و انسانی و داوطلبانه و مدنی تعریف کند. این کار مستلزم آن است که جان و روح دانشگاه، انسانی و آزاد باشد. اما این روحیه چگونه ایجاد می شود؟

فضای فکری و فرهنگی که در آن امکان تجربه یادگیری و یاددهی داشته باشد در ایجاد روحیه لازم مؤثر است. مفهوم یادگیری را باید از دو بعد دید و تعریف کرد: اول فرایندهای مشارکت در تولید، توزیع و مصرف دانش؛ در واقع یادگیری زمانی رخ می دهد که دانشجو و استاد همزمان این فرایند را تجربه کنند. دوم؛ زمانی که نوعی تغییر در بینش، روش و ساختار ایجاد شود. اگر تغییری ایجاد نشود پس آموزشی هم رخ نداده است.

بی توجهی به فعالیتهای فراغتی نیز در امتداد بی توجهی به قوای خلاقه عاملیت است. این فعالیتها باید به گونه ای باشد که خلاقیت را ایجاد و محقق کند نه آنکه به تولید افراد مشابه بینجامد. در حال حاضر سیطره کمیت بر کیفیت هنجار رقابت‌های علمی شده است؛ مانند تعداد مقالات، تعداد کتابها و ... بدون آنکه به جنبه نوآورانه بودن این آثار دقت شود.

تدریس نیز در ساختار اقتدارگرا وجه دستوری یافته است. استفاده از فناوری و مثلاً ارائه مطلب با رایانه (پاورپوینت) در جلوگیری از بروز قابلیتهای ارتباطی مؤثر است. ادبیات و رمان نیز توانایی برقراری ارتباط کلامی را افزایش می دهد با این حال برخی از استادان با افتخار از بی ارتباطی خود با رمان و ادبیات می گویند.