siasi2نشست گروه علمی تخصصی جامعه‌شناسی سیاسی با عنوان «دموکراسی سازی در ایران معاصر» روز 26 آذر 1392 در سالن خیام خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد و حسن قاضی مرادی و دکتر محمد سالار کسرایی به تشریح روند دموکراسی سازی در ایران در دوره قاجاریه پرداختند.

در ابتدای این نشست، قاضی مرادی پیرامون عوامل مشروطه صحبت کرد و با بیان تحلیلی راجع به انقلاب مشروطه مبتنی بر نظریه، در بیان تعریفی از دموکراسی گفت: برای دموکراسی تعریف جامع وجود ندارد، پرداختن به دموکراسی در چارچوب ایدئولوژی‌های مختلف دارای معانی مختلف است. یک معنای حداقلی دارد و یک معنای حداکثری؛ در معنای حداقلی، منظور یک حکومت انتخابی به این معنا است وضعیتی که سرآمدان سیاسی در حاکمیت قرار می‌گیرند که آن هم از طریق انتخابات قانونمند، نظامند و عادلانه با رأی مردم انتخاب می‌شوند، به عبارتی نوعی دموکراسی بورژوایی یا لیبرالی است. این نوع دموکراسی ویژگی‌هایی دارد از جمله آزادی عقیده، بیان، قلم، رفع تبعیض علیه زنان و قومیتها، وجود جوامع با نظارت، رشد، برابری اقتصادی و توزیع ثروت.

این پژوهشگر مسائل اجتماعی در توضیح معنای حداکثری دموکراسی گفت: ترجمه لفظ دموکراسی یعنی حاکمیت مردم. این معنای آرمانی است؛ زیرا ما اساساً زمانی می‌توانیم از حاکمیت مردم صحبت کنیم که دیگر صحبت از حاکمیت نهادها نباشد.

وی همچنین اضافه کرد: در تعریف دموکراسی سازی یک معنای عام و یک تعریف خاص وجود دارد. تعریف عام؛ شمولیت دموکراسی در همه ابعاد است و در تعریف دموکراسی خاص؛ دموکراسی به معنای سیاست است یعنی گذار از یک حکومت غیر دمکراتیک به دمکراتیک.

او با تاکید بر اینکه دموکراسی سازی یک روند است، به تشریح ویژگی‌های آن پرداخت و گفت: روند دموکراسی یک هدف یکتا دارد. جایگزینی حکومت غیردمکراتیک با حکومت دمکراتیک هدف دموکراسی سازی جریان اصلاحات نیست بلکه استقرار حکومت دمکراتیک است.

قاضی مرادی با بیان اینکه نقش انسان در این روند برجسته است، افزود: خودانگیختگی در دموکراسی سازی روندی نیست که الگوبردارانه باشد، هر چند نظریات دموکراسی سازی عام است اما تحقق روند دموکراسی در هر کشور مبتنی بر ویژگی‌های اعتقادی ـ اجتماعی یک جامعه است.

این محقق حوزه جامعه‌شناسی خاطر نشان ساخت: روند دموکراسی سازی خطی نیست بدین شکل که یک جامعه حتماً باید مرحله اول را طی کند سپس به مرحله دوم برود، بلکه ممکن است جامعه ای از مرحله اول به مرحله سوم برود هر چند برخی مسائل حل نشده باقی بماند.

قاضی مرادی با تاکید بر اینکه روند دموکراسی سازی به دو شیوه مسالمت آمیز و قهرآمیز پیش میرود، گفت: هیچ تضمینی نیست که این روند حتماً به صورت مسالمت آمیز به پیش برود و در ادامه سخنان خود، با طرح این سوال که اساساً در چه زمینه نظریه‌های دموکراسی سازی مطرح شد؟، از سه سطح نظریه یاد کرد و گفت: نظریه اول در پایان دهه 50، که لیپست تحت عنوان نظریه نوسازی مطرح نمود. نظریه دوم در اوائل دهه 60 توسط برینگتون مور (با رویکرد ساختارگرا) مطرح شد و نظریه سوم در اوائل دهه 70 توسط روستو تحت عنوان نظریه گذار بیان گردید.

سخنران این نشست در توضیح نظریه نوع اول، با تاکید بر اینکه در نظریه نوسازی، وضعیت اقتصادی و سطح توسعه اقتصادی مرکز توجه است، گفت: لیپست می‌گوید سطح اقتصادی نشان می‌دهد که یک کشور می‌تواند دموکراسی را به پیش ببرد. همچنین به گفته لیپست، هر چه ملتی ثروتمندتر باشد از شانس بیشتری برای دموکراسی سازی برخوردار است. به نظر وی هر چه صنعتی سازی، شهرسازی، فراگیری آموزش نوین در جامعه رشد کند سطح اقتصادی بالاتر میرود، لذا جامعه شانس بیشتری برای برخورداری از دموکراسی دارد.

وی در نقد لیپست نیز به ذکر 2 مطلب پرداخت و گفت: این تئوری در مناسبات جامعه سرمایه داری بوده و نوعی دموکراسی بورژوازی است. همچنین تجاربی که در تحول اقتصادی پیش آمده بود، خلاف این نظریه ها را نشان می‌دهد زیرا در بعضی کشورها هر چه سطح اقتصادی بالاتر می‌رفت، حکومت‌های اقتدارگرا رشد بیشتری پیدا می‌کرد مثل کشور چین در دهه 1970 که در دو دهه بالاترین رشد در جهان را دارا است اما رشد توسعه اقتصادی پشتوانه حکومت اقتدارگرای آن شد.

مولف کتاب «نوسازی سیاسی در عصر مشروطه ایران» در توضیح نظریه دوم نیز گفت:« برینگتون مور در ریشه‌های دموکراسی و استبداد، عامل اصلی را ساختار طبقاتی یک جامعه در نظر می‌گرفت. تعامل طبقاتی مبنای نظر مور است. اما اینکه چرا وی چنین معنایی را میپذیرد باید گفت که مور، سه نوع تحول سیاسی در سه کشور را بررسی میکند. 1ـ تحول فاشیستی در ژاپن 2ـ تحول کمونیستی در چین 3ـ تحول دمکراتیک در هند. وی از بررسی اینها نتیجه می‌گیرد که نکته اصلی در ساختار طبقاتی این سه کشور است. یعنی زمین داران بزرگ نمی‌توانند در جهت رشد دموکراسی سازی موثر باشند. دهقانان هم نمی‌توانند در روند دموکراسی سازی فعالیت گسترده ای داشته باشند.

او با اشاره به اینکه طبقه جلودار (پیشرو)، دموکراسی سازی را بورژوا می‌داند، به توضیح برخی راهکارهای برینگتون مور پرداخت و گفت: تضعیف اشرافیت زمیندار و نظامی؛ تجاری شدن کشاورزی ، جلوگیری از ائتلاف بورژوازی و مالکیت علیه دهقانان ؛ راهکارهای سه گانه مور می باشد

این پژوهشگر جامعه‌شناسی در تبیین تئوری سوم متعلق به روستو نیز گفت: روستو کار خود را با نقد رادیکال لیپست شروع می‌کند. وی عامل سیاسی را عنصر پایه ای می‌داند و دو نوع عامل سیاسی را ذکر می‌کند: یک گروه عاملان سیاسی در درون حاکمیت، و گروه دیگر عاملان سیاسی حوزه عمومی که به صورت فردی و حزبی فعالیت می‌کنند. اگر تعاملات بین جناح‌های مختلف وجود داشته باشد و در تداوم به نوعی مصالحه و سازش برسد که در جهت رشد دموکراسی سازی باشد و افراد به توافقات آن پایبند باشند، در آن صورت، جامعه به سوی دموکراسی سازی پیش میرود در غیر ای ن صورت تصادمات در جامعه شکل گرفته و جامعه را به صورت خشونت نامعلوم به پیش میبرند.

قاضی مرادی در بخشی دیگر از سخنانش با اشاره به اینکه دموکراسی سازی مبتنی بر تعاملات این دو گروه است؛ گفت: چهار مرحله از نظر روستو برای حرکت از جامعه غیر دمکراتیک به دمکراتیک وجود دارد که عبارتند از:

1ـ وحدت ملی که پیش شرط دموکراسی سازی است.

2ـ آماده سازی؛ در این مرحله کشمکش های گسترده ای بین عاملان سیاسی بوجود می آید. این منازعات در صورتی که در ادامه به سازش بینجامد، روند را رو به جلو می‌برد و اگر این کشمکش ها به مصالحه نینجامد و پایبندی وجود نداشته باشد ممکن است در مسیر عکس حرکت نماید.

3ـ تصمیم گیری؛ در این مرحله، حکومت دمکراتیک جایگزین حکومت غیر دمکراتیک شده است و مساله متفاوت نظر درباره پیشبرد دموکراسی سازی و پایان منازعات است.

4ـ خوگیری؛ در این مرحله دموکراسی به تمام حوزه های فردی و اجتماعی تسری پیدا میکند و هر فرد در روند دموکراسی شرکت می‌کند و فرهنگ سیاسی مستقر می‌شود که فرهنگ دمکراتیک است.

عوامل تحکیم و تعلیق دموکراسی

siasi1دکتر محمد سالار کسرائی، عضو هیات علمی پژوهشکده امام خمینی (ره)، نیز در ابتدای سخنان خود با بیان اینکه در دمکراتیزاسیون از سه مرحله صحبت می‌شود، گفت: الف) بحث رژیم گذشته و قدیم مطرح می‌شود و رژیم پیشین به شیوه های مختلف سقوط میکند. بدیت ترتیب که عاملیت این سقوط یا از پایین است که به صورت مسالمت آمیز جنبش‌های اجتماعی یا خشونت آمیز توده‌ها صورت می‌گیرد. ب) سقوط رژیم سابق یا از بالا است که آنهم یا صلح آمیز یا بصورت کودتا انجام می‌شود. ج) براندازی دولت پیشین از طریق نیروهای خارجی است.

وی همچنین تصریح کرد که گذار دمکراتیک توسط نخبگان یا توده ها صورت می‌گیرد که یه به صورت سازش، مصالحه یا اصلاحات است یا از طریق خشونت صورت می‌گیرد.

این مدرس دانشگاه تربیت مدرس، سپس در توضیح تحکیم دموکراسی گفت: ممکن است در یک جامعه گذار دمکراتیک صورت گیرد ولی تحکیم آن صورت نگیرد، مثل ایران که انقلاب مشروطه در آن رخ می‌دهد ولی اقتدار برمی‌گردد. همچنین تحکیم دموکراسی دارای دو بعد اساسی است؛ یکی مشروعیت یابی ایدئولوژی دموکراسی در بین توده‌های مردم و هژمنوتیک شدن آن در بین مردم، و دیگری تکوین نظام حزبی در یک جامعه دمکراتیک زیرا دموکراسی بدون حزب یعنی جامعه توده وار و همه می دانیم که در جامعه توده ای نیز ، افراد بازیچه سیاستمداران هستند.

کسرایی درادامه سخنانش با بیان اینکه وجود یا عدم وجود مشروعیت ایدئولوژی و نظام حزبی اشکال مختلفی را در یک جامعه بوجود می آورد، گفت: اگر نخبگان نباشند تعلیق دموکراسی صورت می‌گیرد.

وی در تشریح عوامل تحکیم دموکراسی نیز مواردی را برشمرد که عبارتند از : «1ـ میراث رژیم پیشین؛ ساز و کارها و ساختار، نهادها و تاسیساتی که از گذشته باقی مانده است. 2ـ انسجام و همبستگی انقلابیون، هر چه انقلابیون منسجم تر باشند در قدرت بیشتر یکه تازی می‌کنند.3ـ ایدئولوژی انقلابی و رهبری 4ـ پایگاه اجتماعی انقلابیون، اینجا منظور این است که چه طبقات و اقشار اجتماعی در انقلاب وجود دارند. 5ـ توان نیروهای رادیکال برای بسیج نیروها 6ـ میزان انسجام ساختاری و ارزشی در نخبگان حاکم 7ـ نقش عوامل بین المللی.

این استاد دانشگاه در ادامه در خصوص نسبت دموکراسی با خاورمیانه خاطرنشان کرد: سنت استبدادی و شرقی، که دکتر کاتوزیان نیز به آن اشاره کرده، یکی از موانع دموکراسی سازی در خاورمیانه بوده است. همچنین تداوم ساختارهای قبیله ای و قومی در کنار عوامل دیگری همچون پراکندگی جغرافیایی، فرهنگ سیاسی تابعیت یا سرسپردگی، ضعف نهادهای مدنی، دولت رانتیر که نیازی به مردم ندارند چون مردم به دولتها وابسته هستند و سرانجام تفسیرهای بنیادگرایانه از دین از دیگر موانع دموکراسی سازی است.

ترور ناصرالدین شاه و روند دموکراسی سازی در ایران

در بخشی دیگر از این نشست قاضی مرادی با بیان اینکه مرحله اول دموکراسی سازی با مشروطه شناخته می‌شود، گفت: در نهضت مشروطه ایرانیان خودشان را در تضاد با حکومت استبدادی قرار دادند، خواهان سرنگونی آن و به دنبال حکومت مشروطه و قانون بودند. البته تا پیش از آن؛ رویکرد توجیه حکومت استبدادی و تعدیل حکومت استبدادی وجود داشت اما در نهضت مشروطه به دنبال بدیل استبداد بودند. بخش نخست روند دموکراسی سازی پیش از مرگ ناصرالدین شاه تا مجلس اول و مرحله دوم هم از مجلس اول تا مجلس دوم و مرحله سوم نیز زوال روند دموکراسی از مجلس دوم یعنی از سال 1287 شمسی تا 1304 است.

قاضی مرادی همچنین درباره زمینه‌های داخلی و خارجی دموکراسی سازی توضیحاتی را ارائه داد و گفت: در توضیح زمینه‌های داخلی می‌توان گفت که بنابر نظر روستو، وحدت ملی (سرزمینی) در دوره ناصرالدین شاه محقق می‌شود، این وحدت ملی با ترور ناصرالدین شاه وجود داشته است. پس از آن برای اولین بار شعار "زنده باد ملت ایران" مطرح می‌شود، لذا وحدت ملی از آغاز تا پایان وجود داشته است. زوال اقتدار ایلی، بسط مناسبات اقتصادی با غرب ( یعنی اقتصاد معیشتی تبدیل به اقتصاد کالایی میشود)، ایجاد یک قشر از تجار بزرگ، رشد اصناف و پیشه وران، نفوذ عناصری از قشر متوسط به دیوانسالاری حکومت، رشد تضاد میان روحانیت و حکومت، رشد روشنفکران در ایران برای ترغیب به اصلاحات سیاسی و نقد قدرت توسط روشنفکران، از عوامل داخلی دموکراسی سازی محسوب می شوند.

به گفته قاضی مرادی، بسط نفوذ روسیه و انگلیس با تحمیل قراردادهای غارتگرانه، پیروزی ژاپن بر روسیه در سال 1905 و وقوع انقلاب روسیه در سال 1905 که باعث غفلت روس‌ها از توجه به ایران شد و اسباب نفوذ بیشتر انگلیسی‌ها در ایران را به وجود آورد، به همراه تاثیرپذیری روشنفکران ایران از سه کشور عثمانی، هند و مصر، از جمله دلایلی است که می‌توان در زمره عوامل خارجی روند دموکراسی سازی قرار داد.

چرا انقلاب مشروطه تداوم نداشت؟

دکتر کسرایی با تاکید بر اینکه به دو مشروطه در ایران اعتقاد دارد، گفت: یکی انقلاب مشروطه از سال 1906 تا 1908 است و دیگری از سال 1909 تا 1911 . البته این دو مرحله تفاوت ماهوی با هم دارند.

وی همچنین با توضیح مصادقی در این دوره‌ها، با طرح این سوال که چرا انقلاب مشروطه تداوم پیدا نکرد و در جامعه ایران آن دوران، تحکیم نشد؟ گفت: فقدان بنیادهای ساختاری برای یک حکومت مشروطه، فقدان یک طبقه حامل ایدئولوژی مشروطه (زیرا فقط روشنفکران چنین نقشی را ایفا میکردند و بازار هیچوقت یک بورژوازی مدرن نبود)؛ قوت و هماهنگی مخالفین دموکراسی که با حمایت خارجی‌ها هم همراه بود؛ ضعف ایدئولوژی مشروطه خواهی (در بهترین کتابی که از مشروطه دفاع شده است یعنی کتاب آیت الله نایینی باز همچنان واژه رعیت به کار برده شده است. در واقع ایشان با ادبیات سنتی و روایت سنت مدارانه از مشروطه دفاع می‌کرد) و حمایت‌های خارجی از مهم ترین این دلایل هستند.

کسرایی با تاکید براینکه مشروطه اول با دوم فرق می‌کند، خاطرنشان کرد: رهبران مشروطه اول نخبگان و اشراف جامعه بودند. در واقع یک قشر باسواد در مشروطه اول حضور داشت و شکست مشروطه در سال 1908 موجب فترت 13 ماهه آن شد. اما افرادی که در مشروطه دوم حضور داشتند از سطح سواد و آموزش کنشگران مرحله اول برخوردار نبودند.

به گفته وی، علت مهم دیگر عدم تداوم مشروطه، ورود تفکر چپ در جریانات انقلاب مشروطه بود بدین صورت که این تفکر باعث رواج خشونت در سیاست شد و حوادثی همچون قتل اتابک را باعث شد. کسرایی افزود: با وجود نیروهای چپ و نمایندگان آذربایجان، تحولات مسالمت آمیز به طرف خشونت رفت. به همین خاطر باید گفت اگرچه چپها در آن مقطع به ادبیات خدمت کردند اما باعث خشونت در سیاست شدند.

در ادامه حاضران در نشست، پرسش‌های خود را از سخنرانان مطرح کرده و آقایان قاضی مرادی و دکتر کسرایی، به سوال‌های مطرح شده، پاسخ خود را ارائه کردند.