جلسه گروه علمی-تخصصی جامعه شناسی روستایی و عشایر انجمن جامعه شناسی ایران روز دوشنبه 15 آبان 1396 در سالن کنفراس انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد و فروغ السادات بنی هاشم، نفسیه آزاد و حمیده دباغی مباحث خود را پیرامون برخی موضوعات مرتبط با زنان روستایی بیان کردند.
در ادامه خلاصه ای از مباحث این نشست را می خوانید.
موضوع بحث فروغ السادات بنی هاشم، مدیر کل دفتر امور زنان جهاد کشاورزی) «ترویج کارافرینی زنان ونقش آن در توسعه کسب وکار جوامع روستایی وعشایری» بود. او گفت: بر اساس سرشماری سال 1390 زنان روستائی و عشایری با جمعیتی نزدیک به 10 ميليون نفر، 14 درصد از جمعیت کل كشور را به خود اختصاص داده اند. اگر چه با رشد روزافزون مهاجرت از روستاها به شهر، مطلق جمعيت روستاها طی دو دوره سرشماری كاهش يافته است، اما نسبت جمعيت زنان طي این دوره افزايش داشته و از 2/49 درصد در سال 1385به 4/49 درصد در سال 1390رسيده است. همراه با افزايش جمعیت، نقش زنان نيز در توليد و فرآوري محصولات كشاورزي بيشتر شده است. شواهد و آمارهاي موجود حاکی از آن است كه بيش از 70 درصد فعاليت هاي مربوط به امور دام و طيور، حدود 40 درصد امور مربوط به زراعت و باغياني و 80 درصد فرآوري محصولات کشاورزی توسط زنان روستايي و عشايري انجام مي شود. تحولات جمعیتی ناشی از مهاجرت مردان و جوانان به شهرها، علاوه بر کاهش نسبت جنسی در مناطق روستایی، موجب کاهش نسبت جنسی دانشجویان و تحصیلکردههای دانشگاهی روستایی نیز شده است. در واقع برای نخستین بار در سرشماری سال 85 نسبت جنسی دانشجویان مناطق روستایی زیر 100 رسیده است.
به این ترتیب در سال های اخیر همراه با تحولات جمعیتی، بالا رفتن سطح آموزش وتحصیلات دختران و افزایش نسبت تجرد، علاوه بر تغییر نقش های جنسیتی، حوزه مفهومی جدیدی از زنان سرپرست خانوار شکل گرفت و الگوهای اشتغال وکارافرینی زنان دسخوش تحولات جدی شد.
افزایش میزان تجرد دختران در مناطق روستایی همراه با افزایش سالمندان روستایی، موجب ظهور گروه جدیدی از زنان سرپرست خانوار شده است که علی رغم مجرد بودن، مسئولیت زندگی اعضای خانواده را بر دوش می کشند. برخلاف گذشته بیشتر این افراد باسوادند و تعداد قابل توجهی نیز از تحصیلات دانشگاهی بهره مند هستند.
متاسفانه این گروه در تعریف رسمی، زنان سرپرست خانوار محسوب نمی شوند و از برنامه های حمایتی و توانمندسازی ویژه این گروه بی بهره اند.
این گروه به دلیل نقش اقتصادی در خانواده، جوان بودن و برخورداری از سواد و تحصیلات از الگوهای متفاوتی در زمینه اشتغال وکارافرینی تبعیت می کنند. مهمترین ویژگی های این الگو به شرح ذیل قابل توضیح است:
با توجه به ویژگی های بالا طراحی الگوهای مناسب برای این گروه ها از الزاماتی به شرح ذیل برخوردار است:
در ادامه نشست نفسیه آزاد (دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز) به بحث پیرامون موضوع «تفاوتها و شباهت های فقر زنانه در شهر و روستا» پرداخت. او گفت: در پژوهشمن تلاش شده است تا بر اساس آنچه چمبرز می گوید از زبان فقرا به بررسی تفاوتها و شباهتهای فقر در زنان روستایی و شهری پرداخته شود. این پژوهش ابتدا در سال ۱۳۸۸ و به عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد انجام شده و سپس در بهار ۱۳۹۶ با مراجعه مجدد به میدان بازنگری و تجدید شده است. «فقر درآمدی» از پرکاربردترین و عینی ترین تعاریف فقر است. اما اهل علم همواره کوشیدهاند تا تعریف گسترده تری از فقر ارائه دهند که تنها شامل فقر اقتصادی نباشد، بلکه فقر آزادی، فقر دستیابی به حقوق انسانی و فقر توسعه ابعاد انسانی و بسیاری از ابعاد دیگر را دربرگيرد. از میان شاخصهای مختلف موثر شناخته شده بر فقر«جنسیت» است. اصطلاح «زنانه شدن فقر» برای اولین بار در مقاله دایانا پیرس(Diana Pearce) که در سال 1978 منتشر شد، در توضیح این پارادوکس به کار رفت که به رغم پیشرفت نسبی زنان در بازار کار، خانوادههای تحت سرپرستی مادر نسبت بالاتری از فقر را نشان میدهند.
از سوی دیگر زندگی در «شهر» و «روستا» باعث تفاوتهای معناداری در شیوه زندگی و نحوه دسترسی به منابع و فرصتها میشود. شهر و روستا بر نحوه تعامل آدمها با محیط پیرامون، نحوه کسب درآمد، دسترسی به شبکه روابط اجتماعی و قدرت تاثیر در تصمیمسازیها تاثیر میگذارد، ضمن آنکه فقرای شهری در بسیاری از موارد مهاجران روستایی هستند که به دنبال رسیدن به زندگی اقتصادی پایدارتر یا بهرهمندی از امکانات زندگی شهری به آن مهاجرت میکنند. در بعضي رويکردها، فقر روستايي و شهري در ارتباط نزديک با هم در نظر گرفته ميشود زيرا که اين دو دلايلِ ساختاري مشابه دارند.
انجام این پژوهش برای رسیدن به پاسخ این سوال با توجه به اصل تاکید بر مشارکت فقرا که در این پژوهش تنها شامل زنان فقیر میشود و بهره مندی از تجربیات زندگی آنان تنها با استفاده از روش کیفی امکانپذیر بوده است. «ارزیابی مشارکتی روستایی» و «نظریه زمینهای» در انجام پژوهش به عنوان روش استفاده شده و مصاحبه عمیق بدون ساختار، مشاهده مشارکتی و گروه متمرکز ابزار گردآوری دادهها بوده است.
میدان انجام پژوهش «شهر داران» و دو روستای «ننادگان» و «ولاشان» از توابع استان اصفهان بوده است.
آزاد یافتههای پژوهش خود را به این شرح ارائه کرد:
اول: نتایج به دست آمده از پژوهش در سال ۱۳۸۸
مفاهیم استخراج شده از پژوهش در سال ۱۳۸۸ را میتوان به طور خلاصه در محورهای داراییها و خدمات، سلامت و بهداشت، امکان مشارکت اجتماعی و تجربه روانشناختی خوشبختی و بدبختی دید:
دارایی ها و خدمات عمومی | سلامت و بهداشت | امکان مشارکت اجتماعی | تجربه روانشناختی خوشبختی و بدبختی |
مسکن | میزان مراجعه به دکتر | میزان و نحوه حضور در فضای عمومی | تلاش برای بهبود زندگی |
آب آشامیدنی | بیماریهای سابقه دار | قدرت تصمیم گیری در خانه | نگاه به زندگی؛ بیان آرزوها |
گاز | استفاده از خدمات پیشگیرانه | نحوه استفاده از رسانه های جمعی | رضایت از جنسیت |
تلفن | آگاهی از بهداشت روابط جنسی | قدرت چانه زنی برای استفاده از خدمات دولتی | |
دام و طیور | آگاهی از بیماریهای مخصوص زنان | ||
رسانه های عمومی | |||
زمین کشاورزی |
با مقایسه این دو گروه؛ زنان شهری با زنان روستایی این نتیجه بدست آمد که این دو گروه در دو مورد در تجربه فقر با یکدیگر متفاوت هستند که در هر دو مورد زنان روستایی وضعیت بهتری از زنان شهری دارند: 1) از نظر دسترسی به پزشک به دلیل وجود خانه های بهداشت در روستا و 2) حضور راحتتر در فضای عمومی روستا و شبکه اجتماعی زنان روستا. گویی انتقال زنان از روستا به شهر در فقدان قابلیت های پایه، تنها وضعیت آنها را بدتر می کند و با وجود امکانات بیشتر آنها توانایی استفاده از آن را ندارند.
دوم: بازنگری میدان در سال ۱۳۹۶
در بازگشت مجدد به میدان پژوهش در سال ۱۳۹۶ تفاوتهایی در روستا و شهر به چشم میخورد، مهاجرت گسترده از شهر داران به اصفهان به عنوان شهر بزرگتر و مرکزی و از روستا به شهر باعث تغییرات جمعیتی و اجتماعی به ویژه در روستا شده است، مهاجرت جوان گزین و مردگزین قدرت زنان را در روستا افزایش داده است، هرچند میل آنها به مهاجرت بیشتر از قبل است. مهاجرت و بزرگ شدن شهر، روستای ولاشان را عملا به بخشی از شهر تبدیل کرده است اما نه در شهر و نه در روستا تغییری در بخش دارائیها و خدمات عمومی به چشم نمیآید. میزان بهره مندی زنان شهری از خدمات سلامت و بهداشت با توجه به طرح سلامت بیشتر شده است اما همچنان زنان روستایی دسترسی سادهتری به خدمات سلامتی دارند.
آزاد افزود: در جمعبندی نهایی به نظر میرسد با توجه به مجموع شاخصهای ارزیابی فقر همچنان زنان شهری فقیرتر از زنان روستایی در روستاها و شهر مورد بررسی در این پژوهش هستند.
سخنران آخر این نشست، حمیده دباغی (دکتری جامعه شناسی توسعه اجتماعی و روستایی از دانشگاه تهران) بود که موضوع «توانمند سازی زنان روستایی: مروری بر ظرفیت ها و پتانسیل ها» را مطرح کرد. او گفت: توسعه در ساده ترین تعریف، حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب و استفاده از ظرفیتها و پتانسیلهای اجتماع محلی است. در این تعریف میتوان توسعه را مترادف با افزایش قدرت حل مسئله، قدرت مواجه و تاب آوری آن اجتماع دانست. رویکردی که با توانمندیها و قابلیتهای فردی و گروهی هم راستاست و در معنای توانمندسازی تبلور مییابد. بنابراین دیدگاه، جوامعی را میتوان توسعه یافته دانست که از قدرت حل مسائل اجتماعی خود به نحو بهتری برخوردارند و توانستهاند به نحو مؤثرتری از قابلیتها و ظرفیتهای اجتماعات محلی خود استفاده کنند. جوامعی که توانمند شدهاند یا در مسیر توانمندی قرار دارند. اهمیت برخورداری از این رویکرد در فرایند توسعه، تأکید بر کنشگری و عاملیت فردی و نقشی است که افراد در توسعه و بهبود وضعیت خود در سطح اول و وضعیت اجتماع متعلق به آن در سطح کلانتر دارند. در این بحث با تأکید بر دیدگاهی که مبتنی بر اهمیت کنشگری فردی، توسعه قابلیتهای فردی و توانمندسازی اجتماعات محلی است به طرح مسئله توسعه اجتماع زنان روستایی میپردازیم. یافتههای مندرج در این سخنرانی حاصل مطالعات سهگانه است. اول، مروری آماری بر گزارشات مرکز آمار ایران بهمنظور تدوین تصویری اقتصادی از اجتماع زنان روستایی؛ دوم، مروری بر قانون برنامههای توسعه چهارم، پنجم و ششم توسعه کشور بهمثابه راهبردها و سیاستهای کلان در کشور و توجهی که به حوزه توانمندسازی زنان در آنها شده است؛ سوم، مروری مختصر بر ظرفیت تعاونیها و کارآفرینیهای زنان که میتوانند حلقه واسط میان مداخلات توسعهای و دولتی با عاملیت و کنشگری مستقل زنان باشند. یافتههای سطح سوم، حاصل تحلیلی بر ۴۱ مقاله پیرامون توانمندسازی، تعاونیها و کارآفرینی زنان روستایی و همچنین یافتههای مورد مطالعاتی میدانی از یک تعاونی زنان روستایی است.
از منظر آماری زنان روستایی، بهمثابه یک اجتماع محلی اکنون از وضعیت ویژهای برخوردارند. آنها، ۱۰۶۵۸۰۰۰ نفر جمعیت را طبق آمار سال ۹۳ به خود اختصاص میدهند. همچنین با توجه به مهاجرتهای شغلی و به دنبال کار مردان از روستاها، تعداد خانوارهای زن سرپرست در روستاها افزایشیافته و بر اساس آمار سال ۹۰ به ۶٫۳ درصد از کل خانوارهای روستایی رسیده است. از منظر اقتصادی زنان روستایی در سالهای اخیر مجبور شدهاند تا از کمکهای مالی سازمانهای دولتی و خدمت رسان مانند کمیته امداد امام خمینی استفاده کنند و بهطور مثال در سال ۹۳، ۴۰۴۳۰۱۱ نفر زن و مرد روستایی که ۲۶۵۲۳۲۱ نفر آنها را زنان تشکیل میدهند، از کمکهای یارانهای استفاده کرده یا تحت پوشش حمایتی این سازمانها قرار دارند. نرخ بیکاری زنان (۲۰٫۹ درصد) طبق آمار سال ۹۰، در کل کشور تقریباً دو برابر مردان(۱۰٫۵ درصد) است اگرچه در روستاها(۸٫۹ درصد) کمتر از شهرهاست(۱۳٫۷ درصد). بر اساس آمار سال ۹۴، زنان در نقاط روستایی، ۶۲٫۲درصد از شاغلین بخش کشاورزی، ۲۲٫۵ درصد از بخش صنعت، و ۱۵٫۳درصد در بخش خدمات را تشکیل میدهند. با توجه به تصویر زنان روستایی در آینه آماری، و پدیدههای اخیر مانند افزایش مهاجرت مردان از روستاها به شهرها و افزایش تعداد خانوارهای روستایی زن سرپرست، فقر روستایی و اهمیت اشتغالزایی برای زنان روستایی چند برابر میگردد.
مروری بر سیاستهای کلان و مداخلات دولتی نشان میدهد که دربرنامه چهارم توسعه كشور، يكي ازمهمترین وظایفی كه به سازمانهای حمايتي واگذار شده موضوع توانمندسازي است كه در ماده۱۰۲و۱۱۲مستقيماً بدان اشاره شد. همچنین این موضوع در زیرمجموعه بخش اجتماعی برنامه پنجم توسعه نیز عنوان گردید و در دو ماده 39 و 40 مورد تأکید قرار گرفت. در ماده 39 بهطور واضح به توانمندسازی و حمایت از گروههای آسیبپذیر از جمله زنان اشاره شده و دولت، موظف گردید تا به منظورتوانمندسازي افراد و گروههای نیازمند به ویژه زنان سرپرست خانوار و معلولان نیازمند و با تأکید بر برنامههای اجتماع محور و خانواده محور،از منابع بودجه عمومی دولت و کمکهای مردمی استفاده نماید. همچنین ماده ۲۳۰ در برنامه پنجم توسعه کشور نیز به صراحت دولت را موظف کرده تاباهمکاري سازمانها و دستگاههای ذیربط از جمله مرکز امور زنان و خانواده با هدف تقویت نهاد خانواده و جایگاه زنان در عرصههای اجتماعی و استیفا حقوق شرعی و قانونی بانوان در همه زمینهها با تدوین برنامه جامع توسعه امور زنان،همت گمارد. توانمندسازي محرومان و فقرا(با اولويت زنان سرپرست خانوار)، بیمههای اجتماعي و ساماندهي و پايداري صندوقهای بیمهای و بازنشستگي و پيشگيري و كاهش آسیبهای اجتماعي موضوع بند ت ماده ۲ قانون برنامه ششم توسعه است. همچنین دربند ت ماده ۷۸ قانون، تهيه و اجراي كامل طرح جامع توانمندسازي زنان سرپرست خانوار طبق قوانين و مصوبات شوراي اجتماعي تا پايان اجراي قانون برنامه توسط رياست جمهوري معاونت امور زنان با همكاري وزارت تعاون،كار و رفاه اجتماعي و ساير نهادهاي ذیربط و تأييد برنامه مذكور در هیئت وزیران و تصویب شده است. سازمان بهزیستی، کمیته امداد امام خمینی، شهرداری استانها، و سایر نهادها و سازمانهای دولتی نیز طرحها و پروژههایی را به جهت توانمندسازی زنان تابهحال به پیش بردهاند که میتوان از آنها تحت عنوان مداخلات توسعهای نام برد.
اما ظرفیتهای دیگری غیر از مداخلات توسعه ای و اقدامات دولتی و سازمانی برای توانمندسازی زنان روستایی وجود دارند که بیش از آنکه با رویکردی از بالا به پائین به اجتماع روستایی بنگرند، سعی در فعالسازی ظرفیتها و پتانسیلها و قابلیتهای زنان روستایی دارند. یافتههای میدانی حاصل از مطالعه کیفی تعاونی زنان روستایی مهرآفرین ارم واقع در شهرستان پاکدشت نشان میدهد که:
زنان روستایی مورد مطالعه، عمدتاً سرپرست خانوار بوده و همسرشان را ازدست دادهاند یا دارای تجرد قطعیاند. برخی به علت نگهداری از والدین مسن خود یا به علت مهاجرت یا ازدواج فرزندان پسر خانواده، بار حمایت و مسئولیت نگهداری والدین را بر عهده دارند. سواد و سطح تحصیلات آنها اندک است اما ورود آنها به تعاونی، موجب شده تا مهارتهایی بیاموزند و از ظرفیتهای محیطی اندک خود استفاده کنند. شایان ذکر است که زنان عضو در تعاونی، فقط به تولید اشتغال ندارند که در مواردی به واسطه کیفیت آگاهی و اطلاعات تخصصی که آموختهاند، در سمت مشاور تولید برخی محصولات کشاورزی، به سایر زنان روستایی در روستاهای مجاور، آموزش میدهند. آنها، اغلب دچار مشکلات متعدد مالی و اقتصادی هستند. دختران مجرد قطعی نیز به علت سن بالا، نبود فرصتی برای ازدواج، مسئولیتهای سنگین خانهداری و نگهداری از والدین، از استقلال مالی بی بهرهاند و همین امر موجب شده تا موقعیت فرودستی در خانواده داشته باشند. همچنین شرایط کار در کارگاههای صنعتی برای زنان روستایی با توجه به بافت فرهنگی، فاصله دور محل کار از خانهها و تعصبی که بر کار زنان روستایی خارج از خانه وجود دارد، موجب شده تا زنان عضو کار اندک، دستمزد کمتر اما در قالب تعاونی را به کار با درآمد بیشتر ترجیح دهند. زنان مورد مطالعه پس از عضویت در تعاونی، در تمامی مراحل عملیاتی شدن، ایده کارآفرینی یعنی شناسایی نیازهای برآورده نشده و اجرای پیشنهادهای کارآفرین که به صورت مشورتی حاصل میشود، حضور دارند و هر یک از آنها در حوزه تولیدی خود خبره و ماهر میشوند تا آنجا که میتوانند به مثابه یک کارشناس و مشاور به سایر اعضا و حتی پروژههای خارج از تعاونی علی رغم سواد اندک، آموزش دهند. خروجی حاصل از تحلیل مصاحبهها و استخراج ۴۳۸ مفهوم نشان داد که کارآفرینی و اشتغال زایی از طریق این تعاونی زنان روستایی توانسته مشارکت و تعاملات همیارانه، تاب آوری در زنان، توان افزایی نوجوانان و جوانان، خلق و ایجاد ارزشهای ذهنی، و ارزشهای عینی را ارتقا دهد.
همچنین از منظر راهبردی و براساس یافته های حاصل از تحلیل ۴۱ مقاله با موضوع توانمندسازی، تعاونیها و کارآفرینی روستایی می توان افزود که لازم است تا:
به عناصر سرمایه اجتماعی مانند: اعتماد عمومی و اعتماد نهادی، هنجارهای همیاری و تمایل به کار گروهی، مشارکت و عضویتهای انجمنی و آگاهی در اعضای تعاونیها بهعنوان اساس شکلگیری تعاونیها توجه بیشتری شود. همچنین نیاز است تا به ظرفیت بالای حکمرانی دموکراتیک تعاونیها توجه شود و از شیوههای مداخله جویانه و تمرکزگرای دولتی که باعث فرسایش سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد و مشارکت در بین روستاییان میشود، دوری شود. علاوه بر این بایستی به تعاونیها بهعنوان بنگاه هایی با جهتگیری های فرهنگی و اجتماعی توجه شود که فقط به توانمندسازی اقتصادی زنان از طریق اشتغال زایی نمیپردازند. بلکه میتوانند بر ویژگیهای زنان روستایی در اجتماعات روستایی اثرگذارند.