شیدا فراشاهی*
عصر دوشنبه هشتم آبانماه 1396 هماندیشیِ گروه جامعهشناسی فیلم و سینمای انجمن جامعهشناسی ایران، دربارۀ جایگاه و نقش سینما در ایران، در سالن کنفرانس انجمن، با حضور محمد تهامینژاد و جمعی از استادان و دانشجویان برگزار شد.
محمد تهامینژاد، پژوهشگر و منتقد و مستندساز، بحث را با مقدمهای دربارۀ «انجمن صنفی سینمای مستند» وابسته به خانۀ سینما شروع کرد و گفت: پس از بنیانگذاری این انجمن در سال 1376، گفته شد که خانۀ سینما چرخۀ اقتصادی دارد و مستندسازان در این چرخه جا نمیگیرند و نمیتوانند وارد سینما شوند. وی نظریهای مطرح کرد که اگر خانۀ سینما، خانۀ سینمای ایران است، باید همه را دربر گیرد، اما اگر خانۀ سینمای ایران نیست پس، خانۀ سینمای داستانی است و انجمن مستندسازان نمیتواند جدا از این مجموعه وارد خانۀ سینما شود، ولی خانۀ سینما پاسخی به این نظر نداد.
او ادامه داد: باید روشن شود منظورمان از سینمای ایران چیست؟ آیا فقط سینمای داستانی است؟ یا منظور سینمای مستند، انیمیشن، فیلم کوتاه، فیلم تبلیغاتی، فیلم عروسی نیز هست. مجموعۀ بزرگی از فیلمهای عروسی در ایران ساخته میشوند و بهترین منبع تحقیق برای شناخت جامعۀ ایران در دهۀ شصت و دهه های قبل و بعد آن، فیلمهای عروسیاند.
به نظر این پژوهشگر، سینمای ایران مجموعۀ بزرگی است که هدفش مطرح ساختن تأثیرات سینما در جامعۀ ایران و بیان تأثیرات این مجموعه است. سینمای انیمیشن نیز به سبب کوتاهی و سرعت انتقال و گاهی غیر سریع، مفاهیم را به مخاطبانش انتقال میدهد و تأثیر بسیار زیادی روی انواع مخاطب دارد. مجموعۀ دیگر فیلمهای صنعتیاند که معمولاً فیلمهای خصوصی و آموزشیِ ساخته شده در بخش صنعت و برای صاحبان صنعت را شامل میشود. این فیلمها نیز برای مخاطبانشان چه مخاطب داخلی و چه خارجی تأثیر اقتصادی یا صنعتی دارند.
این منتقد سینما افزود: نه تنها فیلمها بسیار متعدد و متنوعاند بلکه در مجموع سینما یک امر ساختنی است. برخوردش واقعی است، ولی نتیجۀ مستقیم واقعیت نیست. سینما در واقع بازنماییِ واقعیت و آینۀ جهان بیرونی است. آینهای در برابر جامعه و بازتابی مستقیم از جامعه است، اما روش هر سینما با واقعیت بیرونی فرق دارد. سینمای مستند نیز بسیار متنوع است. مستندهای توضیحی (اکسپوزیتوری) نوعی سینماست که واقعیتی را به صورت گفتار برای بیننده میسازیم. سینمای مستند دیگری، مانند فیلمهای کیارستمی هرآنچه در جامعه اتفاق میافتد را تهیه و نشان میدهد. یعنی واقعیتی اتفاق میافتد و آن را فیلم ساخته و نمایش میدهیم. تأثیری که این سینما بر مخاطبش در جامعه میگذارد یعنی، واقعیتی که میشود به آن اطمینان کرد و تحت تأثیر قرار گرفت. بدون اینکه مخاطب متوجه شود فیلم میسازند، مانند عکسی که از افراد میگیرند، بیآنکه متوجه باشند و مخاطب بیشتر حس واقعی بودن میکند، اما بهجای افراد واقعی، هنرپیشهها بازی میکنند.
این هماندیشی با بحث مشارکتکنندگان دیگر ادامه یافت و تهامینژاد نتیجه گرفت که در هر دورهای مناسبات کالایی تأثیرش را در سینمای ایران و جهان گذاشته است. باید دانست که فیلم را برای چه مخاطبی و در چه جامعهای میسازیم.
وی ادامه داد: سینما مجموعهای از مناسبات است و در این میان مناسبات اقنصادی و حساب سود و زیان نقش مهمی دارد.
سپس بحث و گفتوگوی حاضران در جلسه به موضوع سیاه یا سفید بودن سینمای ایران اختصاص یافت. برخی معتقد بودند که فیلمهای سینمای ایران در مقایسه با فیلمهای کشورهای دیگر، جامعه را سیاه نشان می دهند. اجلالی معتقد بود اگر بگوییم در مجموع سینمای ایران نا امیدکننده است، باید این ادعا را ثابت کنیم که کاری است مشکل، زیرا استنباط آدمیان از فیلمها تفاوت دارد. حال اگر فرض کنیم که فیلمهای ایرانی ناامید و افسردهاند، باید پرسید که چرا اینگونهاند؟. به نظر او باید علت اجتماعی را یافت. همچنین، باید سینمای عامهپسند را جدا از سینمای روشنفکری بررسی کرد. سینمای آوانگارد همه جا انتقادی و طبیعتاً کمی تلخ است.وی گفت که سینمای ایران از نظر ساخت فیلمهای عامهپسندِ جذاب و آموزنده و شاد ضعیف است، اما او در مجموع سینمای ایران را سینمای موفقی دانست.
در ادامۀ این هماندیشی اعظم راودراد گفت: «به علت محدودیتها و ممیزیهای بسیار، حال سینمای ایران بد است. سینماگر ایرانی میتوانست مانند هالیوود و بالیوود ( ؟)، فیلمهای خوب بسازد، اما این محدودیتها در جامعۀ ما آنقدر زیاد است که سینماگران از بیم اینکه دچار سانسور نشوند، خودسانسوری میکنند. ما در صنعت سینما رشد و توسعه نداریم. سینمای ایران زبان پوسیدهای دارد و نمیتواند مخاطب عام را جذب کند».
در ادامۀ بحث، اجلالی گفت: اگر منصفانه دربارۀ فیلمسازان ایرانی قضاوت کنیم، در این شرایط دشوار و با محدودیتهای موجود، خوب عمل کردهاند و اگر سینمای ما به یک سینمای کاملاً تبلیغاتی تبدیل نشده است فقط به خاطر کوشش سینماگران ماست وگرنه چنین خواسته ای همواره وجود داشته است و اگر واقعبینانه نگاه کنیم به طور کلی هم سطح سلیقه تماشاگران ما و هم کیفیت فیلمهای امروز با فیلمهای ایرانی پیش از انقلاب قابل مقایسه نیستند.
دکتر راود راد اضافه کرد: به نظر می رسد سلیقه جوانان دارد از کیفیت فیلم های ایرانی جلو می زند و دهه هفتادی ها وهشتادی ها فیلم ایرانی را نمی پسندند. اجلالی هم این خطر را تائید کرد و در نهایت حاضران به این نتیجه رسید که بهتر است سینمای ایران به جای تولید زیاد به کیفیت بپردازد و ممیزی هم باید آسان تر شود.
*تهیه کننده گزارش