ایلام آذر96 1نشست دفتر انجمن جامعه شناسی ایران در ایلام با عنوان «ظرفیت های امنیت اجتماع محور در شرایط بحرانی (مورد مطالعه: زلزله مورموری)» با سخنرانی علی ایار (مدرس دانشگاه فرهنگیان و استاد مدعو دانشگاه ایلام) روز سه شنبه 28 آذرماه 1396 در سالن اجتماعات دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه ایلام برگزار شد.

ایار ضمن تشکر از زحمات دکتر قاسمی (مدیر دفتر انجمن جامعه شناسی ایران در ایلام) که زمینه برگزاری این نشست و پویایی انجمن از طریق طرح مسائل اجتماعی و ارتباط متقابل بین دستگاه‌های اجرایی و انجمن فراهم نمودند، و نیز از اعضای این دفتر دانشگاهی به دلیل حضور در نشست، به ارائه بحث خود پرداخت. خلاصه این مباحث رادر ادامه می‌خوانید.

محتوای این سخنرانی برگرفته از طرحی پژوهشی با عنوان «ارزيابي عملكرد نيروي انتظامي و ظرفيت‌هاي امنيت اجتماع محور در مناطق زلزله زده ايلام (مورد مطالعه: زلزله مورموری شهرستان آبدانان)» است که در سال 1394 با حمایت دفتر تحقیقات فرماندهی نیروی انتظامی ایلام و نظارت دکتر یاسان اله پوراشرف انجام شده است و جا دارد از فرماندهی نیروی انتظامی و دفتر تحقیقات کاربردی ناجا در استان تشکر کنم.

در جهان متحول کنوني، بلاياي طبيعي مانند سيل، زلزله، آتشفشان، خشکسالي، و طوفان بر حسب عمق و وسعت آنها و نيز سطح مقاومت و آمادگي عيني و ذهني جوامع و انسان ها و اقدامات پيشگيرانه در اين زمينه با پيامدهايي بسيار متفاوت در جوامع انساني همراه است. برای نمونه، اثرات و پيامدهاي منفي زلزله در کشور ژاپن بسيار پايين تر از کشورهاي در حال توسعه است در حالی که زلزله های 7 ریشتری در کشور ما فاجعه آفرین است در کشوری مانند ژاپن این دست زلزله ها مایه سرگرمی شهروندان و با عنوان «گهواره جنباندن مادر بزرگ» از آنها یاد می شود. کشور ما یکی از ریسک پذیر ترین کشورها در برابر بلاها و بحران های طبیعی است. از 40 نوع بلای طبیعی 31 نوع آن در ایران وجود دارد. از این منظر ما جز کشورهای خطر خیز جهان هستیم. از نظر وقوع زلزله های 5 ریشتری جزء ده کشور اول دنیا هستیم، با وجود این که یک درصد جمعیت جهان داریم 6 درصد از تلفات انسانی فجایع و بلا ها به ما اختصاص دارد. تجربه زلزله بم و مقایسه آن با حوادث مشابه در همان سالها عمق آسیب پذیری ما را در برابر فجایع و بلا های طبیعی نشان می دهد. زلزله بم چیزی حدود 150000 کشته، 2850 زن بی سر پرست، 5000 کودک یتیم و ویرانی 85 درصد بناها از خود به جای گذاشت. زلزله ای مشابه در اندونزی در همان سال چیزی حدود 69 کشته و مورد مشابه در کالیفرنیای آمریکا بود که تنها در آن یک ساختمان قدیمی تئاتر تخریب و دو کشته بر جای گذاشت. این در شرایطی بود که ریشتر و قدرت تخریبی این زلزله ها و زمان وقوع آنها به هم نزدیک بود. این مقایسه به ما نشان می دهد که فاجعه ای یکسان در شرایط اجتماعی متفاوت می تواند پیامدهای بسیار متفاوت داشته باشد. این مقایسه تأمل برانگیز و تأسف انگیز است و نشان می دهد که ما باید در مدیریت بحران خود تجدید نظر کنیم. باید از تجارب درس بگیریم. از این منظر درس آموزی از تجارب ناموفق داخلی و الگوبرداری مناسب از اقدام ها و تجربه های موفق و اثربخش داخلی و خارجی را گوشزد می کند که بحث امروز نیز تلاشی به منظور حرکت در این مسیر است. با توجه به پیامدهای متفاوت زلزله و حوادث بحران زای مشابه مدیریت منطقی جهت مواجه با این گونه شرایط باید در دستور کار قرار گیرد.

اما قبل از هرچیز باید گفت که بحران چیست ؟حوادثي كه در اثر رخدادها و عملكردهاي طبيعي و انساني به طور ناگهاني به وجود مي آيد و سختي را به يك مجموعه يا جامعه انساني تحميل مي كند و بر طرف كردن آن نياز به اقدامات اضطراري، فوري و فوق العاده دارد. اما جامعه شناسی چه کمکی می تواند به مدیریت بحران داشته باشد؟ قبل از هرچیز باید به ارائه یک تعریف از «جامعه شناسی بحران» پرداخت: جامعه شناسی فاجعه یکی از شاخه های علم جامعه شناسی است که به مطالعه عوامل اجتماعی موثر بر آسیب پذیری در برابر بحران ها و رفتار افراد و گروها مختلف اجتماعی در شرایط بحرانی می پردازد. اگر چه سابقه آن به مطالعات اس اچ پرینس، پراساد و.. بر می گردد اما تا 1970 بیشتر یک دانش آمریکایی است پس از آن تقریبا جامعه شناس فاجعه جهانی شده است و امروزه به یافته های این علم در مدیرت بحران ها و فجایع در چرخه بحران توجه می شود. که جای مطالعاتی از این دست در مطالعه بحران ها در کشور ما خالی بنظر می رسد.

خدماتی که جامعه شناسی بحران می تواند به مدیریت بحران ارائه دهد: اول) این دانش با توصیف مختصات جامعه هدف شناخت دست اندرکاران را ارتقاء می بخشد به آنان نشان می دهد که در چه جامعه ای با چه مختصاتی باید امداد گری کنند. دوم) شناسایی موانع، مخرب ها و تسریع کننده های امداد گری و بازسازی و سوم) اسطوره زدایی از رفتار جامعه هدف و بحران زده.

امروزه در مطالعات جامعه شناسی امنیت، اجتماع محوری به عنوان یک اصل پذیرفته شده است. برای مدیریت سوانح و بحرانها و ایجاد امنیت یکی از فرصت های موجود برای ستاد بحران و نیروی انتظامی استفاده از ظرفیت اجتماعات محلی است و این مهم جز با کمک به افزایش انعطاف اجتماعات محله ای، ایجاد اعتماد به نفس در آنها و استفاده از توانایی ها و شناخت آن ها نسبت به محیط اطرافشان، در جلوگیری از پیامدهای ناخوشایند حوادث طبیعی ممکن نخواهد بود. یافته ها و تجارب پیشین نشان می دهد مدیریت بحران با اجتماع محوری فاصله داشته و بیشتر بر مدار مدیریت سنتی می چرخد. زیرا شواهد نشان می دهد در مورد زلزله ها و حوادث مشابه سابق، فقدان مدیریت منظم و روشمند موجب خسارت هایی به آسیب دیدگان شده است. افزونی و پیچیدگی مشکلات اجتماعی عصر حاضر سبب شده است که تجهیز منابع مردمی و اعمال رویکرد اجتماع محوری در توسعه اجتناب ناپذیر شود. برخی از ترتیبات پلیس جامعه محور را پلیسی می داند که در پی واگذاری بخشی از نقش های مهم به اجتماع است که خودش به تعریف و اجرای کارکرد پلیس بپردازد، به این منظور باید اولویت ها و نیاز های مردم را در جامعه و در حال ارائه خدمت بشناسد.

آیا پلیس و مدیریت بحران می تواند با ساز و کارهای سنتی به برقراری نظم و امنیت اقدام کند؟ از این منظر باید اشاره نظری به جهان مدرن متأخر از منظر گیدنز، دلوز و اولریش بک داشته باشیم. گیدنز اگرچه با تفکیک ریسک های خارجی مانند سیل ، زلزله و.. و ریسک های تولید شده مانند، رژیم های غذایی، احتمال انفجار نیروگاه های هسته ای و... بر ریسک های نوع دوم تمرکز کرده است، اما در بحث جهان رها شده خود ما را وا می دارد که تمایز جهان مدرن و دنیای سنتی را درک کنیم، و بپذیریم که سازو کارهای سنتی در جهان جدید کارایی لازم ندارند. همچنین دلوز جهان سنتی را خطی و مشخص و جهان جدید را ریزومی و گم می داند. بنابراین تکلیف مدیریت در همه حوزه های از جمله بحران و امنیت در جهان رها شده و گم با دنیا ساده سنتی کاملا متفاوت است. پلیس و ستاد بحران باید متناسب با این تغییرات در ساختار و سیاست های خود تجدید نظر نموده و ساختار چابک و منعطف طراحی کنند. در این خصوص امنیت اجتماع محور یک دهه ای است در ساختار ناجا مورد توجه قرار گرفته و به تجارب خوبی منجر شده است. یک نمونه آن طرح همیار پلیس است که در درونی کردن بخشی از مقرارت ترافیکی موثر بوده است، فرزندان ما در خانواده تحت تاثیر تبلیغات و برنامه های ناجا خود به مثابه یک پلیس عمل می کنند. پیامدهای مثبت پلیس اجتماع محور ضرورت به کارگیری این مدل در شرایط بحرانی را نشان می دهد. امروزه تغییر و تحولات اساسی در ابزار قدرت دولت ها از یک سو و تغییرات در جوامع و پدیده های امنیتی، فرهنگی و اجتماعی از سوی دیگر موجب تغییرات بنیادین نحوه مواجهه با مسایل امنیتی در سطح کلان- نظام سیاسی- و به تبع آن در سطح میانی- سازمان پلیس- در ابعاد سازمانی، تاکتیکی و استراتژی شده است. در ارتباط با امنیت داخلی رویکردهای نظری متفاوتی وجود دارد: اول رویکرد انفصالی ( تهدید محوری): و دوم - رويكرد اندماجي (امنیت اجتماعی شده). در رویکرد اول نگاه سلبی به موضوع امنیت دارد به این معنی که شرایط امن را نبود تهدیدات بیرونی نسبت به جامعه دانسته و دسترسی به وضعیت و شرایط امن را در گرو وجود دولت قدرتمند می داند. همچنین در تمامی سطوح، امنیت با دولت فهم و تعریف می شود؛ بدین سبب جامعه حالت انطباق جو با ساخت رسمی پیدا می کند. زیرا امنیت از سوی مرجعی برتر از جامعه تولید شده و به همین دلیل دولت های بزرگ با مسئولیت فراگیر، با پاسخگویی اندک موضوعیت می یابند. در این رویکرد سازمان پلیس خود را تنها متولی امنیت عمومی دانسته، و قدرتش خود را در اقتدار ظاهری، توان تخصصی و سلطه امنیتی می بیند. اما در رویکرد امنیت اجتماعی شده در این رهیافت نه تنها تفکیک بین جامعه و دولت پذیرفته شده نیست بلکه خود می تواند به عاملی برای ناامنی تبدیل شود. از این منظر امنیت از درون جامعه می جوشد بر این اساس امنیت داخلی وضعیتی است که در آن اولا هویت اجتماعی از ناحیه آسیب های مختلف داخلی و خارجی مصون باشد دوم اینکه روابط سیاسی اجتماعی بر مقوله رضایت نه قدرت استوار باشد.

ایلام آذر96 2در مقام پاسخ به سوال امنیت برای چه کسی (هدف مرجع امنیت ) مشخص می شود بسته به این که هدف مرجع امنیت چه باشد شاخص های امنیت و ناامنی نیز متفاوت می شود. رویکرد دوم ما را به سمت اجتماع محوری جامعه محلی رهنمون می شود. برای مدیریت بحران اجتماع محور مدل های پیشنهاد شده است از جمله: مدل( CBMD) سازمان ملل، مدل مدیریت مردم محور«مركز آمادگي مقابله با سوانح آسیا (ADPC)، پروژه بين‌المللي توسعه امداد و نجات و... در تمامی مدل و رویکرد های ذکر شده تاکید براین است که جوامع مختلف در برابر بحران ها و بلایا به یک اندازه آسیب نپذیرفته و به یک شیوه واکنش نشان نمی دهند. عوامل اجتماعی و سازمانی و از جهت دیگر عوامل شناختی- نگرشی بر آسیب پذیری در برابر بلایای طبیعی تاثیر گذارند. به عنوان مثال در جامعه ای که فساد اداری و فقدان نظارت بالا باشد و قبل از وقوع بحران بر ساخت و سازها نظارت نباشد به یقین عمق فاجعه و دامنه آن بیشتر خواهد شد. عوامل اجتماعی مثل حاشیه نشینی، مهاجرت گسترده، فقر و... نیز تاثیر گذار هستند. توزیع ریسک با جایگاه طبقاتی رابطه ای معکوس دارد. تحقیقات نشان می ده ند که فقرا بیشتر آسیب پذیر بوده و در جذب منابع حمایتی پس از بحران نسبت به قشر ثروتمند بهرمندی و عایدی کمتری دارند، توزیع پیامدهای فاجعه ها، بحران ها و بلایای طبیعی و حتی واکنش سایر شهروندان، مدل های کمک و امداد رسانی بر حسب مولفه های اجتماعی قابل تبیین است. مدل جمع آوری کمک و امداد رسانی در زلزله اخیر ازگله کرمانشاه منحصر به فرد بود، زنگ خطری بود برای ستاد بحران؟ برای مدیریت بحران کشور؟ چرا هر کسی با ماشین شخصی خودش کمک جمع می کند و به امداد گری می آید؟ اینجا اعتماد مردم آسیب دیده است و اگر ترمیم نشود در بحران های بعدی مدیریت سخت خواهد شد. پس همانگونه که ملاحظه شد حتی امداد رسانی هم به مولفه های اجتماعی گره خورده است. کار ستاد بحران و نیروی انتظامی در جامعه ای که اعتماد نهادی بالاست به مراتب راحت تر و سهل تر پیش می رود تا جامعه ای که با فقدان اعتماد نهادی روبروست یا اعتماد نهادی در آن تضعیف شده است. مطالعات پیشین بیانگر بی خبری مدیریت بحران، از تجارب جهانی در حوزه مدیریت بحران و از جمله تجربیات دهه اخیر، حضور سازمان یافته شهروندان در قالب اجتماعات محلی است. اهمیت موضوع مشارکت اجتماع محور در شرایط بحرانی تاحدی است که مرکز توسعه منطقه سازمان ملل در سال 2001، به تدوین برنامه ای پرداخت که در آن به طور ویژه به اهمیت اجتماعات محلی در مدیریت بحران تأکید شده است و به برنامه (CBDM) معروف است تجربه زلزله بم و زلزله مورموری و زلزله اخیر ازگله کرمانشاه نشان می دهد که مسئولین فاقد دانش مدرن در امر مدیریت بحران بر پایه اجتماعات محلی و اجتماع محوری هستند. با این توصیف در این سخنرانی موضوع مورد بحث بیشتر بر عملکرد ناجا در زلزله  سال 1393مورموری شهرستان آبدانان متمرکز است. هدف این است که بگوییم چه درس های از زلزله مورموری می توان گرفت. توانمندی ها، ظرفیت ها و چالش ها در امر برقراری امنیت و نظم و امداد رسانی کدام موارد بودند. قبل از هرچیز ما در ورود به حوزه مورد به دنبال توصیف شرایط اولیه بودیم، مطالعه، مصاحبه و مشاهدات بیانگر فقدان مدیریت متمرکز، مشکل برخی از زیر ساخت ها، بی اعتمادی به مدیران، غفلت از مولفه های اجتماعی و اقلیمی در امداد رسانی، فقدان مدیریت اطلاعات بود. به عنوان مثال امدادگر خاص معلولین، سالمندان و.. زنان بی سرپرست وجود نداشت، این جا نیاز هست قبل از بحرانی فهرستی از اقشار آسیب پذیر تهیه و برای سازمان های مانند بهزیستی و کمیته امداد امام (ره) نقشی تعریف شود. توزیع کمک در خیابان های اصلی یعنی فراموشی کسانی که در حاشیه هستند... به مولفه های اجتماعی توجه نشده بود. به لحاظ غفلت از مولفه اقلیمی چادرهایی توزیع شده بود که با اقلیم گرمسیری و فصل تابستان سازگار نبود و مشاهدات نشان می داد که برخی از مردم روی چادرها آلا چیق‌هایی از جنس نی و شاخ برگ درختان برای جلوگیری از گرما درست کردند. فقدان اطلاع رسانی به موقع موجب شایع پراکنی های متفاوت شده بود. یکی دیگر از مولفه های مورد مطالعه ما در زلزله مورموری بررسی عملکرد ناجا بود. نیروی انتظامی در ابعاد انتظامی، راهور و آگاهی به میزان بسیار زیاد از نظر شهروندان خوب اقدام کرده بود و در ابعاد ارائه خدمات مشاوره ای و حمایت های عاطفی و جذب مشارکت های مردمی هم ورود نموده بودند. البته در بحث مشارکت نیروی انتظامی بیشتر بر قابلیت ها و گونه سنتی سرمایه اجتماعی جامعه هدف متمرکز بود ومی توانست از ظرفیتجوانان تحصیلکرده، زنان و ... هم استفاده کند .

در بخشی دیگر از مطالعه به دنبال این سوال بودیم که چه ظرفیت هایی در جامعه بحران زده وجود دارد که ناجا بتواند از آنها استفاده کند؟ یافته نشان داد که که میل به مشارکت خودجوش در مولفه های؛ گزارش موارد مشکوک، تقبل نگهبانی محله، و سایر مشارکت های همیارانه .. وجود دارد. همچنین میل به مشارکت هدایت شده در قالب تقاضا برای آموزش مدیریت فاجعه، کمک های اولیه، تیم بندی جوانان و.. مشاهده میشود و مهمترین قابلیت و بنیادی ترین سرمایه برای ناجا را می توان اعتماد جامعه هدف به ناجا دانست. این اعتماد چنانچه مدیریت شود، می تواند به مثابه یک تسهیل گر و پیش برنده در شرایط عادی و بحرانی یاری گر ناجا باشد.

همچنین یکی از اهداف ما این بود که چه چالش هایی برای مدیریت بحران و ناجا در بستر اجتماعی وجود دارد؟ اولین چالشی که تیم ما در مصاحبه با مردم استخراج کرد پنداشت دولتی بودن نظم بود، یعنی برخی مردم فکر می کردند که برقراری نظم تنها کار نیروی انتظامی است، یک مورد دیگر تصور قدر قدرتی پلیس بود. پاسخگویان گفته بودند که در ایام بحران حتی یک فقره دزدی اتفاق نیفتاده است. اگر چه این تصور برای پلیس اقتدارآور است اما در صورت عدم مدیریت شاید به پنداشت «پلیس به تنهایی برای امنیت کافی است» دامن زده و خود به یک چالش تبدیل شود. پلیس ضمن حفظ اقتدار باید نشان دهد که این اقتدار حاصل همکاری مردم است. احساس درماندگی و عجز یکی از چالش های دیگر بود. مردم احساس می کردند کاری از دست شان ساخته نیست و این نگرش می تواند عمق فاجع و آسیب پذیری را تشدید کند. مهمترین چالش «بومی ستیزی» بود. مردم به دلیل سیطره روح قبیله گرایی و خانواده گرایی نوعی پیشداوری نسبت به مدیران و امداد گران بومی داشتند و معتقد بودند در توزیع کالا و کمک های رسیده نوعی خویشاوند بازی و پارتی بازی وجود دارد... بنابراین باید مدل حضور امداد گران و مدیران بومی در فضاهای قومی و قبیله ای مورد باز اندیشی قرار گیرد. یکی دیگر از چالش ها فقدان مکانیزم اطلاع رسانی به مردم بحران زده برای کسب کمک، محل توزیع کمک و حتی امداد گران و خبرنگاران بود. همچنین مطالعه نشان می داد که مردم اولویت های متفاوت دارند. پس از برقراری نظم اولیه و تأمین مایحتاج ضروری مانند غذا و سر پناه موقت، تامین نیازهایی مانند فراغت جوانان، کودکان، زنان، مداخلات روانشناختی، مدد کاری اجتماعی، اطلاع رسانی از کمک های رسیده، مکان و زمان توزیع کالاها و کمک ها و.. باید مورد توجه قرار گیرد.

در بخشی دیگر از مطالعه به دنبال این سوال بودیم که سبک مشارکت اجتماع محور ناجا در زلزله مورموری آبدانان چه پیامدهایی داشته است؟ یافته های ما نشان می داد که از نظر برون سازمانی جامعه هدف معتقد بود که جان و اموال مردم از خطر سرقت در امان بوده است و نوعی امنیت اخلاقی، جانی و اقتصادی وجود داشته است. همچنین ناجا برای حضور و مشارکت مردم در امنیت فرهنگ سازی نمود و همچنین به نوعی سرمایه اجتماعی پلیس را با نشان دادن چهره ای مردمی، مقتدر و معتمد ارتقاء داد. البته فرماندهی انتظامی استان باید از خطر مستهلک شدن این سرمایه غافل نبوده و آن را مدیریت کند. در پاین باید گفت که مدیریت یک بحران قبل از آن که از عمق فاجعه و مولفه های فیزیکی و مهندسی متأثر باشد از مختصات فرهنگی- اجتماعی و سازمانی جامعه بحران زده و جوامع پیرامون تأثیر پذیر است. بنابراین ضرورت دارد مدیرت انتظامی و ستاد بحران با درک شرایط اولیه بحران، ظرفیت های مشارکت – اجتماع محوری در جامعه هدف، چالش های اجتماع محوری بحران را مدیریت نموده و نظم را بر قرار نمایند.

نیروی انتظامی در سالیان اخیر بر امنیت اجتماع محور متمرکز شده است و ضرورت دارد این مهم را نیز در شرایط بحرانی مدنظر قرار دهد. یکی از مهم ترین عواملی که امروزه در پیشگیری و نیز در مدیریت بحران مطرح است، مشارکت مردمی است. لزوم بهره گیری از ظرفیت ها و توانمندی های موجود در سطح اجتماعات محلی و برنامه ریزی و اقدام به منظور آموزش و آماده سازی ساکنان محله های شهری با هدف کاهش خسارات و تلفات ناشی از وقوع بلایای طبیعی احتمالی را مشخص می کند. امنیت اجتماع محور یعنی تولید امنیت توسط خود مردم و برای مردم و شهروندان، نیروی انتظامی با برداشتی اجتماعی شده از امنیت در زلزله مورموری و تشخیص مختصات اجتماعی- فرهنگی جامعه هدف عملکرد مطلوبی از خود نشان داد. اگر چه غفلت سایر دستگاه ها از مولفه های اجتماعی- اقلیمی و... در چنین شرایطی مشهود بود و می تواند تهدیدگر نظم و امنیت در شرایط بحرانی باشد. مداخله اجتماع محور ناجا در زلزله مورموری منجر به اعتماد و افزایش سرمایه اجتماعی ناجا در بین شهروندان و جامعه هدف شده است اگر چه سرمایه اجتماعی چنانچه خوب مدیریت نشود می تواند مستهلک شود. یافته های تحقیق بیانگر اعتماد بسیار ضعیف جامعه هدف به اعضای ستاد بحران بود که متأسفانه غفلت ستاد بحران و عدم توجه به مولفه های اجتماعی در مدیریت بحران کار را به جایی رساند که بسیاری از مردم شخصا در زلزله اخیر کمک ها را به دست مردم زلزله زده ازگله رساندند. این امر قبل از آن که نشان از روح نوع دوستی ما ایرانیان باشد نشانه ای از فقدان و تضعیف اعتماد نهادی در جامعه ماست. ستاد مدیریت بحران باید این ضرورت را درک کند و ناجا هم می بایست در این فاصله سرمایه اجتماعی و اعتماد به دست آمده را مدیریت کند. اما ناجا در امر برقراری امنیت با چالش هایی هم مواجهه بود از جمله سطح پایین دانش ریسکی جامعه هدف، روح قومی و قبیله در جامعه هدف که منجر به ایجاد نوعی پیش داوری در مورد نیروهای بومی سایر ارگان ها و نهایتا تنش می شد. بنابراين در شرايط عادي و پس از بحران، پليس بايد اين چالش‌ها و فرصت‌ها را شناسايي نمايد. رضايت مردم از عملكرد پليس در مديريت انتظامي زلزله مورموری ناشي از توجه قابل قبول مديريت انتظامي مورموری به مؤلفه‌هاي مختصات فرهنگي و اجتماعي منطقه بوده است. بنابراین چنانچه قرارست مدیریت بحران ما بتواند خسارات ناشی از بحران ها را به حداقل برساند باید تنها بر مرحله بعد از بحران تمرکز نکند و یافته های جامعه شناسی بحران/ فاجعه را در سه مرحله قبل، حین و بعد از فاجعه مورد استفاده قرار دهد.