نشست هم اندیشی در خصوص «جامعه شناسی و جامعه ایرانی» با حضور جمع کثیری از اساتید و دانشجویان علوم انسانی و اجتماعی در تالار حکمت در تاریخ چهارم خرداد ماه 94 توسط گروه علوم اجتماعی به شکل پنل با مشارکت دکتر محمد امین قانعی راد، ریاست انجمن جامعه شناسی ایران و دکتر حسن چاوشیان، عضو هیات علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه گیلان برگزار گردید.

قبل از تشکیل پنل، با حضور دکتر قانعی راد، نشست تخصصی با اساتید گروه علوم اجتماعی برگزار شد. در این نشست، شاخه غیرفعال دفتر استانی انجمن جامعه­شناسی ایران (شاخه گیلان) مجددا راه اندازی شد و نماینده استانی این شاخه، دکتر علی یعقوبی انتخاب شد. در نشست مذکور، در مورد نحوه استفاده از فرصت ها و امکانات انجمن جامعه شناسی برای برگزاری همایش­ها، اجرای طرح های پژوهشی و انتشار شاخه استانی مجلات علمی - پژوهشی تحت نظر انجمن جامعه شناسی ایران، مساله یابی، و ایجاد ظرفیت سازی در عرصه علوم اجتماعی در جهت ورود به مسایل مبتلابه­مورد بحث قرار گرفت و مقرر گردید اقداماتی با مدیریت نماینده شاخه استانی انجمن جامعه شناسی –دکتر یعقوبی - صورت گیرد.

مباحث مطرح شده در داخل پنل تخصصی «جامعه شناسی و جامعه ایرانی» به ارتباط جامعه شناسی با جامعه ایرانی و چالش های جامعه شناسی در جامعه ایران اختصاص یافت. دکتر قانعی راد به عنوان سخنران اول این پنل به اهمیت ارتباطات و تعاملات در علوم اجتماعی اشاره کرد و تاکید نمود اگر این ارتباطات نباشد دانشگاه به جای خصائص علمی بیشتر از خصلت بوروکراتیک برخوردار می­شود. کار علمی در یک بستر اجتماعی و اجتماع علمی صورت می­گیرد و گرنه یک عمل منفرد است و توفیق چندانی نخواهد داشت. به باور وی نکته مهم ارتباطات بین دانشگاهی و درون دانشگاهی است که می تواند بستری برای ساخت علم و دانش فراهم کند. هر پاردایم علمی در بستر جامعه باید انجام بگیرد، و یک امر مجزا و منفک از جامعه نیست و این از طریق تعاملات دانشجویان با یکدیگر، اساتید با خودشان و دانشجویان در سطوح دانشگاهی، ملی و فراملی اتفاق می افتد. وی اشاره کرد، جامعه شناسی با سه رکن دانشگاه، جامعه و دولت ارتباط دارد. یکی از ارکان ارتباط جامعه شناسی ارتباط با دولت است. جامعه شناسی هم باید به عنوان یک نهاد معرفتی، با نهادهای مزبور رابطه داشته باشد و هم هویت خود را به مثابه یک دانش حفظ کند.یعنی؛ هم باید با جامعه رابطه داشته باشد و هم نباید در آن غرق شود. دانشگاه از دل جامعه در می­آید و یکی از کارکردهایش کمک به بازتولید جامعه یعنی حفظ هنجارها، ارزشهای جامعه است ولی در عین حال در جهت اصلاح جامعه و احیا و بازسازی و پیشبرد جامعه باید عمل نماید. رئیس انجمن جامعه­شناسی در ادامه تاکید نمود: قلب دانشگاه جامعه شناسی است همانطور که کانت معتقد بود قلب دانشگاه فلسفه است، اگر فلسفه نباشد آن دانشگاه، دانشگاه نیست چون به همه رشته ها وحدت می بخشد و یک ایده مشترک می بخشد. متناظر با بحث فیلسوف آلمانی، کانت، در شرایط کنونی جامعه شناسی کانون دانشگاه است، به باور وی اگر در دانشگاه جامعه شناسی نباشد،آن دانشگاه، دانشگاه خوبی نیست چون اگر دانشگاه را تولید و بازتولید جامعه بدانیم، این جامعه شناسی است که می تواند به اصلاح روندها، نهادها ، تولید و بازتولید جامعه کمک کند. این جامعه شناسی است که می توان از آن به عنوان یک معرفت در جهت اصلاح امور استفاده کرد. رسالت جامعه شناسی تنها شناخت جامعه نیست بلکه به عنوان دانش غیر سیاسی می تواند در راستای تغییر، بازسازی و اصلاح جامعه عمل نماید. جامعه به بهانه های مختلف از قبیل دانشگاه کارآفرین و تجاری سازی علم، دانشگاه، علوم انسانی و جامعه شناسی را در خدمت تولید ثروت در جامعه قرار داده است، یعنی تبدیل به یکی از اذناب تولید جامعه شوند. اینکه دانشگاه و جامعه­ شناسی در خدمت بازتولید جامعه قرار بگیرد این به­ معنای استحاله دانشگاه و جامعه­ شناسی است. دانشگاه نباید صرفاً در نهاد اقتصادی جامعه مستحیل شود و به زبان بازاری تبدیل شود. رابطه جامعه شناسی و بازار یک رابطه پرابلماتیک و متناقض است. از یک طرف از جامعه شناس انتظار می­رود که برای حل مشکلات اقتصادی جامعه کار کنند و دانشجویان انتظار دارند که چیزی به آنها آموخته بشود تا در نهادها و سازمانهای جامعه درآمدی داشته باشند، و از طرف دیگر باید هویت علمی خود را به عنوان یک نهاد مستقل حفظ کند. سخنران در ادامه به دیدگاه سی رایت میلز در کتاب «بینش جامعه شناختی» پرداخت، که رسالت یک جامعه شناس بینش انتقادی است. او به دیدگاه مایکل بوراووی و انواع جامعه شناسی پرداخت، و تاکید نمود که ما انواع جامعه شناسی داریم جامعه شناسی حرفه­ای، جامعه شناسی سیاست گذار،جامعه شناسی مردم مدار و جامعه شناسی انتقادی. و آنگاه به فلسفه وجودی هر یک از روایت های موسوم در جامعه شناسی اشاره کرد. و تاکید نمود که ما باید هر یک از تنوع روایت جامعه شناسی را باید بپذیریم. دکتر چاوشیان، به عنوان سخنران دوم این پنل، مطالبی در خصوص جامعه شناسی و پیوند جامعه شناسی و جامعه در ایران مطرح کرد. وی تاکید کرد که ما در ایران جامعه شناسی نداریم ولی جامعه شناس داریم . بنابراین در ایران هنوز جامعه شناسی بدنیا نیامده تا مرده باشد. جامعه شناسی هنوز در کشور ما، قلب دانشگاه نیست، علیرغم اینکه باید باشد. جامعه شناسی در غرب بر اساس اقتضائاتی بوجود آمد، ولی دانشگاه در ایران بر اساس دستور رضاخان ساخته شد، و بعد گفتند جامعه شناسی را هم بیاوریم و این جامعه شناسی تابع منطق درونی جامعه ایران نیست. سنت تاریخی ما چیزی دیگری را نشان می­دهد، جامعه ما عادت کرده که در مواقع سخت به یکسری امور التیام­بخش از قبیل شعر و عرفان و... پناه ببرد. در ایران بجای تاکید بر جامعه شناسی این زبان شعر است که زبان اصلی معرفت در ایران است و مردم هر امری را با زبان شاعرانگی تحلیل می­کنند. او تاکید کرد که در جوامع غربی یک اندیشه کم­کم صیقل می­خورد و بعد آن شعبه شعبه می­شود و به اندیشه های جدید تبدیل می­شود و این امر در ایران دیده نمی­شود. برای اینکه یک اندیشه مستمری بوجود بیاد یک محمل نهادی لازم است که بحث و گفتگویی بین متفکران صورت گیرد. و این بحثها در قالب مقالات، نشستهای چهره به چهره و...می­تواند انجام شود اما متاسفانه در ایران اکثر مقالات ، پروژه­ها و پایان نامه ها به یکسری متون خاص و مشترک خارجی تبدیل شده است. وی در ادامه بخاطر فقدان اطلاعات و آمار دقیق، استفاده از مدل معادلات ساختاری از قبیل لیزرل و تحلیل عاملی را غیر ضروری دانست. این پنل با پرسش و پاسخ دانشجویان و پاسخ اساتید سخنران به اتمام رسید.