انجمن جامعه ‏شناسی ایران شاخه‏ گیلان، در یکی از نشست‌های خود در سال جاری به موضوع روان‌شناسی اجتماعی و رویکردهای نظری معاصر در این باره پرداخت. در این نشست که در تالار حکمت دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه گیلان برگزار شد، دکتر علیرضا محسنی تبریزی به سخنرانی پرداخت. او سخنان خود را در قالب سه پارادایم حوزه اصالت واقعیت اجتماعی، حوزه اصالت تعریف یا تفهیم اجتماعی و حوزه اصالت رفتار اجتماعی ارائه داد. خلاصه‌ای از این بحث را در زیر می‌خوانید.

حوزه واقعیت اجتماعی نخستین بار توسط امیل دورکهایم پایه‏گذاری شد. دورکهایم مدعی بود که موضوع اصلی جامعه‌شناسی همان واقعیت اجتماعی است. در این مکتب می‏توان دو نوع واقعیت اجتماعی را تمیز داد: ساختارهای اجتماعی و سازمان یا نهاد اجتماعی. متفکران این حوزه معتقدند که واقعیت اجتماعی باید به مثابه اشیاء و پدیده ‏های واقعی تلقی شود؛ تا جایی که حتی عده ‏ای از پیروان این طرز فکر مدعی‏اند که واقعیت‏ های اجتماعی، اشیاء و پدیده‏ هایی واقعی ‏اند و بنا بر آن،‌ می‏توانند به مثابه یک ساختار واقعی و یا یک نهاد واقعی باشند. هدف عمده‏ این حوزه، مطالعه‏ ماهیت این ساختارها و نهادها و ارتباط درونی بین آنهاست.

حوزه‏ اصالت واقعیت اجتماعی حاوی چند مکتب است که از جمله مهم‌ترین آنها می‏توان به مکتب ساختاری – کارکردی و مکتب تضاد اشاره کرد. هر دو مکتب با اینکه واقعیت اجتماعی را مرکزیت می‏دهند ولی در نحوه نگرش و تبیین آن، متفاوت با یکدیگر عمل می‌کنند.

دومین حوزه، اصالت تعریف یا تفهم اجتماعی است که موضوع اصلی آن مبتنی بر اصول نظری ماکس وبر است. به نظر وبر انسان‏ها موقعیت اجتماعی خود را تعریف کرده و اثر این تعاریف عمل را به دنبال دارد، یعنی عمل اجتماعی محصول تعریف فرد از موقعیت اجتماعی خود است.

بنا به دیدگاه حوزه تعریف، انسان در ساختن واقعیت اجتماعی نقش فعالانه‏ای را بر عهده دارد و از یک خلاقیت و استقلال فردی و هویت حقیقی برخوردار است. دو مکتب نظری تئوری عمل و کنش نمادی را می‏توان در حوزه‏ تعریف تمیز داد. تئوری کنش نمادی در روان‌شناسی اجتماعی بیشتر مد نظر بوده و نکته مهم در این نظر، آن است که انسان نه تنها به محرک‌های فیزیکی پاسخ می‏دهد بلکه نسبت به محرک‏های نمادی نیز عکس العمل نشان می‌دهد. بنابر اعتقاد صاحب نظران این مکتب، تنها عده‏ محدودی از محرک‏های موجود فیزیکی بوده و در مقابل، بیشتر آنها اکتسابی و ناشی از یادگیری‏اند و از این رو می‏توانند به صورت محرک‌های نمادی ظاهر شوند. از دیدگاه این مکتب، شخصیت یک ساختار اجتماعی دارد و زبان در تکوین شعور و شخصیت نقشی کلیدی ایفا می‏کند.

سومین پارادایم مطرح در این زمینه، حوزه‌ اصالت رفتار یا همان ارتباط بین فرد و محیط محاط بر فرد است. از دیدگاه این حوزه، اولاً رفتار فعلی فرد محصولی از رفتار گذشته بوده و ثانیاً رفتاری که فرد در محیط اعمال می‏کند همواره عواقب و نتایجی دارد که خود رفتارهای آتی را متأثر می‏سازد. در عین حال، پاسخ فرد همواره به وسیله‏ ماهیت محرک خارجی تعیین می‏شود و بنابراین رفتار فردی تابعی از محرک‌های خارجی است. به عبارت دیگر، نتایج حاصل از تقویت کننده‏ ها در جریان ارتباط فرد و محیط خارجی منبع کنترل رفتار آدمی است.

تقویت و تنبیه دو مفهوم اصلی در حوزه‏ اصالت رفتار است. تقویت به معنای عامل یا عوامل بالا برنده‌ احتمال حدوث رفتار تعریف شده که هم به صورت مثبت و هم به صورت منفی وجود دارد. تقویت‌کننده‌ مثبت به مفهوم تشدید محرک‌های رویدادی جهت افزایش احتمال بروز رفتار تعریف می‏شود. تقویت‌کننده منفی هم در جهت افزایش احتمال حدوث رفتار است و عمدتاً به مفهوم خارج کردن یا کسر چیزی از محیط خارجی فرد معین می‏شود. از سوی دیگر، تنبیه یا مجازات عبارت است از رفتاری که استمرار و عمومیت پاسخی را که به دنبال دارد کاهش می‏دهد. تنبیه‌ها نیز همانند تشویق کننده‏ ها هم مثبت و هم منفی هستند، اما با هدف کاهش تکرار پاسخ اعمال می‏شوند.

از سوی دیگر، دیدگاه‌های نظری معاصر در روان‌شناسی اجتماعی را می‏توان در چهار مکتب عمده مورد بررسی قرار داد: 1- مکتب گشتالت؛ 2- مکتب روانکاوی فروید؛ 3- مکتب کنش نمادی؛ و 4- مکتب اصالت رفتار و تئوری تقویت.

دکتر محسنی در ادامه سخنان خود، توضیحاتی را نیز در مورد دو مکتب گشتالت و روانکاوی فروید ارائه داد. در پایان این نشست که با استقبال دانشجویان گروه علوم اجتماعی و سایر گروه‌های علمی دانشکده‌ ادبیات و علوم انسانی همراه بود، حاضران جلسه به بحث و گفت‌و‌گو در خصوص موضوع مطرح شده پرداختند.