در تاریخ 20 اردیبهشت 1385 به دعوت دفتر انجمن جامعه‏ شناسی واحد گیلان‏، آقای دکتر غلامعباس توسلی استاد دانشکده‏ ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سالن آمفی‏تئاتر دانشکده‏ ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه گیلان سخنرانی خود را با موضوع ”جامعه ‏شناسی دین“ارائه داد که با استقبال گسترده‏ ی دانشجویان مواجه شد. خلاصه‏ ای از این سخنرانی در ذیل درج شده است.

علوم اجتماعی یکی از علوم جدید در ایران است که کمتر از پنجاه سال از عمر آن می‏گذرد. علی‏ الخصوص جامعه‏ شناسی دید خاصی نسبت به مسائل اجتماعی و مسائل دینی دارد. شاید جامعه‏ شناسی دین یکی از اولین گرایش‏ هایی باشد که در جامعه ‏شناسی به وجود آمده است. اینکه دین در همه ‏ی مسائل و بخش‏ های زندگی انسان حضور دارد، از دیدگاه جامعه‏ شناسان بسیار مهم است. در قرن هجدهم روشنگران و گروه‏های ماتریالیستی، علم‏گراها و چهره‏ه ای دیگری وجود داشتند که وجود دین را نفی می‏کردند. بنابراین بحث‏های ماتریالیستی در محیط ‏های دانشگاهی و کشورهای اروپایی رایج بود و لذا این مسأله بسیار مهم بود که جامعه‏ شناسان خصوصاً جامعه‏ شناسان کلاسیک مثل دورکیم و وبر مسأله‏ی دین را در جامعه ‏شناسی مطرح کنند. آنها به دنبال نقش و کارکرد دین در جامعه‏ بودند. از نظر دورکیم دین کارکرد مثبت و ضروری در جامعه دارد؛ چون اگر کارکرد مثبت نداشت طی یک دوره‏ی طولانی باقی نمی‏ماند.
مردم شناسان به وجود دین حتی در جوامع ابتدای معتقد بودند. شناخت جامعه بدون شناخت دین میسر نیست و بالعکس. دین در اعتقادات، باورها و ابعاد زندگی مردم حضور دارد. دین حتی در جوامع صنعتی هم به چشم می‏خورد. دینی که در جامعه نفی کار و تلاش می‏کند موجب عقب‏ ماندگی آن جامعه خواهد شد. البته ادیان مختلف دیدگاه‏ های مختلف دارند و ادیان مرتباً تجدید حیات کرده و حضور خود را در زمینه‏ های مختلف اعلام کرده‏ اند. در زمان رضاشاه در ایران در یک دوره‏ی 20ساله، دین راکد شد و همه فکر می‏کردند که جامعه به سمت سکولاریسم رفته و این وضعیت برگشت ناپذیر است. ولی به محض اینکه رضا‏شاه در شهریور 1320 سقوط می‏کند دین دوباره زنده می‏شود.
جایگاه دین یک جایگاه تاریخی است. در کشورهای اروپایی هم از قرن 15 و 16 نگرشی غیردینی و ضدمذهبی حکم‏فرما می‏شود. ولی ظهور پروتستانتیسم یک نوع تجدد حیات در دین بود. پروتستانتیسم با ایدئولوژی‏های مختلف در کار و صنعت و علم و ... تجلی می‏یابد. پروتستانتیسم می‏گوید که چگونه آموزه‏های پروتستانی موجب رشد کار و صنعت می‏شود و زمینه‏ ی تراکم سرمایه را به دلیل کار زیاد و مصرف کم فراهم می‏آورد. ولی بعد از این دوره، دوباره جنگ‏های مذهبی سراسر اروپا را فرا می‏گیرد و پروتستان‏های زیادی کشته می‏شوند و مذهب هم به دلیل این کشتارها زیر سؤال می‏رود. دولت‏های بعدی که بر مبنای دموکراسی شکل می‏گیرند، به سمتی می‏روند که دین را از سیاست جدا می‏کنند. در بعضی جوامع مثل آمریکا که مذاهب مختلفی وجود داشت یک نوع نزاع و اختلاف نظر بر سر رسمی‏ شدن دین خاصی وجود داشت که راه حل نهایی آن شد که در قانون اساسی هیچ دین رسمی خاصی اعلام نشود و همه‏ ی ادیان حق فعالیت داشته باشند، که این امر خواه ناخواه بر روی سیاست تاثیر می‏‏گذاشت. در جوامع اسلامی دین در قوانین اساسی مستقیما وجود داشت ولی دولت‏های رسمی دینی نبودند با این حال مردم باورها و اعتقادات دینی خود را حفظ می‏کردند.
یکی شدن دین و سیاست ممکن است مشکلات زیادی را به وجود آورد. چون از نظر ماکس وبر ”دین در مقابل مسائل مختلف مقاومت می‏کند و به سادگی از آنها نمی‏گذرد“، یا اگر علم به طور صددرصد تابع دین شود چالش‏ هایی به وجود خواهد آمد. به همین دلیل اکثر جوامع این مسائل را از هم جدا کردند. بعضی مسائل هست که ریشه در سنت‏ها دارد ولی به نام دین وارد می‏شود که ممکن است جلوی فعالیت دین را بگیرد. این قبیل مسائل به تدریج حل‏ شدنی است و نیاز به گذر زمان دارد. به تدریج جریاناتی در درون مدارس دینی به وجود می‏ آید که یکی از آنها روشنف کری دینی یا نقد دین است. مثلا دکتر شریعتی دین را از منظر جامعه‏ شناسی بررسی کرده و آن را نقد می‏کند. بحث‏های ایشان درباره‏ی قشرهای مختلف اجتماعی و تاریخ تحولاتی که در جامعه رخ داده در حقیقت روشن‏بینی‏ هایی را در عرصه‏ ی دینی و مذهبی به وجود آورده است. اصلاحات در مورد گرایش به علم، حقوق زنان. کار و ... بستگی بسیار زیادی به اصلاحات دینی دارد و تا اصلاحات دینی صورت نگیرد اصلاحات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و ... میسر نخواهد شد. اصلاحات با زور ممکن نخواهد بود چون اعتقادات مردم ریشه در درون آنها دارد و از بیرون نمی‏شود اعتقادات مردم را تغییر داد. عده‏ای ممکن است به نام بنیادگرایی جلو حرکت جامعه را بگیرند. باید به اینها فرصت داد و گذاشت که در خود جامعه این مسائل حل و فصل شود. جامعه‏ شناسی علمی انتقادی است و اگر انتقادی بودن آن‏را نپذیریم، تبدیل به ایدئولوژی‏ می‏شود و آن وقت فرقی با ایدئولوژی‏های دیگر ندارد؛ یعنی بر زور و تهدید و اجبار استوار خواهد بود.
ماکس وبر معتقد است که عصر جدید از بسیاری چیزها افسون‏ زدایی کرده است و اگر افسون زدایی به وجود نیاید در حقیقت عقلانیت نمی‏تواند جای خود را پیدا کند. عقلانیت باید جای افسون‏ های گذشته را بگیرد. برای اینکه جامعه‏ شناسی دین در دانشگاه‏ ها رشد یابد باید کسانی وجود داشته باشند که از لحاظ علمی شایستگی داشته باشند و از یک نوع جسارت و آزاد اندیشی برخوردار باشند تا بتوانند مسائل را بی‏طرفانه مورد بررسی قرار دهند. بنابراین ضمن اینکه جامعه‏ شناسی دینی خصوصاً در کشورهای اسلامی یکی از مهمترین گرایش‏های جامعه ‏شناسی است ولی دستیابی به چنین جامعه ‏شناسی‏ای کار ساده‏ای نیست، باید دیدگاهی علمی وجود داشته باشد. برای پیشرفت علمی باید آزادی‏های آکادمیک وجود داشته باشد و اجازه داده شود تا کسانی که کار تحقیقی و علمی می‏کنند از امنیت فکری و روحی برخوردار باشند. آن وقت آسیب‏ های دینی پدیدار خواهند شد و برای از میان برداشتن این آسیب‏ها راه ‏حل‏هایی ارائه خواهد شد تا در نهایت به مرحله اصلاحات خواهد رسید.
به هرحال جامعه به روشنفکر دینی و جامعه ‏شناس دینی و کسانی که روی این زمینه‏ ها کار می‏کنند احتیاج خواهد داشت و در دانشگاه ‏ها باید این شعبه گسترش یابد. به طور طبیعی بعضی اندیشه ‏ها در نتیجه‏ی شناخت ناکافی، برخی نتیجه‏ ی آسیب‏ها و بعضی در نتیجه الگوهای غلط است. جامعه‏ شناسی دینی خصوصاً‏ در جوامع دینی بسیار مهم است و مشکلاتی که در راه گسترش این رشته وجود دارد، باید برداشته شوند.