نشست مشترک دفتر دانشگاهی انجمن جامعه شناسی ایران در لرستان و پژوهشکده تعلیم و تربیت این استان با موضوع «بررسی خشونت علیه زنان در شهر خرم آباد» روز سه شنبه 26 دی ماه 96 در پژوهشکده تعلیم و تربیت استان لرستان با سخنرانی مسعود زمانی مقدم (دانشجوی دکتری جامعه شناسی) و امین روشن پور(کارشناس ارشد جامعه شناسی و پژوهشگر مسائل اجتماعی) برگزار شد. در این نشست سخنرانان به ارائه یافته های پژوهشی خود پیرامون خشونت خانگی در شهر خرم آباد پرداختند.
امین روشن پور گفت: در تبیین و تحلیل مسائل اجتماعی به طور عام و خشونت خانگی علیه زنان به طور خاص، نیاز به دیدگاهی داریم که این قبیل مسائل را با دید جامعه شناسی و مرتبط با ساختارهای اجتماعی و فرهنگی در درون جامعه بررسی کنیم. وی اذعان داشت که متاسفانه در تبیین مسائل اجتماعی در جامعه ما، غالبا این مسائل به حیطه های روانشناختی و مددکاری تقلیل داده می شوند و این دو حیطه عرصه را بر جامعه شناسی تنگ کرده اند. ما احتیاج به تخیل جامعه شناسی داریم، اصطلاحی که سی رایت میلز جامعه شناس آمریکایی به کار می برد، طبق این دیدگاه تاثیر جامعه بر تجربیات و انتخاب های مان نشان داده می شود. وی سپس به ارائه یافته های تحقیق خود با موضوع تجربه مصادیق همسرآزاری در بین زنان حاشیه نشن شهر خرم آباد پرداخت، تحقیقی که با همکاری دکتر مجتبی ترکارانی (مدیر دفتر انجمن جامعه شناسی ایران در لرستان) در بخش آموزش و پژوهش سازمان بهزیستی لرستان در سال 95 انجام گرفته بود.
روشن پور در ادامه به ارائه تعریفی از خشونت خانگی پرداخت و گفت: خشونت خانگی در دسته خشونت بين فردي قرار می گیرد و عبارت است از خشونتی که بین افراد خانواده و شرکای زندگی رخ میدهد که اغلب و نه همواره در درون منازل اتفاق میافتد.
وی در ادامه همسر آزاری را به عنوان یکی از انواع خشونت های خانگی، شامل هرگونه رفتاری دانست که به صورت عملی، توسط همسر نسبت به زن صورت می گیرد. این نوع خشونت، در برگیرنده بد رفتاری های جسمانی، عاطفی و جنسی می باشد که به منظور اعمال سلطه، اقتدار و تحکیم قدرت خود، نسبت به زن و دیگر اعضا خانواده به کار می رود.
او در ادامه توضیح داد: پدیده خشونت خانگی علیه زنان امری جهانی است، آمارهای جهانی نشان می دهد که 35درصد زنان، خشونت را تجربه می کنند. همچنین از هر سه زن یک زن در طول زندگی مورد خشونت خانگی واقع می شود. وی در ادامه یکی از دلایل جهانی بودن خشونت خانگی را کلیشه های جنسیتی دانست. طبق این کلیشه ها، زنان موجوداتی وابسته، حساس و عاطفی تلقی می شوند که باعث می شود مفهوم زنانگی در درون جامعه برساخته شود و در مقابل مردان، موجوداتی مستقل، منطقی و رقابت جو تلقی می شوند و این باعث بر ساخت مفهوم مردانگی می شود. در صورتی که کلیشه های جنسیتی لزوما تصویر درستی از انسان ها ارائه نمی دهند، عاطفی بودن لزوما به معنای غیر منطقی بودن نیست.
وی ادامه داد: خشونت علیه زنان در تمام جوامع و در بین همه اقشار جامعه دیده می شود و خاص طبقه ای از جامعه یا کشوری خاص نیست و در همه جوامع و تمامی لایه های اجتماعی قابل ردیابی است. هر چند شیوع، نوع، شدت، عواقب و عوامل مساعد کننده این پدیده متفاوت است، اما به نظر می رسد زنان در موقعیت های پایین تر اقتصادی و اجتماعی موقعیت های بدتر خشونت را تجربه می کنند و عواملی مانند سطح سواد پایین، درآمد کم، فقر، در افرادی که به خشونت دست می زنند یا قربانی خشونت می شوند، قابل توجه است.
این پژوهشگر مسائل اجتماعی افزود: برای تحقیق حاضر از روش کیفی و از نوع پدیدار شناسی استفاده شده است.
وی پدیدار شناسی را روش فلسفی دانست که بر اساس تجربه آگاهانه و مستقیم پدیدارها استوار است. در پدیدارشناسی باید به ماهیت پدیده ها و خود آنها پی ببریم، بنابراین باید با پدیده ها برخوردی خالص و دست اول و رها از نظریات و شائبه های قبلی داشته باشیم و بکوشیم تا آن ها را آن چنان که هستند، بشناسیم و بیان کنیم.
روشن پور هدف اصلی روش پدیدارشناسی را درک ساختار اصلی پدیده های تجربه شده انسانی و دست یابی به عمق مفهومی تجارب زیسته دانست.
او در ادامه به بررسی مصادیق همسر آزاری در بین زنان مناطق حاشیه نشین پرداخت. از جمله:
1- همسرآزاری فیزیکی(جسمانی)شامل: سیلی زدن، ضربه زدن، مشت زدن، کشیدن موی سر، شکستن اشیاء، هل دادن، اعضای شکسته (دست و پا) ، کبودی ها، زخم ها
2- همسرآزاری غیر فیزیکی شامل:
طبق گفته های روشن پور، ریاست مرد بر خانواده و قدرت وسیعی که قانون و عرف به او اهدا کرده زمینه ساز اعمال خشونت علیه زنان در حوزه خصوصی خانواده است.
وی در خصوص علت و زمینه های همسر آزاری در مناطق حاشیه ای گفت: عوامل عمده ای که موجب خشونت خانگی در این مناطق می شود را اعتیاد، بیکاری همسران، مشکلات مالی، فقر فرهنگی، عدم آشنایی زوجین با مهارت های زندگی، وجود فرهنگ خشونت در مردان، بی مسئولیتی مردان نسبت به خانواده دانست.
این کارشناس ارشد جامعه شناسی مهمترین راه کاهش خشونت علیه زنان را تقویت منابع قدرت آنان دانست و افزود: گسترش برابری جنسیتی در تمام زمینه ها، بهبود حقوق زنان در خانواده، افزایش تحصیل و اشتغال زنان، گسترش مشارکت زنان در سیاست، برچیدن قوانین تبعیض آمیز، تغییر الگوهای مرد سالارنه، تشدید مجازات علیه زنان و گسترش امنیت اجتماعی و فردی زنان از جمله گام های مثبت در زمینه کاهش و کنترل خشونت علیه زنان است.
وی همچنین انتخاب راه کار مناسبی که ساختار ذهنی مردان جامعه را تغییر دهد، در پیوند با سایر راه کارها را موثر دانست.
روشن پور در ادامه داشتن حساسیت نسبت به موضوع خشونت خانگی و همسرآزاری، تقویت امکانات موجود نظیر اورژانس اجتماعی در محلات حاشیه نشین و تخصیص امکانات تخصصی تر در این زمینه، شناسایی باورها و نگرش های غلط نسبت به همسرآزاری در گسترده استان و اطلاع رسانی در جهت اصلاح آنها، توانمند سازی سازمان های مردم نهاد، آموزش برنامه های عملیاتی به قربانیان خشونت به منظور حفظ امنیت خود و فرزندانشان، ارجاع قربانیان خشونت به مراکز بهداشتی، حمایتی و قانونی به منظور دریافت خدمات بهداشتی، رفاهی، قانونی، اسکان موقت را از جمله وظایف سازمان بهزیستی در جهت کنترل و کاهش خشونت علیه زنان دانست.
در ادامه این نشست مسعود زمانی مقدم به ارائه دیدگاه های خود پیرامون خشونت خانگی علیه زنان پرداخت. زمانی مقدم گفت: در جوامع انسانیِ مختلف، از دیرباز یکی از معیارهای تقسیمبندی انسانها، «جنسیت» بوده است. این تقسیمبندی نقش مهمی در زندگی و حقوق فردی و اجتماعی زنان و مردان در جامعه داشته است. افزون بر این، تقسیمبندی جنسیتی عمدتاً تحت تأثیر فرهنگ مردسالار اکثر جوامع صورت میگرفته است. تا آنجا که، زن همواره به تعبیر سیمون دوبووار «جنس دوم» تلقی میشده و به همین دلیل در معرض خشونتها، تبعیضها و رنجهای متعددی قرار میگرفته است. نمونهای از این خشونتها در فضای خانواده بین همسران هم قابل مشاهده است.
دانشجوی دکتری جامعه شناسی خاطر نشان کرد: در جامعۀ ایران، به دلیل اینکه فرهنگ مردسالار همچنان غالب است، مسئلۀ خشونت خانگی علیه زنان به صورت پنهان و آشکار قابل بررسی است. نمونهای از این خشونتها در فضای خانواده و در خشونت ورزی شوهران علیه زنان قابل مشاهده است.
او گفت: در پژوهش خویش با عنوان «مطالعۀ خشونت خانگی علیه زنان (مطالعۀ موردی زنان خرمآبادی)» از رویکرد کیفی و استراتژی استفهامی به مطالعه خشونت خانگی شوهران علیه زنان پرداخته است. دادههای پژوهش از طریق مصاحبه عمیق با پانزده زن خانه دار که به روانشناسِ یکی از مراکز بهداشت، واقع در یکی از محله های محروم خرمآباد( پشته جزایری) رجوع کرده بودند، گردآوری شد. پرسشهای موردنظر در این پژوهش شامل موارد ذیل میشوند؛
چرا علیه زنان خانهدار مورد مطالعه خشونت اعمال میشود؟ نوع خشونتها چگونه است؟ این خشونتها چه پیامدهایی به دنبال دارند؟ و مهمتر اینکه، چرا بسیاری از زنها خشونت را تحمل میکنند؟ بهعبارتیدیگر، همانطور که دوبووار می پرسد، چرا و چگونه زنان، که همچون موجودات دیگر آزاد هستند، زندگی در جهانی را میپذیرند که در آن مردان آنها را به پذیرش جایگاه «دیگری» وا میدارند؟
زمانی مقدم گفت: برآیند و نتایج تحقیق نشان دهنده آن است که پدیده خشونت شوهران علیه زنان در خرم آباد، تحت تأثیر شرایطی قرار دارد. این شرایط را میتوان به سه دسته شرایط علی، شرایط زمینه ای و شرایط مداخله گر تقسیم کرد. شرایط علی یا سبب ساز خشونت شوهران علیه زنان، مسائل شوهر از قبیل اعتیاد، بد گمانی و وضعیت بد مالی هستند. باوجوداین، شرایط زمینه ای مانند عدم حمایت خانوادگی از سوی خانواده زن، نگرش مردسالارانۀ اطرافیان نسبت به رابطۀ زناشویی و نیز ذهنیت مردسالارانۀ مرد موجب میشوند تا زمینه خشونت ورزیِ مردان علیه زنان فراهم شود. افزون بر این، شرایط مداخله گر مثل قدرت نداشتن زن و آشفتگی رابطه زوجین در این خشونت ورزی تأثیرگذار است و به آن دامن می زنند. پس می توان نتیجه گرفت که اگر زن از سوی خانواده و جامعه حمایت شود، از سوی شوهری که با مسائل خویش دست به گریبان است، کمتر مورد خشونت واقع میشود. زن به دلیل موقعیت نامناسب اجتماعی و فرهنگ مردسالار حاکم بر محیطی که در آن زندگی میکند، در برابر خشونت شوهر، بیدفاع میماند. زن در چنین وضعیتی چارهای جز ساختن و سوختن ندارد.
طبق گفته های زمانی مقدم، پدیده خشونت ورزی علیه زنان مورد مطالعه موجب بروز تعاملاتی میشود که عبارتند از: رفتار شوهر نسبت به زن (تحقیر شخصیتی، آزار جسمانی زن، توهین به خانواده زن، رابطه مرد با زنان دیگر، تهدید به مرگ از سوی شوهر، جلوگیری از زن برای ملاقات با خانوادهاش، بی توجهی مالی نسبت به زن، بی توجهی مرد به زن)، رفتار زن نسبت به شوهر (توجه نکردن به شوهر، قهر کردن) و مشکلات متقابل و مداوم زناشویی. در چنین وضعیتی، فضای خانه آشفته و نابسامان شده و زمینه را برای بروز پیامدهایی فراهم میکند. این پیامدها دو گونه اند: یکی واکنشهای مرد (اقدام به گرفتن زن دوم، اقدام به طلاق دادن زن) و دیگری، واکنشهای زن. واکنشهای زن بر دو نوع هستند: نوع اول، بیماریها و اختلالات روحی و روانی که این زنان به آنها دچار میشوند، مانند افسردگی، اضطراب، ناامیدی، عدم اعتماد به نفس؛ و نوع دوم، رفتارهای پرخطری هستند که این زنان مرتکب آنها میشود مانند، اقدام به طلاق، اقدام به خیانت، و اقدام به خودکشی.
زمانی مقدم افزود: زن در چنین جامعه ای به دلیل فرهنگ مردسالار و نبود حقوق و قوانین کافی برای دفاع از زنان در مقابل خشونت مردان در خانواده، دچار مشکلات روانی و اجتماعی بسیاری میشود. این مسئله ممکن است به ایجاد مشکلات اجتماعی و روانی دیگر در جامعه نیز منجر شود. چنین زنانی دچار اضطراب وجودی و ناامنی هستی شناختی هستند. به عبارتی دیگر، آنها همواره نسبت به زندگی شان نگران هستند و احساس امنیت نمیکنند. افزون بر این، مطالعۀ مسئله خشونت علیه زنان دارای ابعاد انسان شناختی، جامعه شناختی و روان شناختی است. بعد انسان شناختی بر تفاوت جنسیتی و نقش فرهنگ جامعه در خشونت علیه زنان تأکید دارد. بعد جامعه شناختی بر نقش خانواده و روابط متقابل زناشویی و برخی از فرآیندها و پیامدهای اجتماعی خشونت علیه زنان توجه دارد. بعد روان شناختی به آسیبها و مسائل فردی زن و شوهر و برخی از فرآیندها و پیامدهای روانی در این زمینه می پردازد. بههرحال، این مسئله ماهیتی میانرشته ای دارد و پرداختن به ابعاد مختلف آن برای شناخت بهتر مسئله ضروری به نظر میرسد. همچنین، وجود هر مسئله ای نیاز به راه حل نیز دارد. ازاین رو، با توجه به نتایج این پژوهش میتوان راهکارهای زیر را جهت بهبود وضعیت زنانی که در مناطق فقیرنشین و سنتی در معرض خشونت شوهرانشان قرار می گیرند، پیشنهاد کرد: