دکترمرشدی دکترمبارکی2به همت انجمن جامعه­ شناسی ایران دفتر یزد و با همکاری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزد نشست «بینش جامعه ­شناختی؛ چرا و چگونه؟» با حضور اعضای هیأت علمی و دانشجویان این دانشکده و با سخنرانی دکتر محمد مبارکی و دکتر ابوالفضل مرشدی روز دوشنبه 18 بهمن 1395 در سالن اجتماعات این دانشکده برگزار شد.

در ابتدای این نشست، دکتر مبارکی در تبیین مفهوم بینش جامعه ­شناختی، آن را به معنای توجه به تأثیر متقابل کنش­های معنادار و زمینه­ های ساختاری و درک همزمان پیامدهای خواسته و ناخواسته در زندگی­های فردی و دگرگونی­های اجتماعی دانست. او گفت: بینش جامعه ­شناختی درک ارتباط میان تاریخِ جامعه و سرگذشت فردی و فهم گرفتاری­های خصوصی در متن مسائل عامِ جامعه تعریف می‌شود.

او در ادامه از سه منظر هستی­ شناختی، کارکردی و معرفت­ شناختی به بیان اهمیت و ضرورت داشتن بینش جامعه ­شناختی پرداخت و افزود: از منظر هستی ­شناختی، بینش جامعه­ شناختی بیانگر آن است که وقایع و پدیده­ های امروزی ریشه در گذشته دارند و برای فهم آنها باید به گذشته شان و جریان مستمر آنها از گذشته تا حال توجه کرد. از منظر کارکردی، بینش جامعه­ شناختی باعث می­شود که محقق به جای توجه صِرف به ربط علّی میان دو پدیدار، بر علت­های عطفی و ترکیب­های شیمیایی میان پدیده­ های اجتماعی توجه نماید و نگاهی همه­ جانبه و عمیق و مبتنی بر زمینه به پدیده­ ها داشته باشد. از منظر معرفت ­شناختی، بینش جامعه ­شناختی با رد تقابل روش­های کمی و کیفی، بر مکمل بودن این دو روش و تمرکز همزمان بر هر دوی تأکید می­کند.

دکتر مبارکی موارد زیر را به عنوان لوازم و ویژگی­های بینش جامعه ­شناختی برشمرد: داشتن ذهن مسأله ­پرداز یا مسأله­ محور بودن؛ داشتن نگاه تاریخی و فرایندی به پدیده ­ها؛ برقراری ارتباط میان ایده­ ها و شواهد یا میان نظریه­ ها و داده­ ها؛ بررسی مقایسه­ ای وقایع و پدیده ­ها، توجه همزمان به الگوهای عام و خاص؛ توجه همزمان به تحلیل­ های درون­ موردی و بین ­موردی در تحلیل مسائل اجتماعی؛ توجه به ترکیب­های عطفی و شیمیایی؛ داشتن جرأت فکر و منظم ­اندیشی؛ داشتن نگرش انتقادی به نظریه­ های موجود؛ توجه همزمان به نظریه ­های تحلیلی و محتوایی.

در بخش دوم این جلسه، دکتر مرشدی سخن خود را با اشاره به کتاب «بینش جامعه ­شناختی» (sociological imagination) سی رایت میلز و اهمیت و جایگاه این کتاب آغاز کرد و گفت: این کتاب از سوی انجمن بین­ المللی جامعه ­شناسی به عنوان یکی از ده کتاب برتر و پرخواننده قرن بیستم در حوزه جامعه­ شناسی معرفی شده است. این کتاب که در سال 1959 میلادی و همزمان با ظهور «جامعه­ شناسی­ های خلاق» مانند جامعه ­شناسی پدیدارشناختی (شوتس و برگر و ...) و روش­ شناسی مردم­نگارانه (گارفینگل) منتشر شد، در واقع واکنشی بود به تجربه ­گرایی و نظریه ­گرایی افراطی در علوم اجتماعی امریکا. مخاطب کتابِ میلز از یک سو عامه مردم و از سوی دیگر متخصصین علوم اجتماعی بود. میلز از یک سو بینش جامعه­ شناختی را نیاز زمانه و ترویج آن را از رسالت­ های روشنفکرانه و عمومی جامعه­ شناسی می­داند. بینش جامعه ­شناسی در این جا به معنای توانایی فرد در «قرار دادن خویشتن در متن زمانه خود» و «برقراری ارتباط میان سرگذشت فردی خود با تاریخ جامعه» است. با چنین کاری، فرد ریشه بخش زیادی از گرفتاری­های خود را در اقتضائات زمانه و تحولات جامعه می­داند و متوجه این نکته می­شود که این گرفتاری فقط دامنگیر او نیست بلکه دامن گستره وسیعی از افراد جامعه را گرفته است. با این آگاهی، نه تنها از فشار روانی وارد بر فرد کاسته می­شود بلکه او با شناخت شرایط زمانه و ساختارهای حاکم بر جامعه، می­تواند راهکارهای بهتری را برای رفع گرفتاری­ های خود و همنوعان خود جستجو ­کند. آنجا که میلز متخصصان علوم اجتماعی را مخاطب قرار می­دهد، کتاب خود در واکنش به غلبه دو جریان بر جامعه ­شناسی امریکا می­نویسد: یکی، غلبه مکتب کارکردگرایی ساختاری با محوریت تالکوت پارسونز و دیگری، غلبه تجربه­ گراییِ انتزاعی با محوریت لازارسفلد. میلز رواج نظریه­­ پردازی­های انتزاعی و فاصله گرفتن بیش از حد نظریه ­ها از زمینه اجتماعی، تأکید بیش از حد بر ساختارهای جامعه و کم ­توجهی به نقش کنشگران و نقش خلاقانه آنها در جامعه، و کم ­توجهی به تاریخ و دریافتی ایستا از جامعه و پدیده­ های اجتماعی را از آفت­ های مکتب کارکردگرایی ساختاری می­داند. وی آفت­ های وارد بر تجربه­ گرایی انتزاعی را نیز به شرح زیر برمی­ شمرد: جدا شدن تحقیق از نظریه و عدم توجه به جایگاه نظریه در تحقیقات اجتماعی، درافتادن تحقیقات اجتماعی به کمی­ گرایی و آمارگرایی، دیوانسالاری شدن علم به معنای تبدیل علم به خادمِ نظام اداری و دولتی، درک نادرست از عینیت در علم، و تخصص­ گرایی بیش از اندازه در علم. میلز همه اینها را باعث رخت بربستن بینش جامعه­ شناختی از تحقیقات و تحلیل­ های جامعه ­شناختی می­داند و بر ضرورت تزریق دوباره این بینش بر تحقیقات اجتماعی تأکید می­کند.

دکترمرشدی دکتر مبارکی1مرشدی در ادامه، آفت وارد بر بخشی از علوم اجتماعی ایران از جمله علوم اجتماعی دانشگاه یزد و تحقیقات اجتماعی سطح استان یزد را غلبه نگاه تجربه­گرایی انتزاعی دانست و بر ضرورت بازگشت بینش جامعه­ شناختی به این علوم و تحقیقات تأکید کرد. او در پایان، انس بیشتر دانشجویان و اساتید با کتاب و به­روز کردن خود در این زمینه، افزایش ارتباط اساتید و دانشجویان رشته­ های مختلف علوم انسانی و اجتماعی با هم، توجه بیشتر به دروس عملی و استفاده از ظرفیت آنها برای پیوند دادن دانشجویان به متن جامعه، افزایش تعداد بازدیدها و سفرهای علمی و پخش و تحلیل فیلم در دانشگاه را از راه­های افزایش بینش جامعه­ شناختی در علوم اجتماعی ایران به ویژه علوم اجتماعی دانشگاه یزد دانست.

لازم به ذکر است این نشست که از ساعت 16 آغاز شده بود با بحث و گفتگوی میان اساتید و دانشجویان حاضر در جلسه در ساعت 18:30 پایان یافت.