IMG 1226آخرین نشست حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان با عنوان میزگرد «زنان در مباحث خشونت، صلح و عرصه عمومی» در اسفند ماه سال 1394 برگزار شد.

میزگرد بحث و جمع بندی فعالیتهای حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان با حضور جمعی از اساتید، دانشجویان و فعالان حوزه زنان با سه محور؛ بررسی مسئله خشونت علیه زنان در عرصه های مختلف، نقش زنان در صلح و مسائل محیط زیستی و تجارب زیسته زنان از مشارکت درعرصه عمومی در سالی که گذشت به صورت جلسه بحث و گفت گو برگزار شد.

در ادامه مباحث مطرح شده در این نشست و در هریک از این سه محور مذکور به آنها به عنوان تجارب و نتایج بررسی و تحقیق اعضا و فعالان این حوزه پرداخته شد را میخوانید.

بررسی بازخورد نشست‌ها و تحقیقات و تجارب فعالان زنان درباره خشونت

مهسا مهدیه، کارشناس ارشد مطالعات زنان، گفت: در خصوص خشونت علیه زنان همواره از خشونتهایی صحبت به میان آمده است که جامعه کمتر به آنها توجه داشته و معمولا پیده نمی شدند، مثل خشونت کلامی و امثالهم. در این میان خشونت جنسی، خشونتی که اتفاقا عریان تر از سایر خشونت هاست، همواره عملا نادیده گرفته میشود. افراد از خود چنین سوال میکنند که خشونت جنسی همسر یعنی چی؟ در پژوهشی که توسط من و در مصاحبه با زنانی که این خشونت را تجربه کرده اند صورت گرفته است، زنان ابدا نسبت به این خشونت عکس العمل هایی جون جدایی، طلاق و حتی در مواردی فکر به خودکشی نداشته اند، پس این فرضیه که زنان خود بانی خشونت جنسی علیه خود هستند که گاهی به غلط در جامعه رواج یافته، رد میشود، البته نمیتوان انکار کرد که رفتارهای آزارخواهانه و آزارطلبانه همواره وجود داشته است اما این مساله اختلالی روانی است که به دلایل مختلف و متنوع حادث می شود و ارتباطی با جنسیت افراد ندارد.

سمیه کریمیان، خبرنگار و فعال حوزه زنان در اینباره اظهار داشت: خشونت علیه زنان در ده های اخیر مورد توجه متخصصان و فعالان زنان قرار گرفته است. خشونت چه در جامعه و چه در محیط خانه از طرف پدر، برادر یا همسر که به عنوان خشونت خانگی تلقی می شود، پیامدهای ناگواری را برای زنان و در نتیجه جامعه به دنبال دارد. خشونت به هر نحوی که باشد مانع دستیابی به اهداف برابری، توسعه و صلح است. خشونت علیه زنان در جامعه ایران به شکل ابزار قدرت مردانه درآمده است. در چنین شرایطی حضور و مشارکت فعال زنان در عرصه سیاست محدود و در برخی مناطق صفر است. در نتیجه در درجه اول برای بالا بردن سطح مشارکت سیاسی زنان به خصوص در مناطقی که نظام سنتی و مردسالارانه بیشتر و قدرتمندتری حاکم است، نیاز است ابتدا راه حلی برای درمان خشونت علیه زنان پیدا شود و در ادامه آگاهی مردم برای بالا بردن مشارکت سیاسی بیشتر شود. یکی از این راه حل ها کم شدن وابستگی به خصوص وابستگی اقتصادی زنان است.

محد زینالی اناری، محقق فرهنگ عامه و کارشناس ارشد جامعه شناسی در باره دلایل بازتولید خشونت در ممانعت از حضور اجتماعی سیاسی زنان، گفت: در عمر طولانی سنت های ما، زنان تا مدتها همچون دیگری ای که فهم نشده و کودک پنداشته و برای بهره شیء گرایانه بیشتر، کودک نگاه داشته شده اند، در باور مردانه شکل گرفته اند. سپهر کنونی دموکراسی هم متاثر از چنین سنتی بوده و امکان رهایی از سنت را نداشته و با زنان، به مثابه دیگری برای دیالوگ نگاه نمی کند و همواره آنان را در سایه معرفت مردانه سنت نگاه داشته است. چنین نگرشی است که منجر به شکل گرفتن کودکانی بیمار و بی اثر در زندگی امروزی از زنان می شود و البته این نوع ماندن در سایه چنین باورهایی زیانی بس بزرگ است و زنان فرهیخته باید این سپهر را برای عموم زنان بشکنند و با حضور در عرصه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، زنان را متوجه امکان اتکا به خود و تغییر در مقولات فاهمه زنانه شان کنند.

فهیمه میری، کارشناس ارشد مطالعات زنان و فعال رسانه ای، درباره خشونت های اجتماعی و سیاسی گفت: در كنار انواع مصاديق خشونت خانگى كه خوشبختانه اين روزها درباره آن سخن گفته ميشود و بيشتر از گذشته، شناخته شده است، خشونتهايى هم هستند كه به دلايل مختلف، كمتر مورد توجه قرار ميگيرند؛ خشونتهاى اجتماعى، قانونى، اقتصادى و سياسى عليه زنان، ازجمله اين مواردند. مثلا همين وضعيت انتخابات امسال، كه زنان به چشم سياهى لشكر ديده مي شدند و از آنها به عنوان ابزار راى گيرى و به قدرت رسيدن مردان نگاه ميشد نه افرادى كه خودشان صلاحيت قانونگذارى دارند.

شیما شعاعی، دانشجو و فعال در حوزه رسانه هم به نقش رسانه ها در خشونت توجه کرده بود و معتقد بود رسانه ها به عنوان رکن چهارم دموکراسی می توانند نقش به سزایی در توسعه مشارکت عمومی در سطوح مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشته باشند اما تحقق این مسئله منوط به آن ارزش ها و هنجارهایی است که عینیت اجتماعی را می سازد. یکی از نمونه های عینی این مسئله؛ شیوه پرداختن به مسائل زنان و چهره های شناخته شده زن در رسانه های ایران است که اغلب به دلیل همان دروازه بانی ضمنی اخبار که خود متاثر از کلیشه های جنسیتی است با کاستی یا به عبارتی تبعیض همراه بوده است. این نوع بازنمایی رسانه ای می تواند ناکارآمدی رسانه در تحقق مشارکت سیاسی و در پی آن تحقق دموکراسی را تا حدی توصیف کند.

نقش زنان در برقراری صلح و بهبود شرایط محیط زیستی

در این محور هم اساتید و دانشجویان و فعالان حوزه زنان و صلح و محیط زیست به ارائه مطالبی از تجارب و دغدغه های خود پرداختند.شهلا فروزانفر، فعال صلح و حوزه زنان که درباره محیط زیست دارای مطالعات و مطالب متعدد است، با ارائه آمار و جداول حاوی آمارهای جهانی درباره مسئله محیط زیست گفت: در خاورمیانه اولویت اول افزایش ذرات معلق و گرد وغبار در هوا جنگها هستند. از سال 2000 تاکنون منطقه ما زیر بمباران بی وقفه قرار دارد. با تخریب پوشش گیاهی و زیر ساخت ها و خانه های مسکونی ذرات خاک همراه مواد دیگر نظیر هیدروکربورها و اورانیوم ضعیف شده در منطقه جنگی و کشورهای همسایه منتشر می شود. به نوعی می توان گفت همه کشورها مستقیم و یا غیر مستقیم درگیر عواقب جنگها هستند. مطالعات صلح یک بحث میان رشته ای است صلح طلبان موضوع انسان و حیات زیست او را مدنظر دارند و از طرفی چون اکوسیستم و چرخه آب جهان؛ یکپارچه است خواه و ناخواه هر تخریبی در سیستم طبیعت آثارش بر تمام کره زمین منعکس می شود. بدیهی است تمام صلح طلبان و حامیان محیط زیست و نهایتا مردم هر منطقه به عواقب شوم و مخاطرات سلامت خود اعتراض می کنند و خواهان رفع مشکلات هستند. زنان در جامعه مردسالار جهانی به ویژه شرق با مشکلات زیادی (خشونت کلامی ؛ نواقص قانونی، عدم حمایت جامعه مردان سیاست ورز، محدودیتهای فرا قانونی، فرهنگی، فقدان اعتماد به نفس فردی و کمبود آموزش، ضعف اقتصادی) روبرو هستند. با این حال تلاش زنان ازهم اکنون در آسیا آغاز شده است . بسیاری ازمردم خواهان مشارکت فعالان زنان در حوزه های قانونگذاری و اجرایی و تصمیم سازی در کشورها هستند. حضور نیمی از جمعیت جهان در تصمیمات که بیشترین آسیب را از این تخریب ها می‌بینند خواسته ای تبلیغاتی یا لوکس نیست. مشارکت زنان ماهر و تحصیلکرده از الزامات جامعه مدرن و بحران زده امروز است. حضور زنان در عرصه قانون گذاری و بازنگری مستمر برنامه های توسعه و روزآمد نمودن آنها پارامترهای اجرایی را شفاف تر خواهد ساخت و برنامه واقعی تر و از پایین به بالا بر نگرش مدیریت غلطان و کاربردی تر خواهد بود. همه افراد در مناصب اثرگذار از جمله کاندیداهای مجلس، حتما باید برنامه جامع صلح و محیط زیست داشته باشند و مهم نیست در چه کمیسیونی خدمت خواهند کرد. آنها باید از وعده های کلیشه ای نظیر فرهنگ سازی و افزایش مشارکت مردمی بپرهیزند. هر انسانی در جامعه مستحق برخورداری از یک شغل شرافتمند و یک محیط زیست سالم است. باید که زنده باشد تا برنامه های شما در عرصه های مختلف به اجرا درآید.

حمیرا فرمانی، فعال زنان و محیط زیست نیز گفت: حفظ كرامت انسانى، تحقق امنيت و عدالت، توسعه پایدار و احترام به طبیعت و حقوق نسلهاى آينده رابطه بسيار نزديك با حفظ محيط زيست و مسائل زيست محيطى دارد، و هرگونه آسيب و تخريب طبيعت بر زندگى سالم انسانى اثر گذار است. جنگها و منازعات و تاثیرات مخرب و ماندگار استفاده از سلاح‌ های کشتار جمعی بر اکوسیستم و زندگی انسانها و موجودات دیگر گاهی تا نسلها بعد ادامه دارد. اما نقش حمایتی و مراقبتی زنان در حفظ منابع طبیعی و محیط زیست و آگاهی خود زنان از چگونگی بروز موثر این نقش، قطعا منجر به اقداماتی در جهت مقابله با هرگونه جنگ افروزی و حفظ و برقراری صلح و توسعه پایدار خواهد شد.

دکتر محمد صادق ذاکری، نیز به طرح بحث خود پرداخت و گفت: یوهان گالتونگ از پژوهشگران حوزه صلح قاطعانه می گوید: نگویید معمار صلح، بگویید«کارگر صلح»؛ چرا که صلح هم مانند «دانش" و"سلامت» و ...ساختنی است و باید آن را آجر آجر ساخت. حال سوال مهمتری که مطرح می شود این است که این ساختن از چه زمانی شروع می شود؟ دقیقا درست حدس زدید، از خانواده و به دست دروازه بانان واقعی صلح و سلامت که زنان هستند. اگر زمان را مورد غفلت قرار دهیم و با قرار داد صلح بخواهیم به صلح برسیم، معمولا موفق نیستیم و ابتدا باید اندیشه صلح در اذهان شکل بگیرد تا در صحنه عمل بعدها صلح محقق شود. به راستی زنان جامعه ما چگونه می توانند، در صلح دایم و حفظ محیط زیست یاریگر باشند؟ در کنار نقش های اصلی که معمولا به ذهن هر کس می رسد، می توان به مواردی نیز که غیر مستقیم اثر بخش هستند، اشاره داشت. از جمله کنار گذاشتن «روحیه رقابتی» که برخی مادران معمولا به آن دامن نیز می زنند. رقابت روحیه ناپسندی نیست، اما آنچه که در برخی خانواده ها مشاهده می شود و همچنان اصرار به یاد دادن آن توسط مادران پابرجاست، این است که می خواهند، فرزندان آنان به هر قیمتی برنده شوند. چنین مادرانی غیر منصفانه دوست دارند، فرزند آنان تا چهار بعد از ظهر در مدرسه بماند و تا دوازده شب نیز درس بخواند.می توان گفت برخی همسران خودشان با دست خودشان یکدیگر را قربانی می کنند. ظاهرا همه طرفدار صلح و محیط زیست هستند، اما غالبا در یک چرخه رقابتی می افتند. از نداشتن ب. ام. وی زجر می کشند؛ داشتن ٢٠۶ برای آنها زجر آور است، تا چه رسد به این که بخواهند از وسایل نقلیه عمومی بهره مند شوند، آیا همه باید اتومبیل بخرند؟ آیا نباید نگران آن باشیم که اگر این روحیه رقابتی بیشتر ادامه داشته باشید، هر روز شاهد کلاهبرداران بیشتری در این جامعه باشیم. همین تعداد کلاهبرداری کافی نیست؟ نخواهیم روزی بیاید که این کلاهبرداری از نزدیکان و حتی در سطح خانواده تشدید شود. حقیقتا آدم ها خیلی بهتر می توانند زندگی کنند. یادمان باشد همان طور که اریک فروم (١٩٠٠-١٩٨٠) در اثر معروف خود «داشتن یا بودن» یاد آور شد، برای لذت بردن از زندگی، نیازی نیست مالک بزرگی باشیم و روز افزون تخریب محیط زیست افزایش یابد و صلح دایم نیز آرزویی بیش نباشد.

محمدعلی قائم پور، دانشجوی دکترای جامعه شناسی هم از زاویه ای دیگر مسئله را مورد بررسی قرار داده بود، به باور او که در حوزه زنان و اجتماع فعال است، به طور کلی صلح در غیاب جنگ معنی می یابد. به همان اندازه که زنان قربانیان خشونت و جنگ هستند می توانند بانیان و پیام آوران صلح باشند. نوع مواجه زنان با جنگ و حتی پرداختن شان به ادبیات جنگ در مقایسه با مردان بسیار منفاوت است در حالی که نقش مردان در جنگ، خشونت، کشتن و کشته شدن است. زنان، نقش حیات بخش مثل امدادگر، پرستاری و تدارکات دارند. مردان وقتی در ادبیات جنگ وارد می شوند از سفیر گلوله و بمب و خمپاره و خشونت، سخن به میان می آورند ادبیاتی که می تواند خشونت پرور و باز تولید کننده جنگ باشد. اما زنان از زمانی که وارد ادبیات جنگ شدند، تلخی های جنگ را در زندگی روز مره به روایت می کشند روایتی که می تواند تصویر تلخ تری و ملموس تر را از جنگ برای نسل بعد از جنگ، به نمایش بگذارد و نقش بازدارندگی از جنگ داشته باشد. رمان های ایرانی« دا»، «می خواهم زنده بمانم» و روایات جنگ الجزایر در آثار آسیه جبار، نمونه ای از این ادبیات است. نقش زنان در ایجاد صلح، زمانی اهمیت بیشتری می یابد که به گفته «رایت» بخواهیم به جای ریشه یابی علل جنگ، به مطالعه صلح بپردازیم. با طرح بحث صلح و طرد ادبیات خشونت و جنگ، باید به گفته مهاتما گاندی «گر عدم خشونت، قانون وجودِ ما باشد، آینده در دست زنان خواهد بود» توجه کنیم و بپذیریم که که اگر خواهان تحقق صلح هستیم باید همان گونه که تاکنون جنگ را به مردان سپردیم، صلح را نیز به کنشگران واقعی اش یعنی زنان بسپاریم. با مراجعه به تاریخ بعد از جنگ های جهانی اول و دوم از زمان برگزاری کنگره بین المللی زنان در سال 1943 و به تبع آن شکل گیری « فدراسیون دموکراتیک بین المللی زنان» در سال 1945 و متعاقب آن، شاهد فعالیت های متعدد زنان در قالب نشست ها، همایش ها راهپیمائی ها و جمع آوری میلیون ها امضاء در مخالفت با جنگ و برقراری صلح هستیم. از این رو به نظر می رسد هنگامی که سخن از طرح مطالعه ساختمان صلح به جای جنگ به میان می آید ورود و حضور زنان در این مباحث و واگذاری مسئولیت و تصمیم گیری به آنان در اولویت می باشد.

در ادامه این مباحث معصومه علیمرادی، دانشجو وفعال حوزه زنان گفت: اکوفمینیسم اعتقاد دارد که «اساسا زنان بیشتر از مردان از لطمه دیدن و آلودگی محیط زیست صدمه می بینند و در نتیجه مسئله محیط زیست مسئله ای جنسیتی است. مثلا افزایش گازهای سمی باعث تشدید آثار گازهای گلخانه ‌ای و تغییرات آب و هوایی و آلودگی هایی می شود که بر زندگی بسیاری از زنان به ویژه زنان کشاورز تاثیر مستقیمی دارد و نیز آثار سوء بر سلامت افراد و به ویژه زنان دارد که از نمونه های آن افزایش میزان سرطان های خاص زنان است».

تجارب زیسته زنان از مشارکت های سیاسی و اجتماعی

IMG 1245بخش دیگر این نشست با سخنان پردیس عامری، دانشجوی دکترای مطالعات زنانو دبیر حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان آغاز شد، او گفت: ما در سالی که گذشت بالا و پایین های زیادی دیدیم. فعالیت های مدنی به نظر نمی رسد در کشور ما کاملا جا افتاده باشند و دچار مشکل هستند. چرا که با شروع کار هر گروه مدنی، موج تخریب ها را شاهد هستیم که این نمی تواند روندی صحیح باشد. برای توسعه جامعه که از هرسو درباره اش داد سخن رانده می شود مگر چه مسیری غیر از به عرصه آوردن جمعیت و مردم کشور داریم. اما تا پای به عرصه آمدن زنان وسط می آید، ناگهان همه چیز تغییر می کند. من به عنوان ناظر بی طرف که البته در هرکمپین و فعالیت مدنی که اطرافم بود تلاش کردم مشارکت کنم چندین مشکل اساسی دیده ام. اولا فعالایت مدنی در جامعه ما نه برای فعالان حوزه زنان و جامعه و نه برای ساختارهای کلان تعریف درست نشده است! چه بسا می بینیم که فعالان زنان شبیه همه اقشار جامعه خصوصا اقشار فرودست تر حتی در شکل ظاهری خود نیستند. خوب در انصورت غیر از تشکیل یک طبقه روشنفکری بورژوا به جای گروه های مدنی ما کاری نکرده ایم. در حالیکه باید تمرکز روی به عرعصه کشاندن درحاشیه ترها، افرادی که کمتر امکان نمایش توان خود دارند و امثال اینها باشد. درعین حال در مشارکت سیاسی که چند سال است مستمر زمینه کاریم بوده، به جرات می توانم بگویم فعالیت عمومی مدنی، حتی برای احزاب سیاسی هم نوعی تهدید به شمار می اید که البته باید هم بنا به تعاریف ماکیاولیستی همین هم باید باشد. تحزب براساس اقتدار طلبی و با هدف به قدرت رساندن است که البته بد نیست و کاربرد خود را دارد. اما اینکه ما در قالب فعالیت مدنی می خواهیم وارد عرصه سیاسی شویم یا در قالب حزب می خواهیم فرهنگ ورود به عرصه عمومی بسازیم تنها به حرف ممکن نیست! برنامه ریزی بلند مدت لازم دارد. مشکل دیگر، عدم همراهی اکثر فعالان مدنی در مشارکت به صورت جدی است. در حقیقت نوعی عدم درک حقیقی از ساختار فرهنگی و اجتماعی موجود دیده می شود، طبقه ای از فعالان که من به آنها طبقه اشراف فعال مدنی می گویم هم کارکرد نادرستی دارند که یا در حوزه زنان به مسائل خارج از درک و چارچوب فرهنگی جامعه به صورت ناگهانی و بدون پی ریزی می پردازند و یا اصلا در مسائل اصلی و دغدغه های مهم طبقه متوسط مردم، مشارکت ندارند. این خودش عدم بلوغ مدنیت در جامعه ماست که به دلیل نبودن متولی و آموزش های خاص اینگونه از هر سو اشکال مختلف گرفته است. هر فعالیت مدنی مگر به جز از مسیر درک بستر فرهنگی اجتماعی به ثمر می رسد! تا زمانی که این هزار دستگی ها در فعالیت های اجتماعی ورود کرده اند، از طرفی ما به قول جلال ال احمد همان روشنفکران غرب زده آن زمان باقی مانده ایم که چه بسا اصلا دغدغه و شناخت کافی از معضلات عمومی جامعه فعلی را نداریم و یا اصلا نتوانسته ایم بپذیریم در چه ساختاری و با چه اقشاری از زنان اعم از مذهبی، سنتی، غیر سنتی و حتی با چه پوشش هایی، داریم زندگی می کنیم و باید چه راهی در پیش بگیریم، همین منوال خواهد بود.

مهرنوش مقامی، کارشناس ارشد و فعال اجتماعی به ویژه در زمینه زنان بی خانمان و گروه های خیریه مردمی، گفت: با توجه به شرایط جامعه ایران و اینکه کشوری در حال توسعه است و به دلیل جو مردسالارانه حاکم بر اجتماع که متاسفانه زنان جایگاه برابری با مردان ندارند. در مسائل مربوط به زنان بی سرپرست یا بد سرپرست کمبودهایی حس می شود که مستلزم صرف انرژي مضاعف فعالان اجتماعی می باشد.در بحث بازتوانی اقشار کم درامد یا بدون درامد ارگانهای تعریف شده در راستای توانمندسازی این افراد کارایی مناسبی ندارند که دلیل این امر را می توان در عدم اختصاص بودجه کافی و برخی سومدیریت ها از منابع موجود دنبال کرد. خدمات ارایه شده این سازمان ها متاسفانه اکثرا در مناطق موسوم به مناطق محروم و به صورت قطره چکانی ارایه می شود و صرفا افراد خودمعرف را در بر می گیرد در صورتی که چهره کریه فقر درصد بالایی از افراد به اصلاح آبرومند که توان درخواست کمک از این ارگان ها را ندارند در برمی گیرد. بنابراین لزوم مداخله گروه های داوطلب غیردولتی که با مقاصد انسان دوستانه پای در این راه می گذارند احساس می شود.

دکتر الهام ملک زاده، پژوهشگر تاریخ و فعال حوزه زنان، در زمینه مشارکت زنان مروری تاریخی به موضوع داشتو افزود: همزمان با تحولات سیاسی و اجتماعی ایران که از دوران ناصری شروع و با استقرار نظام مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی به بار نشست، زنان همدوش مردان و بسیاری مواقع پیشروتر از مردان در ساحت کنشگرانی اجتماعی در عرصه جامعه حضور یافتند و با ایفای نقش بر روند وقایع سیاسی ایران تاثیر مستقیم نهادند. از ماجرای تحریم توتون و تنباکو گرفته تا مقاومت های نظامی در بحبوحۀ مبارزات مشروطه خواهان در تهران و شهرستان ها از جمله تبریز تا تظاهرات بر ضد دریافت استقراض از بانک های خارجی پس از تشکیل حکومت مشروطه و اعلام فروش طلاهایشان و واریز درآمد حاصل از آن جهت پرهیز از پذیرش وام های بیگانگان. این همه در حالی اتفاق می افتاد که در هیچ یک از مراجع تصمیم گیری به زنان توجهی نشد و حتی حق ایشان جهت حضور در مجلس قانون گذاری نادیده گرفته شد. تاریخ سال های پس از روی کار آمدن نظام پارلمانی در کشور آکنده از این خلاء اجتماعی و واکنش های نامتعارف در برابر مطالبات زنان بود. با سقوط قاجار و تاسیس نظام جدید پهلوی، وضع بر همان منوال ادامه داشت و در سراسر دوران حکومت رضاشاه با تمام شعارهای روشنفکرانۀ ایجاد دولت مدرن و ارتقای جایگاه افراد در کلیه شئون اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، شرایط تغییری نکرد. زنان با همه تلاش هایی که کردند، همچنان ناکام مانده و در نهایت در نتیجۀ تغییرات بنیادینی که هم از نظر شرایط داخلی و استعفای رضا شاه از یک سو و هم نقض بیطرفی ایران در جنگ جهانی دوم که به اشغال این سرزمین منجر شد، وضعیت نویی را موجب گردید که شاه تازه بر سر کار آمده به منظور حفظ سلطنت و ایجاد تعادل در فضای آشفته و ملتهب ایران در اشغال، شرایط خلق موقعیت های جدیدی در عرصه های مختلف از جمله عرصۀ سیاست را باز گذاشت. تجربۀ کوتاه دو ساله ای از دموکراسی که به بروز و ظهور و فعالیت احزاب در ایران انجامید و در این بین زنان نیز به عنوان بخشی از این تشکیلات از موقعیت استفاده کردند و برای نخستین بار به طور عملی وارد کارزار سیاست و عرصۀ مشارکت سیاسی شدند. زنان حزب توده، زنان فعال مدنی و سیاسی که از این پس تا دهه40 و انقلاب سفید محمدرضا پهلوی، بیکار ننشستند و در نهایت علاوه بر این که به طور رسمی حق رای و ورود به مجلس شورای ملی را اخذ کردند، در مقام های رسمی مملکتی در سطح وزارت نیز خود را بالا کشیدند. در حقیقت این کلیات روند کنشگری موثر سیاسی زنان در نگاه تاریخ معاصر است.

شایان صارمی، فعال اجتماعی و حوزه زنان، در خصوص محور تجارب زیسته زنان از مشارکت در عرصه عمومی در سالی که گذشت اظهار داشت: انکار نمی کنیم که در سالی که گذشت فعالان حوزه زنان به خصوص در امور فرهنگی، هنری، خانواده و محیط زیست، نقشی موثر در صحنه اجتماع داشتند؛ اما با توجه به اهمیت امسال برای آینده کشور و روزهای حساس کنونی، هنوز آن تلاش گسترده و قوی و منطقی در مسیر توسعه سیاسی از جانب همه زنان فعال صورت به صورت یکپارچه و منسجم انجام نگرفته است. ضعف تحلیل ها، پافشاری بر انشقاق در مطالبات، سلیقه گرایی زیاد، خلا بسیار وحشتناک در میان فعالیت مجازی و تجربه زیسته و حقیقی، از بزرگترین مشکلات این حوزه به نظر می رسید. به عنوان نمونه زمانی که معاونت امور زنان درباره حق حضور زنان در صحنه مسابقات ورزشی از موضع مثبت دفاع کرد و سخن گفت، بسیاری از فعالان با نگاهی ایده الیستی حاضر به همراهی نشدند و سعی داشتند مطالبات خود را اگر چه همسو با خانم مولاوردی اما از کانال های دیگر پیگیری کنند. این مورد دقیقا در حمایت از رئیس جمهور در اعتراض به رد صلاحیت های گسترده نیز پیش آمد. رییس جمهوری که صراحتا زنان فعال و واجد شرایط را به حضور در عرصه تصمیم گیری کشور دعوت کرده بود اما حتی افراد زیادی حاضر نشدند نامه ای تشویق کننده و یا حمایتی در این راستا امضا کند.

زهرا نوعی دانشجوی دکترای روانشناسی، درباره مشارکت سیاسی اجتماعی زنان ایرانی گفت: ایران از لحاظ مشارکت سیاسی کمی زنان در بین 170 کشور دارای رتبه 141 است. در ایران 17 هزار سمن اما در آمریکا 2 میلیون NGO فعالیت می کنند. در هندوستان ۲ میلیون نیز سازمان مردم‌ نهاد وجود دارند. تنها در کنیا، قریب به ۲۴۰ سازمان مردم ‌نهاد در هر سال تأسیس می‌شود. این آمارها به ما نشان می دهد که میزان مشارکت اجتماعی – سیاسی در کشور ما تا سطح مطلوب فاصله زیادی دارد اما جدا از این آمار و ارقام که عامه مردم را نشانه می رود؛ تجربه کوتاه فعالیت در حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان ایران به من نشان داد که متأسفانه همان افرادی که نیز داعیه مشارکت دارند و یا حداقل خواهان افزایش مشارکت زنان و احاد ملت در امور سیاسی – اجتماعی هستند، در عمل مشارکت بالایی در راستای این اهداف از خود نشان نمی دهند. در فعالیت های داوطلبانه، کار گروهی باید دارای انسجام بیشتری باشد تا اهداف به نحو درستی محقق شوند. وقتی ما هنوز در حوزه مشارکت، خودمان به شخصه به نحو مطلوبی عمل نمی کنیم، نمی توان انتظار داشته باشیم که زنان توده و عامی جامعه را به فعالیت بیشتر در راستای مشارکت سیاسی و اجتماعی فرابخوانیم. من فکر می کنم لازمه افزایش مشارکت توده مردم، ابتدا این است که خود ما که می خواهیم نماینده ای از مشارکت فعالانه اجتماعی و سیاسی باشیم، به صورت منسجم و توانمندانه کار گروهی انجام دهیم.

در بخش پایانی این نشست، مریم دانشمند، دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی و فعال حوزه زنان در خصوص تجارب زیسته مشارکت زنان گفت: من تجربه فعالیت سیاسی را نداشتم یعنی با احزاب همکاری نداشتم اما فعالیت اجتماعی بصورت اجتناب ناپذیر با سیاست همگام است وقتی به عنوان یک فعال اجتماعی بطور مثال در سطح شهر اقدام به برگزاری نمایشگاه کتاب می کنید برای شروع با معاونت فرهنگی شهرداری وارد مذاکره می شوید باید لیست کتابهایی را که وزارت ارشاد مجوز به آنها داده است را باز به تایید دوباره ارشاد برسانید چرا که ممکن است کتابی در زمان فلان وزیر محترم که گرایش چپ یا راست داشته تایید شده باشد و الان در تقابل با سلیقه و سیاست وزیر جدید باشد و آن وقت درک سیاست کمی پررنگتر می شود. اینجا به عنوان یه فعال اجتماعی باید بتوانیم خودمان را با شرایط سیاسی در حال تغییر هماهنگ کنیم چرا که اگر اینگونه نباشد فضا از ما گرفته می شود. حال سوالی که مطرح می شود این است که فعالان اجتماعی باید علت سیاستهای سیاستمداران باشند یا سیاستمداران علت فعالیت فعالان اجتماعی ؟