آسیب های اجتماعی قزوینسومین نشست دفتر دانشگاهی انجمن جامعه شناسی در دانشگاه البرز قزوین روز چهارشنبه مورخ 24 آذر ماه 1395 در سالن جلسات دانشگاه البرز با سخنرانی سید بهروز موسوی (کارشناس حوزه سیاسی اجتماعی استانداری استان قزوین) با عنوان بررسی انواع آسیب های اجتماعی در استان قزوین از ساعت 17 تا 19 و با استقبال دانشجویان و علاقمندان حوزه های اجتماعی برگزار شد. در ابتدای این نشست فیلمی مستند از اعتیاد در استان قزوین به نمایش گذاشته شد و جلسه با سخنرانی ادامه یافت.

چکیده بحث‌های سخنران این جلسه را در ادامه میخوانید.

بخش اول:تبیین نحوه برخورد با مسئله اجتماعي

تعريف مسئله اجتماعي

اين پرسش همواره طرح مي شود که آيا مي توان هر پديده و نهاد يا نمادي از روابط انساني و اجتماعي را به عنوان مسئله تعريف کرد؟مسئله اجتماعي را جامعه شناسان، فاقد محتوايي دقيق مي دانند. برخي مي گويند دايره اين اصطلاح مي تواند وضع يا شرايط کلي اجتماعي را که سبب بروز دشواري خاصي مي شود، ساختارهاي اقتصادي نامطلوبي که به بروز نابرابري هاي بزرگ مي انجامد و يا بي عدالتي هاي نهادينه شده و نارضايتي و نابساماني عمومي را، در برگيرد. عده اي ديگر نيز معتقدند مسئله اجتماعي در شرايط و اوضاع خاصي به کار مي رود که نياز به بهسازي احساس شود. در اين صورت مسائل اجتماعي ناشي از عدم تعادل هاي جزئي به بروز مشکلات يا بن بست هايي مي انجامد که خروج از آنها براي افراد محروم، امکان پذير نيست. نظير مسکن، بهداشت و بيکاري. حتي نوع زندگي نيز مي تواند به پيدايي سلسله مسائل اجتماعي مانند بزهکاري، ارتکاب جرم، اعتيادبه الکل و فسادمنجرشود (علاقبند،مهدی؛1385).

مسئله اجتماعي شرايط و وضعيتي است که حداقل برخي افراد در يک اجتماع به عنوان امري ناخوشايند مي بينند. هرکسي مي تواند درباره برخي مسائل اتفاق نظر داشته باشند. درمواردي نير مسائلي وجود دارند که توسط گروه هاي خاصي مسئله تلقي مي شود. به عنوان نمونه نوجوانان زيرسن قانوني انجام امري مانند سيگار کشيدن را مسئله تلقي نمي کنند، ولي همان عمل در نزد گروه ديگري ازجمله والدين و خانواده ها نوعي مسئله بشمار مي رود.

درتبيين هر مسئله اجتماعي بايد به چهار حوزه توجه کرد: محلي، استاني، ملي، بين المللي

درخصوص نقش دانشمندان و متخصصان علوم اجتماعي و جامعه شناسان نيز بايد گفت تشخيص و اظهار نظر و راه جويي اين گروه با آحاد مردم متفاوت است. اين قضاوت هاي ارزشي مردم است که تعيين کننده اولويت در تعيين يک مسئله از ميان انواع ديگر و اولويت در راهيابي آنها است. هيچ روش علمي قطعی براي تصميم گيري درخصوص اولويت بندی مسائل مانند اولویت بررسی نرخ بالاي جرايم یا نرخ بالاي طلاق وجود ندارد. حتي در بين طيفي از جامعه شناسان نيز به سختي می توان درخصوص اولويت بندي طيفي از مسائل اجتماعي در يک جغرافيا و دوره زماني مشخص به يک نظر واحد رسيد. اين تنوع ناشي از فرايند هاي متنوع جامعه پذيري و درک و تجربه اجتماعي افراد است و مانع جدي در دستيابي به شناخت پايدار مسائل و راهيابي آن مي گردد. با اين توصيف راه برون رفت چيست؟ آيا خود علوم اجتماعي نيز يک مسئله اجتماعي است؟

چهار مولفه اصلي براي به رسميت شناختن يک مسئله اجتماعي عبارتند از:

  • آنها سبب زيان فيزيکي و رواني به افراد يا جامعه مي شوند،
  • آنها ارزش ها يا استانداردهاي برخي از بخشهاي قدرتمند جامعه را تهديد مي کنند،
  • آنها براي يک دوره طولاني دوام آورده و مقاومت مي کنند،
  • آنها به دليل تنوع ارزشيابي از گروه ها در موقعيت هاي متفاوت در جامعه، راهکارهاي رقابتي ايجاد مي کنند که رسيدن به يک اتقاف نظر در چگونگي هجوم عليه مسئله را به تاخير مي اندازد.

پنج مقوله مسائل اجتماعي

1-مسئله مستمر و باز موجود به مسائلي اشاره داردكه در مدت طولاني ماندگاري، مقاومت نشان داده و قابل مشاهده و مزمن هستند. مثلا جرايم بهترين نمونه اين دسته از مسائل است.

2-مسئله به رسميت شناخته شده اشاره به مسائل مغفولي دارد كه گاه، آگاهي عمومي مي يابد. فقر نمونه بارز اين دسته از مسائل است. فقر پنهان يا بيكاري پنهان از زمره مواردي است كه گاهي برحسب حساسيت گروه يا حزبي و يا برحسب بحران هاي خاصي دوباره سر بر مي آورد.

3-مسائل موجود به مسائلي اشاره داردكه به تازگي اين برچسب را مي خورند و عموما مورد تصديق و مورد توجه قرار مي گيرد. نمونه اين مسائل آلودگي محيط زيست است. همگرايي رسانه ها، مطبوعات، انجمن هاي غير دولتي و جوانان زمينه ساز بروز و اطلاق مسئله به اين امور مي گردد.

4-مسئله باز مدپردازي شده عبارت از مسئله مستمري است كه دوباره تعريف شده است. مسئله حق اكثريت زير مشروعيت قانون از زمره اين مسائل به شمار مي رود. امروزه حق اكثريت و همچنين حق اقليت ها توسط جريانات چپ به عنوان يك مسئله مطرح مي شود. اين مسئله پردازي و بروز سازي آن تاثيرات جدي بر قانون هاي اساسي، نظام هاي سياسي، قوانين مدني، نظم عمومي و حتي دين و نهادهاي رسمي مي گذارد.

5-مسئله به رسميت شناخته نشده، شامل مسئله اي است كه هنوز براي بخش بزرگي از جمعيت آشكار نشده است. اين مسائل گاه توسط گروه‌ها و يا لايه‌هايي از فعالان اجتماعي يا متخصصان مطرح مي شود كه مي تواند درآينده به مسئله مهمي تبديل شود. اين دسته از مسائل حتي مي تواند زير عنوان مسائل اجتماعي فردا مطرح گردد. بعنوان مثال پيش بيني بازنشستگي بيش از صد ها هزار نفر در بيست سال آتي مي تواند بعنوان يك خلا و بحران نيروي انساني در جوامع اروپايي، به يك مسئله اجتماعي در آينده تبديل شود كه نيازمند بررسي و برنامه ريزي هاي لازم از هم اكنون است.

در اين ميان مسائلي نيز وجود دارند كه مي تواند در هر دو دسته بندي جاي گيرد. نمونه اين امر، روابط نژادي است كه هم مسئله مستمر و بازمانده از گذشته است و هم مسئله اي است دوباره بصورت مد درآمده كه درجاي خود بررسي پديده ها را براي محققان پيچيده تر مي سازد.

روش شناسي برخورد با مسئله اجتماعي

هوارد بيكر مسائل اجتماعي را ناشي از تعاريف ذهني از شرايط عيني مي‌داند. مسائل اجتماعي جامعه، پديده هاي اجتماعي اعم از شرايط ساختاري و يا الگوهاي كنشي هستند كه در مسير تحولات اجتماعي بر سر راه توسعه يعني وضعيت موجود و وضعيت مطلوب مورد توجه مردم و گروه هاي اجتماعي قرار مي گيرند و مانع از تحقق اهداف و تهديدكننده ارزش ها و كمال مطلوب هاي آنها مي شوند. "اين پديده ها معمولاً به وسيله انديشمندان اجتماعي به عنوان موانع توسعه (نظير خاص گرايي‌هاي فرهنگي و اجتماعي) هزينه هاي توسعه (نظير آلودگي محيط زيست) و آثار و تبعات عقب ماندگي (نظير بيسوادي و خشونت) مورد شناسايي و ارزيابي قرار مي گيرند. مسائل اجتماعي به عنوان پديده هايي نامطلوب، اذهان نخبگان و افكار عمومي مردم را به خود مشغول مي دارند به طوري كه نوعي وفاق و آمادگي جمعي براي مهار آنها پديد مي آيد كه مقامات رسمي كشور را به چاره‌جويي و اقدام عملي در جهت اصلاح و يا رفع و پيشگيري از آنها وا مي دارد" (عبداللهی، محمد؛1384؛ص12).

هر پديده اجتماعي از منظر رويکردها و نحله هاي مختلف در علوم اجتماعي (بويژه جامعه شناسي به عنوان زمينه علمي مورد نظر در اين نوشتار)، داراي ابعاد و سطوح مختلفي است که هر نظريه نيز در تلاش براي شناسايي و سنجش برخي از اين ابعاد و سطوح مورد نظر است. مسئله اجتماعي همانند منشوري است که چشم ساده انگار مي تواند با اولين مخروط ازآن به انگاره تاميت رسيده و مخروط هاي ديگر اين منشور را ناديده بگیرد. دراين بخش اهتمام بر اين است که به زوايا و ابعاد پيچيده تر اين بازيابي و بازکاوي يک مسئله اجتماعي توجه شود.

ديدگاه ها:

در جامعه‌شناسي دو پارادايم نظري عمده وجود دارد كه عبارتند از ديدگاه كلان و خرد نگر. ديدگاه كلان به فرايندهاي اجتماعي در كل جامعه توجه دارد. اين ديدگاه به آزمون روابط متقابل ساختارهاي اجتماعي بزرگ دامنه نظير اقتصاد، دولت، نظام بهداشت و رفاه و.. مي پردازد. از سوي ديگر ديدگاه‌هاي خردنگر بر الگو هاي روابط فردي تاكيد دارد يعني روابط روزانه اي كه در سطح فردي وجود دارد. مهمترين ديدمان هاي نظري عمده در جامعه شناسي عبارتند از پارادايم ساختگرا- كاركرد گرا، پاراديم تضاد اجتماعي، و پارادايم كنش متقابل گراي نمادي. هيچ‌يك ازاين ديدگاه ها به تنهايي صحيح يا غلط نيستند بلكه هريك ازاين ها شيوه متفاوتي براي ديدن و تحليل جامعه بدست مي دهد. آنها مي توانند مسائل مختلف را برنموده و پاسخ هاي متفاوتي براي عبور از مسائل ارائه نمايند. دراين ميان دو پاراديم ساختي- كاركردگرايي و تضاد اجتماعي در دسته ديدگاه هاي كلان نگر و پارادايم كنش متقابل نمادي در ديدگاه خرد نگر قابل دسته بندي است.

1-نظريه ساختي- كاركردگرايي: ريشه در توسعه علمي علوم فيزيكي در جامعه شناسي دارد. ازاين منظر هر جامعه اي همانند بدن انسان به گونه اي كار مي كند كه بتواند ثبات و تعادل كل بدن يا نظام را در جامعه حفظ كند. مطابق اين ديدگاه بخش هاي نظام اجتماعي در وابستگي متقابل هستند؛ اين نظام همانند بدن سالم داراي وضع بهداشتي نرمال و متعادل است؛ زماني كه اين نظام مي پاشد بخش هاي اين نظام براي بازگرداندن نظام به تعادل قبلي به سازماندهي و سازگاري مجدد مي پردازد. در اين ديدگاه پس از پارسونز، رابرت مرتن به تفكيك انواع كاركردهاي نظام اجتماعي مي پردازد. به نظر او سه کارکرد اصلي بر بخش هاي اين نظام حاکم است: كاركرد آشكار يعني مورد انتظار، كاركردهاي پنهان يعني ناخواسته و دژكاركرد يا كاركردهاي ناخوشايند كه در واقع مي تواند يك مسئله اجتماعي باشد. مثال مناسب اين کارکردها، كاركرد اتومبيل به عنوان وسيله تسهيل حمل و نقل و صرفه جويي زمان يعني كاركرد اشكار، به عنوان افزايش دهنده اقتدار و استقلال فردي يعني کارکرد ناخواسته و پنهان، و آلودگي محيط زيست شهري يعني دژكاركرد.در پي انتقادهاي به عمل آمده ازاين پارادايم با ظهور افرادي چون جفري الكساندر، نيكلاس لومان و نيل اسملسر گرايش جديدي درون اين پارادايم بنام نو كاركردگرايان ظاهر شدندكه باتلاش براي پاسخگويي به انتقادات به بهره گيري از برخي ايده هاي نظريه پردازان تضاد و اهميت دادن به نظريه هاي خرد نگر پرداختند.

2-نظريه تضاد اجتماعي: اين نظريه بر رقابت ميان گروه هاي اجتماعي متمركز است و برخلاف كاركردگرايان كه بر ثبات و توازن درون جامعه تاكيد دارند، جامعه را مركب از روابط اجتماعي مبتني بر نابرابري و تغيير مي بينند. براين اساس گروه ها دائم درحال رقابت براي دستيابي بر منابع كمياب و توزيع شده به صورت نابرابر مانند ثروت و قدرت هستند و هرگروهي بدنبال منافع خودش مي باشد. دراين تحليل يك يا چند گروه عليه گروه هاي ديگر بر اين منابع تسلط دارند. راندال كولينز معتقد است: بخش عمده تاريخ جهان، تاريخ تضادهاست. دراين پارادايم، نظريه پردازان تضاد يك رويكرد تاريخي نيز اتخاذ مي كنند. بنظر ماركس نيز جامعه ميدان كارزار ميان طبقات اجتماعي دارا و ندار يا صاحبان كارخانه و وسايل توليد و فاقدان آن يا كارگران است. درفرايند رشد اين نظريه برخي اين تضاد ها را به زمينه هاي نژادي و جنسي نيز كشانده اند مانند برخي فمنيست ها، خواه ماركسيست، ليبرال يا راديكال.

3-نظريه كنش متقابل نمادي: اين نظريه به عنوان ديدمان ميکرو يا خردنگر بر الگوي روابط فردي متمركز است. باوجود تاييد ساختارهاي بزرگتر اجتماعي و اهميت آنها در جامعه، نظريه پردازان اين ديدگاه معتقدند جامعه توسط مردمي ساخته مي شود كه به طور روزمره با يكديگر در كنش متقابل هستند و اين كنش هاي متقابل كوچكتر سازنده ساختارهاي اجتماعي بزرگتر مي باشند. بنظر آنان ما از آنرو قادر به ارتباط متقابل با ديگران هستيم كه نمادهايي را ساخته و آنچه را كه اين نمادها در روابط ما معني مي دهند را ياد مي گيريم. نظريات ماكس وبر، هربرت ميد و هربرت بلومر از مهمترين نظريه هاي اين ديدگاه بشمار مي رود. بطوركلي جامعه شناسان از اين ديدگاه هاي نظري بعنوان ابزارهاي اساسي تحليل مسائل اجتماعي بهره مي گيرند

سخنران این نشست در پایان بحث خود گزارشی از وضعیت استان قزوین از نظر برخی شاخص های اجتماعی ارائه کرد.