دکتر تفضلیدومین جلسه سخنرانی و چهارمین جلسه گردهمایی انجمن جامعه شناسی دانشگاه البرز قزوین در تاریخ 26 آبان ماه 95 از ساعت 4 الی 6:30 در سالن جلسات معاونت سیاسی امنیتی استانداری  با عنوان «جامعه شناسی و جامعه ایرانی» با سخنرانی دکتر کریم تفضلی و استقبال علاقمندان برگزار شد.

خلاصه بحث های سخنران این جلسه را در ادامه میخوانید.

اگر چه اندیشه اجتماعی پس از تشکیل اجتماعات اولیه متمرکزو پابه پای تکامل و توسعه اندیشه بشری وجود داشته است ، اما علم جامعه شناسی به عنوان علمی که ما در حال حاضر آن را می شناسیم ازدو قرن پیش در اندیشه متفکرین مغرب زمین ظهور و بروز یافت. بعضی از اندیشمندان با انصاف غربی پایه گذاری این علم را به ابن خلدون نسبت می دهند اما در حال حاضراین علم به عنوان یک رشته تخصصی مدرن با فرانسه و با آراء اندیشمندانی نظیر سن سیمون)1825-1760) ، آگوست کنت(1857-1798) و امیل دورکیم(1917-1858) پیوند خورده است. ایده علم جامعه تحت عنوان فیزیک اجتماعی و ایده اولیه فلسفه اثباتی از آن سن سیمون است اما عنوان جامعه شناسی از آن اگوست کنت است. اگوست کنت به زعم خود جایگاه این رشته را در طبقه بندی علوم مشخص کرد و به بسط و توسعه اندیشه اثباتی پرداخت. تا اینجا هنوز موضوع مورد مطالعه این علم و مبانی روش شناسی آن مشخص نبود و این امر با ظهور امیل دورکیم صورت پذیرفت . دورکیم با کتاب تقسیم کار اجتماعی مخصوصا فصل قواعد و روش مطالعه پدیده های اجتماعی، تحقیق و تفکر در جامعه شناسی را به عنوان یک رشته علمی آغاز کرد. اما سئوال اینجاست که آیا این علم یکباره بوجود آمد ؟ و شرایط زمانی و مکانی در تکوین آن هیچ نقشی نداشت ؟ پاسخ این سوال جزء اولین مباحث تاریخ جامعه شناسی است که همه متفکران اجتماعی معاصر به آن اشاره کرده اند. در واقع عواملی منجر به تغییرات وسیع و بنیادی جوامع غربی و نهایتا پیدایش این علم شد. ریتزر دو دسته عوامل کلی را در تکوین و شکل گیری این رشته علمی موثر می داند که یکی عوامل اجتماعی و دیگری عوامل فکری و اندیشه ای است. انقلابات سیاسی، انقلاب صنعتی و پیدایش سرمایه داری، سوسیالیسم، شهر نشینی، دگرگونی های مذهبی و علم گرایی از عوامل اجتماعی مد نظر ریتزر در تغییر بنیادی جوامع غربی است. به نظر وی عامل فکری تغیرات، سنت روشن اندیشی بود که ابتدا در فرانسه آغاز و پس از آن به دیگر جوامع اروپایی نیز رسوخ کرد. این عوامل نظم جوامع غربی را بهم ریخته و شرایط آرام آن را دگرگون کرد در اینجا بود که متفکران اجتماعی به پاسخگویی و طرح نظم جدید پرداختند. بدین سان جامعه شناسی برای گذار جوامع غربی از شرایط بهم ریختگی به نظم جدید ظهور کرد. در واقع می توان گفت که جامعه شناسی محصول مدرنیته یا به تعبیری دیگر محصول دوران گذارجوامع غربی از سنت به مدرن است. این عواملی که منجر به تحولات جوامع غربی شد به طور غیر مستقیم عوامل تغییرات در جامعه ایرانی نیز محسوب می شود. اما چرا اندیشه و نظریه پردازی در ایران توسعه نیافت و ما نتوانستیم به تجزیه و تحلیل اجتماعی شرایط گذار و سپس راه حل و اندیشه پردازی در خصوص گذار از شرایط بحرانی خود بپردازیم. به تعبیر دیگر جامعه شناسی به عنوان یک علم وارداتی به ایران پاسخگوی شرایط بحرانی جامعه ایرانی نشد. چرا در پرتو این شرایط، جامعه شناسان ایرانی در کنار جامعه شناسان دیگر کشور ها قرار نگرفتند. با فرض مسلم این که شرایط گذار جامعه ایرانی با شرایط گذار جوامع غربی متفاوت است عوامل تغییرات اجتماعی بنیادی در ایران را مرور می کنیم. در یک دوره صد ساله دو انقلاب بزرگ سیاسی در ایران اتفاق افتاد و نه تنها یک نظم سیاسی مبتنی بر اهداف بعد از دو انقلاب در ایران شکل نگرفت بلکه اهداف و آرمانهای اجتماعی این دو انقلاب نیز تبلور عینی و عملی نیافت. از دوره پهلوی اول مخصوصا 1310 به بعد شرکتهای صنعتی وکارگاههای تولیدی یه صورت گسترده در ایران پایه گذاری شد و تا به امروز که رشد صنعتی و تکنولوژی در صدر برنامه های توسعه ای کشور قرار داشته و ایران با انبوه شرکتهای ورشکسته و تعطیل، چهرهای به ظاهر صنعتی دارد اما کماکان ما شاهد ظهور یک اقتصاد تولیدی نبوده ایم و اگر چه از تمامی نهادهای اقتصاد سرمایه داری از قبیل بانک، بورس اوراق بهادار، شرکتهای خصوصی استفاده می کنیم اما هنوز سیستم اقتصادی ایران نه تنها به عنوان یک سیستم اقتصادی سرمایه داری قابل تعریف نیست بلکه شباهتی به هیچ یک از مدلهای اقتصادی رایج را نیز ندارد. اندیشه های اجتماعی چپ وطنی در خصوص ایران و در مقابل آن اندیشه اجتماعی اسلام سیاسی از شهریور 1320 به بعد در ایران ترویج شد ولی متاسفانه به دلیل سوء گیری های سیاسی و بسته بودن فضای سیاسی در ایران به عنوان بنیان های اولیه نظریه پردازی در ایران تعمیق نگردیدند. جمعیت شهر نشین در ایران بر جمعیت روستایی اکثریت داشته و از مدد پول نفت شهرهایی با جمعیت زیاد و ساختمان های سر به فلک کشیده و انبوه ظهور کرده اند اما این شهرها با آلودگی محیط زیست و تراکم وسایل نقلیه و ازدحام جمعیت تبدیل به آفت هایی شده که آسایش و سلامت را نیز از ساکنان خود گرفته است. تغییرات در نهادها و سازمان مذهبی و بینش و نگرش مذهبی مردم ایران اگر چه تا قبل از انقلاب 1357 تدریجی و کند بود اما بعداز انقلاب تغییرات مذهبی در ایران همه گیر و وسیع بوده است. امر آموزش و علم آموزی نیز به طور کامل در سیطره مدرسه و دانشگاه قرار گرفته و استقبال وسیع و توده ای برای ورود به دانشگاه نشانگر تلاش برای رسیدن به پایگاه های اجتماعی جدید ناشی از رشته های علمی است. از لحاظ فکری نیز ایران بدلیل ورود افکار و ایده های نو توسط رسانه ها و تحصیل کردگان ایرانی درغرب و نشست افکار نو با بروز جنبش های اجتماعی کارگری، ملی و مذهبی در ایران، فضای فکری جامعه ایرانی با دوره قبل از مشروطه کاملا متفاوت شده است. اما متاسفانه همه این عوامل و تغبیرات نه تنها منجر به یک مدرنیته بومی نگردید بلکه قریب یک قرن است که ایران در یک شرایط گذاری به سر می برد که موفق به چیدمان بنیادهای توسعه ای مدرن نیز نشده است. عناصر سه حوزه فرهنگی ایران و اسلام و غرب بدون یک ترکیب هموژنیزه قابل رویت اند و حتی در بستر زندگی سیاسی و اجتماعی ما شاهد تعارض و تقابل این عناصر هستیم. این تعارضات و تقابلات منجر به وضعیتی بحرانی شده که درحال حاضر پاسخ به چیستی هویتی ایرانی پاسخی به خروج ما از این وضعیت است، که همانا رسالت اصلی جامعه شناسی در ایران است.

در نتیجه می توان گفت که؛ 1- جامعه شناسی در ایران با تببین علمی مسائل فوق می تواند از روایتگری تئوری های غربی به تبیین گری پدیده های اجتماعی ایرانی تبدیل شود.2- اندیشه اجتماعی روشنفکران معاصر در حوزه اسلام و ایران می تواند پایه بنیادهای تئوریک و نظریه پردازی در ایران قرار گیرد.3- جامعه شناسی یک علم است و جایگاهی متعارف و جهانی دارد، اما با بسط و گسترش تحقیق و تفکر پیرامون پدیده ها و مسائل اجتماعی ایران، جامعه شناس ایرانی و حتی جامعه شناسی ایرانی می تواند تمایز یابد.