236مرتضی کتبی*

عصر روز سه شنبه هفدهم اردیبهشت ماه 1392، خانه اندیشمندان علوم انسانی میزبان اساتید بازنشسته یا به قول دکتر صفی نزاد بازایستادگان و دوستداران علوم اجتماعی ایران بود که به کوشش انجمن جامعه شناسی ایران، انجمن جمعیت شناسی ایران، انجمن انسان شناسی ایران، انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات برگزار گردید. در این مراسم دکتر مرتضی کتبی، متنی را قرائت کرد که آنرا در ادامه می‌خوانید.

مقدمتا بسیار مشعوف و مسرور و مغرورم از این که خودم را در میان جمعی از اندیشمندان کشورم می­بینم و مایلم از مبتکران این گردهمایی و هم آوایی و استادان نامی، به نام تشکر کنم. همکاران عزیزمان آقایان سید محمدامین قانعی راد، جلال الدین رفیع فر، محمد میرزایی، محمد رضایی و نیز آقای برزین ضرغامی صاحب خانه.

باید دانست که این قبیل حرکات و ابتکارات خود یک کار علمی و بلکه فراتر از آن فرهنگی- علمی بشمار می­آید. زمانی در هیات ممیزۀ دانشگاه تهران و حتی در هیات ممیزه مرکزی در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، این پرسش مطرح بود که آیا این گونه فعالیت­ها که خدمت­­های علمی محسوب می­شود نباید به عنوان امتیازات دانشگاهی محسوب گردند، و برای گزارندۀ آن­ها نمره بیاورند؟ و در ارتقای درجۀ علمی آن­ها موثر بیفتند؟ چه به هر حال تشکیل محافل و مجالس هم یابی و تشویق به هم افزایی علمی راه پیشروی و جلو برد دانش را در کشور باز می­کند و خدا می­داند که جامعۀ سرشار از نیروهای مادی و توانمندی­های معنوی ما تا چه پایه به گشایش راه­های تازۀ معرفتی و شناختی نیاز دارد.

جا دارد که ما در اینجا از نخستین جامعه شناس ایرانی، دانشمند فقید غلامحسین صدیقی که مبتکر تأسیس نخستین انجمن علوم اجتماعی ایران هم بود یاد کنیم و بگوییم هم او بود که هر پانزده روز یک بار استادان و پژوهشگران گروه­های هشتگانۀ پژوهشی موسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران را در باغ نگارستان گرد می­آورد و با کفایت و درایتی که خاص خود او بود، صاحب منصبان و بزرگ منشان عرصۀ علوم اجتماعی مانند جلال آل احمد، امیرحسین آریان­پور و دیگرانی را به آن جا دعوت می­کرد و بحث و جدل­های علمی راه می­انداخت و با منش و روش خود درس اخلاق علمی می­داد و به عنوان یک ستون استوار و یک محور پایدار دانشگاهی خلأ روابط سالمه و کار اندیشمندانه را – که ما امروز به طور دردناکی در ورطۀ آن دست و پا می­زنیم – پر می­کرد.

اگر می­بینیم امروزه علوم انسانی ما به این روز افتاده و به تعطیلی تهدید می­شود، دقیقاً به همین دلیل است که کار مفید و قابل عرض اندامی در زمینۀ علمی برای انسان­های خودی انجام نداده­ایم. تغییرات اجتماعی ایی که در نیم قرن اخیر در سرزمین ما رخ داده خوراک بهشتی برای سفرۀ جامعه شناسان بوده است و ما با این دستمایۀ پربار و نیازمند به کار چه کرده­ایم؟ به سر و کلۀ هم کوفته­ایم به جنگ و جدال­های شخصی و خانوادگی و نه علمی پراخته­ایم، برای هم پرونده ساخته و بافته­ایم.

صرفنظر از استادان برجسته و پژوهشگران گرانمایۀ مراکز علمی و پژوهشی کشور که حتی در سطح جهانی درخشیده­اند، بقیۀ دانش آموختگانمان که با هزینۀ ملک و ملت به مدارج والی و عالی استادی و ماندگاری و فرهیختگی و برجستگی و ممتازی.... رسیده­اند، یا مثل بندۀ حقیر به دنبال ترجمه بازی آثار غربی راه افتاده­اند، یا به کار روزنامه نگاری دست یازیده­اند، یا به طرح­های صدها میلیونی روی آورده­اند، بی آن که نتیجه­ای مفید و عملی از آن بیرون بکشند و یا در نهایت کتبی به نام تالیفات بیرون داده­اند، بی آن که آن­ها را به پژوهش­های میدانی مزین کرده، به میدان آورده باشند.

اگر ما شاهدیم که غرب علمی نتایج برگرفته از پژوهش­های خود را - که به جای خود ارزشمند و گرانبار هستند - به مثابه نتایجی جهانشمول در علوم انسانی جا می­زند و به مناطق محروم ماندۀ عالم صادر و قالب می­کند، بدین دلیل است که سیاسمتداران سلطه گر آن دیار زمینه این کار را مهیا می­بینند. ما خواب بوده­ایم و آنها بیدار، ما به جنگ با خود مشغول بوده­ایم و آنها به جنگ با خواب ماندگان و محرومان بیگانه..... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

من به همین مختصر بسنده می­کنم و با تشکر مجدد از برگزارکنندگان این محفل گرم، از شما استادان شاغل و بازنشسته و دانش آموختگان این رشته­های انسانی- که در این جمع حضور یافته­اید – به خاطر زبان درازی خودم پوزش می­خواهم.دست گرم­ همۀ شما را می­فشارم.

* استاد بازنشسته دانشگاه تهران