محمد جواد زاهدی مازندرانی*
مفهوم سازی(conceptualizing)، نظریه پردازی(theorizing) و نظریه سازی(theory construction) از زمره فرایندهای مرتبط با شناخت شناسیاند که به شناسایی و ادراک پدیدهها یعنی به مقوله آگاهی و شناخت مربوط میشوند. این آگاهی که به معنای بازنمایی پدیدهها در ذهن است به مدد مفاهیم، که خود برآمده از واژگانی با دلالت های معنایی مشخصاند و به این اعتبار میتوان آنها را کوچکترین واحد اندیشه تعبیر کرد، حاصل میشود. به معنای منطقی، مفاهیم را برای به وجود آوردن گزارهها یا اندیشههای کامل تلفیق میکنند؛ و هرگاه این تلفیق در راستای تبیین یک واقعه و منطبق بر قواعد منطقی خاص مورد پذیرش یک حوزه معین از دانش باشد، نتیجه کار ساخته شدن نظریه در آن حوزه است.
به این اعتبار، مفهوم یکی از شکلهای بازنمایی جهان در ذهن است و مفهوم سازی اشاره است به فرایندی که از طریق آن شناخت ماهیت و بنیاد پدیدهها، به کمک تشخیص جنبههای جوهری و تعمیم ویژگیهای آن، امکان پذیر میشود. مرتن در اثر مشهورش "نظریه اجتماعی و ساختاراجتماعی" مفهوم را تعریف یا حکم اموری که باید بررسی شوند معرفی میکند. از دید او مفاهیم جامعهشناختی همان متغیرهایی هستند که در پژوهش جامعهشناسانه ارتباط میان آنها بررسی میشود.
هیچ نظریهای بدون مفاهیم پرورده نمیشود و در اساس تعیین و تبیین ارتباطهای منطقی بین مفاهیم است که به ساخته شدن نطریه میانجامد. این ارتباط منطقی از منظر شناخت شناسی(اپیستمولوژی) نوعها وشکلهای گوناگونی دارد و در نتیجه میتوان گفت که برون داد فرایند نظریه سازی تولید صورتهای ساختاری متنوعی از انواع نظریه ها است. پس برای نظریه سازی ابتدا باید بتوان مفاهیم را تعریف کرد؛ یعنی باید بتوان پدیدهها را به مدد واژگانی با دلالتهای معنایی مشخص که از منظر شناختشناسی واجد سه خصلت جامع و مانع و مبین بودن باشد توصیف و معرفی کرد؛ و سپس به کمک قواعد منطقی تعریف شده و معین و با بهرهگیری از خلاقیت اندیشگی و آگاهی حرفهای درصدد برقراری ارتباط بین این مفاهیم بر آمد که حاصل آن همان نظریه سازی است.
شواهد تجربی و عقلانیت نظری موید آنند که وجوه افتراق جوامع بسی بیشتر و بسیار سترگتر از وجوه اشتراک و مشابهتهای نه چندان اندک میان آنها است. به اعتبار کثرت و قوت وغلبه این وجوه افتراق است که میتوان پنداشت که نظریههایی که برای تبیین وضعیتهای اجتماعی موجود در یک جامعه ساخته و پرداخته شدهاند به طور تمام وکمال قادر به تبیین مسایل و پدیدههای اجتماعی سایر جامعهها نیستند. بیشترین کارآمدی این قبیل نظریهها شاید ایجاد انگیزش در متخصصان، الهام بخشی به صاحب نظران و نیز به وجود آوردن مهارتهای لازم و بسترسازی مناسب برای نظریهپردازی و ارایه تبیینهای کارآمدتر برای پدیدههای اجتماعی هر جامعه خاص است.
به نظر میرسد که جامعهشناسی در ایران به چنان سطحی از رشد و بالندگی رسیده است که درصدد نظریهسازی برای تبیین مسایل اجتماعی جامعه ایران و پایه ریزی یک جامعه شناسی خاص ایران ، بر پایه الزامات علمی این رشته ، با هدف تبیین حرفه ای مسایل و مشکلات جامعه ، به منظور پیشنهاد راهکارهای از لحاظ نظری قوی و مستحکم برای برون رفت از این مسایل و مشکلات باشد.
برگزاری همایش کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران در اردیبهشت ماه سال 1387 از سوی انجمن جامعهشناسی ایران سرآغازی بود بر طرح ضرورت بررسی کارنامه اصحاب علوم اجتماعی در ایران، به طور عام، و جامعهشناسان، به طور خاص، در زمینه کوششهای مربوط به مفهومسازی و نظریه پردازی درباره جامعه ایران و اینک برگزاری دومین همایش پس از گذشت پنج سال بازگوی اهتمام جدیتر انجمن جامعه شناسی به این امر علمی و نشانه پذیرش ضرورت مربوط به همواره گشاده بودن دفتر این کاوش و تقویت فرایند نقد درون رشتهای در حوزه علوم اجتماعی در ایران است. تکرار دورهای این همایش همچنین موید اعتقاد اصولی انجمن جامعه شناسی ایران به تلاقی و تعاطی افکار و تعامل فکری میان اندیشمندان و نظریه پردازان این حوزه، با هدف تقویت فرایند نظریه سازی درباره جامعه ایران است.
*دبیر علمی همایش