محمدامین قانعیراد[*]
اردیبهشت ماه به عنوان "ماه اجتماع جامعهشناسان" به پایان رسید و حاصل آن برگزاری همایش دو روزه "علوم اجتماعی در ایران: دستاوردها و چالشها" و نیز برگزاری مجمع عمومی عادی و فوقالعاده انجمن جامعهشناسی ایران با حضور گسترده اعضای انجمن بود. رخدادی که در وهله اول باید به اعضای انجمن و هیأت مدیره ششمین دوره انجمن تبریک گفت و به طور خاص از زحمات دکتر سید حسین سراجزاده و سایر دستاندرکاران آن دوره تشکر کرد.
همایش انجمن در این دوران کاهش نسبی انگیزهها، با ارائه 55 خلاصه مقاله و سخنرانی 30 نفر از اساتید و پژوهشگران در مورد چالشها ودستاوردهای گوناگون علوم اجتماعی، عرصه امیدوار کنندهای را برای بحث و تبادل نظر فراهم ساخت. انتخاب عنوان "چالشها و دستاوردها" که حاصل تأمل آگاهانه اعضای شورای علمی همایش بود، نشان دهنده وضعیت خاص علوم اجتماعی در کشور است. علوماجتماعی و به طور خاص جامعهشناسی با سابقه هفتاد ساله خود در ایران، از دستاوردهای پژوهشی، کاربردی و عملی زیادی برخوردار است و در عین حال از مشکلات و چالشهای متعددی رنج میبرد. بخش زیادی از این مشکلات ناشی از ارتباط بین علوم اجتماعی و جامعه است و بخش دیگری نیز حاصل روندها و واقعیتهای این رشته در زمینههای آموزشی و پژوهشی است.
یکی از مصوبات مجمع عمومی اخیر انجمن، افزایش دوره مسئولیت هیأت مدیره به سه سال بود که میتواند فعالیتهای انجمن را تحت تأثیر خود قرار دهد. دوره دو ساله زمان کوتاهی بود که شش ماه اول آن تحت تأثیر تحولات جدید و شش ماه آخر آن هم تحت تأثیر تحولات آتی قرار میگرفت و بنابراین عملاً حدود یک سال وقت مفید برای کار و فعالیت هیأت مدیره باقی میماند. با این وجود، هیأت مدیرههای بیشین انجمن در طی شش دوره فعالیتهای ارزشمند خود دستاوردهای گستردهای را به نام انجمن به ثبت رساندهاند که باید عمیقاً سپاسگزار آنان بود. ثمره تلاش آنان است که اکنون ما میتوانیم از چالشهای ناشی از موفقیتهای خود سخن بگوییم. آری! آن سوی دستاوردهای ما، چالشها و مشکلات متعددی نیز وجود دارد که برخی از آنها به وضعیت و سرنوشت این رشته در کشور باز میگردد و پارهای نیز ناشی از موفقیتها و دستاوردهای ماست. انجمن جامعهشناسی با گسترش حوزه فعالیتهایش لزوماً به گروههای علمی- تخصصی، دفاتر استانی و مجلات علمی تفکیک شده است. این واحدهای انجمنی با برگزاری سخنرانیها و انتشار محتواهای علمی اعضای انجمن را گردهم میآورند و فعالیتهایی را سامان میدهند اما گاه به نظر میرسد این حلقههای کاری به نوعی درون گرایی و جدا افتادگی دچار شدهاند و ارتباط ارگانیک آنها با همدیگر کاهش یافته است. در این میان، به طور خاص میتوان به فقدان فعالیتهای مشترک بین گروههای علمی- تخصصی و عدم به اشتراک گذاشتن تجربیات در بین دفاتر استانی به عنوان نشانهای از کمبود تعاملات اشاره کرد.
رشته ما، حداقل از زمان امیل دورکیم تا کنون، همیشه داعیهدار پیامدهای آنومیک تقسیم کار و وظایف بوده است و انجمن جامعهشناسی ایران نیز با گسترش حوزه فعالیتهای خود، به نحوی، با این چالش مواجه شده است. برای ایجاد یک تقسیم کار انداموار باید کارها در سپهر یک وجدان جمعی صورت گیرد، چیزی که امروزه آن را "خرد جمعی" مینامند. برای گسترش این خرد جمعی، به عنوان هنجار آفرین و معیار گذار فعالیتهای گوناگون انجمن، نیاز به تشکیل گروهها و کمیتههای کاری برای ایدهپردازی و تبدیل این ایدهها به برنامههای مشخص احساس میشود. در این فرایند نیز چارهای جز استفاده از قالبهای رایج برنامهریزی و البته بدون افتادن در دام صورت گرایی، وجود ندارد. واژه برنامهریزی در دوران ما یک طنین دو گانه دارد و اغلب معادل بوروکراتیزه شدن امور و ایجاد تمرکز تلقی میشود. اما هدف برنامهریزی مشارکتی، بر خلاف برنامهریزی تکنوبوروکراتیک، جلب مشارکت همه افراد ذینفع و علاقمند در یک زمینه تعاملی برای پیشبرد کارها بر طبق توافق و بر مبنای خرد جمعی است. معمولاً وقتی کارها روتین و راهوار میشوند، بازاندیشی در مورد آنها مشکل میشود و افراد از طرح پرسش در مورد آنها احساس ناخوشایندی پیدا کرده و این احساسات خود را به شیوههای گوناگون از جمله ابراز تردید در مورد صداقت یک پرسش بیان میکنند. بدترین شکل دیوانسالاری در انجمنهای علمی شاید همان تحقق قانون الیگارشی رابرت میشلز باشد که سازمان را جایگزین آرمان میسازد. ابتدا یک مجمع عمومی پر شور، با آرمانها و دغدغهها و گفت و گوهای شوق برانگیز تشکیل میشود و سپس حاضرین در مجمع، افرادی را به عنوان هیأت مدیره انتخاب میکنند و اداره انجمن خود را به آنها میسپارند و خود اغلب به سراغ کارهایشان میروند. در پرده دوم، اعضای هیأت مدیره کسی را به عنوان رئیس هیأت مدیره انتخاب کرده و دفتر انجمن را به او میسپارند و برخی از آنها حتی فعالیت خود را به حضور نه چندان منظم در جلسات هیأت مدیره محدود میکنند. اما امروزه برنامهریزی و اقدام مشارکتی قانون آهنین میشلز را به چالش کشیده و با گسترش سرزندگی بخش اجتماعی، رشد جامعه مدنی و افزایش انجمنهای غیردولتی در دوران پسامادیگرایی، ساعات اختصاص داده شده افراد به فعالیتهای انجمنی و داوطلبانه به یکی از شاخصهای ارزیابی سرشاری زندگی اجتماعی تبدیل شده است.
اگر هیأت مدیره جدید انجمن جامعهشناسی ایران بخواهد در جهت تعمیق دستاوردهای علوم اجتماعی برنامههایی را به پیش ببرد و برای رفع مشکلات و چالشهای این رشته گامهایی را بر دارد، به نظر میرسد که باید از پس دو معضل مطرح شده توسط دورکیم و میشلز برآید؛ اندامهای رشد کرده را بیشتر در ارتباط با همدیگر قرار دهد و دایره فعالیتهای فکری، ایدهپردازیها و در نهایت تصمیمگیریها و برنامه ریزیها را از محدوده رئیس یا هیأت مدیره فراتر ببرد و بتواند با تشکیل کمیتهها و گروههای کاری، مشارکت تعداد بیشتری از اعضای خود را جلب کند. در این میان البته انتظار بیشتری از پیشگامان و کنشگران فعال انجمن، همچون اعضای هیأت مدیرههای دوران پیشین، کاندیداهای هیأت مدیره دوره اخیر، مدیران گروههای علمی- تخصصی، مدیران دفاتر استانی، سردبیران و اعضای هیأت تحریریه مجلات انجمن وجود دارد. این همکاران ارجمند با توجه به گستره دانش و تجربیات خود، ظرفیتهای مدیریتی و فکری انجمن را تشکیل میدهند و هر کدام از آنها به عنوان یک گره ارتباطی با طیف وسیعی از اعضای انجمن ارتباط دارند و اگر ذخیره تعاملاتی خود را به شبکه وسیعتر انجمن مرتبط کنند، میتوانند امکانات و انرژیهای گستردهتری را برای پیشبرد اهداف و رسالتهای انجمن در این دوران خاص فراهم سازند. اما فراتر از این سرمایههای گرانقدر، هیأت مدیره جدید به مشارکت تک تک اعضای انجمن برای در اختیار قرار دادن ایدهها و اندیشههای مبتکرانه و همچنین مشارکت فعال در اجرا و تحقق برنامهها و ابتکاراتشان میاندیشد. سه سال بعد باید دید که هیأت مدیره جدید تا چه حد از پس این دشوارههای دورکیمی و میشلزی برآمده است و در این میان همکاران و اعضای انجمن تا چه حد مددرسان ایشان بودهاند.
[*] رئیس انجمن جامعهشناسی ایران