265سید یعقوب موسوی[*]

اخیراً گزارش موثقی به انجمن جامعه‌شناسی ایران رسیده که بر اساس آن، در یکی از واحدهای دانشگاهی کشور که شمار اعضای هیأت علمی آن در رشته‌های علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی به عدد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد، نزدیک به صد نفر دانشجوی کارشناسی ارشد در یک سال پذیرش شده‌اند. چنین اخباری می‌توانند از جهاتی نگران کننده باشند. در واقع، سال‌هاست که آموزش عالی کشور در یک فرایند نامتعادل و نوعی سیاست‌گذاری بر اساس توسعه و رشد کمی، بدون جهت‌گیری روشن قرار گرفته است. نیاز به نیروهای تحصیل کرده و آموزش دیده در دانشگاه‌ها از یک سو و زمینه‌ها و شرایط اجتماعی سوق دهنده از سوی دیگر، موجبات سیل ورود جوانان به مراکز مختلف آموزشی عالی را موجب شده است.

در این میان، به ویژه طی دو دهه اخیر، تصویب رشته‌ها و گرایش‌های مختلف در حوزه علوم و بالاخص موافقت با فعالیت انواع مختلف مراکز آموزش عالی، از نوع دانشگاه آزاد, پیام نور, دانشگاه علمی کاربردی, دانشگاه غیرانتفاعی و امثال آنها، در بسیاری از موارد بدون رعایت حداقل‌های ممکن و لازم از قبیل کادر علمی, تأسیسات خدماتی آموزشی, منابع علمی در دسترس, شرایط کنترل و نظارت علمی و اعمال روش‌های علمی در ارزیابی سبب شده آموزش عالی کشور دچار عارضه‌های فراوانی از لحاظ افت کیفی در خروجی‌های خود شود. به عبارت دیگر، آنچه که باعث تشدید نگرانی بیشتر در خصوص آینده آموزش عالی و نیروی انسانی سرمایه‌گذاری شده در آن می‌شود، ورود پرشمار فارغ‌التحصیلان در رشته‌های مختلف علمی است که بر اساس انتظار بخش‌های مختلف فنی, اقتصادی, اجتماعی و خدماتی جامعه، فاقد توانمندی و شرایط لازم فنی و حرفه‌ای ارزیابی می‌شوند. خوشبختانه تأمل پیرامون شرایط کمی و کیفی علوم اجتماعی در ایران، بیان‌گر امیدهای زنده در حوزه اقبال نسل جوان در فراگیری و تحصیل در این حوزه و افزایش جایگاه و کارکرد علوم اجتماعی در سطوح مختلف سازمان‌ها و نهادهای کشور و نیز افزایش انگیزه و اعتبار نزد طبقات مختلف اجتماعی در قبال اهمیت آن است. اگر تا چند دهه گذشته، سرمایه‌گذاری پیرامون علوم اجتماعی از منظر پاره‌ای از مدیریت‌های کلان امری بی فایده و غیر ضروری بود، اما نتایج عملی حاصل از رونق علوم اجتماعی و کارایی آن در ارائه خدمات و مشارکت در کاهش مشکلات اجتماعی, تغییر در نگرش عمومی را به همراه داشته است. امروزه علوم اجتماعی به ویژه جامعه‌شناسی، علی‌رغم نگاه بدبینانه پاره‌ای گروه‌های اجتماعی، به سرعت در حال رشد و توسعه کیفی و کمی است. انجمن جامعه‌شناسی ایران به عنوان نهاد صنفی و حرفه‌ای، موید و مقوم جایگاه آن بوده و خواهد بود و از هر تلاشی به منظور تقویت ساختار علمی, کاربردی, سازمانی, آموزشی و بسط و گسترش آن حمایت می‌کند. به نظر می‌رسد آنچه که نگرانی و ابهام در حوزه رشد علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی را برای علاقمندان واقعی این حوزه سبب می‌شود، همانا قربانی شدن ابعاد کیفی علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی به قیمت رشد کاذب, نامعقول, تجاری و فاقد برنامه و چشم‌انداز در این حوزه، به غایت ظریف و اثرگذار است. تبعات ورود نیروهای فاقد توان و صلاحیت علمی، به نام پژوهشگر و یا جامعه‌شناس و ایجاد انتظارات و هنجارهای غیر واقع از این موقعیت و عنوان، لطمات جبران ناپذیری را بر ساحت آموزش علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی به همراه خواهد داشت. در بسیاری از کشورهایی که از سابقه و تجربه بیشتری در حوزه آموزش علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی برخوردارند، رعایت حداقل‌های لازم از نظر نیاز عمومی به تعداد فارغ‌اتحصیلان در این رشته‌ها, شرایط و امکانات علمی و آموزشی و در نهایت امکانات سازمانی و مدیریتی، کاملاً مورد توجه قرار گرفته و از این طریق، اجازه گسترش و یا عدم موافقت با توسعه بیشتر و حتی در پاره‌ای موارد، امر به انحلال برخی صادر می‌شود. این در حالی است که متأسفانه ما در کشور با نوعی چندگانگی و یا بهتر است گفته شود بی‌برنامگی در فرایند توسعه علوم از جمله جامعه‌شناسی روبرو هستیم. تبعات این وضعیت، همانا اشباع بازار دانش آموختگان حوزه‌های مذکور بدون فراگیری لازم و کافی مبانی, فنون, روش‌ها و انواع مختلف ظرافت‌های علمی است که کار فارغ‌التحصیل شدن در این رشته را دشوار کرده و باعث شکل‌گیری توده‌ای متراکم از شناسنامه‌داران علوم اجتماعی بدون صلاحیت لازم می‌شود. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد رقبای دیروز و امروز جامعه‌شناسی چندان به افزایش کمی در این رشته و در نهایت بی‌اعتبار نشان دادن کاربردهای ممکن آن در کشور بی‌تمایل نیستند؛ چرا که از نظر ایشان، محرومیت از علوم اجتماعی نوین با برخورداری ناسودمند و غیرکارا از آن برابر است. در حالی که در نظام برنامه‌ریزی و گسترش آموزشی، ایجاد هر مرکز و نهاد آموزشی برای علوم، از جمله جامعه‌شناسی، مستلزم تمهید شرایطی است که در نوع خود، به سادگی ممکن نمی‌شود. تأمین کادر علمی مجرب, مدیریت تخصصی در هدایت علمی, امکانات رایانه‌ای و فنی, برگزاری سمینارهای علمی لازم و مهم‌تر از همه در مقاطع بالاتر یعنی کارشناسی ارشد و دکتری، هدایت پایان‌نامه‌های تحصیلی و نظارت مسئولانه و عالمانه بر فعالیت علمی فراگیران، مواردی هستند که عملاً مانع از آن می‌شوند که گروه‌های آموزشی حتی در دانشگاه‌های بزرگ و معتبر کشور، بتوانند نسبت به پذیرش تعداد زیادی دانشجو اقدام کنند. از این رو، شنیدن اخباری مانند آنچه اشاره شد، حکایت از اقدامات غیرمسئولانه مراکز آموزشی و قربانی شدن رشد کیفی در قبال رشد کمی دارد. طرح این موضوع، هشدار و فراخوانی است به کلیه نیروهای علمی, اساتید, دانشجویان و علاقمندان به علوم اجتماعی در کشور، مبنی بر اینکه اگر چه ما به هر دلیل در شرایط کنونی فاقد نظام برنامه‌ریزی شده متعادل در نظام آموزشی و نظام ملی اشتغال علوم اجتماعی هستیم، اما ایجاب می‌کند که به حکم تعهدات حرفه‌ای و علمی، مانع از به هم خوردن آسیب رساننده توازن بین توسعه کمی و کیفی جامعه‌شناسی در کشور شویم و بدین موضوع توجه کنیم که آینده جامعه‌شناسی ما و بالندگی بیشتر کیفی‌اش، در گرو توسعه موزون و هدایت شده آن است.

به امید فرداهای پررونق برای جامعه‌شناسی ایران، به عنوان عرصه ارتقای دانش مورد نیاز و نیز تعلیم و تربیت نیروی انسانی کارا و تاثیرگذار.

[*]عضو علی‌البدل هیأت مدیره انجمن جامعه‌شناسی ایران