280سعید معیدفر*

درباره سابقه تاریخی جامعه‌شناسی و دلایل پیدایش آن به‌عنوان یک رشته علمی شنیده‌ایم. یکی از قوی‌ترین این دلایل، تحولات عظیم اقتصادی- اجتماعی ناشی از انقلاب صنعتی و انقلاب‌های اجتماعی و بروز بحران‌های شدید اجتماعی در اروپای غربی است. تغییر بنیادی در ساختارهای اقتصادی، تغییر ساختارهای اجتماعی سنتی و نظم مبتنی بر آن را در پی داشت و بحران اجتماعی ناشی از بی‌اعتبار شدن قواعد و مقررات پیشین حاکم بر روابط اجتماعی و به عبارت دیگر، سستی نظام هنجاری یا بی‌هنجاری یا آنچه دورکیم آنومی اجتماعی می‌نامد، باعث شد تا دانشمندان و متفکرانی در این جوامع، در پی تأسیس دانشی به نام جامعه‌شناسی برآیند. جامعه‌شناسان در تمامی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، تمام توان خود را معطوف توضیح و تبیین چنین تحولات عظیم اجتماعی در تاریخ بشر نمودند و با نظریات خود، هم پایه‌گذار یک علم جدید و تکوین آن شدند و هم در فائق آمدن بر این بحران یا تخفیف آن اصول راهنمایی ارائه کردند که در واقع، جامعه را در وضعیت جدید تعریف نموده و اصول حاکم بر آن را توضیح می‌داد. بدین‌وسیله، جامعه‌شناسان در نظم اجتماعی جامعه نوین و روندهای آتی آن سهم اساسی داشته‌اند. پس از آن نیز جامعه‌شناسان نسبت به مشکلات و مسائل جامعه خود بی‌توجه نبوده‌اند و در پی توضیح و تبیین آنها برآمده‌اند. از قِبلِ این تلاش‌ها و عطف توجه آنان، نظریه‌های جامعه‌شناسی نیز پا به پای تحولات اجتماعی گسترش یافته است.

اما در جامعه ما، بی‌شک این دانش نمی‌تواند یک دانش محض باشد. موضوع اصلی این علم، جامعه انضمامی است و نه جامعه انتزاعی در اندیشه متفکران اجتماعی. جامعه ایران که یکی از موضوعات این دانش است، در حال حاضر با دو تغییر عمده روبروست و از جامعه‌شناسان ایرانی انتظار می‌رود برای تعریف و تبیین آنها اهتمام ورزند، در غیر این صورت به نظر می‌رسد آنچه ما انجام می‌دهیم با بخش اعظم آنچه جامعه‌شناسی در خاستگاه اصلی آن انجام داده، متفاوت است و بنابراین سهمی در این حوزه علمی نخواهیم داشت.
در ایران امروز ما با انفجار انتظارات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ناشی از انقلاب اسلامی، نوسازی و فرایند جهانی شدن روبرو هستیم. با این وصف، دچار یک از جاکندگی در نظم اجتماعی پیشین و عدم استقرار در نظم نوین هستیم. در خلا یا سستی نظام هنجاری، مشکلات فراوانی پیش روی جامعه ماست. از یک طرف، انواع انحرافات اجتماعی و جرائم عادی و سازمان‌یافته، مانند اعتیاد، سرقت، قتل و خشونت، بداخلاقی‌های اجتماعی و نیز پیامد ناکارآمدی در مدیریت اقتصادی، اجتماعی مانند بیکاری، تورم، فساد و کلاهبرداری، فقر و از طرف دیگر گسترش شکاف‌های اجتماعی (سنی، جنسی، قومی، طبقاتی، فرهنگی)، بی‌اعتمادی، فقر سرمایه اجتماعی، تعارض ارزش‌های اجتماعی جامعه ما را درگیر مشکلات فراوان و پیچیده کرده است. تا قبل از ورود به سال جدید، پیش‌بینی می‌شد که این مسائل اجتماعی رو به تزاید، شرایط دشواری را برای سیاست‌گذاران، برنامه‌ریزان و نیز مجریان کشور موجب شود و ناتوانی آنان در کنترل شرایط اجتماعی آشکار شود تا آنجا که ناچار شوند به راه‌حل‌های علمی برای فائق آمدن بر مشکلات روی آورند. اما به نظر می‌رسد از آغاز امسال، شرایطی در جامعه پیش آمد که بر پیچیدگی مسائل اجتماعی افزود و شکاف‌های اجتماعی موجود و تراکم یافته در این مقطع زمانی سرباز کرد و جامعه ایران در آستانه یک دوره جدید از مسائل اجتماعی قرار گرفته است. با این وصف، در حال حاضر، ما با دو گونه از مسائل اجتماعی مواجه هستیم که یکی مشابه با شرایط اروپای قرن نوزدهم است و دیگری مشابه شرایط نیمه اول قرن بیستم آمریکاست. مسئولیت جامعه‌شناسان ایرانی در این برهه از زمان چیست؟ آیا نبایستی تحلیل نسبتاً بی‌طرفانه‌ای از آنچه در ایران می‌گذرد ارائه کرد؟ آیا در قبال حوادثی که ممکن است در خلا درک علمی از جامعه به بحرانی‌تر شدن شرایط جامعه بیانجامد نباید اقدامی کرد؟ بی‌توجهی جامعه‌شناسان به این تحولات هم موجب بی‌خاصیت تلقی شدن جامعه‌شناسی در جامعه و هم مانع رشد و توسعه و نظریه‌پردازی در این حوزه علمی می‌شود. همان‌طور که گفته شد، جامعه‌شناسی در مواجهه با بحران‌ها و مسائل اجتماعی جوامع غربی پایه گرفت و گسترش یافت. ما امروز بر اساس تجربه جوامع دیگر، محتوایی به‌عنوان جامعه‌شناسی داریم که بحث‌های آن مربوط است به تجربه جامعه‌شناسان در جوامع دیگر، چقدر در این محتوا و نظریه‌پردازی به جامعه ایران معطوف هستیم؟
به نظر می‌رسد به‌ویژه شرایط امروز جامعه ایران، آزمایشگاه مناسبی برای برخورد اندیشه‌های جامعه‌شناسان و تقابل مناظر به‌منظور درک علمی‌تر از روندها و فرایندهای جامعه ایران باشد. در شرایط امروز و در بروز تضادها و بحران‌های اجتماعی، بهتر از پیش می‌توان به ماهیت چندبخشی و پیچیده جامعه ایران پی برد کما اینکه در تجربه غرب نیز جامعه‌شناسی محصول شرایط مشابهی است. در دوران بحران‌های اجتماعی بود که مهم‌ترین نظریه‌های جامعه‌شناسی از سوی بزرگان آن مطرح شد و امروز عمدتاً ما شاهد تقویت، تکوین و ترکیب همان اندیشه‌ورزی‌های کلاسیک هستیم. در واقع، جامعه‌شناسان امروز بر دوش همان نظریه‌پردازانی ایستاده‌اند که اندیشه خود را مدیون دوران ازجاکندگی نظم اجتماعی پیشین و برون‌ریزی مکنونات درونی جامعه اروپایی هستند. نگذاریم این فرصت نیز از دست برود. تاکنون فرصت‌های متعددی از دست رفته است. البته این بدین معنا نیست که قبلاً کسی کاری نکرده است؛ بلکه به معنای آن است که این کارها بصورت متراکم و مجتمع نبوده است. انجمن جامعه‌شناسی می‌بایستی فرصت گفت‌وگو و تقابل مناظر را برای پرداختن شرایط خاص امروز ایران فراهم کند تا صاحب‌نظران از زوایای مختلف با پرداختن به تضادها، شکاف‌ها و مسائل و مشکلات جامعه، بتوانند واقعیت اجتماعی تو در توی ایران را تعریف و تحلیل کنند و از طریق نقد و نظر درباره دیدگاه‌های یکدیگر، به فهم دقیق‌تر ابعاد جامعه ایرانی کمک کنند. امیدواریم چنین شود.

* رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران از سال 1383 تا 1388