محمدامین قانعی راد
یکی از روندهای جدید در گسترش علوم اجتماعی در کشورهای توسعه یافته، نزدیک شدن قلمروهای پژوهش و تولید دانش با اجرا و کاربرد آن میباشد. رشتههای مختلف علوماجتماعی از بدو ظهور خود در قرن نوزدهم تاکنون به انحاء مختلف با قلمروهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارای ارتباط بودهاند و دانش و آگاهیهای جدید همیشه با عطف نظر و توجه به مسائل و نیازهای اجتماعی پدید آمدهاند ولی در دهههای اخیر این پیوند صورت آشکارتری یافته است. اکنون سیاستمداران تواناییهای رشتههای علوماجتماعی را در بهبود فرآیندهای سیاستسازی و سیاستگذاری به رسمیت شناختهاند و بنابراین ظرفیتهای علمی، آگاهیها و امکانات پژوهشی دانشگاهیان و پژوهشگران را مورد استفاده قرار میدهند و هر نوع تصمیمگیری را منوط و مشروط به مقدمات پژوهشی میکنند.
اکنون تولید دانش در غرب کمابیش از زمینة آکادمیک به زمینة کاربرد انتقالیافته است و تولید دانش از ابتدا معطوف به مفید بودن و کاربرد برای دولت و جامعه میباشد. این دانش با توجه به علایق کنشگران مختلف و گاه از طریق مذاکره و گفتگوی مداوم تولید میشود. امروزه تولید دانش بیشتر با توجه به نیازها و تقاضاهای بیرونی صورت میگیرد و عرضة گران علم و آگاهی در عین حال به لبة تقاضا نیز توجه میکنند و به همین دلیل منابع عرضه نیز روز به روز متنوعتر میشود.
در ایران با وجود سابقة هفتاد سالة علوماجتماعی، هنوز این علوم در عرصة سیاستگذاری رسمیت نیافتهاند و تنها برخی از سازمانها به طور محدود از مطالعات کارشناسی و دانش سطحی اجتماعی و با تأکید بر دانش مدیریت، از دستاوردهای علومانسانی و اجتماعی استفاده میکنند. اکنون به سادگی پذیرفته شده است که برای درمان بیماران باید به صلاحیتهای پزشکی توجه کرد و نیز نمیتوان ساختمانی را بدون نظارت مهندسان ساخت ولی دانش اجتماعی به عنوان یک تخصص کارآ و مؤثر در عرصههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به خوبی پذیرفته نشده است. بسیاری از تصمیمگیریها در این جامعه از پشتوانة علمی برخوردار نیستند و گاه تنها بر اساس تمایلات، گرایشها و سلایق خام افراد و جناحهای سیاسی یا باندهای قدرت، تصمیمات مهمی اتخاذ میشود که مستقیماً کلیة سپهرهای زندگی اقشار وسیعی از مردم را تحت تأثیر خود قرار میدهند. یافتهها و دانشهای علوم اجتماعی نه تنها باید در قلمروی مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مورد استفاده قرار گیرند، بلکه باید در زمینههای صنعتی، پزشکی، کشاورزی و سایر زمینههای علیالظاهر غیراجتماعی نیز به کار بسته شوند. طرحهای صنعتی و تکنولوژیک و طرحهای وسیع اقتصادی تنها بر اساس فرمولهای هزینه ـ منافع و ارزیابیهای اقتصادی قابل توجیه نیستند و از لحاظ اجتماعی نیز باید توجیهپذیر باشند. ارزیابی تأثیرات اجتماعی، پروژههای صنعتی و اقتصادی، اهمیت زیادی دارد که کمابیش در این کشور مورد غفلت قرار گرفته است. اگر اندکی از اعتبارات وسیع این طرحها به بررسیهای اجتماعی اختصاص یابد، مطمئناً بازدهی و بهرهوری و میزان موفقیت این طرحها افزایش خواهد یافت و از سوی دیگر دانش اجتماعی لازم برای توسعة کشور نیز در زمینة کاربرد، تولید خواهد شد.
انجمن جامعهشناسی ایران، تلاش در جهت برقراری پیوند بین زمینههای آکادمیک و زمینههای اجرایی و نزدیکی علوماجتماعی و سیاستگذاری را جزء اهداف خود میداند و به باور ما این تلاش نه تنها به ارتقاء سطح سیاستگذاری و بهبود کیفیت تصمیمگیریها کمک خواهد کرد بلکه به استحکام تجربی و حتی نظری دانش اجتماعی و تعمیق ریشههای واقعگرایانه آن در کشور نیز مدد خواهد رساند.
انجمن جامعهشناسی با توجه به اهمیت این پیوند و به عنوان ارایه الگویی هرچند مقدماتی برای ارتباط رشتة علوماجتماعی و سیاستگذاریهای توسعة صنعتی و توسعة منطقهای از طریق تفاهمنامهای با وزارت نفت مسایل اجتماعی مربوط به طرح پارسجنوبی (عسلویه) را در یک طرح تحقیقاتی مورد بررسی قرار داده است که در این شماره از خبرنامه گزارش و برخی دستاوردهای آن در معرض ارزیابی اعضای انجمن جامعهشناسی و سایر علاقمندان به تعمیق ارتباط بین تولید و کاربرد دانش قرار میگیرد.