سید حسین سراج زاده*
با فرارسیدن ماه مهر و خزان طبیعت، بهار دانش و پژوهش آغاز شده و پس از چند ماه وقفه و رکود، فعالیتهای آموزشی و پژوهشی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی دوباره از سر گرفته میشوند. از طرف هیأت مدیره انجمن جامعهشناسی ایران، آغاز سال جدید تحصیلی را به همه اعضای انجمن و دیگر دانشگاهیان تبریک گفته و شکوفایی و پرباری را در این سال، برای تک تک اعضای جامعه دانشگاهی آرزو میکنم.
سال جدید را در حالی آغاز میکنیم که جامعه ایران شاهد تحولات مهمی در سپهر عمومی و سیاست بوده و ماههای پر التهابی را پشت سر گذاشته که دامنه آن به فضاهای دانشگاهی هم کشیده شده است. به همین دلیل، در یادداشت آغازین سال جدید، به اختصار و اشاره به برخی از جنبه های دانشگاهی و علمی این رویدادها میپردازم تا هم دیدگاههای مطرح در انجمن جامعهشناسی ایران در خصوص این موضوعات تا حدودی روشن شود و هم شاید باب بحثی برای طرح دیدگاههای متفکران و صاحب نظران گشوده شود. این مطالب در چهار بند تفکیک شدهاند.
1.
تحولات سیاسی و اجتماعی و التهاب ها و ناآرامی های ناشی از آنها معمولاً توسط جریانهای مختلف سیاسی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند و از رسانه ها و تریبون هایی که در اختیار آنهاست به سطح جامعه سرایت میکنند. طبیعی است که این جریانها نیز بر اساس چارچوبهای ایدئولوژیک، علایق و منافع سیاسی خود، به تجزیه و تحلیل و تبیین این رویدادها میپردازند. این در حالی است که جامعه ما و به خصوص مدیران و کنشگران ارشد سیاسی و اجتماعی (از همه طرفهای درگیر) نیازمند آنند تا از تبیین علمی این تحولات و رویدادها نیز باخبر باشند. در چنین شرایطی، شاید رسالت بزرگ علمی دانشگاهیان و پژوهشگران اجتماعی این باشد تا در محیط آرام دانش و پژوهش و گفتوگوهای آکادمیک، به بررسی همه جانبه و واقع بینانه این رویدادها بپردازند. به تعبیر دیگر میتوان گفت که اگر عالمان علوم سیاسی و اجتماعی مهمترین مسائل و رویدادهای سیاسی و اجتماعی را در شمار موضوعات مطالعه و تحقیق و بحث و گفتوگوی علمی خود قرار ندهند، جامعهی خود را از دانش و بصیرت علمی برای فهم مسائل پیرامون خود محروم کرده و رسالت علمیشان را فراموش کردهاند. در عین حال، در این خصوص طرفهای درگیر در رویدادها و چالشهای سیاسی و اجتماعی، نباید انتظار داشته باشند که تبیین ها و گفت وگوهای علمی در خصوص مسائل اجتماعی مناقشه برانگیز، لزوماً هم سو و موید تحلیلها و موضعگیریهای آنان باشد. بر این اساس، انتظار میرود که مدیران آموزش عالی و نیز سایر مدیران سیاسی به این ضرورت توجه داشته باشند و با تضمین و تشویق آزادیهای آکادمیک، فضایی را فراهم آورند که دانشگاهیان بتوانند به بحث و گفتگو درباره مسائل مهم سیاسی و اجتماعی بپردازند.
در این زمینه، طبیعی است که دانشگاهیان هم دیدگاهها و گرایشهای فکری و حتی سیاسی متفاوتی داشته باشند، اما صرف نظر از گرایش افراد، گفتوگوهای علمی به ناچار میبایست با روشهای مستدل و متکی به شواهد عینی و با در نظر گرفتن امکانهای مختلف برای تبیین یک رویداد همراه باشد. بر این اساس، چنین گفتوگوهایی میتوانند بصیرت عمومی درباره مسائل اجتماعی را افزایش داده، فضای پر التهاب و هیجانی را تعدیل کرده و به مدیران و کنشگران سیاسی کمک کنند تا در اتخاذ سیاستها و برنامه های خود واقعگراتر باشند. بدین ترتیب، چنین گفتوگوهایی حتی اگر در بادی امر به ذائقه مدیران و کنشگران سیاسی خوش نیایند، در نهایت، در راستای ثبات و آرامش بیشتر سیاسی و اجتماعی، اصلاح سیاستها و برنامهها، و در نتیجه، مصالح ملی و خیر جامعه عمل خواهند کرد.
در این زمینه، انجمنهای علمی در رشتههای علوم اجتماعی میتوانند نقش مثبتی ایفا کنند و کانون مناسبی برای مباحث علمی و گفتوگو و تعاطی فکری اندیشمندان و پژوهشگران باشند تا آنها بتوانند به بحث و بررسی درباره رویدادها و مسائل مهم اجتماعی و سیاسی بپردازند.
2.
موضوع نسبت علوم اجتماعی، عالمان اجتماعی و نیز انجمن های علمی علوم اجتماعی، با سیاست و عمل سیاسی، یکی از موضوعاتی است که همواره در ذهن کنشگران علمی این رشته ها و از جمله دانشجویان، جریان داشته است. انجمن جامعه شناسی ایران نیز گاه از طرف برخی دانشجویان و همکاران دانشگاهی مورد پرسش و حتی انتقادات شدیدی قرار گرفته که چرا در مسائل سیاسی داخلی و خارجی، به خصوص در مواردی که آشکارا حقوقی تضییع شده و ظلمی صورت میگیرد، وارد نمیشود و اعلام نظر و موضع نمیکند. در ارتباط با این پرسشها، همواره پاسخ ما این بوده است که انجمن براساس اساسنامه خود، یک سازمان علمی غیرسیاسی است و در نتیجه نمیتواند در مسائل سیاسی وارد شود. با آنکه برخی از انجمنهای علمی مشابه در دنیا چنین محدودیتی برای خود قائل نیستند، اما به نظر میرسد این موضع (عدم ورود به موضعگیریهای سیاسی)، حد اقل در شرایط کشور ما، به نفع انجمنهای علمی است. البته این امر به معنای آن نیست که اعضای انجمن به عنوان فرد، حق ورود به موضعگیریهای سیاسی را ندارند. اعضای انجمن مخیرند که بر اساس چارچوبهای نظری و تحلیلی خود و با مسئولیت فردی، هر جا که صلاح و لازم میدانند به امر سیاست بپردازند اما ورود انجمن به این وادی سرآغاز انشقاق و ضربهپذیری آن خواهد بود و آن را از کارکرد تقویت هویت علمی و صنفی اعضا دور میکند. در عین حال، این موضع به معنی نپرداختن به بحث و گفتوگو درباره پدیده ها و رویدادهای مهم سیاسی و اجتماعی نیست؛ بلکه همان طور که در بند بالا مطرح شد، فراهم کردن فضای گفتوگوهای علمی از مهمترین وظایف انجمنهای علمی است.
این موضع (وارد نشدن به موضعگیریهای سیاسی) در نشستی مشورتی که با حضور اعضای هیأت مدیره فعلی انجمن و هیأت مدیرههای دورههای مختلف، در آستانه سال جدید تحصیلی برگزار شد و گزارش آن به زودی منتشر خواهد شد، نیز به اجماع مورد تاکید قرار گرفت و بر اساس آن، انجمن جامعهشناسی ایران مثل گذشته خود را وفادار و ملتزم به آن میداند.
با وجود این موضوع، نسبت و رابطه علوم اجتماعی با سیاست و کنش علمی با کنش سیاسی، مسأله با اهمیتی است و آشنایان با رشته علوم اجتماعی به خوبی با الگوهای مختلف این رابطه و مباحث و اختلاف نظرهایی که در این زمینه وجود دارد، آشنا هستند و البته جا دارد که اندیشمندان و صاحبنظران اجتماعی بیشتر در این خصوص گفتوگو کنند.
3.
در آستانه سال جدید تحصیلی، بحث مهم، پرسابقه و پردامنه کفایت علوم انسانی و اجتماعی برای جامعه ایران و نسبت و رابطه این علوم با ارزشهای دینی و فرهنگی آن، بار دیگر مطرح شده است. این موضوع حقیقتاً موضوع با اهمیتی است که در مباحث علوم اجتماعی نیز زمینه و سابقه درازی دارد و در منابع و مباحث و درسهای فلسفه و روششناسی علوم اجتماعی به تفصیل مورد بحث قرار میگیرد. همچنین هژمونی و استیلای علمی جهان غرب، به خصوص در رشتههای علوم اجتماعی، موضوعی بوده که بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی غیرغربی به آن توجه داشته و برای رهایی از آن تأمل و چارهاندیشی کردهاند. طرح مفاهیمی مثل بومیسازی (Indigenization)، علوم جایگزین/دگرواره (Alternative)، نقد سنت شرق شناسی (Orientalism) و غیره برخاسته از همین دغدغه هاست. از حیث عملی هم، میتوان به عنوان نمونه به مواردی اشاره کرد: تأسیس انجمن آسیایی شوراهای پژوهشی علوم اجتماعی (Association of Asian Social Science Research Councils - AASSREC) در سال 1355 (1976) با گرایش به "بومی سازی" و "ایجاد هویت آسیایی (Asian identity) برای علوم اجتماعی "که تا امروز به فعالیت خود ادامه میدهد .
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران با ماهیت انتقادی نسبت به هژمونی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جهان غرب و با تأکید بر ارزشهای ملی و دینی، این دغدغه به طور طبیعی برای مدیران و دانشگاهیان مطرح بوده و در این خصوص، هم بحث و گفتوگوی بسیاری صورت گرفته و هم اقدامات عملی و برنامههای زیادی طراحی و اجرا شده است. انجمن جامعهشناسی ایران هم نسبت به این مهم بی توجه نبوده است و علاوه بر برگزاری سخنرانیهای گاه به گاه در این زمینه، در سال 1386 به بهانه بزرگداشت پرفسور حسین العطاس جامعه شناس مسلمان و فقید مالزیایی همایشی با عنوان "علم بومی و علم جهانی" برگزار کرد که اندیشمندان و صاحبنظران از منظرهای مختلف به این موضوع پرداختند. یک شماره از مجله مطالعات اجتماعی ایران (بهار 1388) نیز به این موضوع اختصاص یافته است. همچنین برگزاری همایش "کنکاشهای نظری و مفهومی درباره جامعه ایران (سال 1387) را میتوان گامی علمی در راستای بومی سازی علوم اجتماعی ارزیابی کرد. به این موارد میتوان شمار زیادی از پایان نامه های دانشجویی، طرحهای پژوهشی، کتابها، همایشها و مجموعه مقاله ها را افزود که احصاء آنها از حوصله این یادداشت خارج است. این نمونهها نشان میدهند که اهتمام دانشگاهیان در این خصوص کم نبوده است.
طرح دوباره و جدی موضوع بومی سازی یا اسلامی سازی علوم اجتماعی براساس نقد شرایط علوم انسانی و اجتماعی در دانشگاههای کشور، میتواند ناشی از احساس عدم کفایت گامهای نظری و عملی برداشته شده در این زمینه و یا ناکامی برنامههای اجرا شده باشد. در هر صورت، چاره اندیشی ها و برنامه ریزیهای جدید اگر با فهم درست مسأله ی نسبت علم با دین و فرهنگ و ایدئولوژی همراه نباشد راه به جایی نخواهد برد. همچنین این کار بدون مشارکت فعال دانشگاهیان که همگی فرزندان این جامعه هستند، در بستر فرهنگی همین جامعه پرورش یافتهاند و دلبستگیهای عمیق ملی و دینی دارند، و علاوه بر آشنایی با زمینه های فرهنگی خود علم جدید را هم میشناسند، امکان پذیر نیست. در ارتباط با این موضوع به نظر میرسد که لازم است به برخی ملاحظات دیگر هم توجه شود.
اولاً، نفی هژمونی غرب در عالم علم (همانند اقتصاد، سیاست، و ...) نباید به معنی نفی کلی علم جدید تلقی شود. محصولات فکری بشر (دانش، فلسفه، هنر، ...) قبل از آنکه به تمدن و فرهنگ خاصی اختصاص داشته باشند، میراث مشترک بشری هستند و حداقل جنبه هایی از آنها، حتی اگر از نظر تاریخی در فرهنگ و تمدن خاصی زاده شده باشند، بازنمای خصلت مشترک نوع انسان هستند، انسانی که مخلوق یک خداوند است و صرف نظر از تفاوتهای نژادی، مذهبی، قومی، ملی و ... دارای خصوصیات مشترکی است. در نتیجه، به هیچ عنوان نباید علم جدید را یکسره غربی تعریف کرده و آن را نفی کرد. محصولات فکری بشر در هر جغرافیایی تولید شده باشند، بخشی از معرفت بشریاند که باید آنها را فرا گرفت و نقادانه به کار برد و اگر غیر از این بود، پیامبر خاتم (ص) مسلمانان را به جستجوی علم حتی در چین توصیه نمیفرمود.
دوم اینکه، مهمترین ویژگی علم جدید، به خصوص در حوزه علوم اجتماعی، ویژگی انتقادی آن است. دانشجویان و دانش آموختگان رشتههای علوم اجتماعی و جامعهشناسی نیک میدانند که هر نظریهای که در این وادی مطرح شده، با آزمونهای تجربی و نقدهای نظری فراوان پژوهشگران و صاحبنظران روبرو شده است، به طوری که به جرات میتوان گفت بیشترین نقدها بر نظریههایی که گاه غربی خوانده میشوند توسط دیگر نظریهپردازان غربی مطرح شده است. به نظر میرسد یکی از اشکالات اصلی که در آموزش دانشگاهی ما (از جمله علوم انسانی و اجتماعی) وجود دارد، این است که ما مهارتهای انتقادی علم جدید، یا به تعبیر مرتون شک سازمان یافته (Organized skepticism) که از هنجارهای علم جدید است، را به خوبی فرانگرفتهایم، نه اینکه نظریه های غربی را میآموزیم. اگر این مهارت یعنی جرأت و توانایی انتقاد را در سازمان آموزشی خود ایجاد کنیم، آنگاه با نگاهی انتقادی با هر نظریهای (چه غربی و چه شرقی و داخلی) برخورد کرده و پس از نقد و آزمون آن را رد، تأیید و یا جرح و تعدیل میکنیم. راه شکوفایی علمی پرورش روحیه و جرأت انتقاد علمی در سازمان علمی و همینطور محیط اجتماعی است.
سوم اینکه، علم بومی جز از طریق پرداختن متفکران و عالمان اجتماعی به مسائل آن جامعه شکل نمیگیرد. علوم اجتماعی زمانی میتوانند در خدمت نیاز یک جامعه درآیند که مستقیماً به مسائل آن جامعه بپردازند و آنها را با دیدی انتقادی و با روشی علمی مورد بررسی قرار دهند. شاید یکی از تحولات مثبتی که در محیطهای آموزشی بعد از انقلاب رخ داده، این بوده که اساتید و پژوهشگران خود را به مسائل اجتماعی جامعه خود بیش از پیش نزدیک کردهاند و آنها را سوژه فعالیتهای علمی خود قرار دادهاند. این مسیر چنانچه با محدودیت روبرو نشود، میتواند به شکوفایی بیشتر علم اجتماعی بومی بی انجامد.
و نکته آخر اینکه، رشد دانش و ایجاد و گسترش رویکردها و گفتمان های جدید در آن، که رویکرد و گفتمان ایرانی و اسلامی میتواند یکی از آنها باشد، فقط در یک محیط آزاد آکادمیک امکان پذیر است. هرگونه ایجاد محدودیتهای دولتی و مسلکی و پیش برد پروژههای فکری با استفاده از زور و منابع دولتی، نه تنها به تکوین رویکرد و گفتمان جدید نمیانجامد بلکه ضد آن را پرورش میدهد. در این زمینه، تجربه ایجاد رویکردها و گفتمانهای علمی رقیب بر اساس عقیده و ایدئولوژی مارکسیستی حاوی درس بزرگی است. در حالی که علم مارکسیستی که دستگاه دولتی شوروی با همه منابعی عظیم دولتی که صرف آن کرد هیچ ثمری نداشت و امروز در دنیای علم اثری از آن نیست، رویکرد انتقادی و چپ که با الهام از مارکسیسم در یک گفتوگوی آزاد با رویکردهای رقیب در جهان غرب شکل گرفت، هنوز زنده، الهام بخش و تأثیرگذار است. منابع فرهنگ ایرانی و اسلامی برای خلق رویکردهای تازه در علوم انسانی و اجتماعی ظرفیتهای بالقوه عظیمی دارند. این ظرفیتها با همت عالمان علوم انسانی و اجتماعی ایرانی و مسلمان فقط در یک فضای آزاد علمی و رقابتی میتوانند شکوفا شوند.
امید است در طراحیها و برنامه ریزی های جدید به این ملزومات توجه شود تا این برنامهها نتیجه های موثر و ماندگاری برای رشد علمی کشور داشته باشند.
4.
در پایان جا دارد اشاره شود که در جریان رویدادها و التهاب های ماه های اخیر، متاسفانه یک بار دیگر کوی دانشگاه تهران، خانه امن دانشجویان، مورد حمله و هجوم قرار گرفت و طی آن، فجایعی رخ داد که همه نهادها و مسئولان از آن برائت جسته و آن را محکوم کردند. این حمله و هجوم نه تنها آسیبها و خسارتهای سنگینی بر جسم و جان دانشجویانی که مستقیما در معرض آن بودند وارد ساخته بلکه وجدان جمعی دانشجویان و دانشگاهیان را به شدت آزرده است. حال که این رویداد هولناک به درستی توسط مدیران و مسئولان دانشگاه و نهادها و مقامهای عالی کشور تقبیح شده است، انتظار میرود رسیدگی عادلانه و سریع صورت گیرد و ضمن مجازات آمران و عاملان، خسارتهای وارده بر آسیب دیدگان جبران شود تا وجدان جریحه دار شده دانشجویان و دانشگاهیان قدری التیام پیدا کند و با اطمینان نسبت به تکرار نشدن چنین رویدادهایی، با آرامش و امنیت خاطر به زندگی علمی و دانشگاهی خود بپردازند.
مطالب مطرح شده در بندهای بالا، ناظر به مسائل مهم، حساس و مناقشه برانگیزی در عرصه دانشگاه و علوم اجتماعی است که به اقتضای ظرفیت یک یادداشت، به اختصار و ایجاز مطرح شدند تا باب بحثی گشوده شود. امید است این اختصار و ایجاز منشاء سوء برداشت نشود. همچنین امید است که اساتید و صاحبنظران با پرداختن به این مباحث به روشن شدن هر چه بیشتر آنها یاری رسانند.
علاقمندان می توانند دیدگاهها و انتقادهای خود را از طریق گزینه ارسال نظر (سمت راست پایین صفحه) یا آدرسهای تماس الکترونیکی و پستی انجمن جامعه شناسی ایران ارسال کنند.
* رئیس انجمن جامعه شناسی ایران