417مرتضی کتبی*

شما کم یا بیش مطلع هستید که موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران به عنوان نخستین نهاد پژوهشی از این دست، به همت و ریاست استاد در سال 1337در باغ نگارستان تاسیس شد. درب شرقی باغ بسوی خیابان بهارستان و درب شمالی آن بطرف خیابان علایی باز میشدند. رفتار استاد در بدو ورود خود به این موسسه علمی حاوی سه عمل مشخص بود و بنظرم رسید که تحلیل آن یاد این شخصیت پند آموز را زنده خواهد کرد و خواهد توانست برای ما حاوی پیام ها و درس هایی باشد.

عمل نخست پیاده شدن از اتومبیل در بیرون از محوطه دانشگاهی بود،

عمل دوم بر گرفتن کلاه از سر بود،

عمل سوم پیش گرفتن راه هر روزه تا اطاق کار با طمانینه و وقارو در عین حال سبکبالی و سنگینی بود.

در این رفتار سه نوع احترام را آشکارا می شد مشاهده کرد:

. احترام به خود با جلب احترام دیگران به خود، با اعلام حضور و ابرازوجود خود ؛

. احترام به ساحت علم با تکیه بر تغییرو تقدس فضا

. احترام به اهالی علم، به استادان و دانشجویان و نیز به خدمه اینان اعم از کارمندان ونگهبانان و باغبانان و فراشان...

این احترام نوع سوم در سکوتی که به هنگام عبور ایشان بر قرار می شد و در توجهی که به گام های مصمم و دست به سینه بردن ها در پاسخ به سلام ها معطوف می شد، هویدا بود.

در همین رفتار سه درس گوناگون هم می شد گرفت:

. درس اول تغییر در رفتار در شرایط تغییر در فضا: تغییر هنگامی که در حرکت ( راه رفتن)، در پوشش (کلاه) و در منش (طمانینت) رخ می دهد تغییری بسیار با معناست. رفتار در خانه، خیابان، کلاس درس، پست مدیریت و ریاست و وزارت متفاوت می شود. ورود به فضای علمی رفتار خاص خود را می طلبد.

. درس دوم تواضع و فروتنی درعین قدرت و بالندگی یعنی فخر نا فروشی. این درس را من پنجاه سال پیش در دفتر کارشان از ایشان گرفتم. حجت اله مرد کوتاه قامت و فربه ای بود که به نگهبانی موسسه اشتغال داشت و به مسئولیت پذیری وسختگیری اشتهار. روزی نامه ای سفارشی به نام استاد را به دفتر وی آورد تا تقدیم کند. استاد به محض ورود او به علامت احترام از جای خود بر خاستند و اورا مورد تفقد قرار دادند.

. درس سوم ادب و نزاکت وظرافت و لطافت و ملایمت در سخن و در روش و در منش. ادب معادل واژه politesse در زبان فرانسویست. مصدر این اسم polir به معنای صیقل دادن و تراشیدن است، همانگونه که نزاکت مشتق از نازکی است. استاد هم صیقل یافته و تراشیده بود همچون سنگ های گرانبها و هم نازنین و نازک طبع.

این شعر را از صائب به عاریت گرفته ام و از لغت نامه دهخدا بیرون کشیده ام.

از نزاکت رنگ گر بر چهره ی گل بشکفد / خار از بی طاقتی در چشم بلبل بشکند

خوب ! حال با این اوصاف، چنانچه من به شما عزیزان حاضر در این مجلس بگویم ما استادانی همچون جلال آل احمد، امیر حسین آریان پور، حسین ادیبی، مصطفی ازکیا، فریدون اسکویی، نادر افشار نادری، مهدی امانی، کاظم ایزدی، جمشید بهنام، سهراب بیدار مغز، غلام عباس توسلی، فیروز توفیق، مهدی ثریا، شاپور راسخ، جلال الدین رفیع فر، علی محمد کاردان، حسین مشهور، محمد میرزایی، احسان نراقی، اسعد نظامی، عبدالحسین نیک گهر، منصور وثوقی، و بسیاری دیگر که در جلسات مختلف مانند شاگردانی در حضور استاد صدیقی به عنوان مدیر گروهمان یا رئیس موسسه مان و یا موسس انجمنمان، نمی گویم دست به سینه بلکه دست بر زانو می نشستیم، آیا باور خواهید کرد؟

اقتدار شخصیتی اقتدار علمی را بالا می برد و اقتدار علمی اقتدار شخصیتی به همراه می آورد.

پس از این یاد بود اثر گذار می خواستم در پایان این بخش از سخنانم پیشنهادی را که در روز تشییع جنازه استاد با حضور سفیر کشور فرانسه ارائه دادم و هنوز بدان اعتقاد دارم در اینجا تکرار کنم. درست است که استاد در طول عمر پر برکت و تلاش بی وقفه خود آثار دیگری جز آنچه وجود دارد - تنها به دلیل وسواس علمی عجیبی که داشتند- برای ما باقی نگذاشتند ولی جا دارد با توجه به حجم زبانزد یادداشت هایی که به فرزندان او به ارث رسیده است بنیادی علمی به نام نامی غلام حسین صدیقی تشکیل گردد تا همگان بتوانند از گنجینه ای که وی در طول سالیان دراز فراهم آورده است بهره ببرند و بر بنیه علوم اجتماعی کشور عزیزمان بیفزایند.

2. و حال مطالبی چند در مورد همین علوم اجتماعی

من هم بسهم ناچیز خود گهگاه و اینجا و آنجا در مورد این شاخه از علوم سخن گفته و قلم زده ام. لذا از تکرار مطالب ابا دارم و شما عزیزان را به وبلاگ خودم ارجاع می دهم. با وجود این باز هم برای خالی نبودن عریضه چند نکته را وصیت گونه در مورد موضع شخصی نسبت به این علوم در معرض قضاوت شما اندیشمندان و علاقه مندان قرار می دهم:

علوم انسانی در غرب علیرغم پیشرفت های محیر العقول در همه زمینه ها نه کامل هستند و نه معصوم.

. کامل نیستند زیرا بطلان نظریه ها یکی پس از دیگری نمودار می شوند و جای خود را به نظریه های جدید تر می سپارند. بدیهی است که شرط پیشروی در راه علمی جز این نیست لکن خود محوری عقیدتی و خود باوری یکه تازانه در صحنه بی رقیب علمی ادعای جهانشمولی علوم انسانی را برای غرب فراهم آورده و از این رو جلوی بینش گسترده تر و عام تر علمی را در میان اندیشمندان غربی گرفته است. خوشبختانه گهگاه دانشمندان به نامی در همین غرب پیدا می شوند که این موضع غرب محورانه را به باد انتقاد بگیرند. کلود لوی استراوس ( Claude Lévy Strauss) انسان شناس و میشل مفه ضلیMichel Maffesoli ) ) جامعه شناس، هر دو فرانسوی، به عنوان مثال از این دسته اند. اولی تا آنجا پیش میرود که انسان غربی را وحشی می داند نه انسانی را که علمای غربی او را وحشی بر شمرده اند. خیالبافی های انسان شناس معروفی مانند مالینوفسکی به عنوان یکی از معروف ترین انسان شناسان همین کشور دیگر رو شده است و نوشته های او دیگر با اطمینان خاطر پیشین خوانده نمی شوند.

. معصوم نیستند زیرا نظام سلطه دانشمندان خود را بطور نا محسوسی کم یا بیش به خدمت منافع خود می گیرد و این کار را مثلا با تخصیص بودجه و اولویت به برخی طرح ها نسبت به برخی دیگر انجام می دهد. ساده ترین و پیش پا افتاده ترین مثال این نوع انتخاب گزینشی سلسله کرسی های علمی هستند که در دانشگاه های غربی به مطالعه قومیت ها، زبانها، فرهنگ ها، کشورها، ادیان و مذاهب و حتی جنبش ها و انقلاب ها مشغولند. این نوع مطالعات بخودی خود عیبی ندارند چه شناخت بهتر و بیشتر انسان ها و جامعه ها و فرهنگ ها و تمدن ها می تواند به نزدیکی بیشتر و روابط بهتر میان آن ها کمک کند، به شرط آنکه بی نظرانه و بی غرضانه انجام بگیرند و جهت گیری های استعمار گرانه و سودا گرایانه نداشته باشند.

در واقع باید گفت علوم انسانی در غرب همان راهی را می پیمایند که رسانه های ارتباطی غربی می روند. علوم انسانی تا حدودی از رسانه ها و رسانه ها تا حدودی از نظریه های علمی تغذیه می کنند و هیچ یک از آن ها به روی خود نمی آورند.

در چنین شرایطی چه باید کرد؟

  1. می دانیم که موضوع علوم تجربی ماده و موضوع علوم انسانی انسان است. ولی باید بپذیریم که انسان غربی با انسان غیر غربی تفاوت دارد . غرب فقط فرهنگ خود را برتر نمی داند، انسان غربی را نیز؛
  2. باید در عین هوشیاری و کنجکاوی در قبال روش ها و منش های علمی و عملی جهان غرب با دیده تردید به آن ها چشم بدوزیم و خود باختگی و غرب زدگی را بزداییم؛
  3. باید به هوش خودی و آفرینشگری بومی اعتماد کنیم و بساط پژوهش محلی را در سراسر اجتماعات انسانی کشور گسترش دهیم؛
  4. روش شناسی غربی را احترام کنیم ولی برای انجام پژوهش در سرزمین ایران به آن دل نبندیم و فراموش نکنیم که روش از دل موضوع پژوهش به معنای مسئله پردازی آن از یک سو و انسان مورد پژوهش از سوی دیگر بیرون می آید؛
  5. و سر انجام امید وار باشیم بتوانیم با عزمی راسخ و همتی بلند علم جهانی را از انحصار غرب بیرون آوریم و در پیشرفت جامع و همه جانبه آن سهیم شویم.

*سخنرانی دکتر مرتضی کتبی در همایش روز علوم اجتماعی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی در تاریخ 12 آذرماه 1393

اخبار مرتبط: