(دکتری جامعهشناسی، استاد بازنشسته دانشگاه شهید چمران)
همراستای پنجمین همایش کنکاشهای مفهومی و نظری دربارۀ جامعۀ ایران
1. مهمترین ویژگی جامعه ایران در تاریخ معاصر چیست؟
درباره این پرسش، بهنظرم بهجاست کوشش کنیم پاسخی نسبتاً علمی، جامعهشناسانه و مناسب با اهداف همایشی بدهیم که در پیش رو داریم. خوب میدانیم که در کشور ما طی چند دهۀ اخیر به دلایلی گوناگون از جمله تحولات انقلابی سال1357 و توسعۀ چشمگیر فناوری اطلاعرسانی (IT) و سایر رسانهها، سطح آگاهی و در پی آن، پرسش انگیزی و انتظارات عمومی مردم ایران بالا رفته که این بهخودی خود امیدبخش است. البته جوامع مختلف جهان هرکدام بهگونهای از تحولات سالهای پس از جنگ بینالملل دوم، تأثیر پذیرفتهاند که شاید مهمترین نمود آن به گفته امانوئل والرشتاین، بحران ساختاری در نظام جهانی است. در این وضعیت، جامعۀ ما با توجه به تاریخ و فرهنگ دیرینه و ریشهدار آن – بهویژه در مقایسه با بیشتر جوامع همسایۀ ما در منطقه - خود را با «تعارضهایی» نیز روبهرو میبیند که شاید بتواند پاسخ این پرسش باشد؛ مثلاً، از یک سو با وجودی که نظام آموزشی جامعۀ ما متناسب با شرایط زمانه متحول نشده و با عارضۀ بیمارگونۀ مدرک گرایی و جریان دردناک و زشتِ پایاننامه فروشی، پروپوزال فروشی و مقاله ISI فروشی درگیر است، از سوی دیگر با قضیۀ فرار مغزها روبهرو هستیم. یا این که هرچند طی سده گذشته دو انقلاب را پشت سر گذاشتهایم، ولی هنوز از چگونگی ضعف فرهنگ شهروندی، جامعۀ مدنی و سرمایه اجتماعی رنج میبریم و مصداقهای تعارضآمیز دیگری که در قلمرو اقتصاد، نظام درمان و اشتغال وجود دارد که ناگزیر از ذکر آن خودداری میشود.
2. مهمترین تغییر اجتماعی ایران معاصر از دید شما کدام است؟
نکتۀ مشترک گفتار بیشتر اندیشهمندان و تحلیلگران این است که امروزه تغییرات سریع و پیاپی در سطوح خُرد و کلان زندگی اجتماعی در اکثر کشورها روی میدهد. هر تغییری که در گوشهای در آن سوی کره زمین روی میدهد بهزودی بازتابهای آن به صورت تغییراتی در دیگر سوی جهان به وقوع میپیوندد. بهطوری که میتوان گفت ما در عصر وقوع رویدادها و تغییرات و دگرگونیهای کمابیش سریع و پیاپی زندگی میکنیم. اما، در ارتباط با هدف محوری همایش و در پاسخ به پرسش شما بیتردید انتظار میرود که بگوییم «مهمترین تغییر اجتماعی ایران معاصر» وقوع انقلاب سال 1357 است که در واقع، تغییرات زیادی را در تمامی زوایای زندگی فردی و اجتماعی ما بهدنبال داشته است. با این همه، وقوع جنگ تحمیلی و نیز تغییراتی در سایر نقاط جهان مانند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، همه تغییرات ناخواستهای را در پی داشتند که درترکیب با هم، سرنوشت کنونی ما را رقم زدهاند.
3. چه مفهومی مهمترین خصوصیت تغییرات اجتماعی ایران را توصیف میکند؟
آیا منظور از خصوصیاتِ تغیر، نکاتی است که میتواند در سنخشناسی تغییرات و تحولات مؤثر باشد یا بیشتر ناظر بر پیامدهای دگرگونیهاست. مثلا این که با توجه به جامعۀ ایرانیِ امروز، اشاعۀ فضای آنومیک از جمله این خصوصیات مفهومی دانسته شده، به نظر میرسد اولا شاید همان دگرگونی یا رویداد در جوامع دیگر، فضای آنومیک در پی نداشته باشد، وانگهی آیا اصولاً میتوان «پیامد» رویدادی را از خصوصیات آن برشمرد؟ بههر حال، من فکر میکنم حالت «بحران ساختاری» را که در پاسخ به پرسش نخست به آن اشاره شد بیشتر بتواند جنبهای از خصوصیات مفهومی دگرگونیها در این چند ده اخیر پس از جنگ جهانی دوم باشد. شاید برای برخی اندیشمندان، مفهوم «بحران» کمی مبالغهآمیز باشد؛ از این رو بهنظر میرسد ما تقریباً از زمانی که به برنامهریزیهای عمرانی کلان روی آوردهایم، با قضیه مسئلهآمیز «توسعۀ نامتوازن» درگیر بودهایم؛ توسعۀ نامتوازن (در سطوح اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی) که مفهومی به موازات «تأخر فرهنگی» ویلیام آگبرن است. در واقع، شرایط زمینهساز همان مفهوم «تعارضهایی» است که در پاسخ به پرسش اول بر آن تأکید شد.
4. روندهای اصلی تغییرات کنونی ایران کدامند؟
برای من واژه «روندها» در این پرسش چندان روشن نیست تا بتوانم اظهار نظری کنم. آیا منظور این است که تحولات بیشتر جهتگیری اجتماعی یا سیاسی داشته یا اقتصادی؟ هرچند در تشریح اهداف پنجمین همایش کنکاشها و مفاهیم نظری بدان اشاره شد ولی هنوز برای من چندان روشن نیست که بتوانم پاسخی مناسب ارائه دهم.
5. برای شما کدام خصوصیت این تغییرات امیدآفرین و کدام بیمآفرین است؟
این پرسش قابل توجهی است. اشاره میکنم که اگر در پاسخ به پرسش سوم، به برنامهریزیهای کلان عمرانی اشاره شد به این دلیل است که برنامهریزی اقتصادی- اجتماعی تمهیدی است در جهت کنترل و راهبرد تغییرات و تحولات، که برخی قابل پیشبینی هستند و برخی نیستند. برای نمونه، چرا در جایی سدی ساخته میشود که هنگامی که آب پشت سد به حد کافی بالا آمد تازه پی بردیم کوه نمکی درون سد است و آب شور آن نه فقط به درد کشاورزی نمیخورد و فرصتی فراهم نمیکند، بلکه خراب کردن آن سد، خود به مسألهای تهدیدآمیز بدل شده است. ما که در اوایل دهۀ 1370 یا شاید زودتر، کنفرانس ملی و بزرگ «اول تحقیق، سپس توسعه» را اجرا کردیم، چرا به نتایج و دستاوردهای آن اهمیت ندادیم؟ چرا پیشاپیش در این باره تحقیق نکردیم؟ چرا هنوز هم علم و تحقیق در حاشیۀ زندگی مردم قرار دارد و نه در متن آن؟ هنوز هم دیر نشده و با تحقیقات کمابیش واقعبینانه میتوان احتمال پیامدهای امیدآفرین را بالا برد و از پیامدهای بیمزا جلوگیری کرد.
(دبیرخانه همایش)