(دکترای جامعه‌شناسی و عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا)

هم‌راستای پنجمین همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری دربارۀ جامعۀ ایران

1. مهم‌ترین ویژگی جامعۀ ایران در تاریخ معاصر چیست؟

دکتر یعقوب موسوی اردیبهشت1401بررسی جامعۀ ایران در دورۀ معاصر در یک گزاره ساده عبارت است از واقعیت تجربه جزر و مدهای تو در توی و پیچیدۀ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی. به عبارتی انبوهی حوادث تلخ و شیرینی که فرجام آن عبارت است از حیرانی و سرگردانی و در جستجوی بودنی پایدار و دفاع از خویشتن تاریخی و فرهنگی که خود متأسفانه برآمدی از زخم و جراحت‌های درونی و بیرونی است. بر خلاف بسیاری از جامعه‌های دیگر که زیست کنونی آن‌‌ها در دوران معاصر تعریف و تعیین می‌‌شود جامعۀ ایرانِ دوران کنونی منفک از تاریخ طولانی پر از ماجراهای مختلف آن نیست. بدون آن که با همۀ روایت جامعۀ کلنگی کاتوزیان موافق باشیم اما نمی‌توان آثار و نشانه‌های تاریخ تحقق‌یافته طولانی آن و روایت‌های به‌جا مانده از شعر و ادب و هنر و مذهب را همراه با شیهه و صدای سم اسبان اقوام و سربازان مهاجم و شمشیرهای برافراختۀ آنان برای انهدام کیان و فرهنگ ملی را نادیده گرفت. بودن کنونیِ جامعۀ معاصر ایران با بودِ تاریخی آن تنیدگی کامل دارد. اما این بودن پُرملاط دیروز و امروز آن با جهان دیگری امتزاج اجتماعی و فرهنگی پیدا کرده است، و آن هم اروپایی است که با انقلاب صنعتی خود ـ چه موافق باشیم و چه نباشیم ـ تاریخ مدرن ما را رقم زده است. از وقتی که قائم مقام فراهانی و میرزا تقی خان امیرکبیر و آخوندزاده و طالبوف و بسیاری دیگر متوجه شدند ایران معاصر نیاز به اخذ علم و صنعت نوین و پیمودن طریقۀ نوسازی، باززنده‌سازی و توسعۀ اجتماعی دارد، زمینه‌های لازم و سازه‌های ممکن برای شکل‌گیری ایرانی متحوّل و جدید همراه با دوگانگی‌‌ها و شکاف‌‌ها و تعارض‌‌ها فراهم شد. آموزش نو و کم و بیش بیگانه با نظام آموزش مکتب‌خانه‌ای و حوزه‌ای همراه با صنعتی وارداتی و ظهور رجال سیاسی بیدار و کارگزارانی وابسته، همراه با خیزهای سیاسی و اجتماعی ملی‌گرایانه و دین‌باورانه و در سطحی کوچک‌تر چپ‌گرایانه مختصّات جامعۀ ایران دوره معاصر را شامل می‌‌شود. جامعه‌ای که هم نگاه به گذشتۀ زرین و طلایی خود دارد و هم کوله‌باری از درد و حرمان ناشی از شکست و ناپایداری در تاریخ خود را حمل می‌‌کند و اکنون ‌به‌رغم انواع معضلات داخلی در جستجو و در صدد جبران مافات و ایجاد آینده‌ای تحول‌یافته و شکوفا است.

2. مهمترین تغییرات اجتماعی ایران معاصر از دید شما کدام است؟

جامعۀ معاصر ایران در طی دوران اخیر خود پیوسته در معرض دگرگونی‌‌های متوالی و گوناگون در ابعاد مختلف بوده است. موقعیّت و مختصّات جغرافیایی و واقع شدن آن در مرز ارتباط سیاسی و فرهنگی با نظام‌‌های دستخوش تغییر در غرب و شرق از یک سو و فقدان کارآمدی سیستم‌‌های حاکم فرهنگی و سیاسی از سوی دیگر بسترهای اصلی ظهور الگوپذیری‌‌های جدید را در داخل تقویت نموده است. اگر بخواهیم ماهیت و سبقۀ نوع تغییرات اجتماعی را در ایران معاصر مورد ملاحظه قرار دهیم، باید در مرحلۀ نخست به ظهور و رشد الگوهای ارزشی جدید در ارکان نظام جمعی، بازاندیشی پیرامونِ هنجارهای اجتماعی و سیاسی، دگرگونی در قشربندی اجتماعی، استقبال از بسیاری از نوآوری‌‌های صنعتی در غرب، شهرنشینی در معنای بسیار گسترده همراه با جابه‌جایی جمعیت، نوگرایی توأم با درک و اشاعة رویکردی جدید از هویّت ملی اشاره نمود. بازخوانی پارادیم نغییرات اجتماعی ایران معاصر متأثر از تغییرات اجتماعی جهان جغرافیایی و ظهور و رشد اشکال جدید از نظام اقتصادی و ظهور طبقات جدید در مراکز شهری و اشاعۀ خرده‌فرهنگ سرمایه‌داری است. از جمله پیامدهای تغییرات جدید توسعه و رشد سواد عمومی و ایجاد مراکز آمورشی و علمی و در نتیجه ظهور بخشی از جمعیت آشنا با مبادی و مبانی دانش و علم جدید است. تکنوکرات‌‌های فارغ‌التحصیل مراکز دانشگاهی، خود معلول و نیز عامل عمده در فرایند سازمان اجتماعی ایران معاصر و نیز عامل برآمدن برساخت آن تلقی می‌‌شوند. گستره و دامنة تغییرات اجتماعی امروزه هم در سطح و هم در عمق جامعة ایران را شامل می‌‌گردند و امروزه در ذیل اشاعه و استفاده از تکنولوژی دیجیتالی با سرعت بسیار همۀ مرزهای جغرافیایی کشور اعم از روستا و شهرستان‌‌های کوچک و شهرهای بزرگ را در تمام سطوح مختلف در برگرفته است. همۀ اَشکال زیست‌بوم بشری، امروزه محمل و موضوع اساسی تغییرات است. از نخستین دهه‌‌های ورود ایران در عرصۀ دگرگونی اجتماعی و مدنی که از لحاظ زمان تاریخی به دو سدۀ پیش‌تر باز می‌‌گردد، برابری و آزادی و تمایل به بازخوانی فرهنگ و اندیشۀ اجتماعی حاکم در اَشکال مختلف آن پیوسته محل کشمکش‌‌های سیاسی و فرهنگی بوده است. ایران بعد از انقلاب در ظلّ لایه‌‌های ستبر اسلام‌گرایی هم‌چنان با سرعت، هر روز جامه‌ای نو بر تن می‌‌پوشد و در جستجو و در استقبال از هنجارها و ارزش‌‌های نوین اجتماعی است.

3. چه مفهومی مهم‌ترین خصوصیت تغییرات اجتماعی ایران را وصف می‌کند؟

اگر چه توصیف خصوصیّت تغییرات اجتماعی ایران معاصر از مفهوم جامعۀ در حال گذر بکرّات گفته شده است. با این وجود، هم‌چنان مقوله «انتقال و تغییر» مهم‌ترین ویژگی جامعۀ کنونی ایران است. جامعۀ ایران از دهه‌‌های گذشته با آرامش و توقّف البته نسبی بسیار فاصله گرفته است. با توجه به موقعیّت تاریخی و اتّفاقات گسترده‌ای که در آن صورت گرفته است، شاید بتوان گفت جامعۀ ایران هیچ‌گاه در یک وضعیّت با ثبات و پایدار نبوده است. اما دوران جدید تاریخ، سرنوشت اجتماعی و فرهنگی دیگری را برای اجتماعات کشور رقم زده است. از این جهت، ایران معاصر نمی‌توانست خارج از این چرخۀ بزرگ و تحول­ساز کنونی قرار گیرد. از آغاز رویارویی با غرب و نظامات اجتماعی در آنجا، همانند بسیاری از کشورهای دیگر، الزام‌‌های تاریخی و تمدّنی بسترهای دگرگونی را در داخل تقویت نمود. انقلاب مشروطه و نیز انقلاب اسلامی توانستند بر سرعت و دامنۀ این تغییرات تاثیرات فراوانی باقی بگذارند. بر خلاف نظر و ارادۀ سیاسی عده‌ای از متنفّذان در اندیشه و عمل چرخش تحوّلات اجتماعی در ایران هیچگاه متوقف نشده است و جامعۀ ایران به دلایل بیرونی و داخلی از نوع جوان‌گرایی، موقعیّت جغرافیایی، پشتوانه‌‌های فرهنگ امتزاجی، و ظهور اقشار جدید اجتماعی شهری و برخورداری از آمد و شُدهای فرهنگیِ پر تجربه در دو قرن اخیر و در نهایت برخورداری از سرمایۀ فرهنگی نوگرا به‌رغم بسیاری از موانع فرهنگی و اقتصادی همچنان در حال تجربۀ گذر از جامعه‌ای سنّتی به جامعه‌ای مدرن با مختصات داخلی خود است. در خصوص نوع تغییرات اجتماعی معاصر در ایران رویکردهای مختلفی در بین نویسندگان اجتماعی داخلی و خارجی مطرح است. استفاده از استعاره‌‌های مفهومی مانند جامعۀ درجازده و توسعه­‌نیافته، ایران در برزخ، جامعۀ اسلامی، جامعۀ در حال فروپاشی و ... در ادبیّات تغییرات اجتماعی بیشتر کاربرد دارند. اما هیچ یک از این مضامین و رویکردها نمی‌توانند بیان‌کنندة تامّ ساحتار پیچیدۀ تغییرات اجتماعی در ایران معاصر باشند. ضمن آنکه هر کدام از این رویکرد‌‌ها بنا به شواهد و دلایلی بخشی از نمود و نشانه‌‌های واقعی ایران کنونی‌اند. وجه مشترک همۀ تحلیل‌‌های جامعه‌شناختی فوق مشاهده دامنۀ دگرگونی‌‌های بزرگ در زمینه‌‌های مختلف در ایران از نظام خانواده تا قدرت سیاسی و مناسبات خُرد اجتماعی تا در سطح کلان آن است. به نظر می‌‌رسد آیندۀ اجتماعی ایران فرایافتی است از ترکیب و تجمیع تجربیات تلخ و شیرین سال‌‌های چالش بین سنت و نوگرایی، دین و سیاست، بوم‌گرایی و جهانی شدن، تاریخ باوری و جامعه‌گرایی. جامعة در حال گذر ایران برای رسیدن به مرحله و وضعیتی نسبتاً ثابت و با هویّت مسیر بسیار سخت و پر صلابتی را در پیش دارد.

4. روندهای اصلی تغییرات اجتماعی کنونی ایران کدام‌اند؟

از آن جا که موضوع پرسش بسیار کلی است، پاسخ بدان مستلزم لحاظ نمودن صور متعدّد از تغییرات اجتماعی و نیز تحلیل در مورد حامل‌‌ها و بسترهای مختلف آن است. شناسایی دامنه و مسیر تعییرات اجتماعی گروه‌‌های اجتماعی گوناگون و یا حوزه‌‌ها و قلمرو‌‌های مختلف و نیز تحلیل جامع جهت‌‌های اصلی آن کم و بیش از هم متفاوت و خود مستلزم غور و بررسی نظام­مند و در برخی موارد اجرای پیمایش اجتماعی است. مثلاً الگو یا سطوح تغییرات اجتماعی در جوانان، نوجوانان، زنان، شهرنشینان، هنرمندان، روحانیان، صنعتگران و بازرگانان و سایر قشرها لزوماً در یک انگاره و الگوی عینی مشابه قرار نمی‌گیرند، بلکه تغییرات در هر کدام از گروه‌های اجتماعی تابع شرایط خاص کارکردی و ساختاری است. بررسی این که در درون جامعۀ کلان ایران تغییرات اجتماعی چه فرآیندی را برای آن‌‌ها تعیین می‌‌کند و یا دگرگونی‌‌های حاصل از سبک و سیاق فرهنگی و حتی کارکردی این گروه‌‌ها چه تأثیری را در فرآیند تغییرات اجتماعی جاری و آتی ایجاد می‌‌کند، خود موضوع قابل بررسی جامعه‌شناختی ژرفانگر قائم به زمان کنونی است. به طور کلی می‌‌توان گفت نظام و رویکرد تغییرات اجتماعی جامعه در شرایط و در سطح کلان آن در چند مسیر مختلف قابل بررسی است. بدون ورود به مبانی و ارکان این تغییرات و قضاوت در خصوص معضلات و یا احیاناً بحران‌هایی که روندهای کنونی تغییرات به لحاظ هستة اصلی و خواستگاه محرّکی که بدان اِتّکاء دارد، باید گفت جامعۀ کنونی ایران با حجم عظیم از انتظارات و مطالبات از نوع دیگر و در تعارض با هنجارهای ارزشی و اجتماعیِ رسمی به وبژه در میان جوانان دختر و پسر روبه‌رو است. نشانه‌‌های متعددی حاکی از فقدان رضایت‌مندی از کارکرد دستگاه‌‌های آموزشی و فرهنگی در کشور و نوعی فرار و پنهان‌کاری در بروز رفتار و عقاید فردی وجود دارد. بسط و افزایش چنین رویکرد و وضعیتی به طور آشکارا گذشته از عوارض شخصیتی و رفتاری، موجبات فرسایش و نابسامانی نظام فرهنگ جمعی است. باید گفت اقتدار نهادهای سنّتی در راهبرد رفتار و باورهای عمومی مردم خصوصاً جوانان سال‌‌ها است که دچار کاهش شده است. مدیریّت تغییرات اجتماعی امروز در کشور به حال خود رها شده است و به دلیل فقدان ملاحظات نظری دوراندیشانه و نبود سیاست‌گذاری‌‌های علمی، نوعی درجازدگی و به حال خود رهاشدگی در فرآیند تغییرات اجتماعی به طور محسوس ملاحظه می‌‌شود. در این میان عقلانیّت اجتماعی که حاصل توسعة نظام علم و رشد اجتماعی برخاسته از آن است به دلیل به رسمیت نشناختن دستاوردهای حدّاقلی آن، توسط بخش بزرگی از مدیران کلان اجتماعی، نتوانسته شرایط مطلوب را در جهت گشایش‌‌های نوین مسیر تحوّلات اجتماعی در کشور ایجاد کند. در چنین وضعیّت یک بام و دو هوا و در حالی که علل و عوامل بسیاری چه آشکار و چه پنهان موجبات شکل‌گیری انگیزه‌‌ها و محرک‌‌های از نوع دیگر و بدون برخورداری از پشتوانۀ ملی و بومی و حتی بیگانه با زمینۀ تاریخی و اجتماعی را در جوانان تقویت می‌‌نماید. به نظر می‌‌رسد روند تغییرات اجتماعی در سطوح مختلف آن در جهت خروج از شرایط کنونی و در جستجوی آینده‌ای است که مرجعیّت دین و سنّت در آن نقش کم‌رنگی پیدا خواهد نمود. اگر ترسیم دقیق چشم‌انداز روشن از ظهور و بروز نوع خاصی از تغییرات اجتماعی بسیار دشوار است، اما تجربه‌های تاریخی نشان می‌‌دهند نوعاً ناهمسازی با روندهای جاری و عدم پذیرش درونی هنجارهای اجتماعی موجود و یا عصیان و اعتراض در اَشکال مرضی آن و سرانجام سرعت و شدّت فاصله‌گیری جوانان از ارزش‌‌ها و فرامین رسمی، خود مبیّن خروج مسالت‌آمیز و یا عصیان‌گرانه از مدار کنونی فرهنگی و اجتماعی و ظهور وضعیّت دیگری است و البتّه پیش‌بینی علمی این نوع تغییرات مستلزم تحقیقات ممکن اجتماعی است. متأسفانه بر خلاف آن که در گذشته رویش‌‌ها و ظهورهای اجتماعی و فرهنگی جدید تقریباً قابل پیش‌بینی بود، اکنون به نظر می‌‌رسد در شرایط بغرنج گریز از مرکز و نوعی سرگردانی ارزشی و فرهنگی و استحالۀ ارزش‌‌های پایدار بومی، جامعۀ ما دچار نوعی انسداد ساختاری گشته است. در این میان بار دیگر اذهان و روان جوانان آگاهانه سمت و سوی غربی پیدا کرده است. غرب‌پذیری مضاعف این بار بدون احیاء و رشد سوژۀ داخلی و بومی همراه با تجهیزات فنّی و علمی و انتخاب سیاست‌‌های جدید، راه را برای استعمار مجدد و سلطۀ نوین فراهم می‌‌گرداند. غرب در معنای عام آن خواسته و ناخواسته تار و پود اجتماعی ما را برای دهه‌‌ها پوشش می‌‌داده است و در سال 57 مورد اعتراض و اِنکار و هجمة جامعه قرار گرفت. اما، به دلیل فُقدان عقلانیّت اجتماعی لازم و رُشد اندیشه‌‌های اجتماعی برتر، این بار به گونه‌ای دیگر در کار جهت‌دهی دامنة تغییرات اجتماعی بویژه در سطح جوانان است. اگر در گذشته غرب‌باوری با نوعی جایگزین در نظام اندیشگی و معرفت پیوسته بود، متأسفانه این بار غرب‌پذیری از روی اضطرار و به منظور گریز از شرایط ناپذیرفتۀ کنونی است که این خود موجب نگرانی برای همة کسانی است که در قبال آیندة هویت اجتماعی جوانان و توسعۀ فرهنگی و نیز در نهایت سلامت اجتماعی آن احساس مسئولیت می‌‌کنند.

 


 مصاحبه‌کننده همکار: آقای محمدرضا ذوالفقاری
مدیر بخش اقتراح: آقای حسین نوری‌نیا